تداوم آسیب ها و خسارات جبران ناپذیر من تامین کننده و ضامن منافع عالی و پایدار اعضای 5+1 نخواهد بود

ایران و آذربایجان شایسته ترین کشورهای جهان برای حمایت از اکبر جهان و میزبانی جهان اکبر هستند.

سران سه دهه اخیر حکومت ایران چه نفعی از رفتن و متواری شدن تئوریسین ایران و جهان آرمانی می برند که در قبال فاجعه رفتن وی سکوت کرده اند؟

رییس قوه قضائیه, قاضی القضات, جناب آقای لاریجانی, با سلام. از شما می خواهم که آقای علی خامنه ای را به دادگاه بکشانید و مجبورش کنید در مقابل اتهامات اکبر (همان اتهاماتی که طی سه دهه اخیر و بخصوص دو سال اخیر در سایتهای سبز بر علیه خامنه ای مطرح شده است) پاسخگو شود. لطفا تا قبل از آنکه نیروهای مسلح ایران بیایند و همکاری با اکبر را به شما بیاموزند و یا آنکه ناتو و پنتاگون بیایند و همکاری با اکبر را به نیروهای مسلح ایران بیاموزند, جنابعالی خودتان دست بکار شوید. با تشکر, علی اکبر ابراهیمی 30.05.2011 تهران

فقط با مسوولیت سازمان ملل, شکایتنامه ام از سران حکومت ایران را دستم خواهم گرفت و به ساختمان قوه قضائیه ایران مراجعه خوااهم کرد. اگر جواب نه باشد مجوز حمله انتحاری اکبر به قوه قضائیه رژیم ایران خواهد بود و اگر جواب قبولی باشد و پناهندگی دهند همان ادبیات پاییز 2010 اکبر پیروز است و من می توانم امنیت تمدن غرب را به "مصونیت امنیتی سبزهای ایران در سال 2009 و پس از آن" مشروط کنم.

آنهایی که گمان کرده اند مار اکبر ایران و یا مار ایران اکبر به داخل شورت و کورست زن و بچه ها و خواهر و مادر و برادر کوچک آنها خواهد رفت و همه مارهای قدیمی و حق آب و خاک دار آنجا را مثل اژدها خواهد بلعید و .... چه طرفداران رژیم فعلی ایران باشند و چه مخالفین آن, در اشتباهند و انتظارشان بیجاست. من در کتیبه هم اشاره کرده ام. من برای باز کردن و یا بسته کردن کوس و کونها نیامده ام. آنهایی که دنبال "این" طور چیزها در من می گردند تا.... آدرس را اشتباه آمده اند. اگر ناموس درک شان اکبر را داشتند شکایاتشان را مثل جنده ها و کونی ها مطرح نمی کردند و مثل آدمهای سالم می آمدند و بدون جیغ و داد و بطور صریح می گفتند که ما اینجایمان و یا آنجایمان داره می سوزه مهم چگونه مبارزه کردن است, نه بهنودوار با کون پریدن روی کیر ایران (روی پیروزی).

رییس قوه قضائیه ایران, جناب آقای لاریجانی, سلام. حق من (پاسخ سوال اکبر که مرجع جهان اکبر است و من می خواستم به ایران و جامعه بین الملل نشانش دهم تا دیدار, مصاحبه و آشنایی اکبر با ایران و همه کشورهای جهان در سطوح, استانداردها و زمینه هایی آبرومندانه, خوب و حتی باشکوه انجام شود) توسط سران حکومت سه دهه اخیر ایران خورده شده است. من از موسوی, خاتمی, مهاجرانی و یاران و همکاران ایشان شکایت ندارم. چرا که نوکران شایسته ای برای ایران اکبر بوده اند. اما از بقیه آنها شکایت دارم و از شما می خواهم که حق مرا از آنها بگیرید و به من بدهید. امروز حق من و همه ملتها و کشورها آن است که من برای حرکت در جهت رسیدن به پاسخ سوال اکبر, بودجه ای نامحدود از حکومت امروزی ایران بگیرم تا بتوانم دفاتر تحقیق و توسعه جهان اکبر را در سطوحی گسترده سازماندهی کنم. و از آنجا که حکومت امروزی ایران دزد و راهزن است و خودش صاحب پولی که باید به من بدهد نیست, من خودم را موظف به تعظیم در برابر ایران اکبر _که یک پسر بچه چوپان بوده و صاحب اصلی ملت خویش است_ و رسیدن به داد ملت وی می دانم. پس, امروز, حق دیگرم نیز آن است که فرماندهی نیر

افسانه 9 دی سال 88 را ساختند تا بگویند علاوه بر پرچم بکارت حرمت همه ارزشها و مقدسات ملت ایران, سپرهای انسانی زیادی که پیاده نظام و شریک جرم هستند نیز دارند. افسانه 9 دی سال 88 را ساختند تا با آن افسانه, به پندار, گفتار و رفتار خودشان نسبت به ایران و جهان مشروعیت دهند. در صورتی که ماجرای 9 دی اصلا واقعیت نداشته است و هیچکدام از هموطنانمان در راهپیمایی یا تظاهرات 9 دی شرکت نداشته اند. یعنی اصلا در آن روز راهپیمایی یا تظاهراتی انجام نشده است.

من ناتو و پنتاگون را به همکاری با اکبر برای نجات نیروهای مسلح ایران از چنگ هیات حاکمه امروزی ایران فرا می خوانم.

بسیج و سپاه در تظاهرات 9 دی سال 88 شرکت نداشتند. اتفاقا آنها در عاشورای سال 88 لباس شخصی پوشیده بودند و داشتند به همراه مردم بر علیه رژیم می جنگیدند و از پل پرت می شدند پایین. "این" تنها شانس بسیج و سپاه است. من می توانم بسیج و سپاه را تبرئه کنم اما آنها باید خودشان نیز "این" را بخواهند و همین امروز اعلام کنند که در تظاهرات 9 دی شرکت نداشته اند و می خواهند که برای جنبش سبز شمشیر بزنند و نه برای رژیم . ضمنا احمدی نژاد گناهکار نیست. او فقط یک مزدور بود که حق و حسابش را می خواست و خامنه ای زرنگ بود و حقش و حسابش را داد و او هم مزدور خامنه ای شد و مسوولیت ظلمها و جنایات خامنه ای را بعهده گرفت. اگر ما خودمان زودتر از خامنه ای می توانستیم احمدی نژاد را استخدام کنیم و به وی پول بدهیم, امروز احمدی نژاد به چنین وضعی دچار نبود و در منجلاب مفاسد خامنه ای دست و پا نمی زد.

امروز (4 خرداد 90) به سه دلیل برای همیشه به ایران می آیم و سعی می کنم که دیگر بعنوان یک کارگر ساده به کشورهای خارجی مراجعه نکنم. یک: ایران طی دو سال گذشته پاسخ سوال اکبر را که حق اکبر بوده به وی نداده است تا دیدار, مصاحبه و آشنایی اکبر با جامعه بین الملل به استانداردهایی بایسته و شایسته اکبر ارتقا یابد. دو: حکومت ایران, نگرانی های من در مورد ایران و ایرانیان را رفع نکرد و فقط با ساختن فیلمهایی همچون اخراجی ها 3 و و نشانی سوم و .... به کوست ننه خودش (به تصوری که از قدرت ایران مورد نظر خویش داشت) خندید. سه: چرا هیات حاکمه امروزی ایران خودشان کوچ نمی کنند و نمی روند؟!!! مگر اینجا جای خلاف, عشق و حال سنگین و .... است؟ مگر ایران "نوندونی" آن میکروبهای سیاسی و اجتماعی است؟ مگر ایران سنگر این روسپیان روسیاهی است که جهان متمدن و جامعه بین الملل را برایمان "دشمن" نامیده اند؟ من فقط باید برای توزیع سوغاتی های ایرانی در کشورهای مختلف جهان و برای پول خرج کردن و بعنوان توریست و پژوهشگر و شخصیتی قابل احترام و بی نیاز و برای اهدافی باشکوه, آبرومندانه, دعوتنامه دار, معین و زمانبندی

شرط جهان اکبر برای منتفی کردن تهدیدات امنیتی خویش بر علیه تمدن غرب اگر ناتو و پنتاگون با پویش و جنبش سبز ایران برای تغییر رژیم حاکم بر ایران همکاری کنند تهدیدات امنیتی جهان اکبر بر علیه کشورهای نورچشمی, عزیز و برگزیده خودش (کشورهای غربی) منتفی می شود.

شرط نامزدی برای دو انتخابات پیش رو ایمان به خاتمی, موسوی و مهاجرانی و طرفداری و حمایت صریح از آن بزرگواران است. در غیر اینصورت نامزدی در آن دو انتخابات به منزله شرکت داشتن در تظاهرات 9 دی تلقی خواهد شد. من بعنوان شخصی که می خواهد زمینه ظهور حضرت محمد خاتمی (ص) را فراهم کند معتقدم که پاکسازی مخالفین نباید توسط خود وی انجام شود و من قبل از خاتمی باید قدرت را در اختیار بگیرم و تا مدتی پس از واگذاری قدرت به خاتمی, موسوی و مهاجرانی نیز کنترل آن سه بزرگوار باید در اختیار خودم باشد و کاملا بر پروسه بلند شدن, ایستادن و راه رفن ایشان نطارت کنم. لازم به ذکر است که نامزدی اصلاح طلبان برای انتخابات به حکومت فعلی ایران مشروعیت نمی دهد و لزوم و ضرورت اقدام نظامی ملی بر علیه آن حکومت را منتفی نمی کند.

دوران مبارزات اکبر با استکبار جهانی به پایان رسیده و فصل همکاری های ایشان از راه رسیده است. استکبار جهانی که حاکم این روزهای جهان است , نظارت اکبر, نظرات اکبر, انتقادات اکبر, همکاری های اکبر و اصلاحات اکبر را نپذیرفت و تحمل نکرد و در مقابل آن دفاع پیشگیرانه انجام داد. وقتی استکبار جهانی در ژانویه 2011 دولت علی اف را تحت فشار قرار داد تا اکبر از آذربایجان به ایران دیپورت شود, اکبر پاسخ سالها مجاهدت انفرادی خویش در راه آرمانهای جمعی را گرفت. اکبر دیگر با استکبار جهانی جنگ ندارد. چونکه بحث, بحث مزدوران نظامی است و اکبر نیز مزدوران نظامی برتر ندارد و اصلا مزدوران نظامی یی ندارند که بخواهند برتر هم باشند. از این پس هر که از استکبار جهانی ناراضی یا ناراحت است خودش برود با استکبار جهانی بجنگد تا حقانیتش به اثبات برسد. من دیگر با استکبار جهانی جنگ ندارم. لااقل تا زمانی که ارتش نظامی جهانی اکبر توسط همه کشورهای جهان شکل نگرفته است. من دیگر با استکبار جهانی جنگ ندارم. چرا که نمی خواهم امنیت, حرمت و کرامتم هدیه ای از جانب بزرگواری های حکام ستمگر و مقتدر باشد و نمی خواهم بازیچه توهمی باشم که مرا ب

چین و روسیه که بخشهای اصلی تشکیل دهنده استکبار جهانی هستند بخاطر اهداف و مطامع لاشخوری "خودشان" جهان را تهدید اتمی کرده اند. بغیر از تسلیحات نظامی گسترده تر و خطرناکتر چیز دیگری ندارند که بخواهند به آن بنازند. دلیل آنکه همه کشورهای جهان و ازآنجمله تمدن غرب که تمدن برگزیده اکبر است از چین و روسیه حساب می برند نیز همین تهدیدات اتمی چین و روسیه بوده است. چین و روسیه در اصل دیو هستند و جهان را تهدید اتمی کرده اند اما تهدیداتشان بواسطه عادت زدگی مغز های گرفتار و مظلوم جهانیان, پنهان مانده است و چونکه افشا نشده, با رنگ و لعاب و نقابهایی ازهنجارها, قوانین, ارزشها و .... انجام شده است. اما اهداف و منافعشان لاشخوری و از نوع اهداف و منافع فرومایگان بوده است و بس. لااقل بهتر بود از کشورهایی همچون ایران آنقدر باج نمی گرفتند تا قحطی ز دگی, لاشخوری, بی مسوولیتی, فرومایگی, بی قدرتی و بی کفایتی شان مخفی می ماند و باز هم می توانستند ادعای تعقیب منافع عالی را مطرح کنند و ادعای انسان بودن داشته باشند. آیا دفاع جانانه چین و روسیه از قذافی که همه ما جهانیان شاهدش بودیم در راستای اهداف و منافع انس

شرکت کنندگان در دو انتخابات پیش رو (مجلس و ریاست جمهوری) مجرم نیستند. چونکه پس از رایزنی هایی که با مردم انجام دادم دریافتم که برای مردم رعب و وحشت ایجاد شده و بسیاری از مردم مجبورند که در انتخابات شرکت کنند. اما نامزدهای دو انتخابات پیش رو اگر طرفدار و حامی موسوی و خاتمی نباشند مجرمند و در فتنه 9 دی نیز دست داشته اند. برای شناسایی دیگر 9 دی ای ها هم طرحهایی داریم که پس از سرنگونی حکومت امروزی ایران اجرا خواهد شد. برای عملیات نظامی بر علیه رژیم خامنه ای نیز نباید بر مبنای دو انتخابات پیش رو زمانبندی شود. اگر در یادداشتهای دو سه هفته پیش چیزی غیر از موارد فوق مطرح شده بدینوسیله به روز و اصلاح و کامل شد. خود آن یادداشتها نیز امروز چندین ساعت تحت ویرایش اکبر بودند. اما حتی اگر ویرایش اکبر هم انجام نمی شد, من شیوه تکاملی نوشته ها و اظهاراتم را سالها پیش و چندین بار معرفی کرده ام.

سند تبیین اصلاحات خاتمی و بیانیه های موسوی متعلق به همه ماست. آن اپوزیسیونی که مجبور شد رادیکال شود و 30 سال است که در خارج دارد از بین می رود نیز از نظر من اصلاح طلب نام دارند. اصللاح طلبانی که یک اغتشاشگر و خس و خاشاک به نام خمینی کشورشان را غصب کرد. اگر ما با نامزدی مجدد اصلاح طلبان مخالفت نمی کنیم نه برای آن است که مسعود بهنودها و شکوری رادها قرار است پس از ورود به نهادهای قدرت جمهوری اسلامی کار خیلی گنده و خارق العاده ای برای ایران یا ایرانیان انجام دهند. هر کاری هم که برای ایران انجام دهند توهینی که در خرداد 88 به ایران شد را جبران نمی کند. بلکه اگر ما با نامزدی مجدد اصلاح طلبان مخالفت نمی کنیم برای آن است که خاتمی و یارانش قبلا کارهایی برای ایران انجام داده اند و ما داریم با صدور چنین مجوزی برای ایشان به همه خیر خواهان گذشته و آینده و حال و این جهانی و آن جهانی می گوییم که قدم برداشتن برای ایران مساوی با نابودی نیست. آری. ما نمی خواهیم خاتمی درس عبرتی باشد برای همه آنهایی که می خواهند برای ایران قدم بردارند. خاتمی بودن در ایران باید جایزه داشته باشد.

به هر خاتمی نشناسی که می گفتم خاتمی, یاد سکس می افتاد و می گفت خاتمی نه, کوس و کونها رو خیلی باز کرد. برخی هاشان نیز می گفتند خاتمی نه, کوس و کونها را کم باز کرد. اما اکبر ایران در خاتمی صد دلیل و آیه و نشانه از خدا دید و تبیین و تعریف کرد و به تصویر کشید. آرای بیش از بیست میلیونی مردم ایران به خاتمی حماسه ای بود که همه ما ابرقدرتهای جهان باید در مقابل آن زانو بزنیم امضا: علی اکبر ابراهیمی از جهان اکبر

جنگ و تهدیدات خارجی به آذربایجان استبداد آورد. جنگ و تهدیدات خارجی فرصت استبداد ستیزی را از ملت بزرگ آذربایجان سلب کرد. اگر جنگی میان ارمنستان و آذربایجان انجام نشده بود, ملت آذربایجان خودش فرصتی می یافت که از شر حکومت "گروه فرهنگی علی اف!!!" خلاص شود. آنگاه, دولت آرمانی آذربایجان از اکبر استقبال می کرد و بعنوان مشاور فرهنگی از وی استفاده می کرد و هیچگاه به خودش اجازه نمی داد اکبر را که میهمان موقت ملت بزرگ و مهمان پرور آذربایجان بود, دیپورت کند. پس ارمنستان با من دشمنی کرده. ارمنستان دشمن اکبر بوده است اما اکبر دشمن ارمنستان نبوده و نیست.

اگر کارفرمای قلهک نشین انسان که مسعود بهنود نام دارد قصدش از لوث کردن خویش برای اکبر, سپر بلای اکبر شدن و قدرت و همه چیز خودش را به پای اکبر ریختن برای نجات اکبر بوده باشد, پس در فتنه 9 دی سال 88 شرکت نداشته است. اما اگر قصدش آویزان شدن به ایران و جهان اکبر و پرسه ای لاشخوری برای دستیابی به قدرت ایران و جهان بوسیله اکبر بوده باشد در فتنه 9 دی سال 88 دست داشته است.

تحول سبز: مهدی سحرخیز به خودنویس گفت که پرده گوش پدرش در اثر ضربه یک زندانی پاره شده است. ضارب یکی از «شرور»های زندانی در بند سیاسی رجایی‌شهر است که حدود دو هفته‌ پیش در درگیری با عیسی سحرخیز توی گوش این روزنامه‌نگار زده است. به گفته مهدی سحرخیز، پدرش و گروهی دیگر از زندانیان در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت نا امن زندان و سهل‌انگاری در معالجه سحرخیز، دست به اعتصاب غذای نامحدود زده‌اند. عیسی سحرخیز برای چندمین بار قربانی خشونت شد. او که سال‌ها پیش مورد حمله دادستان فعلی کشور قرار گرفته بود (پرتاب قندان و گاز گرفتن توسط محسنی اژه‌ای)، پس از انتخابات دستگیر و به خاطر ضرب و جرح توسط بازجویانش تا مدت‌ها تحت درمان بود. سحرخیز این بار به‌وسیله یکی از زندانیان «شرور» که به بند سیاسی منتقل شده بود مورد حمله قرار گرفت که به خاطر شدت ضربه، دچار پارگی پرده گوش شده است.

چرا بسیج و سپاه را در مقابل مردم قرار دادید و رویشان را توی روی مردم باز کردید و هندوانه زیر بغلشان گذاشتید؟ چه را از آنها گرفتید و در مقابل چه به آنها دادید در دنیا و آخرت؟ اگر حتی احمدی نژاد هم یک دستمال کاغذی بود پس وای به حال دیگر اعضای بسیج و سپاه. عبارت دستمال کاغذی را در روزهای پس از انتخابات سال 88 ایران از خامنه ای آموختم. و عبارت تف کردن را نیز از شاگردانش.

هفت یادداشت زیر دو روز پیش در بلاگفا منتشر شده بود و امروز انتقال انجام شد. همین یک ربع پیش یعنی در ساعت 5 و 50 دقیقه جمعه بیست و سوم اردیبهشت 1390 در ایران اتفاقی را شاهد بودم که ای کاش بد بود. اما متاسفانه هم بد بود و هم زشت. ایرانی ها به یک ماشین عروس که مرتکب اشتباه در پارک کردن شده بود حمله کردند و شیشه آن را شکستند و رعب و وحشت ایجاد شد. می گفتند اینجا مال ماست. گویا به اعمال زور اعتقاد داشتند, شاید. شاید هم نه! پلیس نباید بگوید که هیچکاره این مملکت نیست. پلیس همه کاره است. باید درست بفهمد و درست صورتجلسه کند. فرد عربده کش اصلا غیب شده بود و جستجو هم نمی شد و دیگر فامیلها برای صوررتجلسه رفته بودند. کارمند دولت بداند که همه کاره این مملکت است. اصلا جهان واقعی به نظارت جهان اکبر (جهان آرمانی) نیازمند است. به کنترل اکبر, به نظارت و یاری و کمک شدن. یک دوربین اتوماتیک همیشه باید همراه همه اجزا دولتها در صحنه های انجام وظیفه باشد. خرد جمعی سازنده "مرجع جهان اکبر" است و مرجع جهان اکبر باید به تعداد شبکه های مورد نظر کپی شود و در همه جا حضور داشته باشد. بودجه جهان آرمانی را بپر

پرنده ای را می بینم که یک بال آن بسیج و بال دیگر آن پویش موج سوم است. یک بال به لحاظ امنیتی سخت مجروح است و بال دیگر نیز به لحاظ روحی. خاتمی بهترین, مفیدترین و کم هزینه ترین مهره اکبر برای ایران امروز است. اگر به ایران اکبر (ایران آرمانی) می اندیشید اجازه دهید من رهبر موقت شوم و شرایط را برای رهبری خاتمی فراهم کنم. البته ناگفته نماند که منظورم از بسیج و سپاه در این یادداشت, سرکوب کنندگان مردم و فتنه گران 9 دی نیستند.

برای بازداشت شدن خامنه ای و رهبر شدن تئوریسین ایران آرمانی رفراندوم برگزار کنید. من می خواهم خامنه ای بازداشت شود و خودم هم بطور موقت رهبر ایران باشم تا زمینه برای رهبر شدن خاتمی آماده شود. چرا که شاید خاتمی با بعضی رفسنجانی های دربار رودربایستی داشته باشد و نتواند اطرافیان خامنه ای را قلع و قمع و حکومت را پاکسازی کند. و نتواند فرمان هشت ماده ای جنبش سبز برای مبارزه با مفاسد مالی در رژیم فعلی که اخیرا خامنه ای مجبور به قرائت آن شد را اجرا کند. پس از رهبر شدن خاتمی نیز من خودم شورای نگهبان (ناظر بر رهبر) خواهم بود و هیچ مسوولیت رسمی یی نخواهم داشت و دیگر سیاسی نخواهم بود و حق و حقوقم را از قدرت ایران بیرون خواهم کشید و به ایران آرمانی و جهان آرمانی خواهم رفت و با نان نام فعالیتهای علمی مهم, عشق و حال خواهم کرد. در این کرسی های آزاد اندیشی شان موضوع رفراندوم اکبر را بررسی کنند و سوالها و گزارشات و بیانیه های هر واحد (اعم از شهر, محله, ناحیه, روستا, بخش, سازمان, نهاد و ....) بطور منظم و سازمان یافته به من ارایه شود تا مورد بررسی قرار گیرد.

هدف پویش و جنبش سرخ, پویش و جنبش سبز است و نه بر عکس. اکبر ایران باید فدایی ایران اکبر (ایران مورد نظر اکبر یا همان ایران آرمانی) باشد و نه بر عکس. اکبر جهان باید فدایی جهان اکبر (جهان مورد نظر اکبر یا همان جهان آرمانی) باشد و نه برعکس. من بعنوان یک ایرانی سبز با حمایت از جنبش سبز ایران افتخار برای خودم رقم زده ام. اما پویش و جنبش سبز ایران موظف به حمایت از من نیست و فقط در سطح اطلاع رسانی به اکبر می پردازد. جنبش سبز ایران در قبال اکبر فقط موظف به در نظر گرفتن منافع و اهداف خویش است. و اگر از اکبر تعریف و تمجیدی کند باید آن تعریف و تمجید به نفع جنبش باشد. اما کار علمی و آگاهی بخشی را چه جای تعریف و تمجید؟ و وقتی که کشور را دارند غارت می کنند و عرصه, عرصه خشونت و عربده کشی باند خامنه ای است, دیگر وسط دعوا چه جای کارهای علمی و غیره و ذالک است؟ مردم باید آگاه باشند که چه دارد بر سر کشور می آید. مردم حق دارند بدانند و خودشان مسوولیت امور کشور خویش را بپذیرند. رفراندوم اکبر حق مسلم ایرانیان است.

من از ارتشهای نظامی کشورهای غربی می خواهم که هر چه سریعتر تحت فرماندهی اکبر درآمده و به باند آقای خامنه ای در ایران حمله کرده و رژیم ایشان را بطور سیستماتیک و برنامه ریزی شده نابود کنند. من از ارتشهای نظامی کشورهای غربی می خواهم که عملیات نظامی فوق الذکر کاملا ایرانی بوده و برای تامین منافع ایران باشد و فرماندهی عملیات نیز با خود من باشد تا با استفاده از اختیارات مطلقی که در آن عملیات نظامی باید داشته باشم, ثانیه به ثانیه, دقیقه به دقیقه, ساعت به ساعت و روز به روز عملیات را تا آزاد سازی گروگانها (قدرت متمرکز ایرانیان و نیروهای نظامی, انتظامی و امنیتی ایران) از چنگ باند خامنه ای و تشکیل دولت موقت و خروج نیروهای نظامی غربی از ایران رهبری کنم. من همه کشورها در جهان اکبر را به حمایت مادی و معنوی ارتشهای نظامی کشورهای غربی اکبر برای انجام عملیات نظامی اکبر در ایران اکبر فرا می خوانم. من کوس و کونهای آندسته از زن و بچه های شرکت کنندگان در تظاهرات 9 دی سال 88 ایران که از ایشان برائت نجسته اند را نیز بعنوان تحفه هایی تشویقی به سربازان ارتشهای نظامی کشورهای غربی پیشکش می کنم.

من از نیروهای مسلح ایران و همچنین از جنبش سیاه ایران می خواهم که هر چه زودتر به خیابانها آمده و بر ضد حکومت خامنه ای قیام کنند و جنبش سرخ به راه بیاندازند تا ایران از مبانی منافع خویش که عبارت است از پاک شدن از ننگ ذلت پذیری و حقارت, برخوردار گردد و دیگر نیازی نباشد که برای سرنگون شدن باند خامنه ای, از کشورهای دیگر کمک بیاید. از جنبش سبز هم می خواهم که از این پس حضور خیابانی را به خود جنبش سیاه و متاسفانه ناپدید شده این روزهای ایران و به نیروهای مسلح ایران بسپارد تا نیروهای جنبش سبز بازداشت نشده و از بین نروند و تضعیف نیز نشوند. و البته این موضوع که جنبش سیاه (فتنه گران 9 دی) نمی آیند بر ضد باند خامنه ای قیام کنند و جنبش سرخ به راه بیندازند نشانگر آن است که ما در ایران اصلا جنبش سیاه و شوم نداریم و همه از اعضای برجسته جنبش سبز هستند و 9 دی سال 88 هم در ایران تظاهراتی انجام نشده است.

آیا شهدا و ایثارگران جنبش سبز بازیچه مشتی قلهک سوار و ایران سوار بوده اند؟ خیر اتفاقا ما سبزها هر وقت که به آنها می گفته ایم بجای قلهک سواری و ایران سواری, وظایفشان در قبال ایران را انجام دهند از رژیم گله می کردند و می گفتند که تقصیر رژیم بوده است تا هیچکس در مورد احتمال جاسوس رژیم بودن ایشان شک نکند. پس از آنکه ما سبز ها به سمت رژیم حمله کردیم و صدماتی به رژیم زدیم و هزینه هایی نیز متحمل شدیم دیگر آنها حق قلهک سواری و ایران سواری ندارند و مجبورند که به راه بیایند و رام شوند. چه یک قلهک سوار داخل کشوری باشند و چه یک قلهک سوار خارج از کشوری. البته بلا نسبت قلهک نشینان خوب و با شرف که صاحبان اصلی قلهک بوده اند و پاک و منزهند از قلهک سواران.

من با بصیرت اکبر که یک بصیرت خدادادی است (فیلم سینمایی مورد نظر و مورد علاقه اکبر از حوادث پس از انتخابات سال 88 ایران) دیدم که: در روز 9 دی سال 88 شریک جرمان رژیم آخوندی به خیابان آمده بودند و داشتند به جنبش سبز ایران تهمت می زدند. اتهام جنبش سبز این بود که پرچم امام حسین, پرچم ایران, پرچم قرآن, پرچم اسلام, پرچم کتیبه کورش کبیر, پرچم کتیبه 2010 اکبر که قرار بود پس از ورژن دوم پروپزال اکبر نوشته شود, پرچم ایران باستان و .... خلاصه پرچم بکارت حرمت همه ارزشها و مقدسات ملت ایران را مورد حتک حرمت قرار داده و آتش زده است. در صورتی که چنین اتهامی واقعیت نداشت و جنبش سبز فقط حرمت و مشروعیت مفاسد مختلف, زیاد و سازمان یافته هیات حاکمه رژیم آخوندی را مورد حمله قرار داده و حتک کرده بود. آنها با آن تهمتی که به جنبش سبز زدند در اصل, آن پرچمها را بعنوان سپر بلای خودشان بکار گرفتند و با آن کار زشتشان پرچم بکارت حرمت همه ارزشها و مقدسات ملت ایران را در 9 دی سال 1388 مورد حتک حرمت قرار داده و آتش زدند. شرکت کنندگان در تظاهرات 9 دی سال 1388 پس از سرنگونی رژیم امروزی, هدف حمله های آشکار یا نهان, محدود یا

به خدا اکبر خیلی مهربونه ها! چرا پیشنهاد سرنگونی بدون خونریزی رو نمی پذیرید؟ اگر بدون سرکوبهای بیشتر یا بدتر و بدون باز کردن پای بیگانه به ایران اکبر, خودتان دست از سر کچل قدرت ایران بردارید به شما مصونیت سیاسی می دهم تا اطمینان یابید که از شر انتقامجویی های شخصی اکبر در امان خواهید بود و محاکمات شما عادلانه و در دادگاههای رسمی کشور خواهد بود و خیلی از شما هم که در جنایتها مستقیم وارد نشده اند در دولت سایه غرق پول و طلا خواهید شد. من فقط می خواهم که شخص اول حکومت ایران باشم و مسوولیت دولت موقت اکبر را بپذیرم و پس از چند هفته, ماه و یا سال که اطمینان یافتم اراده سیاسی اکبر در ایران اعمال شده است, حق و حقوق جهان آرمانی را بردارم و از عرصه قدرت و سیاست ایران فاصلله بگیرم. و شما مستبدان جنایتکار بدانید که اگر داوطلبانه سرنگون نشوید و هزینه های بیشتر و بدتری نیز بر ایران و ایرانیان تحمیل کنید, در فردای سرنگونی شما از اکبر طلا (کیر اکبر) مجسمه هایی در اندازه ها, جنسها و دماهای متنوع و خطرناک ساخته می شود و برای تربیت کردن شما و اعتراف گرفتن از شما و آندسته از طرفداران, فدائیان, رابطین و نوام

از آنجا که تمدن غرب ارتش نظامی در اختیار جنبش سبز ایران قرار نداده و چین و روسیه نیز چنین چیزی را از تمدن غرب نخواسته اند, باید گفت که چین و روسیه در حال عبور از روی جنازه اکبر هستند. آنها با آنهمه فن چینگ چان چونی یی که بلدند حتی جرات نداشتند که یک مبارزه تن به تن با سلاحهایی برابر برای من ترتیب دهند.

بخاطر منافع خودم. بخاطر مهربانی خودش. بخاطر دلسوزی خودش. آفرینش فقط یک بهانه بود. خدایی که در کتیبه 2010 معرفی شده, هستی را آفرید تا اکبر از شانس جستجوی گمشده خویش در هستی برخوردار گردد. اینجا در لحظه حال ابدی هم اینک همیشه معدل هستی دارد خودش را لوث می کند. خدا دلش به حال اکبر می سوزد. من نوکر خدا و بنده شاکر و خرسند خدا هستم. من باز هم هستی را دوست دارم. من هستی را غرق بوسه می کنم.

بخاطر منافع خودشان. بخاطر منافع متعالی و ارزشی خودشان. چونکه می دانند من به بندگی ارزشها و مقدسات علاقمندم و آنها خود نیز به بندگی ارزشها و و مقدسات علاقمندند و منافع ما یکی است و ما با هم همسوییم و اگر با هم باشیم با نیروی گسترده تری به راه خویش ادامه خواهیم داد. چونکه می دانند من در پی تامین شدن منافع جهان و منافع ایران هستم و می دانند که اکبر معتقد است که باید به ایشان غرامتهای نفیس پرداخته شود تا یک حقوق بگیر معمولی محسوب شوند و تحفه شان عقده و ادعای مبارز بودن نباشد. آنها برای تامین منافع خودشان طرفدار اکبر هستند. هر چند که خودشان را لوث می کنند و به این موضوع اعتراف نمی کنند.

یک: کجا دشمنی مثل من پیدا می کنه. من عاشقشم. کاملا باورش کرده بودم . تا حدی که در خرداد 88 در قلهک براش کار کردم و پولم را هم نداد. دو: مشتی است و برای دشمن شیطنتها و فتنه گری های نوامیس خویش مربی یی مفتی استخدام کرده و برایش احترام هم قایل است. سه: از تو دهنی خوردن توسط سپاه و بسیج و ناتو و پنتاگون باید بترسند. چهار: من عاشق از خودشان بودن هستم و همچون اصلاح طلبان به جنبش سیاه و شوم ایران که جملگی از خودشان هستند بدهکار نیستم که بخواهم ثابت کنم از خودشان نیستم پنج: .... و .... .

جنبش سرخ عیار ارزشهای ایران را ارتقا داده و به ایران اعتبار و آبرو می بخشد. بطوری که ابرقدرتها در مقابل ایران, موش شده و احساس وظیفه و احساس شرمندگی و احساس وحشت می کنند. جنبش سرخ نیز جنبشی به موازات جنبش سبز است و ثابت می کند که ما خودمان صاحب کشور خودمان هستیم. اما امروز تا روزی که جنبش سبز مسلح نشده است, سبزها نباید به کف خیابان بیایند و باید همچون جنبش سیاه و شوم, خودشان را برای روز مبادا نگه دارند. یعنی روزی که رژیم خامنه ای سرنگون شده و دارند حلوا پخش می کنند و حق شهید شهدای جنبش سبز و سرخ را می گیرند و می خورند و اغتشاشگری و قتل و غارت و خطر پذیری های هیجان انگیز و مفرح روی بورس است. من, علی اکبر ابراهیمی, بعنوان مقام ارشد امنیتی ایران در فردای سرنگونی حکومت فعلی که باید رییس دولت موقت و ناظر موقت دولت بعد از آن نیز باشم از همه اعضای جنبش سرخ و سبز ایران می خواهم که تا وقتی مسلح نشده اند تظاهرات خیابانی نکنند و برای تظاهرات خیابانی حتما با سلاح بیایند و نه دست خالی در مقابل فتنه گران عیاش بی عار وطن فروش بی پرچم 9 دی که تا بن دندان مسلحند.

پویش و جنبش سبز نور تولید می کند. او که خواهد آمد, ادبیات سبز ایران است. ادبیات سبز, همان ناجی موعود است. اهالی جنبش سبز باور دارند که "ادبیات اکبر آرمانی و کامل ایران" یا همان ادبیات سبز ایران صاحب اصلی ایران است. پندارها, گفتارها و رفتارهای سبزهای ایران سبز است و آنقدر خوب و ایثارگرانه در خدمت ایران و در خدمت چرخیدن چرخهای زندگی ایران است که هر که نداند فکر می کند قدرت ایران در اختیار سبزهاست که آنقدر نسبت به ایران تعصب و احساس مسوولیت دارند. آنها آنقدر خودشان را صاحب خانه می دانند و به شایستگی خویش برای حکومت بر ایران ایمان دارند که مثل دیوانه ها برای خودشان دولت سایه با تمام وزارتخانه ها و دیگر جزئیات به راه انداخته اند و ایران را در داخل (در مقابل مردم ایران) و در عرصه بین المللی (در مقابل همه کشورهای جهان و با نهادهای نمایندگی سبز) نمایندگی می کنند و پاسخگو هم هستند. در این دیدگاه, سبزهای ایران آنقدر صبحانه, ناهار, شام و خیر و برکت و نور و نان و صلح و سوغا تی و ویزا و اکسیژن و پول و طلا و جایزه و معجزه و خوبی و .... که در مجموع قدرت نامیده می شود تولید می کنند که بطور ا

جنبش سیاه و شوم ایران یک جنبش کاملا و مطلقا مخفی و پنهان است. از همین خاستگاه است که امروز آدمفروشی و ترس و ذلت پذیری روی بورس است. چشم انداز جنبش سیاه و شوم ایران ویرانی ایران است. در این دیدگاه همه حتی از همدیگر هم بدتر هستند و توهم توطئه جایگزین اراده و مسوولیت پذیری شده. اعضای این جنبش آنقدر به هم خیانت و ظلم کرده اند که حتی از همدیگر هم وحشت دارندچه رسد به دشمن. در این دیدگاه اصل بر مبارزه منفی و زرنگ بازی و خودپرستی و پنهان شدن پشت عباراتی همچون "اصلاح طلبان مناسبترین و بهترین مهره های اکبر در شرایط امروزی ایران نیستند و از خودشان هستند" و انجام کارهای تروریستی و خرابکارانه و حق کارگر را نپرداختن و کار کار فرما را به نحو احسن انجام ندادن و .... است. طرفداران حکومت خامنه ای نیز از اعضای جنبش سیاه و شوم ایران هستند. و همچنین آنهایی که در فتنه 9 دی دست داشتند. در دیدگاه جنبش سیاه و شوم ایران, کشورهای دیگر هم همه در فکر تجاوز به ایران هستند و به فکر منافع هوسبازانه و مطامع خودکامانه خودشان در ایران هستند. اما نتایجی که از مطالعه این جنبش به دست می آید چیست؟ واقعیت آن است که

حتی اگر پیغمبر و یا خدا هم بودم باز هم جرات نداشتم که بگویم برای تامین منافع مردم می جنگم و نه برای تامین منافع خودم. پس باید بگویم که: ایران, ترتیب اهداف اولویت دار جهان آرمانی را به هم زده. سرنگونی رژیم حاکم بر ایران از اهداف اولویت دار جهان آرمانی نبود. من می خواستم اول به اهداف علمی, فرهنگی و هنری خویش برسم و سپس به مسایل سیاسی ایران بیندیشم. سرنگونی رژیم حاکم بر ایران نیز از نظر من وظیفه خود ایرانیان بود و پس از آن نیز وظیفه امانتداران قدرت در جهان امروز . اما چونکه ایران سطح فرهنگ و شعورش پایین بوده و نتوانسته حق و حقوق مرا به من بپردازد و مرا آنگونه که بایسته و شایسته است به جهان بزرگ معرفی کند تا من به اهداف علمی, فرهنگی و هنری خویش برسم, من مجبورم در جهت سرنگون کردن رژیم حاکم بر ایران گام بردارم تا حق و حقوقم در ایران را بعنوان "جایزه مبارزه" از ایران بگیرم. مردم ایران و پویش و جنبش سبز ایران هم برایم مهم هستند و اصلا من خودم هم اینکاره ام (سبزم). اما اگر بگویم که مردم را دوست دارم و طرفدارشان هستم, آنهایی که قدرت مردم را گروگان گرفته اند, مردم را وادار خواهند کرد که

دشمنی ما فقط با حکومت غیر پاسخگو و تحفه ولی فقیه خاتمی نشناس و خامنه ای پرست است و نه با همدیگر. منظور اکبر از انتقاد نسبت به جامعه فرهنگی, هنری, دینی و مذهبی ایران معاصر چه بود؟ قطعا منظور اکبر بزرگوارانی همچون استاد بیضایی, سینایی, کیارستمی و دیگر عزیزانی که از معدل جامعه فرهنگی و هنری ایران معاصر _و برخی از آنها حتی از خود اکبر نیز_ فراتر بوده اند نبوده و حمله اکبر به معدل مبتذل آن جامعه بوده و آنهایی که حتی از آن معدل نیز کمتر و پست تر بوده اند. و در فردای پیروزی جنبش سبز, آن حمله ها بطور شدید تر و حجیم تر توسط اکبرهای سبز و نو نیز بصورت آشکار یا نهان, محدود یا گسترده و خفیف یا شدید انجام خواهد شد. بناهای آن جوامع نیز از مصونیت اکبر برخوردارند و اگر قصوری داشته اند تقصیر حکومت بوده و فقط جرم حکام ایران محرز است و فقط باید به "بناهای حکومتی" ایران حمله شود.

هر مجموعه سبزی که در خارج از رژیم ایران فعال است لطفا چشم انداز خود از نظام حکومتی مورد نظر خویش را مطرح فرموده و جایگاه دیگر رقبایش در آن نظام را نیز ترسیم کند.

I am want a clear and official "Yes" or "No" reply from UNHCR about my refugee request in UNHCR aliakbar Ebrahimi Tehran_ Iran 27 March 2011 آره را از جامعه بین الملل خواهم گرفت و رسما از طرف جامعه جهانی حمایت خواهم شد. چرا نباید جواب درخواست پناهندگی و مهاجرتم از سازمان ملل از همین دفاتر نمایندگی سازمان ملل در تهران و خیلی سریع و ظرف دو سه هفته به من داده شود؟ آنهمه مراجعه کرده ام خوب بیایند جوابهایش را بدهند. من خیلی ها را دیدم که فقط یکبار از کشورشان فرار کرده بودند اما سازمان ملل هم جواب قبولی و یا ردی شان را می داد. در عجبم که چرا من که حتی چندین بار هم از کشورم فرار کرده ام هنوز هم جوابم را نگرفته ام که بتوانم برای هفته ها, ماهها و سالهای پیش رویم برنامه ریزی کنم. و متاسفم از اینکه جواب گرفتنم مشروط شده به فرار مجددم از ایران. صبحانه, ناهار, شام و خیر و برکت و نور و نان و صلح و سوغا تی و ارزش و ویزا و اکسیژن و پول و طلا و جایزه و معجزه و خوبی و .... ای که در مجموع قدرت تمدن غرب نامیده می شن و در زیر آفیسها و کاخهای حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی مدفون گردید

اگر احمدی نژاد نبود چگونه مدعی 24 میلیون رای می شدید ای نمک نشناسان بی چشم و رو؟!!!بسیج, سپاه و احمدی نژاد در فتنه 9 دی دست نداشته اند. هیچکس شرکت نداشت. همه باید تبرئه شوند. برای برگزار شدن دو انتخابات پیش رو (مجلس شورای اسلامی) و (ریاست جمهوری) دار و دسته خامنه ای باید بازداشت, شکنجه, بازجویی و مجازات شوند و خاتمی هم رهبر کشور باشد. خاتمی و دیگر سران اصلاحات نیز اگر به کمتر از این رضایت بدهند به جنبش سبز خیانت کرده اند و در مقابل جنبش سبز ایستاده اند و باید منتظر حمله های جنبش سبز که از حمله های باند خامنه ای ترسناکتر است نیز باشند. سران اصلاحات به اکبر بدهکارند و اکبر به آنها اجازه خیانت به ایران و اجازه خیانت به جنبش سبز را نداده است.