پست‌ها

نمایش پست‌ها از مارس, ۲۰۰۹

هیچگاه

آقای خاتمی خواست من رییس جمهور شدن شما و یا آقای مهاجرانی بود. اما افسوس! من می دانم که شما هیچگاه پارتی بازی برای دشمن به راه نینداختید. اما پارتی بازی برای دوست چرا به راه نینداختید! این را نمی دانم. شاید مقاله مبانی سیاست خارجی مطلوب شاید ورژن دوم پروپزال و شاید بسیاری از دیگر آثارم را ندیدید. نمیدانم! موظف به دانستن بیش از این نیستم. لطفا حداقل دیگر از ضمانت و شفاعت نیز نگویید, چرا که مسوولیت نمایندگی نام کشور دوست را نپذیرفتید و یا اجازه ندادند که بپذیرید. و این نام به ابتذال کشیده شدنی نیست. و دوست سراپا زخمی و مجروح فروخفته در بستر خونین مرگ پاک و منزه از آن است که خود نمایندگی نام این کشور سیاه و جهنمی را بیش از این بپذیرد. مایل نیستم در کنار کیهان حاکم بر نظام به معجزه مبتذل نجات برسم! برای نجات من امروز خیلی دیر شده و نجات برای من بهانه ای بیش نبود تا به ذکر نام و یاد تو مشغول باشم. ای عشق. مرگ بر من می گویم تا "هیچگاه" نشنوند زنده باد عشق را! ای عشق. این توده های کر و کور را تنها رها خواهم کرد. با تو به لحظه حال ابدی همین اکنون همیشه خواهم رفت. ای عشق.

شعبده بازی ممنوع

به آنها گفتم که قدم به قدم با ایشان همراهم. و آنها از همین ترسیدند و آنها منتظر و مشتاق حمله و اقدامات شتابزده اند. من بیش از سه دهه آنها را در حسرت شتابزدگی و آشفتگی خویش رها کردم! امروز سایتی که چندین ماه با آن سرگرم و خوش بودم برای بار دوم مسدود شد. شعبده بازی های کیهانها و کیهانیان خرد و کلان و آشکار و نهان را به شدت پاسخ خواهم داد. حتی اگر منصوب شیطان باشد.

خوش آمد می گوییم

جناب آقای خاتمی با سلام. ضمن شکر گزاری به درگاه خدا بخاطر "فواید خاتمی" و ضمن تشکر از جنابعالی بخاطر رسیدن به ویژگی هایی شایسته برای نمایندگی فرهنگ ایرانی و اسلامی در سطح بین الملل, مراتب امیدواری خویش به حضور فعالتر شما در عرصه سیاست را به اطلاع رسانده و بازگشت افتخار آمیزتان از سفر یک هفته ای استرالیا به میهن سر افراز را خوش آمد می گوییم. از طرف علی اکبر ابراهیمی بسیجی پایگاه شهید کلاهدوز مسجد قمر بنی هاشم در شهرک الله اکبر اسلامشهر, از طرف نیروی مقاومت بسیج و از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران.

فکر می کنند مسابقه است

می گویند گفتمانهای خشن تر به حقیقت نزدیکترند پس یگانه خلیفه حقیقت نیز هستند و باید به قدرت متمرکز نیز نزدیکتر باشند. فکر می کنند مسابقه است! گویا گفتمانهایی که خشن تر نیستند بازنده اند و برای برنده شدن برنده بودن و برنده ماندن حتما باید بیشتر, بدتر و فجیعتر از دیگران خشونت ورزید. فکر می کنند همه عرصه ها عرصه مسابقه ای خشن برای قدرت طلبی است. ختم الله علی ابصارهم و علی قلوبهم و .... هستند و زیبایی مطلق و حقیقت را نمی بینند تا بیاموزند همه باید در مقابل خدا همکار هم باشیم. اینجا در لحظه حال ابدی همین اکنون همیشه نه تنها مبارزه بلکه حتی رقابت نیز بی معنی است. اینجا خاتمی بدون نیاز به مبارزه و یا رقابت با کیهانها و کیهانیان خرد و کلان و آشکار و نهان رییس جمهور است. و ما به میزانی که آزادتر مستقل تر و پیشرفته تر بوده و به عزیزی که با ایمان به حرمت و کرامت ما و با شعار استقلال آزادی و پیشرفت پا به عرصه جهنمی همکاری با ما نهاده است وفادار تر باشیم زودتر به عهد پیشین می رسیم و زودتر به گفتمان خاتمی بر می گردیم. ما می توانیم افتخار آماده سازی زمینه مناسب برای باهم بودن را از قهرمان سلب کرده و خ

به امید دلبسته ام

این دیگه چه بهاری یه! این دیگه چه عیدی یه! همه دارند تبدیل می شن به مهاجرانی. مهاجرانی غریب و بیگانه که هیچ وقت بر نمی گردند. چطوره من هم از اینجا و اکنون مهاجرت کنم! آلاخون بالاخونم. اگه تا سیزده به در نیز از این موقعیت و وضعیت آلاخون بالاخون نجات نیافته و به سطح دوست داشتن رها از حماقت و خیانت نرسم, اگه برای هیشکی دلتنگ نشم, اگه تا روز سیزده به در نیز هیشکی برنگرده, غمگین می شم.

who is respondent

I am want a clear and official "Yes" or "No" reply from UNHCR about my refugee request in UNHCR Ankara office aliakbar Ebrahimi

در مورد غیب شدن سایت موج سوم

ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کـنی اسـباب جمـع داری و کاری نمی‌کنی چوگان حکـم در کف و گویی نـمی‌زنی باز ظـفر به دست و شکاری نمی‌کـنی این خون کـه موج می‌زند اندر جـگر تو را در کار رنـگ و بوی نگاری نـمی‌کـنی مشکین از آن نشد دم خلقت که چون صبا بر خاک کوی دوست گذاری نـمی‌کـنی ترسـم کز این چمن نبری آسـتین گـل کز گلشنـش تحمـل خاری نمی‌کـنی در آسـتین جان تو صد نافه مدرج اسـت وان را فدای طره یاری نـمی‌کـنی ساغر لطیف و دلکش و می افکنی به خاک و اندیشـه از بلای خماری نـمی‌کـنی حافـظ برو کـه بـندگی پادشاه وقـت گر جملـه می‌کنـند تو باری نمی‌کـنی غزل دوم سـحرگـه ره روی در سرزمینی همی‌گـفـت این معـما با قرینی که ای صوفی شراب آن گه شود صاف کـه در شیشـه برآرد اربـعینی خدا زان خرقـه بیزار اسـت صد بار کـه صد بت باشدش در آسـتینی مروت گر چه نامی بی‌نشان اسـت نیازی عرضـه کـن بر نازنینی ثوابـت باشد ای دارای خرمـن اگر رحـمی کنی بر خوشـه چینی نـمی‌بینـم نـشاط عیش در کس نـه درمان دلی نـه درد دینی درون‌ها تیره شد باشد کـه از غیب چراغی برکـند خـلوت نـشینی گر انگـشـت سـلیمانی نـباشد چـه خاصیت دهد نقـش نـگینی اگر چـه

جاودانگی

در مدت همراهی با این پویش گره خورده به نام و یاد تو حداقلهایی مطلق که به شکرگزاری رضایت از زمین و زمان و شادی بیرزد نصیبم شد.او ضامن زمین و زمان و دین و قرآن شد و من و تو به دعاهایش جواب دادیم. جامعه او نمی توانست به نجات برسد و دغدغه او استقلال آزادی و پیشرفت جامعه اش بود. ما معجزه نجات از نفرین خویش را بر جامعه او نازل کردیم. او شایسته کرامت ما بود. به او حق رفتن نیز بخشیدیم اما جانهای عاریت و حق آمدن به جای او را از هیچکس پس گرفتیم. و ما امروز سه نفریم. فقط سه نفر. من و تو با انگیزه یافتن او به زندگی در زمین ادامه می دهیم. و خوش به حال زمین! و خوش به حال روزگار! مرا عهدیست با جانان کـه تا جان در بدن دارم هواداران کویش را چو جان خویشـتـن دارم صـفای خـلوت خاطر از آن شمع چگل جویم فروغ چـشـم و نور دل از آن ماه ختـن دارم بـه کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصـل چـه فـکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم مرا در خانه سروی هسـت کاندر سایه قدش فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمـن دارم گرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمین سازند بحـمد الـلـه و المنه بتی لشکرشکن دارم سزد کز خاتـم لعلش زنـم لاف سـلیمانی چو

کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا

I am want a clear and official "Yes" or "No" reply from UNHCR about my refugee request in UNHCR Ankara office aliakbar Ebrahimi می خواستم در مقابل کیهان حاکم بر ایران کر و کور باقی بمانم. اما ایران به تدریج در حال کیهانی شدن و نظر من به تدریج در حال تغییر است. و ما قادریم "کارنوال عاشورا دو" در گستره ای وحشتناک راه بیاندازیم. یزید بن معاویه حداقل این شرف را داشت که از فرط خوشی ترکید بیعت زورکی خواست و خودش را بطور کامل نشان داد. اما ستمگرانی که امروز غیبشان زده و نمی آیند در وبلاگ من از فرط خوشی بترکند پس از انتخابات فرصت ترکیدن از فرط حسودی نیز گیرشان نخواهد آمد! و مکرو و مکرالله و الله خیر الماکرین. برای ثبت نظر باید به یادداشت "هدف مشترك بشریت"نوشته شده توسط علی اكبر ابراهیمی در شنبه 4 اسفند1386 مراجعه شود. متن این اثر در یادداشت "جعبه ای در بهار" نوشته شده توسط علی اكبر ابراهیمی در سه شنبه 23 بهمن1386 قابل دسترس است. نظرات در این وبلاگ ثبت شوند: www.union.blogfa.com در خرابات مـغان گر گذر افـتد بازم حاصـل خرقـه و سـجاده روان