پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2011

من کشورهای اسلامی را برای نجات امام حسین از چنگ بازار مکاره تهران فرا می خوانم

خیمه شب بازی های بازار مکاره تهران در عاشورای امسال نیز دیدنی بود। با گونی های سیب زمینی آنطرف آن اطراف را بسته بودند و آن یکی کوچه هم دیگها و اجاقها سرتا سر کوچه در قسمت وسط کوچه ردیف شده بود و ... . آنها اصلا به امام حسین اعتقادی ندارند. با نام امام حسین, ماکیاولیسم را برای خودشان تئوریزه کرده اند. استراتژی مشترک آنها این است که معتقدند امام حسین تربیت خانوادگی ندارد و پر رو است و باید توی سرش زد و فکر امام حسین را مشغول سرگیجه و شنیدن فحش و واکنش در مقابل انواع حملات و .... نگه داشت و .... . امام حسین همان نماد معدل کل خودشان است. همان کودکی است که آمده بازار کارگری می کند. آنها امام حسین را کانون انواع بدیهای درون همگی خودشان می شناسند و وقتی رویشان نمی شود و شاید هم جراتش را ندارند که به هم حمله کنند اول به امام حسین حمله می کنند و به وی فحش می دهند. انواع شهوات و گرسنگی هایشان هم باید توسط امام حسین ارضا شود. تمام آرزوها و آرمانها و ارزشهایشان نیز در موفقیت برای سفر به غرب برایشان خلاصه می شود که البته برایشان غیر قابل دسترس است. و از همین رو هم بود که همه آنچه را که در من بود و

محمد نوری زاد عجوزه های هزارداماد عروس نامیده شده را طلاق داد

مهمترین کارکرد نامه پانزدهم نوری زاد به فرزانه جون, خلاص شدن محمد نوریزاد از قید و بند وزنه هایی است که به وی آویزان شده و دست و پای وی را بسته بودند. همانهایی که نام برخی هاشان نیز در متن نامه آمده است.

زنده باد ملتهای عربی اکبر

از حاکمیت در مورد احزاب اسلامگرا در کشورهای عربی سوال کنید درخواست تاجزاده از مردم و جوانان جرس: سید مصطفی تاج زاده زندانی سیاسی و عضو ارشد جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با طرح سوالاتی در خصوص موضع گیری احزاب اسلامگرا در جریان بهار عربی، خواهان تامل بیشتر در رفتار احزاب اسلامگرا در این کشورها و مقایسه سیاستهای این احزاب با سیاستهای حاکم در جمهوری اسلامی ایران شد. به گزارش تحول سبز،این زندانی سیاسی با طرح سوالاتی که به اعتقاد وی تریبونهای رسمی حکومتی علاقه ای به مطرح شدن آن در جامعه ندارند از مردم ایران و خصوصا جوانان آگاه خواسته است تا بر خلاف میل حاکمیت به طرح این گونه پرسشها که چالشی جدی برای اقتدارگرایان ایرانی است در سطح جامعه بپردازند. سوالات کلیدی این عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت به شرح زیر است: ۱- چرا احزاب اسلام گرایی که در انتخابات تونس، مراکش و مصر حائز اکثریت نسبی آرا شدند تاکید کرده اند حقوق اساسی همه رقبا و هموطنان خود از قبیل انتخابات آزاد ، مطبوعات آزاد، احزاب آزاد، تجمعات آزاد و آزادی سبک زندگی را رعایت می کنند؟ ۲- چرا این احزاب اعلام کرده اند حجاب اسلامی را

به امید آن روز

خاتمی چه رهبری برای ایران است؟ خاتمی پتانسیلی عالی برای مقام تشریفاتی رهبری در ایران است. اما اگر خودش و با عربده کشی های خودش رهبر شود رهبر خوبی نمی تواند باشد. ولی اگر جنبش سبز پیروز شود و خاتمی را به مقام رفیع رهبری برساند, آنگاه خاتمی یک رهبر به درد بخور خواهد بود. به امید آن روز.

خدایا, سپاس فقط از آن توست

یک شغل عالی پیدا کردم و قرار است از فردا صبح بروم مشغول شوم. خدایا تو را سپاس از این پس دیگر قصد دارم فقط در دلم و بطور پنهانی تو را شکر گویم تا دیگران گمان نکنند که منظورم از شکرگزاری, خودشان هستند.

خدا از مردم بازار مکاره تهران قهرش گرفته نه از من که یک قطره مقدس (سبز) هستم

ای مردم ایران, من امروز صریحا به شما اطلاع می دهم که به حمایت شما نیاز دارم. من امروز صمیمانه از شما می خواهم که با تظاهراتهای خیابانی خودتان, نام و یاد مرا گرامی و پاس بدارید. نام من اکبر است. علی اکبر ابراهیمی. ای مردم ایران, این رژیم و آنچه از آن که می گویند 9 دی 88 به خیابان آمده و با الفاظ رکیک قداره کشی کرده, اصلا با من و دیگر قطرات سبز کاری نداشته است. با خود شما کار داشته است و انواع پندارها, گفتارها و رفتارهایش مستقیما مربوط به همه شما بوده. جرم من و دیگر قطرات سبز آن بوده که در مقابل آنها ایستادیم و از حقوق و منافع همگانی در کشور دفاع کردیم. ما سبزها انواع شهوتها و جفتک پرانی های رژیم را تعدیل کردیم. آیا انصاف است که شما به خیابان نریزید و نام مرا فریاد نکنید و حقوق و امتیازاتی در عرصه های ملی و بین المللی برای من تولید نکنید؟ ای مردم, همین هفته گذشته چند مقاله مستند آماده کرده بودم که در آن برخی آسیبها را ریشه یابی کرده بودم. اما از شرمم آن مقالات را از بین بردم. دیدید که من بعنوان یک قطره سبز چه ضربه هایی به سهم خودم به حکام غیر منتخب کشور زدم. پس لا اقل اگر تشکر و تقدیر نم

آقای فیروز آبادی, چرا خانواده پدر من همچون خانواده شما مصونیت, آسایش و رفاه ندارند؟

آقای فیروز آبادی, چرا مسایل عادی, جزیی و پیش پا افتاده زندگی شما برجسته, حساس و بحرانی نمی شود اما برای من که حتی یک قطره سبز هم هستم می شود. چرا شما پول می گیرید و من نمی گیرم؟ چرا من باید وقتی برای گزارش مفقودیت گذرنامه ام می روم شاهد تئاتر یک پیرزن نق نقوی پناهنده به خارج که گذرنامه می خواهد باشم و با خودم نیز خشک و با حالت تمسخر رفتار شود؟ آقای فیروز آبادی, شما خودتان اگر مدرک شناسایی یی بخواهید برای خودتان بگیرید آیا اینقدر دنگ و فنگ دارد؟ آقای فیروز آبادی, لطفا فردا صبح مدارک من در رابطه با اعلام مفقودیت گذرنامه را تحویل بگیرید تا من بتوانم بروم دنبال کار بگردم. چرا که به من مثل شما پول نمی دهند. به من حتی حق خودم را هم نمی دهند, چه رسد به آن پولهای مفت و حرامی که جنابعالی می گیرید. راستی شماهنوز که هیچ نیستید, اینید, اگر یک قطره سبزی, چیزی بودید چه می کردید؟

مشکل من با پلیس نیست, از پلیس برای صدمه زدن به یک قطره سبز استفاده نکنید

آن ساختمان پلیس امنیت در حوالی گیشا یا پل آزمایش, هیچ تقصیر یا گناهی در مورد اینجانب علی اکبر ابراهیمی ندارد. موبایلم را نیز امروز صحیح و سالم به من تحویل دادند. مشکل من با مفاسد همه جانبه در عرصه های حکومتی و سیاسی کشور و افراد مجرم در این رابطه است.

شغلم در آن رستوران را رها کردم

چند روزی است که بخاطر طی کردن مراحل اداری مقدماتی گرفتن المثنی مدارک مسروقه ام, شغلم را ترک کرده ام. پول زیادی در این چند روز خرج کرده ام. در روزهای آینده نیز دنبال شغل جدیدی خواهم گشت.

خاستگاه طلبکار بودن خامنه ای از سران جنبش سبز

آقای خامنه ای, شما خیلی علاقه دارید که خاتمی و امواج سبز خیابانهای ایران در سال 88 به همدیگر فحش بدهند و علیه همدیگر موضع گیری کنند. نشان به آن نشان که جنابعالی در پائیز 2010 ضری زده بودید به این مضمون که خواص نظامتان در انتخابات خرداد ماه سال 88 از سبزها فریب خورده اند! و جایی هم فرموده بودید که به همین دلایل ضرر کردند. می دانید چرا خواهان موضع گیری متقابل میان سبزها و خاتمی هستید؟ می دانید اما شاید آنقدر به این ملت احمق فرض شده چرت و پرت القا کرده اید که حتی خودتان هم حقیقت و واقعیت را از یاد برده اید. من بعنوان یک قطره سبز یکبار دیگر موضوع را به شما یادآوری می کنم و صورت واقعی مسئله ای را که مطرح است به شما نشان می دهم. این ملت بیچاره ایران, ایمان و باورشان به حقیقت ایران را پس از دوم خرداد 76, به محمد خاتمی متمرکز کرده و در ایشان تجسم بخشیده بودند. یعنی خاتمی شده بود مظهر شکوه و زیبایی ایرانی. شده بود حقیقت ایران. شده بود همان کودک نورچشمی, عزیز دردونه و برادر کوچیکه واحد همه اقوام و شهرهای ایران. شده بود یک نوجوان برومند ایران که در نظر ناخودآگاهانه دختران و زنان خانواده های ایران

فراخوان به نیروهای مسلح ایران

جناب آقای فیروز آبادی, سرداران و فرماندهان ارشد نیروهای مسلح (ارتش, سپاه و پلیس) جمهوری اسلامی ایران, ضمن عرض سلام و ارادت. لطفا در 22 خرداد سال 91 با تمام قوا و افراد تحت امرتان به خیابانها بیایید و بجای مردم و فعالین سبز, نمادهای سبز برافرازید و یاد امواج سبز سال 88 خیابانهای ایران را گرامی دارید و از آنها (امواج سبز سال 88) حمایت کنید تا مردم به پشتیبانی شما دلگرم شوند و جرات اعتصاب همگانی را بیابند و از 23 خرداد 91, اعتصاب را آغاز کنند تا کشورهای غربی از 24 خرداد سال 91 به بعد, یک جنگ تمام عیار نظامی را بر علیه ما آغاز نکنند. من (علی اکبر ابراهیمی)هم بعنوان یکی از قطرات امواج سبز خیابانهای ایران در سال 88 و هم بعنوان یک شخصی که مردم و نخبگان ایران را به شرکت در انتخابات 22 خرداد سال 88 دعوت کرده است, از شما می خواهم به آنچه که در این نامه گفته شد عمل کنید. چرا که ارتشهای نظامی کشورهای غربی که از طرف من برای حمله به رژیم وقت ایران تحت فشارند, ممکن است بطور اتوماتیک حمله نظامی علیه جمهوری اسلامی را بمنظور بازداشت, محاکمه و مجازات مقامات و مسوولین جمهوری اسلامی آغاز کنند. و در آنصورت

باید به مقالات علمی بیندیشم

جرم خاتمی آن است که یک شخصیت روحانی, فرهنگی و علمی جهانی است. فارغ از قید و بندهایی که ما برایش ایجاد کرده ایم. اعم از قید و بندهای خوبی همچون اسلام و تشیع و .... و یا قید و بند های بدی همچون درونیات بوگندوی ماها که با نام دوست و یا دشمن, خاتمی را دوره کرده ایم. خاتمی خیر و صلاح همه ما را می خواست. التهابات ماهها و سالهای اخیر به من فرصت نداد که ببینم چه گوهری را پس از از دست دادن خلوتم با خدا و حقیقت, کشف کرده ام. میزان و معدل و نماینده همه و ایده هایی از این دست, خیلی چیزها برای طرح داشتند که فرصت نشد به آنها بپردازم. باید به فکر مقالات علمی باشم. باید هویت محمد خاتمی مورد نظرم را _برای شناخت خودم هم که شده_ تعریف کنم. نه فقط بخاطر جهانی شدن خودم, بلکه بخاطر آنکه استعدادها و نبوغم حتی در این جبر مبتذل نیز باید رنگ و بوی واقعی بگیرد و قبل از هرز و هدر رفتن و حتی از یاد و حافظه خودم هم محو شدن, توسط لااقل یک نفر _که خودم باشم_ چیزی از آن ثبت شود و برای آیندگان بماند. در این غوغا و هیاهو که چیزی بجز فساد از من نفهمیدند آن فاسدان. لااقل خودم دست بکار شوم. اگر فهمیده بودند که باید با افتخ

دشمنی همچون اکبر نوبر است

شما باید هر روز بارها خدا را شکر کنید که دشمنی همچون اکبر دارید. کجا دشمنی همچون اکبر گیر می آورید؟ بروید کل اپوزیسیون را بگردید. کجا؟ اکبر یک شخصیت تیره روز جهانی است. شما باید آرزو داشته باشید که اکبر شما را سرنگون کند. باید دعا کنید توسط اکبر سرنگون شوید تا شاید دعاهایتان مستجاب شود. سرنگون شونده هایی با شرفتر و خوبتر هستند که خودشان هم برای سرنگون شدن با اکبر همکاری کنند و اکبر را در اینمورد کمک کنند.

من در کشورهای غربی برتر و بالاتر از حکام آن کشورها هستم

آنها حاضر بودند _و هنوز هم هستند_ که من خودکشی کنم تا کشورهای غربی تا ابد دچار نفرین اکبر باشند. پس آیا حکام غرب به فکر کشورهای غربی بودند؟ اما من به عشق کشورها و ملتهای غربی هنوز هم زنده مانده ام. کشورها و ملتهای غربی باید مرا بپرستند. نباید بپرستند؟

آخرین لایه های نجابت رژیم در حال از بین رفتن است

آخرین لایه های نجابت رژیم نیز در حال از بین رفتن است. اگر مدل و روشی از جفتک پرانی مانده باشد که رژیم انجام نداده باشد, بدلیل پولهای بی زبان و مفت بوده است و بدلیل مستی پس از سرکوبهای خرداد 88. آن پرده و کتیبه دروغین و باطل که آنها را در انظار منظم و یکپارچه نگه داشته بود دیگر وجود ندارد و به تدریج که مفتضح تر می شوند, گهکاری هایشان گریبانگیر سبزها, ایران و همه مردم ایران نیز خواهد شد. موج سرکوبهای مقتدرانه همراه با خنده های شیطانی به پایان رسیده. به تناسب بلاهایی که قرار است سر خودشان بیاید, امواج سرکوبهای دیگری نیز در راه است. امواجی جدبد که هنوز ناشناخته اند. به همین دلیل است که می گویم جنبش سبز تا 22 خرداد سال 91 هر ادایی که دید و هر صدایی که شنید فقط باید ادای انسان در بیاورد (قیافه آدمیزاد از خودش نشان دهد) و سکوت کند. باید با صبر و استقامت, وقار و متانتمان را حفظ کنیم.

از دفتر تحکیم وحدت در بند 350 فقط قوت دیدم و امتیاز

از دفتر تحکیم وحدت در بند 350 فقط قوت دیدم و امتیاز. همانطور که به خود آن جوانان نیز گفتم, اتاق 9 (اتاق آنها) پویاترین اتاق بند بود. دائم در حال مباحثات فلسفی و سیاسی و اقتصادی بودند. من هم به آنها و هم به همه دیگر زندانیان گفتم که باید از عرصه های امنیتی و از ندان و سلول فاصله بگیرند. باید به فعالیتهای علمی, فرهنگی و هنری متمرکز شوند. گفتم که آنها نیز همچون من و دیگر سبزها این وسط هیچ کاره اند و باید بروند پی کار خودشان. من به زندانیان بند 350 گفتم که این سیستم و دستگاه قضایی اعتبار ندارد و ما مردم از زندانی بودن زندانیان 350 شرمگینیم اما کاری از دستمان بر نمی آید و می خواهیم که آنها آزاد شوند و اگر این آزادی با درخواست عفو محقق می شود, مصرانه از آنها می خواهیم که چنان درخواستی را بنویسند و ما را از شرم نجات بخشند تا ننگ عدم همراهی ایشان را زیاد حس نکنیم و کمتر حس کنیم. آنچه از دفتر تحکیم وحدت در بند 350 زندان اوین دیدم, شایستگی اداره و نمایندگی ایران را داشت و یکی از افتخارات دوران زندگی من همین بود که دفتر تحکیم وحدت را دیدم و حتی از خود عبدالله مومنی نیز اودکلن گرفتم.

ارتش و سپاه ایران در کانون انواع و اقسام مطالبات جنبش سبز قرار دارند

من از ارتش و سپاه ایران می خواهم که مقاله ام تحت عنوان دیکته اکبر در سطح وسیع در کشورهای غربی منتشر شود. هر چه زودتر جواب درخواست مهاجرت و پناهندگی من به یو. ان. ایچ. سی. آر به من ارایه شود تا من برای گرفتنش مجبور به آوارگی و متواری شدن در کشورهایی عقب مانده تر از کشور خودمان نشوم. برای صدور المثنی مدارکی که توسط دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران از من سرقت شده و طی کردن مراحل قانونی گرفتن المثنی یش فشار اداری طاقت فرسایی را بر من تحمیل کرده, تسهیلاتی فراهم شود. سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در ایران توسط دخالت نظامی قدرتهای خارجی خواست ناخودآگاه و در مواردی نیز خودآگاه و علنی اکثریت مطلق این ملت قلهک فروش ایران بوده است که جنبس سبز در سالهای اخیر با فداکاری, آرمان گذار به دمکراسی را بجای آن مطرح کرده است. و وطن پرست اصلی و دلسوز کشور و مردم و صاحب اصلی این خاک نیز همان سبزها هستند. بقیه نمایشهایی هستند در انتظار همان معجزه مفت و مجانی و بی خطر نجات. جنبش سبز برای اعمال اراده ملت مبنی بر نجات کشور و ملت از چنگ رژیم جمهوری اسلامی مصمم است. چنانچه ارتش و سپاه ایران انواع غرامتهای خسارات س

در ملارد چه خبر است

چند هفته پیش دو بار در تاکسی گفتم در زمان خاتمی مردم نسبت به همه چیز حساس و هوشیار و پرسشگر و طلبکار بودند, اما امروز نسبت به هیچ یک از مسایل و مصایب عجیب غریب و گوناگون روز حساسیت, اعتراض و شکایتی وجود ندارد. یکببار جواب شنیدم: "کامیونی که گاز می آورد گران می فروخته, موفق شده اند به بازرسی شکایت کرده و بازداشتش کنند. رشوه مختصری داده آمده بیرون و با همان قیمت و یا شاید هم کمی بیشتر به کارش ادامه داده." در مللارد موردش کمی هم مشابه مورد من است. من هم به 137 زنگ زده بودم که خودم مجبور نباشم به آن ساختمان پلیس مراجعه کنم اما دقیقا از همان ساختمان فراخوانده می شوم و موبایلم نیز به من داده نمی شود و وقتی می گویم که از خیرش گذشته ام به من می گویند, نه, باید بالاخره پیدا شود. از کدام در وارد و از کدام در خارج شدی و موبایلت را به که تحویل داده ای و .... حالا پیدا شده پس از آنکه جعبه و .... اش را برده ام. اما این بار هم مسوول انبار نبود و باید منتظر آمدنش می ماندم. در حالی که من با موتور کرایه ای از خ پانزده خرداد آمده بودم تا زود برگردم و کارم در رستوران را ادامه دهم. آیا پلیس ما نب

برای ترمیم غرور آسیب دیده پلیس, فعلا کاری از دست ما رهبران سبز ساخته نیست

بلایی که بر سر پلیس آمده توسط این رژیم, باعث تاسف و تاثر است. اگر این رژیم با من مشکلی دارد چرا می رود به آن کارفرمای قلهک نشین پول می دهد که مشکلش را حل کند تا آن کارفرما به یک کارفرمای قلهک فروش تبدیل شود؟ چرا از پلیس بعنوان یک ابزار بر علیه سبزها استفاده می کند؟ چرا از پلیس بعنوان بازیچه استفاده می کند؟ من خودم هر بار که به آن ساختمان در پل آزمایش می روم خجالت می کشم. از آن سرباز دم در گرفته تا آن پدر مو سفید عزیز در بازداشتگاه و آن رییس محترم در طبقه دوم و ... . اصلا مشکل من و رژیم با هم چه ربطی به پلیس بی گناه داشت؟ پلیس بنا بر اقتضای شغلش که با مجرمین و تبه کاران سر و کار دارد, از روحیه خشک, سفت و خشنی برخوردار است و طبیعی هم هست. همه این روحیات پلیس برای من قابل احترام است. اما متاسفم از آنکه پلیس و بسیج و سپاه ما آنقدر بی صاحاب هستند که از آنها برای سرکوب امواج سبز سال 88 استفاده شد. یعنی از آنها سواستفاده شد. همچون یک دستمال کاغذی یکبار مصرف. برای پاک کردن مفاسد و کثیفی های اعضای فر نشین گارد ویژه رژیم جمهوری اسلامی. آیا این بود وظیفه پلیس و سپاه و بسیج؟ آیا این است سزا و حق آ

ایران و ایرانیان کجا و چگونه متعلق شدند به جنبش سبز

لازم نیست در مورد این ایده که با همه اجزا و مکملهایش پیدایش کرده ام زیاد توضیح بدهم. لازم نمی دانم این مقاله را منتشر کنم. فقط همین قدر بگویم که ایران و ایرانیان, متعلق به قطرات امواج سبز خیابانهای ایران در سال 88 هستند. مقاله اش که یک مثال مستند است نیز موجود است اما لازم نیست مقاله اش را منتشر کنم. پندار, گفتار و رفتار باند خامنه ای (انواع شهوتها و جفتک پرانی های جناح حاکم) در اثر انتقادات و اعتراضات جنبش سبز کنترل و تعدیل شد.

نامه به سفارت آمریکا در تهران و به کمپین 99

Publish my Voice من خواستار ترجمه و سپس انتشار وسیع مقاله ام تحت عنوان "دیکته اکبر" در کشورهای غربی هستم با تشکر, علی اکبر ابراهیمی متن مقاله: http://www.centurygenius.blogspot.com/2011/10/blog-post_15.html آدرسهای دیگر من: www.centurygenius.blogspot.com www.ebrahiminetwork.blogspot.com www.forcriticism.blogfa.com

وقت اضافی ندارم که بخواهم صرف برخورد با آذربایجان کنم

طرف حساب من کشورهای غربی هستند. نه ترکیه است, نه ارمنستان و نه آذربایجان. در آخرین ویرایش "دیکته اکبر" از تاکید بر تاریخ 12 ژانویه 2011 که مربوط به دیپورتم از آذربایجان به ایران است صرفنظر کردم و آن تاریخ را از آن سند حذف کردم تا رد پای گند کاری دولت آذربایجان, بیش از پیش در آثارم مشاهده نشود.

جناح حاکم, مرد و مردانه قواعد بازی را رعایت کرده است

سال اول را که با بی خیالی تمام, سال کار مضاعف نامگذاری کرد. سال بعدش را هم که با کمال وقاحت سال جهاد اقتصادی نامید. سفارت انگلیس را هم که تسخیر کرد. اگر به معامله اتمی هم تن در ندهد دیگر همه چی تموم خواهد بود و در غیر اینصورت, همه چی معیوب.

نمایندگان کشور من امنیت ندارند, چرا حکام غرب باید امنیت داشته باشند

دبیر سابق دفتر تحکیم وحدت در اقدامی از بازجویانش وهمچنین قاضی مرتضوی و قاضی صلواتی شکایت کرد . اما این بار نیز او بود که به خاطر نامه به رهبری وشکایت از بازجویانش در جایگاه متهم قرار گرفت و به اتهام ((تشویش اذهان عمومی ونشر اکاذیب )) دوباره تفهیم اتهام شد .

از کشورهای غربی می خواهم که در ژوئن 2012 عملیات نظامی اکبر در ایران را آغاز کنند

سعید حجاریان: "متاسفانه طی هفته های گذشته خبری بهت آور و نگران کننده بر روی خروجی برخی سایت های وابسته به جناح حاکم مبنی بر ابتلای آقای مهندس موسوی به بیماری لاعلاج و نا امیدی اطبا از معالجه ایشان قرار گرفت. لازم می بینم که نگرانی شدید خود را از این نوع خبردهی که ضمن غیر اخلاقی بودن بسیار نگران کننده و هشدار دهنده نیز است ابراز کنم. امیدوارم که با تکذیب مقامات مسوول زمینه تکرار چنین اقداماتی از بین برود و از التهاب آفرینی بیش از این در جامعه جلوگیری شود."

خاتمی به آرای بیست میلیونی مردم ایران وابسته, مدیون و وفادار است و نه به شیاطینی همچون رفسنجانی یا خامنه ای

درخواست علاء الدین بروجردی از اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات ایلنا: عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی، گفت: سیاست نظام در همه انتخابات‌ها حضور حداکثری مردم است و قطعا حضور اصلاح طلبان در انتخابات آتی به تحقق این سیاست نظام کمک خواهد کرد. علاء الدین بروجردی نماینده مردم بروجرد در مجلس شورای اسلامی در گفت‌و‌گو با خبرنگار پارلمانی ایلنا، در خصوص حضور اصلاح طلبان در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی برای ایجاد مشارکت حداکثری و همچنین جلوگیری از نفوذ هرچه بیشتر جریان موسوم به انحرافی در کشور، اظهار داشت: حضور اصلاح طلبان به عنوان بخشی از فضای سیاسی جامعه در انتخابات می‌تواند به شور انتخاباتی کمک کند. وی افزود: کسانی که صلاحیت‌شان توسط مراجع قانونی تأیید می‌شود و می‌توانند حضور جدی داشته باشند و حضورشان به بالا بردن شور انتخاباتی کمک خواهد کرد. ............................................... ........ پاسخ به بروجردی آقای بروجردی, آقای خاتمی و دولت هشت ساله وی به من بدهکارند. من به آنها پول نداده بودم که تمام هم و غمشان تزیین نظام رفسنجانی و خامنه ای و مشروعیت بخشی به آن نظام ب

خسته نباشی مرد

آقای خاتمی, صحبتهای دو روز پیشتان هم خوب و عالی بود। اما خجالت می کشیم که در چنین اوضاع کثیفی صدای شما را بشنویم. کمی به ما فرصت بدهید. ما را ببخشید اگر هر یک فقط توی سر شما می زدیم . کمی به ما فرصت بدهید تا بفهمیم که چگونه شما را مورد خطاب قرار دهیم. در این دو سال ما گیج شده بودیم. ما را ببخشید. دست شما درد نکند, به خدا واگذارتان می کنم. علی اکبر ابراهیمی, اسپونسور مالی جنبش سبز ملت ایران.

هشدار جنبش سبز در مورد 16 آذر امسال به بخشهای دانشجویی خویش

تا 22 خرداد سال آینده, هر گونه خطر پذیری و تجمع خیابانی سبزها را ممنوع اعلام می کنم.

برای کشورهای اسلامی و عربی هم دعا می کنم

مدل ترکیه ای اسلام را _صرفنظر از شیعه و یا سنی بودنش_ تصویری افتخار آمیز از اسلام یافتم. البته من کشورهای عربی را ندیده ام. شاید در آنجا ها نیز شکل خوب و مناسبی از اسلام مطرح شده باشد. من بعنوان یک خیر خواه شخصا الگوی ترکیه را در مورد کشورهایی که اسلامی هستند پیشنهاد می کنم.

واقعیت را بپذیریم و به خامنه ای امان نامه بدهیم

واقعیت این است که پیشرفت دمکراسی و جنبش سبز و .... مسئله شماره یک کشورهای غربی نیست. بهتر است به آقای خامنه ای فرصت و اجازه دهیم که انتخابات مجلس را به نفع نمایندگان و نخبگان امواج سبز سال 88 مهندسی, هدایت و به شکل تضمین شده ای کنترل کند. بقیه مسایل در سطح ملی و جهانی نیز طبق روال خودش پیش می رود و سرنگونی رژیم باز هم بعنوان یکی از اهداف اصلی جنبش سبز مد نظر باشد. ولایت سواری و چاپلوسی استبداد, بیش از هر ایرانی یی, حق سبزهاست.

بدون شرح

روز 23 خرداد 88, کاغذ های صفحات روزنامه ایران روغنی شده بود. از آن روز به بعد دیگر روغنی چاپ شد. رنگی هم بود و یا تازه شده بود.

درود بر شرف علی مزروعی

هیچ اصلاح‌طلب راستین نمی‌تواند در انتخابات شرکت کند و هرکس که با وجود چنین وضعی در نمایش باصطلاح انتخاباتی شرکت کند از سوی مردم و بخصوص جوانان آگاه ایران مطرود خواهد بود. شاید اصلاح طلبان داخل کشور به دلیل فضای امنیتی پلیسی حاکم حداکثر موضعی که می‌توانند اتخاذ کنند اعلام عدم مشارکت باشد، اما سبزها و اصلاح‌طلبان خارج از کشور که با تضییقات و فشارهای داخل مواجه نیستند، رسماً و علناً انتخابات را بایکوت کرده و از همه مردم خواهند خواست در انتخابات شرکت نکنند

حقوق امواج سبز ایران 2009 (بشر) را بپردازید

حرمت, کرامت, آسایش, امنیت و آبروی کشورها و ملتهای غربی باید خرج تامین کامل حقوق و منافع سبزهای ایران _و از آنجمله حق محفوظ ماندن تمامیت ارضی ایران و حق حاکمیت بر ایران_ شود. نوری زاد, شعله سعدی, ابراهیم مددی, مصطفی تاجزاده, محمد قوچانی, محمد رضا جلایی پور, قدیانی, معصوم فردیس, رجایی, بهشتی, عرب سرخی, سیف زاده, عبدالله مومنی, حسن اسدی زید آبادی, عماد بهاور, شهاب طباطبایی, عیسی سحر خیز, عبدالله رمضان زاده, محمد داوری, آموزگار, محمد ابراهیمی, میر حسین موسوی, مهاجرانی, محمد خاتمی و ..... کجایند؟

امواج سبز ایران فعلا مشغول سرکوب شدن و سرگیجه گرفتن اند

در انواع بیماری و گرفتاریهای اعضای پویش و جنبش سبز ملت ایران, حقی برای رویگردانی کامل از تمامی عادتهاست و به ایشان فرصت و فرمان می دهد که خویشتن را از یاد ببرند. و نیز ضرورت آرمیدن, بی کاری, صبر و شکیبایی را فراهم می کند.

موبایلم بازگردانده نشده اما مدارک شناسایی ام به سرقت رفته

دو ماه پیش حدود صد هزار تومان خرج کرده و یک پاسپورت جدید گرفته بودم. روز سیزده آبان امسال که شب شد, یک زن با صدای نازک به منزل پدری من تماس گرفت واز مادرم پرسید که آیا به ملاقات علی اکبر ابراهیمی رفته اند یا نه. مادرم گفت آزاد شده. من حس کردم موج تهدیدات نسبتا مستقیم دستگاه امنیتی کشور از سمت خودم به سمت خانواده ام منحرف شده است. خانواده ام ترسیده بودند اما چیزی نمی گفتند. فضای خانه ملتهب بود. بوخچه و کیفم را برداشتم و رفتم آن شب در پارک شهید چمران کرج ماندم و صبح از متروی کرج به سمت محل کارم رفتم. پس از آنکه تعطیل شدم به سمت مولوی رفتم. کرایه ها را پرسیدم و به میدان مولوی رسیدم و می خواستم بروم مترو که بروم سر قبر حضرت امام بخوابم. قبل از آنکه بخواهم به مترو وارد شوم به ابتدای خیابان خیام رفتم و کیف و بخچه ام را چند ثانیه کنار دکه روزنامه فروشی گذاشتم تا خرید کنم. سرم را که برگرداندم دیدم بخچه هست اما کیف نیست. کارت نظام وظیفه, شناسنامه و پاسپورت در کیف بود. نمی دانم کار, کار دستگاه امنیتی که سایه به سایه من در همه جا حضور دارد بود یا کار خدانشناسانی دیگر. صد و ده آمد گزارش نوشت. صبح

اصلا مشکل از کجا آمده که غرب برایش نسخه "حمله به ایران" می پیچد

جهان اکبر, تقابل با آنچه که "خطر ایران هسته ای یا تروریستی" نامیده می شود را نخواسته است. تمرکز تمدن غرب بر چنین عناوینی نتیجه خودکامگی, فراپکنی و عدم مسولیت پذیری کشورهای غربی است. اگر از همان آغاز که اعلامیه جهانی حقوق بشر منتشر شد, تکریم بشر را در دستور کار خویش قرار می دادند و نه تحقیر بشر را, جهان ما امروز وضع دیگری داشت. من حمایت نظامی خواسته ام برای جنبش ضد استبدادی و ضد استعماری کشورم. نه آنکه غرب بیاید کشور و ملت و تاسیسات مرا بمباران کند!

دست دوستی جهان اکبر به سمت روسیه و چین بلند شده است

از روسیه و چین خواهش می کنم که در مقابل آمریکا و کشورهای غربی تعظیم کنند. من سالها با سازمان ملل معاشقه داشته ام و سرمایه گزاری های عمده و اصلی ام را در آمریکا و دیگر کشورهای غربی انجام داده ام. منافع اصلی من در کشورهای غربی است. دوست ندارم کشورهای غربی از جانب روسیه و یا چین صدمه ای ببینند. متشکرم.

خطرناکترین افراد خامنه ای

خطرناکترین افراد خامنه ای برای وی همانهایی هستند که به وی می گفتند ارباب. چونکه خامنه ای ارباب نبود و ارباب فقط خدا بود. خامنه ای انواع گرسنگی های آنها را به سیری تبدیل کرده بود و ارباب شده بود. روزی که نتواند این کار را نجام دهد, آن مشرکان, خاصیتی در خامنه ای نخواهند دید. روزی که نتواند انواع گرسنگی های چاپلوس ترین اطرافیانش را تامین کند, همه آن ستایشها و مداحی های تند و تیز, چونکه پایه و اساس مطمئن و حقی نداشته, از بین خواهد رفت. کلمه ارباب که در این یادداشت به کار رفت, یک کلمه مشابه بود.

نظامیان امروزی اکبر در نظام اکبر مصون خواهند بود

اگر ثابت کنند که نظامیان اکبرند در اعطای مصونیت به آنها خسیس نخوام بود. هر کمک و حمایتی که خارج از حد وسعم نباشد برای آنها انجام خواهد شد.

جهان آرمانی از بابت مصایب هفته های اخیر ترکیه متاسف است

ایران اکبر, آذربایجان اکبر, ارمنستان اکبر, آمریکای اکبر, آلمان اکبر, اینگیلیس اکبر, فرانسه اکبر و .... مراتب تاسف خویش را از بابت زلزله اخیر در ترکیه ابراز می دارند و در رنجها و غمهای ناشی از آن حادثه, خود را شریک و همدرد ملت ترکیه می دانند. علی اکبر ابراهیمی سخنگوی جهان آرمانی اکبر

آخرین اخطار ناتو و پنتاگون جهان اکبر به فرماندهان ارشد نظامی و امنیتی ایران

من بجای سرداران و فرماندهان ارشد نظامی و امنیتی ایران امروز و خودم به تنهایی در حال اجرای یک عملیات بومی بر ضد گارد ویژه علمی, فرهنگی, هنری, سیاسی, نظامی, امنیتی, اقتصادی, مالی و .... رژیم جمهوری اسلامی که در سرکوبهای سال 2009 نیز دست داشته اند هستم. هدف عملیات, دستگیری, بازجویی, محاکمه و مجازات آن گارد ویژه و ایادی شان است. و امروز به نمایندگی از ناتو و پنتاگون, یکبار دیگر سرداران و فرماندهان ارشد نظامی و امنیتی کشورم ایران را به همراهی و حمایت از این عملیات فرا می خوانم. من از فرماندهان ارشد نظامی و امنیتی کشورم ایران می خواهم که بازداشتها و محاکمات فوق الذکر در اسرع وقت انجام شود. من از فرماندهان ارشد نظامی و امنیتی کشورم ایران می خواهم که آقای موسوی در اسرع وقت آزاد شود. من از طرف ناتو و پنتاگون, سرداران و فرماندهان ارشد نظامی و امنیتی کشورم ایران را تهدید می کنم که در صورت تعلل بیشتر در همراهی با اکبر برای اعمال اراده سیاسی اکبر بر ایران, در کنار گارد ویژه رژیم وقت ایران قرار گرفته و به زودی توسط ناتو, پنتاگون و نیروهای مسلح ایران مورد حمله واقع خواهند شد. ضمنا فرماندهان ارشد نظا

جنبش سبز باید چه کار کند

مگر کاری که ما انجام دادیم اشتباه بود که حالا بخواهیم کار دیگری کنیم؟ ما کارمان را در خرداد ماه سال 88 انجام دادیم. خواستار نظامی دمکراتیک, قانونمند و شفاف شدیم. خواستیم نکته های مبهم نباشد, لانه های فساد در هیچ عرصه ای نباشد. کار همان بود. امروز هم باید همان دستاوردها حفظ شود و همان چشم انداز و نقاشی مطرح شود و توسعه یابد. همین سایتهایی همچون جرس را حفظ کنیم کار بزرگی انجام داده ایم. همین که اجازه ندهیم در انتخابات پیش رو از جنبش سبز بعنوان بازیچه استفاده شود کار بزرگی انجام داده ایم. همین که به شجونی ها اجازه ندهیم رفسنجانی را رهبر و نماد اصلی و رییس و صاحب امتیاز جنبش اعتراضی ایرانیان اعلام کنند, کار بزرگی انجام داده ایم. همین که سید مرتضی نبوی را تجهیز و تقویت کنیم که اتاقهای فکر زیادی تاسیس کرده و مستعدینی را آموزش دهد و خودش را تکثیر کند که اگر یک وقت هلاک شد مغزش هم با خودش زیر خاک نرود کار بزرگی کرده ایم. کارهایی را که در عرصه های نظری و کتبی انجام شد و بایگانی ها و آرشیوهایی که توسط اتاقهای فکر سبز در خارج از کشور شکل گرفت را نباید دست کم گرفت. مخصوصا بایگانی ها و آرشیوها را.

نامه ای به کانادای حقیقت

سفیر کانادا در تهران, با سلام. لطفا موضوع آقای خاوری مدیر بانک در ایران که به کانادا سفر کرده اند به نفع ایران و ملت ایران و با دقت توسط دولت کانادا مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد و نتیجه تحقیقات در قالب یک بیانیه گزارشی و بطور شفاف و رسمی به اطلاع ملت ایران رسانده شود. با تشکر, علی اکبر ابراهیمی, یکی از قطره های امواج سبز خیابانهای سال 2009 ایران امواجی که نمادی از حافظه تاریخی ملت ایران بودند.

الگوی لیبی

امروز با صد و سی و هفت که بر عملکرد پلیس نظارت می کند تماس گرفتم و خواستار کمک برای پس گرفتن موبایلم از پلیس امنیت جنب پل آزمایش شدم. گفتم که دنبال دردسر نیستم و فقط می خواهم موبایلم را بگیرم. من باید هر روز بروم سر کار. وقت ندارم که بخاطر چهل و پنج هزار تومان, دهها هزار تومان دیگر هم متضرر شوم. برایم مهم است که بدانم آنجا اداره پلیس است یا سر گردنه. اگر اداره پلیس است موبایلم را بیابد و بدهد و یا چهل و پنج هزار تو مان بجای آن بدهد. اگر سر گردنه است که بگویند ما از خیر موبایلمان بگذریم و خودمان را به دردسر نیاندازیم. به قول کاندولیزا رایس, پیام من به حکام جمهوری اسلامی آن است که طبق الگوی لیبی رفتار کنند. امضا: علی اکبر ابراهیمی یک قطره از امواج سبز خیابانهای سال 2009 ایران

دیکته اکبر

به Wednesday، January 11، 2012 در همین سایت مراجعه شود.

دانه درشتهای "گارد ویژه جمهوری اسلامی" از جانب جهان اکبر تحت تعقیبند

تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۹۰, ساعت ۱۱:۵۳ انتشار اسامی ۲۹ مقام تحت تحریم جمهوری اسلامی توسط اتحادیه اروپا جـــرس: با گذشت یک هفته از تصمیم اتحادیه اروپا پیرامون قرار دادن نام ۲۹ مقام دیگر جمهوری اسلامی در لیست تحریم های این اتحادیه، اسامی این افراد منتشر شد . به گزارش رایو فردا، اتحاديه اروپا اعلام کرده است که این مقامات و افراد مرتکب "نقض‌ حقوق بشر مانند شکنجه و اجرای حکم اعدام به واسطه‌ اتهاماتی مبهم و به دور از دادگاهی عادلانه" شده‌اند و از مسوولان مورد تحريم خواسته است تا رويه خود را تغيير دهند و همچنين ديگران به اين اقدامات توجه کنند و در نقض حقوق بشر دخالت نداشته باشند. بر اساس این گزارش، اتحاديه اروپا اين ۲۹ مقام ايرانی را به اروپا "ممنوع‌الورود" کرده است. کشورهای اروپايی همچنين دارايی‌های اين افراد را در اروپا مسدود می‌کنند. گفتنی است اتحاديه اروپا در آوريل ۲۰۱۱ نيز ۳۲ مقام ايرانی را به دليل "نقض حقوق بشر" تحريم کرده بود. ليست تازه تحريم ۲۹ مقام قضایی، امتیتی، سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی به شرح زیر است: ۱- محمود عباس‌زاده مشکينی، مديرکل دفتر سياسی‌ و ا

ریای سبز دیگر بی معنی است, خمینی را دیگر خود رژیم هم قبول ندارد و عکسش را پاره کرد

اراده سخنگویان جنبش سبز معطوف به رای مردم است. نه برای کاندید شدن در انتخابات, بلکه برای تامین رضایت خدا. جنبش سبز شیفته آن بوده است که خدا از وی خوشش بیاید. اگر سبزها مجوزی هم برای کاندید شدن در انتخابات بخواهند از خود مردم می خواهند و گزارشها, توضیح ها و توجیه ها یشان را هم به خود مردم ارایه می دهند. البته از طرق کانالیزه شده حکومت هم برای ثبت نام اقدام می کنند تا حکومت رسما عهده دار مسوولیت باشد. اما حال و حوصله در نظر گرفتن شرایط و چرندیات حکومت را ندارند.

اصلاح طلبان سبز و اصلاح طلبان حکومتی

سبزهایی که بطور آشکار یا نهان با مقامات سیاسی و نظامی غربی رایزنی می کنند و خواستار بمباران ایران و حمله نظامی به ایران می شوند با اصلاح طلبان حکومتی هر دو, دو روی یک سکه اند. آنها جنبش سبز را "آلت" خودشان فرض کرده اند. بیشتر تاکید اصلاح طلبان حکومتی هم آن است که بغیر از خودشان هیچ کارشناسی وجود ندارد و در رژیم اصلا کارشناسی وجود ندارد که برای اداره امور تدبیر کند و بدون اصلاح طلبان حکومتی که امام و رهبری را هم خیلی قبول دارند و خیلی با نمادهای نظام صمیمی هستند, انقلاب و نظام و کشور و ملت در خطرند!!! اصلاح طلبان سبز صداقت دارند و هم برای از بین رفتن حقوق و منافع شخصی خودشان شکایتشان را بر رژیم متمرکز می کنند تا از ایران و مردم ایران طلبکار نباشند و هم پیگیر منافع و حقوق جنبش سبز هستند که به نفع ایران و مردم ایران بوده است و کمک به آن و حمایت از آن از افتخارات اصلاح طلبان بوده است. اصلاح طلبان سبز هستند نه حکومتی. خاتمی, موسوی و کروبی نمونه ای از اصلاح طلبان سبز هستند. چونکه گفتمان و خط مشی جنبش سبز را مطرح کرده و پیگیری کرده اند اگر حکومت به اصلاح طلبان هیچ امتیازی هم ندهد, ا

خودش خوب بود, اطرافیانش بد بودن که بدون پول بهش ایمان نمی آوردند

معلوم نیست که آقای خامنه ای یا احمدی نژاد مقصر باشند یا نه. ممکن است ایشان خودشان آدم خوبی باشند. گارد ویژه رژیم مقصر بوده است.

خمینی به من گفته بود که قرار است در جهان نمونه باشیم

اولا من قبول ندارم که آدم بدی هستم و اگر آدم بدی هم باشم باید در جایگاه خودم و آنگونه که در شان من است بتوانم از خودم دفاع کنم و از نیروهای مسلح کشورم نیز برای دفاع از خود استفاده کنم. دوما خمینی به من چیزهای دیگری گفته بود گفته بود که حکومت, خدا را مد نظر دارد و .... . فرض بگیریم که من بد باشم. بحث اصلا بد بودن یا خوب بودن من نیست. شما امانتداران قدرت بوده اید. با ثروتهای ملی و فرصتهای تاریخی این ملت و کشور چه کرده اید؟ به خدا و دیگر خوبان چه پاسخی دارید؟ اصلا کدام خدایی به شما اجازه داد که در مورد این کشور احساس مالکیت کنید؟ آن خدای شما خودش از کجا و یا از که مشروعیت گرفته؟ ساز و آواز و رقص شما هم فقط یکی از ساز و آواز و رقصها در فضای سیاسی ایران معاصر بود و حق داشت که از روزنامه خودش برخوردار باشد و خرج ایران شود نه آنکه ایران خرج آن شود. اما گویا منافع شما در آن است که هیچ فرد یا گروه خوبی در ایران وجود نداشته بااشد تا شما هم مجبور نباشید به هیچکس پاسخگو باشید و اصل احساس مالکیتتان زیر سوال برود.

ایران امروز ملتم را از ایشان گرفتید, ایران فردایشان را از ایشان نگیرید

زندانیان سیاسی تحت ظلم قرار دارند و در حال تبدیل شدن به مستبدان فردا هستند و حق هم دارند. من نمی خواهم که کشور و ملتم به مشتی سیاسی مدیون و بدهکار باشند. هزینه ای که بر سبزها تحمیل شد ناجوانمردانه بود و ملت و کشور من از این بابت شرمگین و متاسف است. هزینه فعالیت سیاسی را کاهش دهید. اگر هر آشغالی که خود را اسطوره می نامد از آزادی فعالیت سیاسی برخوردار بود, معلوم می شد که کدام افراد و گروهها در میان مردم چقدر طرفدار دارند و چقدر مطرودند. بالاخره یک روز باید امور به شعور خود مردم واگذار شود. پس از سی سال این نظام کجاست!!! در اوین من دیدم که دندانها داشت از بین می رفت و حتی با پول خودشان هم به راحتی نمی توانستند دندانپزشک ببینند. یک دندانپزشک مجرب و مجهز مجانی بفرستید که همه دندانهای زندانیان را مجانی چکاپ کند. از بیت المال همین کشور این کار را بکنید. آن لوبیا و آبگوشت را به خورد ... لااله الا الله. در اوین خیلی چیزها را دیدم. آسیب ها را به حداقل برسانید. چونکه فردا پس فردا ایران و ملت ایران را بدهکار خواهند شناخت. همانهایی که باید از شما طلبکار باشند اما جراتش را با انواع شکنجه ها از ایشان

به کشورهای غربی مهرورزی کردم و اینک منتظر تشکر و قدردانی آنها هستم

من می توانستم وقتی که توسط حکومت وقت ایران بازداشت شده بودم دست به اعتصاب غذا تا سرحد مرگ بزنم تا با مرگ من, کشورهای غربی برای همیشه از فرصت پرداخت غرامت به من محروم شوند. اما این کار را نکردم. پس آنها هم باید در جهت تامین منافع کشور و ملتم که ایران و ملت ایران نام دارد گام بردارند.

از حقیقت کشورهای غربی و از حقیقت سازمان ملل کمک می خواهم

من از کشورهای غربی, از سازمان ملل و از اینترپل می خواهم که جلوی خروج دارایی های ایران از ایران در قبل و بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در ایران را بگیرند و موضوع را با حساسیت و تمرکز بر منافع ایران و مردم ایران پیگیری کنند.

خود موسوی هم پیش از بازداشت, از نیروهای مسلح کشور کمک خواست

استراتژی جنبش سبز "صبر و استقامت" است و نظارت و سکوت. کوچکترین حرکت آکروباتیک ما برای ابراز وفاداری به رژیم می تواند مسوولیت حوادث دو سال اخیر را به گردن جنبش سبز بیندازد و همه دستاوردهای سبز را به مصیبت تبدیل کند. آنها هم فهمیده اند که ما حواسمان جمع است و پس از این باید منتظر موجی از تیکهای عصبی خطرناک آنها باشیم. موج دیگری از حملات به عناصر سبز در راه است . جفتک پرانی امروز کیهان به حضرت محمد خاتمی و احضار سرکار خانم فخر السادات محتشمی پور نمونه ای از همان امواج پیش روست.

تهدیدهای امنیتی من بر علیه تمدن غرب یک شبه به وجود نیامده است که یک شبه از میان برود

ترکیه خوب بلد بود من بیچاره را مورد بازخواست و عتاب قرار دهد که چرا جوابم را از سازمان ملل نمی گیرم. اما سوال من این است که ترکیه چرا یو. ان. ایچ. سی. آر را برای پاسخگویی به علی اکبر ابراهیمی تحت فشار قرار نداد! مگر نه آن است که هر کشوری بر روی نهاد بی اعتبار نمایندگی یو. ان. ایچ. سی. آر در خاک خود نفوذ و سلطه دارد؟ دروغها و روشهای موذیانه ای که سازمان ملل در ترکیه بر علیه من بکار برد و در آذربایجان نیز به آن اامه داد یک شبه اتفاق نیفتاد. جوانی مرا خورد. کدام شیطان خدا نامیده شده ای به سازمان ملل اجازه داده بود که جوانی مرا بخورد؟ همانطور که در "دیکته اکبر" خواهم گفت من خواهان نابودی کشورهای غربی هستم و غرب ابتدا باید به من پناهندگی بدهد و سپس باید در جهت پس دادن هر آنچه که از من گرفته است (بینهایت) گام بردارد. به تدریج که همه از دست رفته هایم را بدست می آورم, تهدیدهای امنیتی ام بر علیه کشورهای غربی نیز از بین می رود. حداقل حق من بعنوان یک پناهنده آن است که بدانم آیا به من حق مهاجرت به غرب بعنوان یک پناهنده داده می شود یا خیر؟ آیا من قبولم یا خیر؟ به چه حقی برای دادن همین حدا

درس عبرتی برای آذربایجان و ترکیه

حدود سال 84 یا 85 بود که من از دولت احدی نژاد یک وام خودرو خواستم. بدون معرفی نامه به بانک ارجا داده شدم. بانک هم گفت نمی تواند کاری کند. گفتم اگر وام دو میلیونی را نگیرم برنامه ام رفتن از ایران با هدف پناهندگی است. گفتند تو که راهشم خوب بلدی پس دیگه چرا پیش ما اومدی؟ یعنی مثل یک تکه آشغال با من رفتار شد تا از من برائت جسته باشند. تا پاکیزگی!!!شان زیر سوال نرود. امروز وضعشان را ببینید.سیصد هزار میلیاردی اختلاص میکنند. وضع تضییع کنندگان حقوق اکبر و آنهایی که در مقابل اکبر ادعای شرف کرده اند را ببینید. قطعا اگر ترکیه و آذربایجان کشوررهای شرافتمندی باشند و سعی نکنند که درونیات پلید خودشان را با برائت جستن از اکبر مخفی کنند, در مقابل اکبر ادعای شرف نخواهند کرد. امروز ببینید وضعیت اسفناک خاتمی سواران, موسوی سواران و مهاجرانی سواران را. درس عبرت بگیرید تا نفرین اکبر گریبانگیرتان نشود.

تمدن غرب, از ایران برای حمله به انسان استفاده کرد

تمام پرسه های من (سینمای ایران, بسیج و سپاه ایران و جنبش سبز ایران) کنار تو (علی اکبر ابراهیمی ملتها) سلوک شد. اگر من تا قبل از سال 2009 حقیقت را کشف کرده و محصولات علمی, فرهنگی و هنری مربوط به آن/وی را نیز ساخته بودم, امروز هر عنصر ایرانی, نقشی و مسوولبتی را در اعمال اراده اکبر و تحقق اهداف اکبر به عهده گرفته و در راه اکبر به پیشرفتها و دستاوردهایی رسیده بودند. من آن زمان می خواستم همه سیاسیون همکار هم و نوکر ایران باشند. چه شد که جناح حاکم هنوز هم خودش را مالک قدرت می داند؟

ما نخبگان سبز, مسوولیت مفاسد و جنایات شیاطین را نمی پذیریم

نخبگان سبز در انتخابات پیش رو نقشی ندارند. هنوز پنج سال هم از انتخابات سال 88 نگذشته است. اول باید تکلیف آن انتخابات روشن شود. آن انتخابات یک آوانس و شانس بزرگ برای رژیم بود تا ملیجکهایی هچون احمدی نژاد را به استخدام خاتمی و موسوی در بیاورد. اما آنها آنقدر خوش خوراک بودند که احمدی نژاد را آلت خویش برای در مقابل سبزها ایستادن دانستند. نخبگان سبز, رسما مجرم سرکوبهای دو سال اخیر اعلام شده اند. اگر ابطحی ها, بهنودها, منعم ها و دیگر یاران خاتمی فرض کنند که مردم آنقدر احمقند که به مسوولان رسمی سرکوبهای دو سال اخیر رای خواهند داد, دچار خطای استراتژیک شده و خسر الدنیا و الاخره خواهند شد. البته جنبش سبز باز هم هوایشان را خواهد داشت. حتی بیش از رفسنجانی. ضمنا احمدی نژاد یک اصلاح طلب با عرضه است. البته با اصلاح طلبان سبز سال 88 قابل مقایسه نسیت. آنها آنقدر قابل تقدیر بودند که اگر من قدرشان را ندانم ناسپاس خواهم بود و روی خیرخواهی خیر دیگری را نخواهم دید. احمدی نژاد یک فرصت طلب کثیف بود که مردم را آماج انواع و اقسام تحقیرها و توهینها قرار داد و قدرتش را از چاپلوسی کسانی بدست آورد که امروز نمی خواه

خدایا, بر قوای قضائیه تمدن غرب فرمان بران

خدایا به قوه قضائیه آمریکا و قوای قضائیه دیگر کشورهای مجموعه ای که تمدن غرب نامیده می شود بگو که اگر من امروز در مورد مسایل روز ایران _از قبیل شو انتخاباتی خمینی که چیزی از آن گیر اصلاح طلبان نخواهد آمد تا اندکی از بار شرمساری من در مقابل ایشان کاسته شود و حتی قرار است تنها دستاورد اصلاح طلبان که برائت جویی و رسیدن به طهارت است را نیز از ایشان بگیرد و یا شعار پوشالی اما قابل تقدیر احمدی نژاد برای پیش رفتن به سمت اهداف اصلاحات سبز و اعلام برائت از مجرمان اصلی_ ابراز نظر نمی کنم به دلیل آن است که در ایران بر ضد من تهدیدهای مستقیم و غبر مستقیم امنیتی وجود دارد. از جانب گارد ویژه حکومت که گاردی است علمی, فرهنگی, هنری, سیاسی, نظامی, اقتصادی و .... و تا اوضاع تغییر نکند و عضویت در آن نان و نام و چیزهای خوب داشته باشد و نه چوب و چماق و چیزهای بد, تعداد اعضا و هوادارانشان همواره میلیونی و زیاد جلوه خواهد کرد. از جانب همان چند هزار نفری که چند صد نفر هم نیستند و امروز نیروهای مسلح کشورم را نیز گروگان گرفته اند. خدایا به قوای قضائیه تمدن غرب بگو در مقابل اکبر طوری بیندیشند, سخن بگویند و رفتار کن

آذربایجان, خدا را به پیغمبر اکبر تبدیل کرد

پس از آنکه با کتیبه 2010 از آذربایجان به ایران دیپورت شدم, خدا به پیغمبر من تبدیل شد و همه خدایان به پیغامبران من تبدیل شدند.

سفرم به خارج از کشور, حداقل سه ماه به تاخیر افتاد

سفرم به خارج از کشور, بدلیل مشکلات مالی حداقل سه ماه به تاخیر افتاد. گزینه هایی که برایم در اولویتند, ترکیه و آذربایجان هستند. از دولت ترکیه می خواهم که مشکلی در ورودم به خاک ترکیه پیش نیاید و اقامت موقت پلیس ترکیه به من داده شود و از من خواسته نشود که هفته ای دو الی سه, چهار بار یا هر روز برای امضا به اداره پلیس بروم. تا من بتوانم بروم سر کار و پول در بیاورم.

از حملات یازده سپتامبر 2001 که باید به کل تمدن غرب تعمیم یابد حمایت می کنم

شورای امنیت ملی آمریکا و شوراهای امنیت ملی دیگر کشورهای مجموعه ای به نام تمدن غرب, اینجا همان انتظاراتی را که از همه ارزشها و مقدسات دارند از من نیز دارند اما من همچون آن ارزشها و مقدساتی که انتظارات ایشان را برآورده می کنند نیستم. اینجا از نیروهای مسلح کشورم و از دستگاه امنیتی و قضایی کشورم بر ضد خودم استفاده می شود. موبایلم را نیز در یک بازی امنیتی ربوده اند و به من گفته اند که وقتی زندان می رفتی همراهت بوده است و به خودت تحویل داده شده. هر لحظه ممکن است از من خواسته شود که به پلیس امنیت بروم برای تحویل گرفتن موبایلم و ارایه توضیح در مورد اینکه چرا شماره رادیو فردا را در آن سیو کرده بودم. سیستم قضایی ایران مرا تهدید به بازگشت به زندان کرده است. من از زندان بیرون آمده ام که بیانبه بنویسم اما نمی توانم و هنوز هم زندانی حساب می شوم. من بنا ندارم ضر زیادی بزنم. من فقط می خواهم از ایران خارج شوم و شما موظف به حمایت مطلق از من تا لحظه خارج شدن از ایران هستید. چرا که شما با روشهای شیطانی و کثیف از من بعنوان یک ابزار برای دستیابی به مطامع شوم خودتان در ایران استفاده کرده اید.

قدر دریا رو بدون

تصویر

آسمان را از من باز مگیرید

تصویر

نگران نباش، همه چیز به سامان است

رویایی دیده ام بس شگفت انگیز و لذت بخش؛ صحنه این گونه دیده شد که گویی در تدارک و ساختن یک فیلم بودم؛ در مسیری پوشیده از برف این من بودم که آهسته گام بر می داشتم. من دقیقا گام در رد پایی می گذاشتم که پیش از آمن در مسیر برفی بر جای مانده بود. ناگهان به نظرم آمد که کارگردان، بازیگر و تماشاگر آن فیلم، یکی است. من در آن واحد، در گذشته بودم و به کار ساختن فیلم و در زمان حال بودم سرگرم بازی در فیلم و در آینده بودم نشسته به تماشای آن. زمان ازهم گسسته بود. در خلال آن آگاهی بسیط دریافتم که گام بر رد پایی می گذارم که روزی خود بر جای گذاشته بودم. در آن حال صدایی می گفت: نشانه ها را دنبال کن، زیرا خود آن ها را بر جای گذاشته ای... نشانه ای بر جای بگذار، زیرا روزی خود باید آن را دنبال کنی... نشانه ها را از بین مبر، زیرا آینده و گذشته را از بین خواهی برد؛ گم خواهی شد... در زندان متوجه می شوی که رویا و خیال تا چه اندازه حقیقی و واقعی هستند. نگران نباش، همه چیز به سامان است. این یادداشت از مقاله اخیر عماد بهاور کپی شده.

کلمه اکبر

تصویر

Summer _ 2011

جهان آرمانی از آزادی های اخیر در ایران که حدو 60 الی 100 مورد بوده است حمایت می کند

من سی ام خرداد بازداشت شدم, روز بعد به بازپرسی در دادسرای اوین رفتم و از همانجا هم به بند رفتم. دوشنبه دهم مرداد به دادگاه رفتم و به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام اسلامی" به یک سال حبس تعزیری که در پنج سال تعلیق شده است محکوم شدم و دیروز که دوشنبه بود, ساعت پنج و نیم بعد از ظهر بطور کامل و بدون نیاز به کفالت یا وسیقه از بند و زندان آزاد شدم. اول از آن پیرمرد مهربان مو سفید کم مو در پلیس امنیت در آن زیر زمین تشکر می کنم و ایشان را تشویق می کنم. ضمنا یک پیرمرد مو سفید دیگر در آن ساختمان بود که مورد حمایت و تشویق من نیست. از بازجویانم در پلیس امنیت تشکر می کنم. از بازپرسم و از قاضی شعبه 26 دادگاه انقلاب جناب آقای پیر عباس تشکر می کنم. من برای خودم خواستم که قول بدهند ورژن قانون اساسی را ارتقا دهند و آنها هم گفتند که قانون اساسی ما از مترقی ترین قوانین جهان است. آنها هم برای خودشان گفتند من متهم به فعالیت تبلیغی علیه نظام اسلامی هستم و من هم چونکه قصد داشتم از زندان خارج شوم و چونکه اراده ام معطوف به نتیجه است و اصلا تداوم بازداشتم را قابل قبول نمی دانستم, به حکمم اعتراض نکردم.

در نابودی اکبر هیچ سودی نجویید

برای تامین حرمت, کرامت و امنیت پایدار کشورهای غربی در کوتاه مدت, میان مدت و بلند مدت, لزوم و ضرورتی به نابود شدن ثانیه ها, دقیقه ها, ساعتها, روزها, هفته ها, ماهها, سالها, استعدادها و نبوغ علی اکبر ابراهیمی نبود و نیست. به تحمل زندان محکوم نشدم اما اگر چنین شود, من حق دارم دست به اعتصاب غذا تا سر حد مرگ بزنم. البته امنیت تمدن غرب با مرگ علی اکبر ابراهیمی تامین یا تضمین نخواهد شد.

پاسخ به صفحاتی از کتاب تئوری سازمان نوشته ماری جو هچ و ان ال. کانلیف

تصویر

لبیک لاشریک لک لبیک

مى ‏دانم که اگر نگویم، در جاى خود متوقف مى‏ شوم و حرکتى از لحاظ معنوى نخواهم داشت. فروبستن زبان از بیان حقایق و انتقادات، مؤثردیدن غیر خدا (شرک) است؛ یعنى اگر بخاطر حفظ مرید و حوزه و مسجد و ریاست خود سکوت کنیم، غیر خدا را لحاظ کرده ‏ایم. گذشته از این، هنگامى که بنده را در قبر مى‏ گذارند، مى‏ گویند: تو که مى‏ دانستى و علم داشتى چرا تخلفاتى را که دیدى تذکر ندادى؟

آنچه را که من حامی آن بوده ام فتنه نامیده اند

اگر زمان در ایران امروز می ایستاد من هم می توانستم مدت زمان زیادی به تبعید و خارج بروم و در مشکلات و مصایب پناهندگی با شکر گزاری و خرسندی درونی و ساده خودم عشق و حال کنم. اگر زمان در ایران امروز می ایستاد من هم می توانستم مدت زمان زیادی به کارگری بروم و با شکر گزاری و خرسندی درونی و ساده خودم عشق و حال کنم. اگر زمان در ایران امروز می ایستاد من هم می توانستم مدت زمان زیادی در یک گوشه خلوت به نماز و عبادت خدا مشغول باشم و تا آخر عمرم به عشق خود خدا گریه کنم و با شکر گزاری و خرسندی درونی و ساده خودم عشق و حال کنم. اما امروز اینجا دارد ظلم می شود و ظلم ادامه دارد و صدای قهقهه شکنجه گران خامنه ای به عرش همان خدایی که من می خواهم بروم به پایش نماز بخوانم نیز رسیده است. اما امروز اینجا دارد ظلم می شود و فانتزی های مرا هیچ کس از من نگرفته است بجز حکومت وقت ایران. اگر من نمی توانم به سفر بروم و به اندیشه اکبر متمرکز شوم و در خلوت خودم به خدا بیندیشم و برای آیندگان کار کنم و فیلمهای علمی تخیلی اکبر را از خودم به یادگار بگذارم دلیلش آنست که اراده ام مبنی بر به قدرت رسیدن موسوی, مهاجرانی و خاتمی د

شورای امنیت باید نظامیان جهان اکبر را به کمک اکبر بفرستد

من امنیت تمدن غرب را به خطر انداخته ام, پس باید به من گوش داده شود سازمان ملل باید به من پاسخگو باشد و بجای سبزهای ایران در مقابل سرکوب سیستماتیک بایستد و سینه سپر کند. ای تمدن غرب, اگه تو از نفوذ و سلطه ای که بر سازمان ملل داشتی سواستفاده نمی کردی و سازمان مللو برای حمله سیستماتیک به اکبر تحت فشار نمی زاشتی و اجازه می دادی که اکبر به پاسخ سوال اکبر برسه و بتونه در چهارم خرداد سال 88 با پاسخ سوال اکبر به ایران بیاد, پویش و جنبش سبز ملت ایران در عرض همین دو سال گذشته به میزان کل پیشرفت تمدن غرب در قرن بیست و یکم و هزاره سوم به پیشرفت و توسعه همه جانبه می رسید. حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی به ملتهای غربی خیانت کرده و جای اکبر چوپانهای غرب را اشغال کرده اند. در کتیبه 2010 من فقط خود حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی را تهدید کرده بودم و تمرکز تهدیدها فقط بر روی خود ایشان بود. اما آنها باعث شدند که تهدیدها در سال 2011 به خود کشورهای غربی رسید و بر تمدن غرب متمرکز شد. امنیت کشورهای غربی در قرن بیست و یکم و هزاره سوم باید صرف ساخته شدن یک سپر امنیتی برای ثانیه ها, دقیقه ها, ساعتها, روزه

از خدا که نمی ترسید, لااقل از شورای امنیت بترسید

من در نظر دارم طی روزهای پیش رو, در تهران دیوار نویسی کنم. با امضای: "علی اکبر ابراهیمی, مسوول و حامی جنبش سبز مردم ایران". و با شعار: "نوامیس طرفداران خامنه ای اگر از خامنه ای تبری نجویند, کوس صیغه ای های جوانان ایران هستند که مهریه شان نیز قبلا توسط اکبر پرداخته شده است." دستگاههای امنیتی حکومت وقت ایران موظف به حفاظت از من هستند و چنانچه کوچکترین مشکلی برای من پیش بیاید باید به شورای امنیت سازمان ملل پاسخگو باشند. و شورای امنیت سازمان ملل اگر به کمک من در ایران نیاید باید به ملتهای غربی و به سایتهای سبز و مخالف حکومت وقت ایران پاسخگو باشد.

بسیج و سپاه طرفدار خامنه ای نیستند

نه خامنه ای طرفدار بسیج و سپاه بوده است و نه بسیج و سپاه طرفدار خامنه ای بوده اند. یک هفته غذای همه شان را قطع کنید تا ببینید که انواع فسادها و عیوبشان درز می کند بیرون. بسیج و سپاه, طرفدار خامنه ای نیستند بلکه طرفدار منافع شخصی خود بوده اند که در کادوها و پاکتهای پول و پرتقال از طرف اکبر اما به نام خامنه ای به ایشان اعطا شده است. بسیج و سپاه طرفدار خامنه ای نیستند و هیچگاه هم نبوده اند و هیچ دشمنی نداشته اند بجز خود خامنه ای که از ایشان بعنوان دستمال کاغذی استفاده کرده است. من می خواهم بجای خامنه ای, خلیفه خدا در ایران باشم و نوری زاد, تاجزاده, ابطحی, جلایی پور, بهاور, طباطبایی, موسوی, مهاجرانی, خاتمی و اعضای نیم میلیونی پویش دعوت از خاتمی را بجای ائمه جماعات, گارد ویژه خامنه ای و دیگر اطرافیان و جیره خواران خامنه ای بر امور ایران مسلط کنم و از بسیج و سپاه نیز دراینموررد کمک بگیرم تا بسیج و سپاه آبروی رفتته خویش را بازیابد. اگر خامنه ای به فکر بسیج و سپاه بود از بسیج و سپاه می کشید بیرون و میدان یکه تازی در رژیم جمهوری اسلامی را به خود اکبر می داد تا اکبر بتواند با کمک بسیج و سپاه دلا

حق مردم را هم بده

من پول را از تو بعنوان باج می خواهم ای خامنه ای و نه بعنوانی دیگر. اما فقط حق خودم را نمی خواهم. حق مردم را هم به ایشان بد ه. و حق مردم ایران بر تو و طرفدارانت این است که از کوس و کون به دار آویخته شوید تا دیگر هوس فاحشگی به سرتان نزند. شما چند تا فریب خورده و شهرت طلب و مزدور را آورده اید در فیلم پایان نامه طوری آه و ناله می کشند که انگار زیر کیر و خایه دارند جان می دهند! چه فکر کرده اید که اینگونه به ریش ما می خندید! شما دارید به کوس و کون نوامیس خودتان می خندید. دو سال دیگر هم نصیحتتان کردم, چرا دست از کیر و خایه های قدرت ساز ایران برنداشتید؟ چرا حکومت را رها نکردید؟

سبزها میزان آبرو و اعتبار رژیم بودند اما دیگر درگیر آن بازی نمی شوند

اولین ضربه جنبش سرخ را ابطحی قهرمان به باند شیطانی خامنه ای زد در آن روزهای نخستین که آن فرمانده سرمست سپاه تهدید کرده بود اعترافات را پخش خواهند کرد, من خودم را به آب و آتش زدم تا این کار انجام نشود. اما ابطحی بزرگ با باند خامنه ای آشنایی کامل داشت و خیال همه ما را راحت کرد و گفت که خامنه ای و اعضای باندش را باید از کوس و کون دار زد. ابطحی و هموطنانش که هیچگاه خود را نفی نکرده اند. آنها اهالی حکومت را نفی کرده اند. جنبش سبز هم دو سال طول کشید تا به بلوغی که ابطحی در همان روزهای اول به آن رسیده بود برسد. جنبش سبز به فکر و دلسوز طرف مقابل هم بود و دروازه بان رژیم جمهوری اسلامی شده بود تا رژیم به خودش گل نزند. ما داشتیم به رژیم آبرو و اعتبار می بخشیدیم, اما از این پس دیگر از این خبرها نیست.

نوامیس طرفداران خامنه ای پاک و منزه از خامنه ای هستند

حق من و دیگر اعضای پویش نیم میلیونی دعوت از خاتمی, بعنوان مهریه نوامیس طرفداران خامنه ای مورد استفاده قرار گرفته است. آنهم بدون اطلاع, رضایت و یا تایید خودمان. نوامیس طرفداران خامنه ای اگر از خامنه ای تبری نجویند, کوس صیغه ای های جوانان ایران هستند که مهریه شان نیز قبلا توسط اکبر پرداخته شده است و چنانچه تن به قانون اکبر ندهند باید از کوس, کون و یا سینه به دار آویخته شوند.

نیروهای نظامی و امنیتی جهان اکبر در راهند

بسیج, سپاه و نیروهای نظامی و انتظامی ایران باید به گارد ویژه خامنه ای حمله کنند تا فشارهای نظامی جهان اکبر برایشان ملموس تر نشود.

خود حکومت فتنه گر بوده است

به نام خدا ” فاخفض لهم جناحک و الن لهم جانبک و ابسط لهم وجهک و آیس بینهم فی اللحظة والنظرة حتی لایطمع العظماء فی حیفک لهم و لاییاس الضعفاء من عدلک بهم، فان الله تعالی یسالکم معشر عباده عن الصغیرة من اعمالکم و الکبیرة والظاهرة والمستورة ” با آنان فروتن باش و نرمخو و هموار و گشاده رو و به یک چشم بنگر به همگان، خواه به گوشه چشم بنگری و خواه خیره شوی به آنان، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوان نبندند و ناتوان از عدالت تو مایوس نگردند که خدای تعالی می پرسد از شما بندگان از خرد و درشت کارهاتان و از آشکار آن و نهان (نهج البلاغه، نامه ۲۷ ) محضر آیت الله آملی لاریجانی ریاست محترم قوه قضاییه سلام علیکم؛ امروز در شرایطی این نامه را خطاب به حضرتعالی می نگاریم که قریب دو سال از حادثه دردناک و جانسوز کوی دانشگاه تهران می گذرد و ابهامات پیرامون عملکرد دستگاه قضا در مورد این واقعه هر روز بیشتر می شود. حادثه ای که رهبری انقلاب از آن تعبیر به “جنایت” کردند و تمامی مسئولین امر بر عمق این فاجعه صحه گذاردند. در سحرگاه ۲۵ خرداد ماه ۸۸ خانه امن دانشجویان دانشگاه تهران مورد هجوم عده ای از نیروهای نظامی و شبه ن

اتمام حجت با خامنه ای

من 24 ساعت به آقای خامنه ای فرصت می دهم که همه قدرت و اختیارات خویش را به اینجانب, علی اکبر ابراهیمی واگذارد.

در 22 خرداد 1390 دوران دلسوزی جنبش سبز نسبت به حاکمان, تمام شد

خدایا تو را شکر و سپاس می گویم که جنبش سبز, در 22 خرداد 1390 بلوغ خویش را به رخ کشید. از جنبش سبز هم متشکرم که آنقدر سازماندهی فعالیتهای امنیتی و اطلاعاتی اش عالی بود و آنقدر ناخودآگاه صادق بود که حتی شبکه ها و افراد برجسته خودش هم خبر از تصمیم جنبش سبز مبنی بر گوش دادن به فرمان اکبر و عدم حضور در خیابان نداشتند. با به میدان نیامدن جنبش سبز مردم ایران که اکثریت مطلق جمعیت ایران را تشکیل می دهند, مشخص شد که اگر جنبش سبز نیاید, هیچکس دیگری نیست که بیاید و جای خالی وی را پر کند. هیچ جنبش سرخی امروز در ایران وجود نداشت بجز خود جنبش سبز. آن اقلیتی که جنبش سیاه و شوم نامیده شده است و بخشی از آن نیز در حاکمیت است, فردا پس فردا نمی تواند هیچ ادعایی داشته باشد. منظور من هم که گفته بودم: "از دیگر هموطنانم نیز دعوت می کنم که در این راهپیمایی شرکت کنند و با حمایت از جنبش سبز, به همه ثابت کنند که هر که برای این ملت و کشور قدم بردارد مورد حمایت ایشان قرار خواهد گرفت و هر که از امانت قدرت مست شود به شدت تنبیه خواهد شد." با همان اقلیت بوده است و نه با جنبش سبز که اکثریت مطلق مردم ایران هستند

بسیج و سپاه لیاقت نجات یافتن توسط خاتمی را دارند

خامنه ای سگ کیست؟ بسیج و سپاه و احمدی نژاد به خود من وفادارند و از خود من دستور می گیرند تا من بتوانم زمینه رهبری خاتمی و فرماندهی وی بر بسیج و سپاه را فراهم کنم. من امروز دست نیاز و یاری به سوی بسیج و سپاه دراز کرده ام و از این برادران و دوستان گرامی و بزرگوارم می خواهم که با به راه انداختن جنبش سرخ, به یاری جنبش سبز کشور و ملت خودشان بیایند و بساط این ظلم خانمان برانداز را برچینند.

موسوی کجاست؟

رئیس جمهور پیشین ایران در این دیدار گفت: «من هم مثل شما عزیزان معتقدم و امیدوارم که هر چه زودتر شاهد رفع حصر بزرگواران آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی و همسرانشان و نیز آزادی همه زندانیان باشیم که همین امر موجب لطافت فضا خواهد بود و گامی است بلند برای گذر از وضعیت امنیتی به فضای سالم سیاسی که هم نظام و هم حکومت و هم مردم از آن بهره خواهند برد.» محمد خاتمی تصریح کرد: «دعوت به صلح و آشتی به معنی دست برداشتن از خواست‌های ملت و آرمان‌هایی که سعادت ما در گرو آن است نیست. مگر می‌شود از حقوق مردم کوتاه آمد و اگر هم کسی کوتاه بیاید، خود مردم کوتاه نخواهند آمد.» محمد خاتمی در ادامه دیدار خود با جمعی از خانواده‌های خرمشهری، آرامش و صلح مطلوب در کشور و نظام را وضعی دانست که در آن «حکومت برآمده از رأی مردم، و مسئول در برابر آنان باشد.» رئیس جمهور پیشین ایران تصریح کرد: «مردم به حکومت‌ها بدهکار نیستند و اگر بنا است طلبکاری باشد طلب مردم از حکومت است و حکومت باید براساس پیمانی که با مردم بسته است بدهیش را به مردم اداء کند. تنها بدهی مردم هم این است که در چارچوب قانون حرکت کنند.»

بزرگترین ضعف ما سبزها

بزرگترین ضعف ما سبز ها آن بود که پی گیر منافع همه ذیحقان بوده ایم (عادل بوده ایم) و نه فقط پی گیر منافع شخصی و علمی, فرهنگی و هنری خودمان. اگر من امروز در آمریکا نیستم و به موفقیتهای متنوع علمی, فرهنگی و هنری نرسیده ام نیز به همین دلیل است. خانواده های ما سبزها طی دو سال اخیر بطور غیر مستقیم و با تبلیغات مغز فرسای تلویزیونی مجازات شده اند اما باز هم هر روز همچون دیروز به ما علاقمند و علاقمندتر هستند و حتی برایمان فخرالسادات محتشمی پور هم شده اند و زندان به زندان و دادگاه به دادگاه دنبالمان هم گشته اند. اما در مورد خانواده های آنها همه چیز دقیقا بر عکس بوده است. و وای به حال آنها اگر روزی خانواده هایشان اندکی در مضیغه قرار بگیرند.

چرا تسلیحات جنگی ما برابر نیست؟

من فردا در راهپیمایی جنبش سبز ملت ایران شرکت می کنم و با حضورم, در مقابل ظلمی که شاهد آن بوده ام از جنبش سبز حمایت می کنم تا بخشی از صدماتی که قرار است متوجه جنبش سبز شود, متوجه من شود. و شاید توفیق شهادت نیز نصیبم گردد. از دیگر هموطنانم نیز دعوت می کنم که در این راهپیمایی شرکت کنند و با حمایت از جنبش سبز, به همه ثابت کنند که هر که برای این ملت و کشور قدم بردارد مورد حمایت ایشان قرار خواهد گرفت و هر که از امانت قدرت مست شود به شدت تنبیه خواهد شد. موفق و پیروز باشید.

گزارش اکبر به شورای امنیت سازمان ملل

پرونده اکبر در چهارچوبهای یو. ان. ایچ. سی. آر و یو نسکو نمی گنجید و به شورای امنیت سازمان ملل ارجا شده است. وقتی طرفداران حکومت از سخنرانی حداد عادل در میدان ولی عصر در خرداد 88 برمی گشتند, یک سبز را "شناسایی!!!" کرده بودند و پنجاه نفری افتاده بودند به جانش و شعار بر علیهش می دادند. اما وقتی خانم رهنورد و مهندس موسوی از میدان امام خمینی قرار بود به سمت فردوسی بیایند, یک فرد مخالف شعار می داد و ... اما جمعیت او را نمی دید و نممی شنید و او خودش هم احساس مجنون بودن بهش دست داده بود. تفاوت دو تصویر را مطرح کردم تا شورای امنیت سازمان ملل بداند که فیلم پایان نامه که در آن سبزها را مخوف و بی رحم و مسلح و ..... نشان داده اند دروغی بی شرمانه بیش نبوده است.

شکست اکبر

یک سال پیش یک شرکت خدمات نظافتی, حفاظتی حوالی نواب سر راهم قرار گرفت و چند دقیقه پس از ورود به آن گفتم که ما نمی توانیم با هم همکاری کنیم. دو روز پیش اما بز خرهای خامنه ای باز هم به من نزدیک شدند و کنجکاو بودند که بدانند "با چقد راضی می شه"! بز خرهای خامنه ای مستند و آنقدر در امپراطوری الهی و مطلق نوک دماغی شان بهشان خوش گذشته که توان محاسبه ندارند. آنها فکر می کنند که دارند کوس صیغه ای معامله می کنند. دو موضوع را در نظر نمی گیرند: یک: سرکوبهای انجام شده و خونهای ریخته شده که حاصلش شده صداهای خفه شده. دو: قدرت متمرکزی که سه دهه به ناحق در اختیار و انحصار خودشان گرفته اند و هیچ منتقد مقتدری نیز برایش باقی نگذاشته اند و احساس مسوولیت و پاسخگویی هم اصلا نمی فهمند که یعنی چی؟ آنها هیچوقت نتوانستند این دو موضوع را در نظر بگیرند. اما خدا در نظر گرفته است. من هم شبیه خدا بوده ام و در نظر گرفته ام. به همین دلیل هم فرد موفقی نبوده ام و بزرگترین موفقیتم را نیز همین شکست می دانم که شکست اکبر نام دارد و خدا را از بابت آن شاکرم. اظهارات غیر شخصی و غیر احمقانه من که فقط شنونده بودم در آخر

مطالبات اکبر به "حکومت وقت ایران" مربوط است

جنبش سبز هم از خودشان است و هم از بیگانگان من و استبداد و استعمار با هم دوستای جون جونی هستیم و مگه اینکه خودمون به داد همدیگه برسیم. و گرنه اگه به دست عناصر جنبش سیاه و شوم بیفتیم که دیگه اصلا معلوم نیست چی به سرمون میاد. جنبش سبز هم از خودشان (حکومت وقت ایران) است و هم از بیگانگان. تا کور شود هر آنکه نتواند دید. اما جنبش سبز, اهداف جنبش سبز را شناخته و نصب العین خود قرار داده است و پیگیری می کند. ما بخاطر نفوذی هایی که خود را مقدم تر از همه ایرانیان و هدف جنبش سبز خواندند پا در این راه نگذاشتیم و عاشق چشم و ابروی آنها نبودیم که ملزم به گذشتن از هفت خوان رستم برای گرفتن حقمان از آنها باشیم. ما از آنها انتظاری بیش از قد و قواره شان نداشته ایم که از غیبت بجا و حضور بیجایشان دلسرد شویم. جنبش سبز, اهداف جنبش سبز را شناخته و نصب العین خود قرار داده است و پیگیری می کند. ای خامنه ای, تو که می دانی و خدا هم شاهد است که من قصد ندارم بدون برخورداری از توان نظامی و امنیتی برتر به روی تو سلاح بکشم. خدا شاهد است که من اول قصد دارم به فعالیتهای علمی, فرهنگی و هنری جهان اکبر بپردازم و به موازات آن ن

عناصر تحفه و طلایی, وقاحت را از حد گذرانده اند

یه ضرب المثل هست که می گه "3 هزار تومان داده م, همه شونو می کنم." فیلم پایان نامه را _که در آن وقاحت علیه جنبش سبز از حد گذرانده شده بود_ نیم ساعت تحمل کردم و سپس از سینما خارج شدم. به مسوولین سینما گفتم فیلمشان هم مثل مشتری جمع کردنشان است با آن بونهای کاذبشان .... من اصلا قصد دیدن این فیلم را نداشتم. با بن مرا کشانده اند آورده اند هم 3 هزار تومان کامل داده ام و هم باید فحش بشنوم. گفنت چرا؟ گفتم بره نه نه خودشون عروسی گرفته ن و من هم باید بیایم تماشا کنم. اما وقت عروسی گرفتن ما هم می رسد و من خودم دارم می آیم عروسی مورد نظرشان را برایشان بگیرم. گفتم و رفتم. من فقط از خود حکومت وقت ایران که وقاحت را از حد گذرانده است پول می خواهم. از دولت اصلاحات که هر هر 9 روز یک بحران داشت و از اپوزیسیون خارج از کشور که دستش از قدرت کوتاه و خود گرفتار مصایب غربت بود هیچ انتظاری ندارم. من اگر به رنگ سبز نزدیک شده ام و بخاطر شایستگی هایم نیز به نماد و چهره اصلی جنبش سبز تبدیل شده ام آبرو و افتخار در این جنبش دیدم و بس. و اگر جایی, زمانی از جنبش سبز پول خواسته باشم _که نخواسته ام_ برای شناسایی

می خواهم بیانیه جنبش سبز در کنفرانس ضد تروریسم تهران را قرائت کنم

میعادگاههای گرامیداشت 22 خرداد را در اعلامیه ای واحد در صفحه اول رسانه های سبز اعلام کنید. حال که ظاهرا تصمیمی واحد و صریح حاصل نشده است, من هم پیشنهادم را می دهم. علمای قم که از عناصر جنبش سیاه و شوم بوده اند توبه کرده و سبز شده اند و توسط بخشهای سبز نیروهای مسلح خامنه ای با هلی کوپتر به میدان ولی عصر آورده شده اند تا با راهپیمایی مردم همراه شوند و از مردم حفاظت کنند. آنها جایگزینان موسوی هستند. آنها موسوی های به روز شده تر و کاملتر و ارتقا یافته تری هستند!!! علمای قم در میدان ولیعصر منتظر ما هستند تا با هم برویم سمت وزارت کشور و صدا و سیما. البته علمای قم نخواهند آمد و ما هم روی کمک آنها حساب نکرده ایم. رهبر آرمانی و کامل مورد نظر و مورد تایید همه راهپیمایان روز 22 خرداد 90 _که فرضی است و فقط در تصورات پراکنده راهپیمایان وجود دارد و با کمک گرفتن از نمادهایی همچون موسوی, خاتمی و مهاجرانی اندکی به یاد آورده شده و از بطن فطرت و ضمیر ناخودآگاه جامعه به بخش خودآگاه وجدان جامعه آورده شده است و طی دو سال اخیر در حال به تصویر کشیده شدن در رسانه های سبز بوده است و باز هم به شکلهای ارتقا یافته

چرا چین و روسیه حامی اکبر هستند؟

چونکه هر چقدر هم که لاشخور باشند باز هم انسانند و به ندای وجدان و فطرتشان جواب قبولی می دهند. تازه خدا رو چه دیدی؟ شاید من به برتری های نظامی هم رسیدم. چین و روسیه با آنهمه سابقه لاشخوری و محاسبه گری و گدا گشنگی, مگه دیوونه اند که بر علیه حق جر بزنن؟! اصلا از کجا معلوم که ایران و غرب دلمو نزنه و من یهویی عاشق روسیه و چین نشم؟ از حکمت خدا هیشکی سر در نمی یاره بجز ولی فقیه که ناظر خداست.

جنبش سبز مردم ایران پیروز خواهد شد

پرزیدنت خاتمی, پرزیدنت موسوی, پرزیدنت مهاجرانی و شورای هماهنگی راه سبز امید, جنبش سبز ملت ایران از شما کمک می خواهد. از جنبش سبز ملت ایران حمایت کنید تا آنهایی که چشم دیدن ندارند از حسودی بترکند و صدا و بوی گند انفجارشان, ایران و جهان را در مقابل ایشان واکسینه کند.

نامه اکبر به تروریستهایی که کاخهای دولتی "اکبر چوپان" های غربی زمین را اشغال کرده اند

دولتهای غربی, شما _هر چند که بر کشورهای غربی مسلطید اما_ دولتهای مورد نظر و مورد تایید من و ملتهای غربی برای کشورهای غربی نیستید. اگر بودید هرگز در مقابل حریم کتیبه 2010 که من در آن, خدا را و مرجع جهان آرمانی را به معاصرین و همنوعانم معرفی کرده ام دست به حمله امنیتی نمی زدید. اما شما با نقاب سازمان ملل و در حالی که سازمان ملل را هم سپر و هم ابزار حمله خود کرده بودید, این کار را با من انجام دادید. شما با چه حقی کتیبه 2010 را از مردم کشورهای غربی مخفی نگه داشته اید و در عین حال دست به برگزاری انتخاباتهایی در آن کشورها نیز می زنید!؟ من خودم سند جهانی حقوق بشر و مدافع حقوق بشر, زن, بچه, حیوان, محیط زیست و غیره و ذالک هستم.(من خودم این کاره ام.) اما شما همه این عناوین را به ناحق از من دزدیده اید. (شما چه کاره هستید که به زور سلاح و پول خودتان را اینکاره نامیده اید؟) من همان انسانی هستم که شما قرار بود به وی حقوق بدهید و پشت سپر حمایت از حقوق وی دهها سال بعنوان بازیگران اصلی و ماجراجوی عرصه بین الملل به فعالیت مشغول بوده اید. اما من امروز از وضع جهان راضی نیستم و این اوضاع و احوال و سر و وضع

اکبر از سازمان ملل چی پرسیده؟

سوال اکبر از سازمان ملل چیست؟ اینجا در لحظه حال ابدی هم اینک همیشه اکبر دارد از سازمان ملل می پرسد که "تو کی هستی؟"

من باید "تو دل بورو" باشم

من اول عاشق ایران و ادعاهای صد تا یه غازش بودم, بعد تمدن غرب کارایی باهام کرد که دیگه عاشق تمدن غرب شدم. من دیگه تصمیم ندارم که اهداف علمی, فرهنگی و هنری اکبر رو اهداف سیاسی بنامم و در راستای اهداف سیاسی اکبر, تهدید امنیتی هم به کار ببرم. همون تهدید امنیتی های قبلی کافی یه. و حرف آخرم هم همون بود که در مورد امنیت کشورهای غربی در قرن بیست و یکم و هزاره سوم گفتم. ناتو و پنتاگون هم باید در اختیار خودم باشند. والسلام, نامه شد تمام. من باید تو دل بورو باشم. مگه با تهدید امنیتی می شه بر تمدن غرب حاکم شد؟ اصلا مگه من عقده ای و یا کینه ای ام؟ من دیگه باید فقط بر سر و سامان دادن به وضعیت مطالعات و پژوهشهای اکبر و بر اهداف علمی, فرهنگی و هنری اکبر تمرکز داشته باشم. اگر من تمدن غرب رو تهدید امنیتی کرده م مقدمه ای بوده برای ماچ کردن تمدن غرب. من باید موجب رشد و توسعه کشورهای غربی بشم تا ثابت کنم که از کشورهای غربی و تمدن غرب خوشم اومده. نا سلامتی من سرمایه گذاری م رو در تمدن غرب انجام داده م. تمدن غرب هم اگه از نفوذ و سلطه ای که بر جامعه بین الملل و سازمان ملل داشته سو استفاده کرده تا سازمان ملل د

ارتشهای نظامی اکبر در غرب را لااقل بصورت کرایه در اختیار خود اکبر قرار دهید

حاضرم بخشی از حق و حقوقم بر کشورهای غربی را بعنوان کرایه فرماندهی موقت بر ناتو و پنتاگون به حساب آورم. به شرط آنکه قبل از مرگم _که پایان فرصت جبران برای تمدن غرب خواهد بود و ممکن است خیلی هم نزدیک باشد_ ارتش نظامی غربی اکبر را در اختیار نمونه امنیتی و نظامی شورای هماهنگی راه سبز امید که من خودم بهترین و برترین نماد و چهره آن هستم قرار دهند تا جنبش سبز بتواند به گارد ویژه خامنه ای حمله کرده و نیروهای مسلح جنبش سبز ملت ایران را(که متشکل از ارتش و سپاه ایران خواهد بود) بجای گارد ویژه خامنه ای مسلط کند.

چرا اکبر را دوست دارم

اگر معرفتش را داری اولین دوست اکبر باش و بگو که "چرا اکبر را دوست دارم؟" ای شورای هماهنگی راه سبز امید, با سلام. همانطور که می دانی همه کشورها بطور باالقوه تحت اختیار اکبر چوپان های بومی خویش بوده و از دوستان اکبر هستند. اما من به کشورهایی که چشمشان به قدرت من باشد و بخواهند که به نام رفاقت و به بهانه قدرت بخشیدن به اکبر, نزدیک اکبر شوند و از اکبر قدرت بگیرند و کمر اکبر را بشکنند نیازی ندارم. باند خامنه ای و کارفرمای قلهک سوار انسان شاید مرا بخاطر خودم و اهداف مورد نظرم نمی خواستند. اما گمان نمی کنم که تو همچون آنها باشی. من یک کاری دارم که می خواهم برایم انجام دهی. من می خواستم شکایتنامه ام از خامنه ای را به قوه قضائیه ایران ببرم اما شبکه باالقوه دوستان, دوستداران و طرفداران اکبر به من می گویند که آن شکایتنامه را باید پس از سرنگونی حکومت خامنه ای به قوه قضائیه ایران ببرم و نه امروز. شبکه دوستان, دوستداران و طرفداران اکبر که من خودم سخنگوی آن هستم امروز از تو می خواهد که بله را از سازمان ملل برای اکبر بگیری تا شبکه اکبر که نمایانگر جهان اکبر است بطور رسمی مورد حمایت جامعه بین