پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئیه, ۲۰۱۲

حقوق بشر و حقوق الهی را به ایشان بدهید

چرا کشورهای غربی ازامنیتی که حقشان نیست و حق سبزهای ایران در سال 2009 است برخوردارند؟ آسیب پذیری و هر نوع خسارات اکبر و جنبش سبز در این سالها باید نسبت به آسیب پذیری کشورهای غربی در هر یک از ثانیه ها, دقیقه ها, روزها,هفته ها, ماهها, سالها و دهه های موجود در قرن 21 کمتر باشد. جبران تنزل و انواع خسارتهای اکبر و اطرافیان نزدیک وی در ایران (سبزهای ایران) طی سه سال اخیر و مجازات هدفمند و هوشمند سران حکومت و اپوزیسیون ایران معاصر (مجازات به معنی برقراری عدالت و پرداخت حق هر ذیحقی به وی) شرط برخورداری تمدن غرب از امنیت, حرمت و کرامت است. اما به میزانی که از ژوئن 2009 فاصله می گیریم و به میزانی که وقت اطرافیان نزدیک اکبر در ایران صرف صدمه دیدن و ضربه خوردن می شود, از کیفیت این حق باید کاسته شود و بعنوان غرامت به اکبر و دیگر عناصر سبز ایران پرداخته شود.  امضا: صلیب سرخ ترکیه و صلیب سرخ جامعه بین الملل

بیانیه مشترک حقیقت ترکیه و حقیقت جامعه بین الملل

ما حمله تمدن غرب و سازمان ملل به "دیکته اکبر" در 15/07/2012 را تقبیح و محکوم می کنیم. امضا: حقیقت ترکیه و حقیقت جامعه بین الملل.

May 24, 2012 نقطه عطفی برای ترکیه

 امروز May 24, 2012 مصادف با 4, 3, 1391 است. امروز اکبر به سفارت ترکیه در تهران مراجعه کرده و می پرسد که آیا ورودش به خاک ترکیه ممنوع است یا آنکه بلامانع است. اما ترکیه به اکبر می گوید که نمی داند و اکبر فقط با مراجعه به پلیس مرزی ترکیه می تواند از این موضوع مطلع شود. ترکیه می داند که اکبر با مسوولیت خودش و بدون مسوولیت ترکیه, کشور دیگری بغیر از ترکیه را برای تداوم تعامل خویش با یو. ان. ایچ. سی. آر برنخواهد گزید. پیام تبریک عجولانه دولت ترکیه به رژیم ایران در ژوئن سال 2009 که امتیازات مالی  و غیر مالی زیادی طی سه سال اخیر نصیب ترکیه کرد, ترکیه و ملت ترکیه را مدیون اکبر و ملزم و موظف نسبت به اکبر نمود. باشد که ترکیه و ملت ترکیه در تلاش و تکاپو باشند تا اکبر آن لکه کثیف ننگ را از دامن ترکیه و ملت ترکیه بشوید. من امروز به دو تصویر _یکی از گذشته و یکی از آینده_ اشاره می کنم.  تصویر یک: وقتی در اداره امنیت ترکیه از اکبر پرسیده می شد که ترجمه واژه نظامی گه نه ل قورمای (ستاد مشترک فرماندهی) چیست و اکبر می گفت که وی یک شخصیت فرهنگی و علمی است, مراجع و عناصر اصلی سیستم حکومتی ت

به دلیل عدم سعه صدر رژیم ایران, از فعالیتهای سیاسی فاصله می گیرم

هیچ برنامه ای برای انتخابات سال آینده ندارم. چونکه می دانم نظام سعه صدرش را ندارد. من فقط برای اصلاحات بنیادین در نظام جمهوری اسلامی وتشکیل دولت موقت اکبر می توانم به عرصه بیایم. اما حوصله درگیری با بخشهای امنیتی رژیم را ندارم و جذابیت مرگ برایم از جذابیت در اختیار داشتن قدرت مرکزی ایران بیشتر است. آمدن من قطعا منافع خیلی ها را در این رژیم به خطر خواهد انداخت که آنها هم روزگار طرفداران مفروض مرا سیاه خواند کرد. پس برای در اختیار گرفتن قدرت نمی آیم. به عناوین دیگر هم اگر قرار بود بیایم و پذیرته شوم, همان پنجم یا ششم خرداد سال هشتاد و هشت, وزارت کشور ورک شاپم را میداد تا در زمینه اتحاد ملی مطابق تئوری های خودم فعال شوم. ضمنا استفاده از کافی نتهای ایران نیز بسیار سخت شده و بغیر از مشکلات فنی و مشکلات مربوط به شناسایی, مشکلات دیگری ازجمله مالی و روانی نیز برای من ایجاد کرده. یعنی من هر روز باید در رسانه شاهد سرکوب هویتهای سبز می بودم. و به همین دلایل من دیگرنمی توانم اخبار و مقالات روزانه جرس و رادیو فردا را پی گیری کنم و از حاصل آن سایتهای پر بار بهره مند شوم.

بدلیل آنکه یو. ان. ایچ. سی. آر و دیگر نمایندگی های غربی به من مراجعه نکردند, به ایران بازگشتم

من روز یکشنبه 25/04/1391 مصادف با 15/07/2012 از ایران خارج شده و وارد کشور ارمنستان شدم و روز دوشنبه 26/04/1391 مصادف با 16/07/2012 از ارمنستان خارج شده و وارد ایران شدم و امروز صبح اتوبوسم به تهران رسید. سفر من به منظور مراجعه به یو. ان. ایچ. سی. آر و درخواست پناهندگی از آن نهاد انجام شده بود, ولی هیچگونه تمایلی در خودم برای مراجعه به ساختمان یو. ان. ایچ. سی. آر ندیدم و به آن نهاد مراجعه نکردم. اولین هدفی که در ارمنستان پی گیری کردم جستجو برای اتوبوسهای بازگشت به ایران بود و صبح چهار ساعت قبل از آنکه اتوبوس به ترمینال ایروان بیاید من در ترمینال منتظر اتوبوس بودم. دقیقا نمی دانم که چرا به یو. ان. ایچ. سی. آر مراجعه نکردم اما گمان می کنم اقدامم برای حرکت به سمت آن نهاد و عدم مراجعه به آن, نشانه یک عدم تعادل روحی باشد. برخی دیگر از دلایلی که در اینمورد به نظرم می رسند را در سطور زیر می آورم: احساس می کردم که در حال دور شدن از خانواده ام و از مردم ایران و جدا و غافل شدن کامل از مسایل و مشکلات آنها هستم. صورت مسایل با چند سال پیش تغییر کرده بود. آن زمان من هنوز شور و شوقی برای مها

از روسیه و چین هم کمک خواسته ام

دولت روسیه و دولت چین, با سلام. لطفا با آرشیو دو مقاله من با عنوانهای "کتیبه 2010" و "دیکته اکبر" در معاونتهای دفاعی و نظامی خویش, در راه استفاده از ظرفیتهای کشورهای مطبوع خویش در سازمان ملل برای حمایت از اکبر گام بردارید. با تشکر, باشد که از تمدنهایی لاشخور و مرده خور به تمدنهایی برتر, شایسته تر و ارزشمند تر از تمدن غرب تبدیل شوید. علی اکبر ابراهیمی تهران

با سرکوب سبزهای ایران مخالف بودم

من و جنبش سبز بر حق خویش مبنی بر بی طرفی در منازعات سیاسی داخلی ایران تاکید داریم و معتقدیم که عدم حمایت از فعالان سبز ایران به معنی طرفداری سیاسی از زبان زور و ابهام و از استبداد سرکوبگر حاکم بر ایران امروز است و اگر دیگر هموطنانمان نتوانسته اند هر یک به سهم خویش نقش خویش را در اینمورد ایفا کنند من و جنبش سبز مفتخریم که در اینمود با ایثارگری و به نمایندگی از خود و اطرافیان نزدیکمان کاستی های زیادی را پوشش داده و حتی ظرفیتهای خویش را بر روی گزینه نظامی متمرکز کرده ایم

ما در مورد ایران نگرانی های زیادی داریم

امروز که می خواستم از خانه بیایم بیرون, مادرم گفت تو می روی ما تنها می شویم, سفرت را به تعویق بینداز. گفتم یک ملت هفتاد میلیونی هم تنها مانده . از مادرم خواستم که کوتاهی های من نسبت به خانواده بخشیده شود.

بازنگشت

امروز به دیدارش رفتم. اما هر کاری کردم بازنگشت. یکبار رفت و دیگر هم بر نگشت. از ساعت 6 تا 7 نشستم گریه کردم اما هیچکس نیامد تسلیت بگوید. سپس مادر آمد و خانواده محترم. مادر از من خواست گریه نکنم و یک لیوان شربت خنک داد نوشیدم و سپس رفتم.

حقیقت هدف به نقطه ای دور مهاجرت کرد

امروز سه‌شنبه ۲۰ تیر خدمت پدر و مادر بزرگوار رسیدم و به همراه ایشان به دار السلام اسلامشهر, مزار جوان ناکام ایشان رفتیم و باز به خانه برگشتیم و ناهار هم خوردیم. نه حسرت و تاسف و اشک و گریه امانم داد, و نه مهربانی ها و الطاف کریمانه پدر و مادر را پایانی بود. نمی دانم چگونه می توان در اینمورد نوشت, فقط بگویم که رفت. میلادش 9/6/1363 بوده است و مهاجرتش  3/10/1390

چند عکس امروز

تصویر

شنبه از ایران می روم

شنبه 24 تیر _ 14 July ساعت یک ظهر با اتوبوس حرکت کرده و ایران را ترک می کنم.

اگر از شکار شدن دلگیر شوند پس حتی قوانین بازی تحمیلی خودشان را نیز قبول ندارند

حق من و دیگر مردم ایران, بعنوان مهریه نوامیس خامنه ای و دیگر طرفداران ذینفع داخلی و یا خارجی رژیم امروزی ایران مورد استفاده قرار گرفته است. آنهم بدون اطلاع, رضایت و یا تایید خودمان. نوامیس خامنه ای و دیگر طرفداران ذینفع داخلی و یا خارجی رژیم امروزی ایران اگر از ایشان تبری نجویند, کوس صیغه ای های جوانان ایران هستند که مهریه شان نیز قبلا توسط اکبر پرداخته شده است و چنانچه تن به قانون اکبر ندهند باید از کوس, کون و یا سینه به دار آویخته شوند.

آزادی اکبر

جنبش سبز, در سخت ترین و بدترین شرایط به داد اکبر رسیده بود وهمه مشکلات, عیوب, کاستی ها و .... و بیماری ها و دردهای اکبر و انواع ریشه هایش اعم از نسبی, اجتماعی, ملی, فرهنگی و .... را به جان خریده بود تا آتش برای اکبر گلستان شود .

دزد خونه ها, دزد خونه ها, منم می خوام راهی بشم

هر چیزمان را که نگاه می کنیم تبدیلش کرده اند به نوع سگی آن. زندگی, مرگ, مراسم تسلیت گویی, مهاجرت, از بین رفتن و نابود شدن, جوانی کردن, شادی و .... . ارز گرفتنمان هم سگی است. سال 84 سیستم بانکی کشور مرا طرد کرد اما من از چندین جهت پیشرفت کردم و بنازم عدل خدا را که امروزه ماهیت اختلاسی و دزدی خود آن سیستم افشا و آشکار شده است. من اول باید ارزم را بگیرم تا بتوانم بروم دنبال کارهای دیگرم. آیا در این دزدخانه 400 دلار ارز مسافرتی برای علی اکبر ابراهیمی نیست؟ احمدی نژاد هر بار که آمریکا می رفت چند نفر را با خودش می برد و چه کارهایی انجام می داد؟ رژیم ایران از "سیستم بانکی کشور" که کارمندان آن بی گناهند برای به چالش کشیدن من استفاده کرده و از من که شرایطم فوق العاده ویژه است می خواهد که اسپری بردارم و بر ضد کوس زن آن خامنه ای که رییس آن دزد خانه و اختلاس خانه است شعارنویسی کنم و به زندان بیفتم اما اگر به زندان هم بیفتم باز هم مردم به خیابان خواهند آمد و از من حمایت خواهند کرد. اما من نسبت به مردم متعهدم که سعی کنم هر چه سریعتر و سالمتر از ایران خارج شوم.

الزاماتی که باید برای خودم تعیین کنم

اراده تو برای من همیشه مهم است و من باید در هر زمینه نظر تو را بدانم تا تکلیفم را بدانم. از این پس باید سعی کنم هر کاری که انجام می دهم "قابل توضیح دادن به تو(حقیقت یا خدا)" باشد. یعنی در چهارچوب آنچه که به آن معتقدم باشد و در  راه تامین اهداف و منافعم باشد. مثلا از سمت من  مطلقا هیچ صدمه ای به سبزهای ایران _اعم از گروه ها و یا افراد سبز_ نرسد و آنچه می توانم را نیز در حمایت از ایشان انجام دهم و یا لا اقل در این زمینه, دستاوردهایم را حفظ کنم و پایمال نکنم. همچنین باید چنانچه خرد جمعی نقشی به من محول کرد اگر کاری از دستم برای ایران و مردم ایران بر آمد انجام دهم و چنانچه لازم شد, هر آنچه باید و در توانم است را برای ایفای برخی نقشها در این زمینه به میدان آورده و در معرض خطر قرار دهم. همچنین باید وضعیت رفاهی و اقامتی زندگی ام را بهبود بخشم. اینها غرق شدن در آن فضای ملتهب نیست بلکه برای من عین استغنا و زندگی و رعایت فاصله صحیح با آن فضای ملتهب است. اگر دیگران اشتباهی داشته اند این موضوع توجیهی برای اشتباه من نیست و من باید حرمت, کرامت و شکوه و جلال خویش را در اظهارات و عملکردم مد

نطق خداحافظی اکبر با زندانیان بند 350 زندان اوین در سال 90

در روزهای آخری که در 350 بودم آنها را بطور تک تک و یا چند نفر چند نفر می دیدم و می گفتم: "هر کی خیر ایران رو می خواسته و برای ایران قدم برداشته اما اومده افتاده اینجا, کارها و اقداماتش در نظر من ارزشمند و قابل تقدیره و من به سهم خودم (بعنوان یکی از هفتاد میلیون) از ایشون تشکر می کنم. و از اینکه کاری در حد لازم و کافی از دستم بر نیومده که انجام بدم متاسفم و از این بابت معذرت می خوام."

تصویری نهادینه شده و اتوماتیک را از دادخواهی اکبر می بینم

چه در زندان باشم, چه بتوانم از کشور خارج شوم, چه در خیابان باشم و در هر حال, بطور جدی در انتظار اقدامات ایرانیان معاصر برای حمایتهایی که در "هزار و دومین اتمام حجت اکبر با سران حکومت و اپوزیسیون ایران معاصر " خواستار آن شده ام هستم. پس از مدتی که حمایتها به نام حمایت از وضعیت رفاهی و پناهندگی اکبر و با ریسک پایین انجام شد و به تدریج یک تصویر مثبت و علمی, فرهنگی و هنری از اکبر به افکار عمومی معرفی شد, باید درخواستهای کمک من از ایرانیان معاصر برای قیام و شرکت در یک شکار تفریحی که طعمه های محترم, جالب و جذاب آن عناصر رژیم جمهوری اسلامی هستند نیز به تدریج به اطلاع عموم رسانده شود. برایم مهم است که این موج (امواج اکبر گو) از غرب به سمت شرق باشد. یعنی دقیقا به ترتیبی که در  "هزار و دومین اتمام حجت اکبر با سران حکومت و اپوزیسیون ایران معاصر " گفته ام.

مرگ برادر من برای عناصر رژیم الزام آور است, نه برای قطعات سبز

یادداشتهای اخیر ویرایش شد

دوستان و آشنایان می توانند در روز 22 تیر ماه 1391 ساعت 18 جهت قرائت فاتحه بر سر مزار برادرم که محل آن متعاقبا اعلام خواهد شد حضور به هم برسانند.