پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2010

برای نپرداختن بودجه سازمان اکبر, مرا پشت درهای بسته سازمان تقلبی خودشان معلق نگه داشته اند

من می خواهم اهداف علمی, فرهنگی, هنری, سیاسی و نظامی خویش را تعقیب کنم. کجا این کار را باید انجام دهم؟ آیا یک ورک شاپ ساده ده هزار دلاری را نیز برای من زیاد دیده اند!!! نخستین و مصرانه ترین خواسته حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی در قرن بیست و یکم جهان واقعی از جهان آرمانی اکبر, ایجاد, توسعه و تشدید تروریسم بوده است. به همین مناسبت من به همه افراد و گروههایی که بطور حرفه ای و جدی مشغول فعالیتهای تروریستی هستند این حق را اعطا می کنم که در ماه اول سال 2011 سفارتخانه های کشورهای غربی در سرتاسر جهان _که با بودجه سازمان اکبر تشکیل گردیده اند و با همین مال اکبر است که اداره می شوند_ را مورد حمله قرار دهند. لازم به ذکر است که من فقط مسوول و پاسخگوی حمله هایی که در همین محدوده زمانی انجام شود هستم و ضمنا هر بلایی هم که سر تروریستها بیاید مسوولیت آن با من نیست و آنها هیچ منتی بر سر من ندارند و اتفاقا من منت بر سر آن تروریستها دارم که اعتبار جهانی و دیپلماتیک خودم را به میدان آورده ام و از بربریت و توحش ایشان حمایت فرموده و دلشان را کمی خنک کرده ام من به بشر, یعنی همه بشرها و هر بشری اعم از ترور

سلام ای آسمون

آسمون مست جنونی, آسمون تشنه خونی/ آسمون مست گناهی, آسمون چه روسیاهی! در شب عروسی یی که اون بالا بالاها (ششم و هفتم دسامبر 2010 ژنو _ سوئیس) برقرار بود, آن شغالها را دیدم که همگی بر سر یک سفره نشسته بودند و دستشان توی یک کاسه بود

تظاهر کنندگان 9 دی به نفع رژیم, مشتی اراذل و اوباش و مزدور حکومتی و از پست ترین و پلیدترین عناصر روزگار بوده اند که باید شناسایی شوند

امروز (سیزدهم آبان 1388) که من از بسیج و سپاه می روم, بسیج و سپاه را به پاس داشتن حرمت نانی که در بسیج و سپاه یافت می شود, (نانی که در چنگال بسیج و سپاه موجود است) پیشنهاد می کنم.

مردن دوباره من وقتشه

وقتشه وقتشه رفتن وقتشه وقتشه از تو گذشتن وقتشه فرصت تولد دوباره نيست مردن دوباره من وقتشه ديگه ديره واسه گفتن اين كلام آخرينه فرصت زجه نمونده لحظه هاي واپسينه ديگه با عاطفه دشمن واسه دلتنگي رفيقم توي شط سرخ نفرت بي صداترين غريقم . من عروسك كدوم بازي وحشت من صداي قحطي كدوم تبارم كه مثل تولد فاجعه سردم كه مثل حادثه آرامش ندارم سرد و ساده و شكسته آينه قديمي يم من با چراغ و گل غريبه با غبار صميمي يم من مي مونم زير هجوم سنگي آوار كينه واسه بازيچه نبودن آخرين بازي همينه وقتشه وقتشه رفتن وقتشه وقتشه از تو گذشتن وقتشه

من هر روز دارم داغون تر می شوم و یو. ان. ایچ. سی. آر مسوول است

I am want a clear and official "Yes" or "No" reply from UNHCR about my refugee request. aliakbar Ebrahimi ........................................ من یک جواب روشن, رسمی و کتبی قبولی و یا ردی به درخواست پناهندگی ام از یو. ان. ایچ. سی. آر می خواهم. ///////////////////////////////////////////////// خدایا (ای حضرت علی اکبر ابراهیمی آرمانی و کامل نهایی و مطلق), مگر یو. ان. ایچ. سی. آر طی سالها و ماههای اخیر نمی دید که من دارم هر روز داغون تر و ویرانتر می شوم؟ پس چرا همچنان مرا حتی از حق دریافت جواب قبولی و یا ردی نیز محروم فرمود و هنوز هم محروم فرموده است؟

با رسانه های غربی تماس _الکترونیکی_ گرفتم

با ای. بی. سی, بی. بی. سی, سی. ان. ان, فاکس نیوز و گاواردین تماس _الکترونیکی_ گرفتم. Wikileaks is a mask for West governors and authorities \\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\ Hello Wikileaks. Please publish this result, Now. Please publish this result, today. Thanks. Aliakbar Ebrahimi http://www.forcriticism.blogfa.com/ . sent in Date of: 21.09.2010 and 24.09.2010 to email addresses of the wikileaks ................................... the Result: "Version 2010" in http://www.forcriticism.blogfa.com/

ویکی لیکس نقابی بود بر چهره حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی

ویکی لیکس فقط یک نقاب بود و قصد داشت که نیروی "کتیبه 2010" را در کوتاه مدت, میان مدت و بلند مدت, خنثی کند. اول که نگارش کتیبه را آغاز کردم با انتشار اسناد جنگ افغانستان تهدید کردند که هیچ ابایی از هیچ چیز ندارند. غافل از آنکه دردمندان بلا زهر هلاهل دارند. من بیش از یکی دو ماه (حدود سه ماه) مشغول ویرایش کتیبه بودم و در روزهای آخری که داشتم از ایران می رفتم متن نهایی به انگلیسی ترجمه شد. ویکی لیکس به نظر من رقص دلقکی است که دستهایش تا آرنج و دهانش تا بناگوش به خون آلوده است. آن دلقک همان جنایتکارانی هستند که حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی نامیده می شوند. ویکی لیکس نقابی بود بر چهره دبیر کل سازمان ملل و حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی که سعی داشت با به روی خود نیاوردن و بلاموضوع کردن کتیبه 2010, گندکاری ها و جنایتهای حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی را بپوشاند و پنهان کند. در غیر اینصورت چرا جرات نکرد در سال 2010کتیبه مرا منتشر کند و هنوز هم بامن همچون یک میکروب کم اهمیت یا بی اهمیت رفتار می شود؟!!! من در همینجای تاریخ اعلام می کنم که پاک و منزه از ویکی لیکس هستم و مسوول ا

هزار ورژن دارد بیانیه امروز (امشب) من به شما جناب "دبیر کل بعلاوه حکام". آری

دبیر کل سازمان ملل متحد, جناب آقای بان کی مون, با سلام. من از آن سازمان و از دولتهای غربی می خواهم که امکانات و اعتبارات تشکیل سازمان اکبر و نمایندگی های سازمان اکبر در همه کشورهای جهان را _بعنوان غرامت بخشی از عمرم که در اثر بی مسوولیتی شما هرز و هدر رفت_در اختیارم قرار دهید. یادآوری می کنم که شما حق دارید تعریف سازمان اکبر را از شبکه های برجسته جامعه نخبگان ایران معاصر بپرسید. همچنین من یک ارتش لازم دارم که بتوانم اراده سیاسی خویش را در ایران اعمال کنم. باتشکر. رونوشت: حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی تاریخ: ششم و هفتم دسامبر 2010 ...................................... لازم به یادآوری است که من این نامه را فقط در وبلاگم گذاشته ام و خودم پست نمی کنم. برای رسیدن این نامه ها امیدوارم دیگران اقدام کنند و من امکان و وقت و برنامه ای برای اقدام کردن دراینمورد ندارم.

بیانیه شماره یک عملیات نظامی اکبر برای رهایی ایران از بند استبداد

ای مردم آگاه ایران, آن روزها, هفته ها, ماهها و سالهایی که من باید در ورک شاپ می بودم و چندین موضوع را در مورد ایران مورد مطالعه و برسی قرار می دادم تا بتوانم در روز حمله نظامی غرب به ایران فرماندهی جنگ را در اختیار خودم بگیرم, من در آن روزها داشتم در محیطهای کارگری می فرسودم و حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی خودشان در ورک شاپ بودند و داشتند برای کشور شما نقشه می کشیدند و لابد همین امروز یا فردا نیز می خواهند بمنظور تامین اراده های ناسالم خودشان از من ساده و از همه چیز بی خبر بعنوان یک بازیچه تبلیغاتی استفاده کنند و مسوولیت جنگ را بیاندازند گردن من. اما شما بدانید که من هیچگونه تضینی در مورد چنین جنگی ندارم. حتی اگر فرماندهی آن را پذیرفته باشم.

ویکی لیکس واقعی همیشه پشت ویکی لیکس تقلبی پنهان نخواهد ماند

ویکی لیکس واقعی این است اجازه بدهید من سریع و با احترام به یک کشور پیشرفته غربی مهاجرت کنم و امکانات و اعتباراتی در اختیارم قرار دهید که فرمان تاریخی اکبر مبنی بر اینکه "در سال 2009 حکام ومقامهای مسوول کشورهای غربی باید سپربلای پویش و جنبش سبز مردم ایران باشند" را به موازات موفقیتها و پیشرفتهایم در زمینه های گوناگون توسعه دهم.

اگر خرد جمعی جنبش سبز صلاح می داند, لطفا این درخواستم اجرا شود

تصویر

مردم با نابودی اکبر مخالفند

شاید لازم باشد که بطور موقت خودم را کمی و الکی مخالف خاتمی و موسوی نشان بدهم تا اینگونه بهتر باشد.

ویکی لیکس یعنی چه؟

تعریف ویکی لیکس:ویکی لیکس یعنی اینکه حقیقت آمریکا بر حکام و نمایندگان آمریکا نظارت دارد و فقط پندارها, گفتارها و کردارهای نیک در آمریکا و در مقابل آمریکا به آخر - عاقبت خوبی می رسد. ویکی لیکس یکی از نشانه های پایداری قدرت برتر آمریکاست که ظرفیت سورپرایز نکردن حقیقت و سورپرایز شدن توسط حقیقت را داشته است. و من در همین یادداشت و هم اکنون آن وب سایت را تشویق می کنم و از آن/ وی تقدیر و تشکر می کنم. البته منظورم از این تشویق و تقدیر و تشکر آن نیست که حمله نظامی آمریکا به کشورها و همچنین نابودی سالهای جوانی علی اکبر ابراهیمی توسط سازمان ملل قابل توجیه و پذیرفته شده است.

حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی در هرج و مرج و اغتشاشات دهه های آینده جهان چه منافعی را تعقیب می کنند؟

حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی در هرج و مرج و اغتشاشات دهه های آینده جهان چه منافعی را تعقیب می کنند؟ من در "ورژن دوم پروپزال" گفته ام که یعنی فراخوان داده ام که هر پیشنهاد دهنده ای یک چشم انداز و قانون اساسی برای جهان واقعیت مجازی که من آن را جهان آرمانی نامیده ام پیشنهاد دهد و خودم هم یک نمونه پیشنهاد داده ام. چرا از تداوم مطالعات و پژوهشهای من وحشت کردند و جوانی و بهترین اوقات عمر مرا نابود کردند؟ چرا مایل نیستند که در سال 2009 سپر بلای پویش و جنبش سبز مردم ایران که مورد حمایت من و حامی من بود باشند؟ چرا ارتش نظامی مرا در اختیارم قرار ندادند؟ حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی در هرج و مرج و اغتشاشات دهه های آینده جهان چه منافعی را تعقیب می کنند؟ چرا از تداوم مطالعات و پژوهشهای من وحشت کردند و جوانی و بهترین اوقات عمر مرا نابود کردند؟

ارث و میراث و سهم عادلانه من از بسیج و سپاه, از حلقوم کودتاگران پایین نخواهد رفت و به گه تبدیل نخواهد شد

اگر ارث و میراث و سهام عادلانه من از بسیج و سپاه _که حداقلی از آن برای خودم لازم بود_ به من پرداخته می شد امروز من خودم به روزی نمی افتادم که از خاتمی و موسوی طلبکار شوم و در مقابل پویش و جنبش سبز ملت ایران شرمگین و سرافکنده باشم. بسیج و سپاهی که جای خالی اکبر را پر کرده باشد معلوم الحال است و باید نابود گردد. اما بسیج و سپاهی که منتظر صاحب خویش (علی اکبر ابراهیمی و آن سیصد جوان که مورد نظر عماد بهاور هستند) باشد لازم است و باید سنگرهای بسیج و سپاه را برای پویش و جنبش سبز ما مردم ایران حفظ کند.

مجوز حمله هر مهاجمی در هر زمان و هر مکانی به حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی

من آماده ام که اگر بمب و مواد منفجره قوی یی به دست من برسد, به دفتر اصلی سازمان ملل در باکو و یا به سفارت آمریکا در باکو حمله انتحاری کنم و من این مرگ را بمنظور تقدس بخشیدن به حمله همه مهاجمین در همه زمانها و مکانها که به حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی حمله می کنند برمی گزینم. حمله همه مهاجمین در همه زمانها و مکانها به حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی از نظر من مقدس, قانونی و افتخار آفرین است. مگر آنکه حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی بپذیرند که همیشه به اراده اکبر تن در دهند. اعتبار این تهدید امنیتی تا پایان ژانویه سال 2011 است و پس از آن اگر بمبی برای من آورده شود حاضر نیستم از آن استفاده کنم. لازم به یادآوری است که این تهدید امنیتی قابل تکرار است و ممکن است که این تهدید را با تعیین یک ظرف زمانی مشخص تکرار کنم و یا حتی قبل از پایان مدت آن, مدتش را تمدید کنم. من هر روز صبح بین ساعت 08:30 الی 08:40 از بالای پله ها به مرکز شهر می آیم و با عبور از کنار "متروی 28 می" به سمت بلوار ساحلی می روم.

ای جنایتکاران, شما محکومید

ای حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی و ای فرماندهان ارتشهای نظامی کشورهای غربی امروز (ششم و هفتم دسامبر 2010) شما را می بینم که در اینجا (ژنو) جای خالی من و دیگر اعضای دهها میلیونی پویش و جنبش سبز مردم ایران را با کودتاگران تحت امر خامنه ای و رفسنجانی پر کرده اید. شما درسال 2010 "کتیبه 2010" و دیگر پیامهای من به مردم کشورهای غربی را از مردم کشورهای غربی پنهان کردید. شما که مدعی دفاع از حق زن و بچه و بشر و حیوان و محیط زیست و .... بودید, با این پنهان کاری خودتان همه آن مظلومین را فریفه اید. شما مرا در وضعیت ذلت و حقارت معلق نگه داشته اید تا هرگونه موضع گیری سیاسی من در نظر افکار عمومی به معنی التماس برای برآورده شدن مایحتاج و نیازهای ابتدایی و اولیه ای همچون حق پناهندگی تلقی شود. شما با همدستی همتایانتان در ایران بین من و مردمی که دوستدار من هستند فاصله انداخته اید. من از شما می خواهم که همین امروز شرایط مهاجرت من به آمریکا را برایم فراهم کنید من از شما می خواهم که کتیبه 2010 و دیگر پیامهای من خطاب به مردم کشورهای غربی را همین امروز به اطلاع مردم کشورهای غربی برسانید. من از ش

من دارم به نمایندگی از آیندگان با حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی که در زمان من می زیند لاس می زنم

تصویر

من بعنوان یک نفر از میان توده های مردم ایران دارم با "تصویر خرد جمعی ناخودآگاه نخبگان ایران معاصر در مقابل اکبر و اراده اکبر" می لاسم

تصویر

حق و حقوق و سهام من نیز از باقیمانده های اجساد آشنایان و همکاران قدیمی خاتمی محفوظ است

بجز خوبی ندیدم از دار و دسته خاتمی و موسوی. و می دانم که کل مردم نیز روزی با من هم رای و هم نظر خواهند شد و از دار و دسته خاتمی و موسوی به همان میزانی که من تقدیر و تشکر و حمایت کرده ام تقدیر و تشکر و حمایت خواهند کرد. من در آنجا و برای آن روز نیز در همین یادداشت یک جا رزرو می کنم. و همینجا نیز اعلام می کنم که هیچ رفسنجانی بی شرفی حق ندارد در آن روز با ما شریک شود. من خاتمی و موسوی را ستایش کرده ام و به ایشان افتخار می کنم.

استخوانهایم را هم دارند می مکند چه رسد به مغزم

دیگر چیزی از حق بشر, حق زن, حق بچه, حق حیوان, حق محیط زیست و .... باقی نمانده است, دیگر چیزی از "این" طفل معصوم باقی نمانده است, دیگر چیزی از من باقی نمانده است که حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی بخواهند بمکند!

آدرسهای اینترنتی من

دو وبلاگ رسمی من http://www.ebrahiminetwork.blogspot.com/ http://www.centurygenius.blogspot.com/ . . چند مقاله علمی http://www.uniquereferencepilot.wordpress.com/ http://www.forcriticism.blogfa.com/ . . وبلاگی که در ابتدا بمنظور گسترش یادداشت هدف مشترک بشریت راه اندازی شده بود http://www.whiteblank.blogfa.com/ . . وب سایت من که در سال 88 برای اولین بار هزینه سالیانه اش را نپرداختم و دیگر صفحاتم در آن آدرس مشاهده نشد http://www.centurygenius.com/ . . یکی از سه وبلاگ رسمی من بود که پس از آن دو وبلاگ دیگر راه اندازی شده بود و بطور موازی با آنها به روز می شد. این وبلاگ از جانب حکومت جمهوری اسلامی مسدود شد http://www.union.blogfa.com/ . .

چرا نون رو به سایت خودمون ندم؟

سلام ای سایت محترم جرس. از فعالیتهایی که در آن سایت انجام می شود متشکرم. لطفا در صورت امکان متن فارسی و انگلیسی مقاله اینجانب علی اکبر ابراهیمی با عنوان "کتیبه 2010" را که در سایت www.forcriticism.blogfa.com موجود می باشد اول ژانویه سال 2011 در آن سایت گرانقدر منتشر فرمایید. با تشکر. علی اکبر ابراهیمی آخرین عکس من: http://centurygenius.blogspot.com/2010/04/blog-post_6764.html

غرور ملی خيالی و تحقيرهای واقعی و ملموس

۱۳۸۹/۰۹/۲۷ مجید محمدی (جامعه‌شناس) پس از مذاکرات بی ثمر ايران و ۱+۵ در ژنو بر سر مسئله‌ی هسته‌ای در دسامبر ۲۰۱۰، مقامات ايرانی به گردن خود مدال‌های حقانيت، عزت و افتخار در ايستادگی در برابر غربيان انداخته و مدعی محافظت از اقتدار و غرور ملی ايرانيان شدند. ظاهرا هر نوع دست نیافتن به موفقيت برای حل تنش‌های بين المللی، نوعی موفقيت و مايه سربلندی برای جمهوری اسلامی به شمار می آید. در همين حال مردم ساکن ايران بيش از سه دهه است در سفارتخانه‌ها و فرودگاه‌های کشورهای خارجی و نيز جوامع ديگر با گوشت و پوست و خون خود تحقير را لمس کرده‌اند (با مقايسه خود با شهروندان ديگر کشورها، هفته‌ها معطلی برای تقاضای روادید و در نهايت رد شدن درخواست آن، بازرسی‌های بدنی غير معمول، مورد پرسش واقع شدن و انگشت نگاری حتی پيش از رخدادهای ۱۱ سپتامبر). علت عمده‌ اين تحقيرها، رفتارهای غير معمول و غير انسانی حکومت آنان مثل نقض حقوق بشر و آيين دادرسی و قوانين داخلی و بين المللی، ترور مخالفان، تهديد به از ميان بردن ديگر ملت‌ها، حمله به سفارتخانه‌ها در تهران، پی گيری پنهانکارانه برنامه اتمی برای ساختن سلاح هسته‌ای و آتش افر

آقای محمد نوری زاد, لطفا به اعتصاب غذا پایان دهید

تصمیم دارم به زودی وبلاگم را به روز کنم. علی اکبر ابراهیمی عاشورای 89 /////////////////////////////////////////////////// عملکرد حکام غربی در مقابل من واضح و مشخص است و من دیگر وظیفه و مسوولیتی مبنی بر همراهی گام به گام با آنها ندارم.

سازمان ملل حیا کن, وقت منو رها کن

I am want a clear and official "Yes" or "No" reply from UNHCR about my refugee request. aliakbar Ebrahimi . . من یک جواب روشن, رسمی و کتبی قبولی و یا ردی به درخواست پناهندگی ام از یو. ان. ایچ. سی. آر می خواهم. ///////////////////////////////////////////////// من فعلا در شوک "فاجعه ششم و هفتم دسامبر 2010" به سر می برم. منتظرم ببینم از طرف سازمان ملل و دیگران چه خبر و اتفاقی پیش میاد. من نگرانی ها و حساسیتهایم در مورد مسایل مربوط به گروگانها در داخل ایران (مردم ایران) را به اطلاع سازمان ملل رسانده ام و منتظرم اقدامات کامل سازمان ملل را ظرف روزهای آینده ببینم.

چرا جرات ابراز نظر در مورد بمبهای اتمی چین را نداشتند؟

حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی در این تصویر این لحظه دارند ضجه می زنند و التماس می کنند که ایشان را مجازات و شکنجه نکنم. اما من مجازات و شکنجه می کنم, خوب هم مجازات و شکنجه می کنم. چرا حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی جرات ابراز نظر در مورد بمبهای اتمی چین را نداشتند؟ چون که پول نفت ایران را از چین گرفته بودند و خودشان نیز دستشان با چین توی یک کاسه بود. اما ما ملتهای جهان شاهدیم که کشورهای غربی نیازی به لاشخوریسم مبتذل چینی ندارند و نداشته اند.

جرم من مسلح نبودن به تجهیزات نظامی و جنگی بوده و به همین جرم نیز در حال مجازات شدن هستم

I am want a clear and official "Yes" or "No" reply from UNHCR about my refugee request. aliakbar Ebrahimi . . من یک جواب روشن, رسمی و کتبی قبولی و یا ردی به درخواست پناهندگی ام از یو. ان. ایچ. سی. آر می خواهم. /////////////////////////////////////////////////// چرا بهترین روزهای عمر من هنوز هم در حال نابود شدن است؟ مگر من خادم اصلی نبوده ام و مگر حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی با نام خدمت به مردم, قدرت مشترک مردم را غصب نکرده اند؟ من دهها میلیون دعوتنامه فرستادم (بطور غیر مستقیم و با الهام بخشی به نخبگان و رسانه هایشان) که مردم در انتخابات شرکت کنند. بعد کودتا را با کمال متانت و وقاحت جایگزین انتخابات کردند و سپس حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی نیز در حال مذاکره با جنایتکارانی که مردم کشورم را مورد حمله و سرکوب قرار داده اند در مورد برنامه اتمی ایران هستند. ناتو و پنتلگون و سازمان ملل موظفند ارتش مرا در اختیار م قرار دهند تا من بتوانم به مردم کشورم برای آزادسازی نیروهای مسلح ایران کمک کنم.

چرا از مهاجرت من به غرب وحشت دارند؟

I am want a clear and official "Yes" or "No" reply from UNHCR about my refugee request. aliakbar Ebrahimi . . من یک جواب روشن, رسمی و کتبی قبولی و یا ردی به درخواست پناهندگی ام از یو. ان. ایچ. سی. آر می خواهم. ///////////////////////////////////////////////////// من فقط یک کلمه گفته ام: "در سال 2009 حکام ومقامهای مسوول کشورهای غربی باید سپربلای پویش و جنبش سبز مردم ایران باشند" آنها با آنهمه امکاناتشان و من هم با همین حداقلهایی که به دست می آورم. اگر من چرت می گویم پس چرا می ترسند و می خواهند با دیپورت مفتضحانه من به ایران, شخصیت مرا به لجن بکشند؟ چرا اجازه نمی دهند که من از حق یک زندگی معمولی در یک کشور پیشرفته غربی برخوردار شوم و فرمان تاریخی خویش را نیز به موازات پیشرفتهایم در زمینه های گوناگون, توسعه دهم؟

من منتظر چه هستم؟

I am want a clear and official "Yes" or "No" reply from UNHCR about my refugee request. aliakbar Ebrahimi . . من یک جواب روشن, رسمی و کتبی قبولی و یا ردی به درخواست پناهندگی ام از یو. ان. ایچ. سی. آر می خواهم. /////////////////////////////////////////////////////// چرا مرا به میله های یو. ان. ایچ. سی. آر زنجیر کرده اند؟ الآن من باید در ورکشاپم در ناتو و پنتاگون باشم! . ای بی شرف (ای حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی) حیا کن, زندگی مو رها کن.

من ارتشم را می خواهم

I am want a clear and official "Yes" or "No" reply from UNHCR about my refugee request. aliakbar Ebrahimi . . من یک جواب روشن, رسمی و کتبی قبولی و یا ردی به درخواست پناهندگی ام از یو. ان. ایچ. سی. آر می خواهم. ////////////////////////////////////////////////////////// با چه حقی چهار_ پنج سال است که مرا بلاتکلیف و معلق نگه داشته اید؟ چرا در سال 2009 من نباید از آمریکا و یا کانادا به کشورم (ایران) می رفتم؟

نامه (نامه های) سفید و مقدس

نیروهای مسلح کشورهای غربی باید آزاد شوند تا از خطر نابود شدن نجات یابند

نیروهای مسلح کشورهای غربی باید آزاد شوند تا از خطر نابود شدن نجات یابند. آن ارتشها نباید در خدمت اعمال اراده های حکام غربی در مورد ایران باشند. آن ارتشها باید در خدمت اعمال اراده اکبر در مورد ایران باشند.

کاری را که امروز باید انجام می دادم ساعت 8:10 صبح انجام دادم

20101206

20101206 یک حمله است. یک حمله که گویا حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی به نفعشان است که فعلا نامرئی باشد. انگار نه انگار که آنها می خواستند از انسان بعنوان ابزاری تبلیغاتی برای حمله به ایران, اسلام و قرآن, استفاده کنند و نیات خویش را با خوردن مال انسان توجیه فرمایند! من با ظرافت تمام در کیفم را باز می کنم, برگه را به دندان می گیرم, در کیفم را می بندم, سیگار و فندکم را در می آورم, سیگارم را روشن می کنم و حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی را هم به آتش می کشم و می روم. نگهبانان جلوی در سازمان ملل _که قرار است بازیچه و ابزاری برای تقابل با انسان باشند_ از کجا می دانند من کیم و وقتی داشتم رد می شدم چی کار کردم؟ من در مورد این حمله مطمئنم. اگر آن مذاکرات لغو نشود این حمله انجام می شود. اما نه لزوما توسط خود من و نه لزوما قبل از مرگ من. فقط نمی دانم که این حمله که هدف آن "حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی" هستند آیا واقعا خود ایشان را مورد اصابت قرار خواهد داد و یا اینکه آنها کشورهای غربی و نسلهای آینده شان را سپر خویش خواهند کرد؟ خوب معلوم نیست.

چونکه در فکر تهیه سلاح نبوده ایم امروز شرمگین و سرافکنده ایم و حتی امکان و فرصت جنگیدن نیز نداریم

تضمین و وعده من به اصولگرایان و بنیادگرایان: اگر من طرفدار ایده تغییر رژیم حکومتی در ایران هستم به آن دلیل نیست که از میکروبهای سیاسی و اجتماعی یی که در میان اصلاح طلبان و اپوزوسیونیان نفوذ کرده بودند کلک خور ده ام بلکه به آن دلیل است که من هم یکی از مردم ایران هستم و من هم از میکروبهای سیاسی و اجتماعی یی که میان اصولگرایان و بنیادگرایان نفوذ کرده اند گول نخورده ام. ما مردم ایران خواهان تغییر نظام حکومتی هستیم و ادامه حکومت فعلی را توهین به خویش می دانیم. ما بطور ناخودآگاه همان چیزهایی را می خواستیم که اصلاح طلبان بطور خودآگاه در راه تحققشان گام برداشتند و چون سلاح نداریم که از آنها دفاع کنیم به ایشان حمله می کنیم تا ننگ و شرم سرافکندگی در مقابل خاتمی و یارانش را در خود کاهش دهیم و مخفی کنیم. و در عین حال ما می دانیم که آن ساده ها را برای آن سرکوب و زندانی کرده اند که حکومت بعدی دست اپوزیسیون شکل گرفته طی سی سال اخیر در خارج از کشور نیفتد و دست خود اهالی رژیم بیفتد. اما ما مردم ایران این دفعه دیگه خیلی هشیار و بد جوری بیداریم.

انسان یه سگه رو گاز گرفته

من تصمیم دارم ششم دسامبر ساعت هشت الی هشت و ده دقیقه از مقابل دفتر اصلی سازمان ملل در باکوعبور کنم. در حالی که کاغذی محتوی عبارت "حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی" را به دندان گرفته ام. قطعنامه ها همانهاست که بارها گفته ام. 2010126 را هم وقت ندارم بنویسم, از آرشیو سایتهایم خودتان کشف کنید. ایمیلی به سایتی نمی زنم. وای به حال دنیایی که در آن مسلح نبودن جرم باشد و تجهیز به برنامه و یا بمبی اتمی یک امتیاز.

انجام شدن مذاکرات ژنو یعنی صدور مجوز حملات اتمی مهلک بر علیه کشورهای غربی

انجام شدن مذاکرات ژنو یعنی صدور مجوز حملات اتمی مهلک بر علیه کشورهای غربی. اما من با تو دهنی زدن به حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی, این مجوز را ابطال کرده ام.

آن مذاکرات شیطانی را متوقف کنید

من توی دهن حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی می زنم. تصمیم دارم روز دوشنبه ششم دسامبر به مقابل دفتر اصلی سازمان ملل در باکو که کاخی مشرف به خزر است بروم و با خواندن قطعنامه 20101115 در مقابل سازمان ملل, مذاکرات کثیف ژنو را محکوم کنم. احتمالا ساعت هشت صبح آنجا خواهم بود . ظرف ده دقیقه قطعنامه را می خوانم و می روم که به کارم هم برسم. اگر خبر نگاری هم می خواهد بیاید در همان ده دقیقه بیاید. یک نسخه از قطعنامه را هم برای رادیو فردا و جرس می فرستم.

آمریکا و دیگر کشورهای غربی نبابد نابود شوند

آمریکا و دیگر کشورهای غربی نبابد نابود شوند بلکه باند خامنه ای و رفسنجانی در ایران باید نابود شود.

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت پرزیدنت محمد خاتمی, پرزیدنت میر حسین موسوی و پرزیدنت عطا الله مهاجرانی و یاران و طرفداران ایشان در ایران و در خارج از ایران مستقیما متوجه حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی است.

تفهیم اتهام به خاتمی

آقای خاتمی, شما باید به این موضوع بیندیشد که چرا هشت سال شخص اول کشور بودید اما همه توده های مردم شما را آنگونه که باید و شاید نمی شناسند و وقتی که می گویید به پا خیزید, به پا نمی خیزند. شاید از ته دل نمی گویید. و البته اصلا نمی گویید. چرا خامنه ای بر علیه مردم حکم جهاد می دهد اما شما بر علیه خس و خاشاک و اراذل و اوباش حکم جهاد و فرمان حمله صادر نکردید. چرا فکر می کردید که قدرت را نه مردم, بلکه خامنه ای و رفسنجانی به شما داده اند؟ و چرا قبل از آنکه خودتان را در مقابل مردم مسوول و پاسخگو و صمیمی حس کنید در مقابل خامنه ای و رفسنجانی چنین حسی داشته اید؟ من شخصا به شما ایمان دارم اما استراتژی جدید مبارزه من استقلال بیشتر من از جنابعالی را ایجاب می کرد. از شما معذرت می خواهم. به امید روزی که همه مردم ایران نیز همچون من به شما ایمان بیاورند. اما امروز مردم علی اکبر ابراهمی را باور دارند و در خیابانهای ایران مبارزه مستقل بعنوان رهبر اصلی جنبش سبز را بیشتر برازنده ام دانستند تا بندگی و ستایش آنچه را که "دست پرورده های رفسنجانی" می نامیدند. البته من ارزش شما را تا حدی برای مردم تعریف

ذهن مفاخر ملی ما مردم ایران مشغول دفاع در مقابل اتهامات شیاطین شده

محمدرضا جلایی پور به رجا نیوز: پروای مصالح ملی که ندارید، کاش سود و زیان خود را بهتر تشخیص می‌دادید \\\\\\\ در پی انتشار خبر سایت رجانیوز درباره تلاش خروج محمدرضا جلایی پور از کشور وی تکذیبیه ای در صفحه خود در فیس‌بوک منتشر کرد و نوشت: کاش اگر در برابر حقیقت، مردم و خدا شرم نمی‌کنید و پروای مصالح کشور و نظام را ندارید، لااقل مصلحت‌ و سود و زیان خود را بهتر تشخیص می‌دادید. در این تکذیبیه آمده است: تاکنون به دلیل ملاحظات شخصی و پرهیزی که از سیاسی‌تر شدنم داشته‌ام و خواهم داشت، هیچ‌گاه از موارد پرشمار نقض آشکار موازین قانونی و اخلاقی در جریان بازداشت انفرادی پنج‌ماهه و رسیدگی قضایی به پرونده‌ام به طور خصوصی یا عمومی سخن نگفته‌ام و امیدوارم از این پس نیز تداوم این روند ناعادلانه مرا بر خلاف میلم به چنین کاری وا ندارد. متن کامل این تکذیبیه به شرح زیر است: به نام خدای بخشنده بخشاینده سردبیر محترم سایت رجانیوز با سلام و آرزوی آینده‌ای حرفه‌ای‌تر، اخلاقی‌تر و خداپسندانه‌تر برای سایت رجانیوز. به دنبال درج خبری جعلی و آکنده از دروغ و افترا دربارة اینجانب تحت عنوان «برنامه جلائی‌پور برای فرار از

سوال من جدی است

چرا رژیم جمهوری اسلامی, اعضای هسته مرکزی پویش دعوت از خاتمی را مورد حمله قرار داده است اما جان بولتون, جورج بوش, باراک اوباما و دیگر حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی را هنوز هم مورد حمله قرار نداده است؟!

خدایا بخاطر کمکهای سازمان ملل از تو متشکرم

امروز یو. ان. ایچ. سی. آر به من شناسنامه داد. خدایا بخاطر کمکهای سازمان ملل از تو متشکرم. خدایا من که نمی دانم به چه شکل از این نهاد تقدیر و تشکر کنم اما تو خودت بهترین دعاها را در مورد یو. ان. ایچ. سی. آر اجابت کن و به این نهاد برکت و خیر ببخش و این نهاد را کمک کن. خدایا شکرت.

خیلی سخت بود, نه؟

من گفته بودم همگی با هم به ائتلاف و اتحاد برسید و دوست و همکار هم در اداره امور کشور باشید. آیا حرف بدی زده بودم؟ خیلی سخت بود که همکار هم و در خدمت قدرت ایران باشید, نه؟ چرا به آئینه حمله کردید؟ به خودتان حمله می کردید. شما اسیر نفرین خودتان هستید. حالا باز هم حق و حقوق مرا ندهید ببینیم به کجا می رسید. بعدا ادعا نکنید که خدا ذلیلتان کرده, شما خودتان با ظلم و حق کشی نسبت به ما مردم ایران خودتان را ذلیل می کنید. لطفا با مسوولان مربوطه غربی تماس بگیرید و کار مهاجرت مرا درست کنید. من امروز و در همین باکو به شما اعلام می کنم که از شما کمک می خواهم و به کمک شما نیاز دارم.

سازمان ملل باز هم در حال صدمه زدن مکرر به موقعیتهای شغلی عالی من است

صد بار باید مرا بکشانند آنجا تا ثابت کنند که مهم هستند! آنها حقیرانند. برای صبح دوشنبه مرخصی ساعتی گرفته ام تا از سازمان ملل شناسنامه و اقامت موقتم را بگیرم. سازمان ملل باز هم در حال صدمه زدن مکرر به موقعیتهای شغلی عالی من است. اما حسود هرگز نیاسود. چرا پول نمی دهید ای بشر سواران؟ می ترسید که دیگر پناهندگان نیز حق و حقوق خویش را از شما مطالبه کنند؟ خوب اگر حق و حقوقی دارند به ایشان بپردازید. چرا نمی پردازید؟ پس آن عکسهای کامیونهای غذا که به پناهندگان داده می شود چه بودند و در کجای این واقعیت چنین چیزی وجود داشته است؟

مردم ایران را تنها نمی گذارم

رژیم خامنه ای و رفسنجانی در ایران باید سرنگون شود و هر گونه همدستی با باند ایشان از نظر ارتشهای برتر و سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی قرن بیست و یکم جرم است. شریک جرمان رژیم حاکم بر ایران از طرف سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی جهان آرمانی مورد نظر اکبر رصد می شوند و فقط خودشان بجای خودشان مجازات و شکنجه خواهند شد و نه دیگران. ای مردم بزرگوار ایران, من برای اینکه بخش گسترده تری از عزت و افتخار سرنگون کردن مستبدین حاکم بر کشورمان متعلق به خودمان باشد و نه متعلق به نیروهای نظامی و امنیتی خارجی, شما سرورانم را به شرکت گسترده در تظاهرات اعتراض آمیز شانزدهم آذر امسال دعوت می کنم. همیشه پیروز و سربلند هستیم. من هم به سهم خودم و به میزان توان خودم در کنار شما هستم و تصمیم دارم در صورت موفقیت در مهاجرت به غرب, جمله: "در سال 2009 حکام ومقامهای مسوول کشورهای غربی باید سپربلای پویش و جنبش سبز مردم ایران باشند" را _فقط بخاطر گل روی شما و علی رغم آنکه وجه خوبی برایم ندارد_ بارها تکرار کنم. اگر هم روزی ارتشی به من داده شد حاضرم مسوولیت بپذیرم و به کمک شما بیایم. اگر هم شما از من دعوت کردید و خواستید

خدا امروز به فکر من بود

تصویر

آقای موسوی, رای من را پس بگیر. آقای موسوی انتقام خون هموطنان معترضم را بگیر

تصویر

مرگ بر دشمن من

تصویر

فحشهای سازمان ملل را به دار و دسته موسوی منعکس می کنم

به زودی رفتار تحقیر آمیز و توهین آمیز سازمان ملل نسبت به علی اکبر ابراهیمی در روز 22 نوامبر 2010 را به خود آقای میر حسین موسوی و دار و دسته ناسپاس وی که از افراد و شبکه هایی همچون "مسعود بهنود" ها و"رادیو فردا" های داخل و خارج از کشور تشکیل یافته است منعکس خواهم کرد.

قطعنامه 2010 ویرایش و به روز شد

قطعنامه 2010 ویرایش و به روز شد. در ورژن جدید این یادداشت, جملات زیر حذف شد: "و با ائتلافی از رهبران پویش و جنبش سبز ملت ایران و از آنجمله با پرزیدنت عطا الله مهاجرانی, پرزیدنت میر حسین موسوی, پرزیدنت محمد خاتمی, پرزیدنت محمد نوری زاد, پرزیدنت محمد رضا جلایی پور, پرزیدنت مصطفی تاجزاده, پرزیدنت شهاب الدین طباطبایی, پرزیدنت کدیور, پرزیدنت عبدالکریم سروش و ..... مذاکره کنند و به تفاهم و توافق برسند."

امروز 22 نوامبر سال 2010 است و من هنوز هم از حداقل حقم مبنی بر جواب قبولی یا ردی, محرومم

I am want a clear and official "Yes" or "No" reply from UNHCR about my refugee request. aliakbar Ebrahimi من یک جواب روشن, رسمی و کتبی قبولی و یا ردی به درخواست پناهندگی ام از یو. ان. ایچ. سی. آر می خواهم. ////////////////////////////////////////////////////////

هنوز هم به یک مهاجرت احترام آمیز و موفقیت آمیز امیدوارم

من سعی دارم به یک کشور پیشرفته غربی مهاجرت کنم. از سازمان ملل خواهشمندم لطفا در صورت امکان در اینمورد مرا کمک کند. با تشکر.

خطری است در راه از جانب آن سازمان بی شرف

در ترکیه به همه افراد پناهجو لااقل جواب قبولی یا ردی داده می شد اما به من داده نشد. اینجا هم بدون استثنا سازمان ملل به همه افراد پناهجویی که قبولی اداره میگراسی آذربایجان را ندارند یک برگه ای می دهد که با آن می توانند در آذربایجان بمانند. ممکن است بخاطر آنچه که من در روز 22 نوامبر 2010 در سازمان ملل خواهم گفت, حتی همین حداقلی که به همه داده می شود نیز از من سلب و دریغ شود!!! اما این حرکات آکروباتیک برای حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی امنیت نمی شود. /////////////////////////////////////////////////////////// امنیت و مصونیت از شکنجه نباید فقط مختص حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی باشد پدر, مادر, ما هنوز هم مرغ عزا و عروسی شناخته می شویم, علی رغم صدقات فراوانی که دهها سال است می بخشیم.جرم من دلسوزی و خیرخواهی برای ایران و برای همه ایرانیان بود.جرم من تقدیر, تشکر و حمایت فکری از خالقان آثاری همچون "سند تبیین اصلاحات" و تشویق ایشان به تداوم گام برداشتن برای ایران و ایرانیان بود.سند تبیین اصلاحات در سه نشست تبیین شد اما آنها درونهایشان معلوم نبود چی بود! و از آن ترسیدند.و امر

چرا از مهاجرت اکبر وحشت دارند و هنوز هم اکبر در آمریکا یا کانادا نیست؟

چرا از مهاجرت اکبر وحشت دارند و هنوز هم اکبر در آمریکا یا کانادا نیست؟چونکه می دانند من اگر از رفاه برخوردار باشم و مطالعات و پژوهشها و فعالیتهای علمی, فرهنگی و هنری من روال طبیعی خود را طی کند من آن جمله تاریخی را که خودشان هم خیلی بهتر از من می دانند, توسعه خواهم داد. از این رو هنوز هم در حال نابود کردن عمر و جوانی و نبوغ و استعدادهایم هستند تا شاید چند صباحی بیشتر بچرند و بدرند و برینند و خوش باشند! خدایا آنهایی که در ایران آبروی تقدیر و تشکر از مرا نداشتند دیگرانی که از چنین آبرو و اراده ای برخوردار بودند را سرکوب کردند و من وجه المصالحه صلحی محال هستم. و جرمم نیز دلسوزی و خیر خواهی برای ایران و برای همه ایرانیان بوده است. تو خودت به دادم برس. ضمنا من در اداره میگراسی رد شدم و گویا قرار است با برگه سازمان ملل در این کشور بمانم. برگه سازمان ملل را هم هنوز نگرفته ام! دولت آذربایجان سعی کرد هر کاری که از دستش بر می آید برای من انجام دهد اما من گفته بودم که تصمیم ندارم در آذربایجان بمانم و برای رفتن به کشور سوم آمده ام . دولت آذربایجان اگر با درخواست پناهندگی من موافقت می کرد من شانس پ

در خواست کمک یکی از مردم ایران از اشخاصی همچون رادیو فردا

خدایا چرا من هر جا می روم آنجا بهشت می شود و همه مردم به داد من می رسند و کمکم می کنند و به من محبت می کنند و سرودهایی همچون "علی اکبرین سوزلرینده شعورو وار, علی اکبرین گوزلرینده نورو وار و ...." سر می دهند؟ خدایا آیا تو این کارها رو می کنی که من خودکشی نکنم؟ راست می گی؟! اما اگه اینطور بود که تا امروز هزار بار کار مهاجرتم رو درست کرده بودی. چرا ناراحت می شی خدایا, خوب راست می گم. خدایا شکرت. خدایا روح و جسم من سالهاست که در وضعیت اصطحلاک است و امروز هم من در موقعیت حساسی هستم و هیچ سندی هم جمع آوری نکرده ام که به یو. ان. ایچ. سی. آر ارایه کنم. خدایا به رسانه ها و نخبگان و شبکه های ایران معاصر حداقل همانقدری که در مورد مهاجرتم به من کمک کرده اند کمک کن و حتی بیشتر هم کمکشان کن.

از خیرخواهی ها, کمکها و حمایتهای سازمان ملل متشکرم

به دلیل تعطیلات, روز مصاحبه ام به 22 نوامبر تغییر کرد. فکر می کنم که خواسته اند قطعنامه 20101115 مرا ندیده و نشنیده بگیرند تا اخلالی در کار مهاجرت من ایجاد نشود. خدایا شکرت. خدایا بخاطر کمکها ی یو. ان. ایچ. سی. آر از تو متشکرم و از تو می خواهم که تو هم یو. ان. ایچ. سی. آر را کمک کنی. اما دستت درد نکنه. قطعنامه 20101115 رو هم با یک جا خالی سفید و مقدس پاسخ دادی. خیلی متشکرم ای مطلق و مقدس! دفعه بعد دیگه نمی تونم گل رز بیارم و فقط همین امروز رز آوردم و به مجموعه یو. ان. ایچ. سی. آر دادم. من همه چیز رو فراموش کردم. از امروز فقط همون خاطره یک شاخه گل رز که برات آوردم رو به یاد داشته باش. من هم فقط همین لحظه رو از امروز به یاد دارم. متشکرم. کمکم کن که بتوانم به کشور سوم بروم. انشا الله خدا هم تو را کمک کند.

امروز 15 نوامبر سال 2010 است

قطعنامه 20101115 من می خواهم به غرب مهاجرت کنم و همچون یک شهروند در آنجا زندگی کنم و باقیمانده عمرم را آنجا بگذرانم. امیدوارم با کمک نمایندگی نهاد یو. ان. ایچ. سی. آر در باکو و با کمک سفارت آمریکا, کانادا و یا دیگر کشورهای غربی در باکو به این هدفم برسم. من پیشاپیش از کشورها و ملتهای غربی تشکر می کنم و حتی اگر در مورد مهاجرتم نیز به من کمک نشود باز هم از آنها متشکرم و برای آنها احترام قایلم. اگر من در غرب پس از مدتی کار و تلاش به سطحی از رفاه برسم که آسایش و اوقات فراغت کافی داشته باشم ممکن است باز هم دور جدیدی از مطالعات و پژوهشهای علمی من آغاز شود و اگر انگیزه و شور و نشاطی که هنوز هم ذراتی از آن را در خودم احساس می کنم در من نمیرد شاید فعالیتهای علمی, فرهنگی و هنری من منشا پیشرفتهای زیاد, خوب و مفیدی برای عرصه های هنری, فرهنگی و علمی همه جوامع بشری بشود. من شان یک انسان را برای خودم قائلم. من شان یک شهروند را برای خودم قائلم. من شان یک پژوهشگر را برای خودم قائلم. بجز پرداختن به زندگی شخصی خودم و مطالعات و پژوهشهایم, من یک کار دیگری هم می خواهم در غرب انجام دهم و آن اندیشیدن به فرمان

رازی با ستارگان

امشب در سر شوری دارم امشب در دل نوری دارم باز امشب در اوج آسمانم باشد رازی با ستارگانم امشب یکسر شوق و شورم از این عالم گویی دورم . از شادی پر گیرم که رسم به فلک سرود هستی خوانم در بر حور و ملک در آسمانها غوغا فکنم سبو بریزم ساغر شکنم . با ماه و پروین سخنی گویم وز روی مه خود اثری جویم جان یابم زین شبها می کاهم از غمها. ماه و زهره را به طرب آرم از خود بی خبرم ز شعف دارم نغمه ای بر لبها. امشب یکسر شوق و شورم از این عالم گویی دورم . امشب در سر شوری دارم امشب در دل نوری دارم باز امشب در اوج آسمانم باشد رازی با ستارگانم . امشب یکسر شوق و شورم از این عالم گویی دورم.

راز بقا

Tuesday، January 19، 2010 سردار عزیز ایران, جناب آقای رحیم صفوی ضمن عرض سلام و احترام.اکنون که هر یک از همه فعالین سیاسی و اجتماعی ایران معاصر اعم از اپوزیسیون, اصولگرایی و اصلاح طلب خودش را مسوول وضع امروز ایران می داند و همه ایشان در حال همکاری با هم برای مدیریت و اداره امور ایران و بهبود بخشیدن به وضعیت ایران هستند و خودشان دلشان به حال کشورشان می سوزد و از درگیری و اختلاف نظر با هم در پیش چشمان مردم کشورشان شرم دارند, من نیز احساس می کنم ایران قدرتی جادویی دارد که مظهر زیبایی, حقیقت و خوبی مطلق است. و من هم اکنون و همینجا در لحظه حال ابدی همین اکنون همیشه می گویم: بقای خویش را در شور و نشاط و اشتیاق برای فنا شدن و فدا شدن و ایثارگری در "راهی که ایران مطرح کرده است" می دانم.اما اکنون که فاصله واقعیت ایران معاصر با تصویر فوق الذکر زیاد و غیر قابل قبول است من بقای خویش را در مطالبه جدی حداکثر حقوق و منافعم از ایران و مصون ماندن از خطرهای گوناگون ایران _ اعم از خطر های شناخته شده ایران و خطرهای ناشناخته ایران_ می دانم. امضا: جهان آرمانی .......................................

قطعنامه 20101115

قطعنامه 20101115 من می خواهم به غرب مهاجرت کنم و همچون یک شهروند در آنجا زندگی کنم و باقیمانده عمرم را آنجا بگذرانم. امیدوارم با کمک نمایندگی نهاد یو. ان. ایچ. سی. آر در باکو و با کمک سفارت آمریکا, کانادا و یا دیگر کشورهای غربی در باکو به این هدفم برسم. من پیشاپیش از کشورها و ملتهای غربی تشکر می کنم و حتی اگر در مورد مهاجرتم نیز به من کمک نشود باز هم از آنها متشکرم و برای آنها احترام قایلم. اگر من در غرب پس از مدتی کار و تلاش به سطحی از رفاه برسم که آسایش و اوقات فراغت کافی داشته باشم ممکن است باز هم دور جدیدی از مطالعات و پژوهشهای علمی من آغاز شود و اگر انگیزه و شور و نشاطی که هنوز هم ذراتی از آن را در خودم احساس می کنم در من نمیرد شاید فعالیتهای علمی, فرهنگی و هنری من منشا پیشرفتهای زیاد, خوب و مفیدی برای عرصه های هنری, فرهنگی و علمی همه جوامع بشری بشود. من شان یک انسان را برای خودم قائلم. من شان یک شهروند را برای خودم قائلم. من شان یک پژوهشگر را برای خودم قائلم. بجز پرداختن به زندگی شخصی خودم و مطالعات و پژوهشهایم, من یک کار دیگری هم می خواهم در غرب انجام دهم و آن اندیشیدن به فرمان

یک نمونه از اسنادی که پشتوانه سند "بیست, ده, یازده, پونزده" هستند

وقتی به نمایندگی نهاد یو. ان. ایچ. سی. آر در آنکارا گفتم می خواستم به سفارت آمریکا در آنکارا حمله کنم یکی از مسوولین آن نهاد در آن مکالمه تلفنی به من گفت کار خوبی کردی. اصل و تفسیر آن سند در همان تاریخ در وبلاگم آرشیو شد. سند توی وبلاگ من _که با آرشیو سایتهای سبز تکمیل می شود_ زیاد است. "خودشان" باید بگردند پیدایشان کنند. همه اسما اسم اعظم هستند و یک کادوی خلاصه شده ای بنام معجزه نجات مفتکی وجود ندارد. من هم مثل حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی بی نیازم. با این تفاوت که آنها حقوق همه را مصرف کرده اند برای قدرت خودشان و مسوولیتهای زیادی متوجه ایشان است اما من حتی از حقوق خودم هم محروم بوده ام, بهترین "روز" ها, "شب" ها, هفته ها, ماهها و سالهای عمرم از من گرفته شده و بیش از سهم خودم مسوولیتی ندارم.

مذاکرات شیطانی را متوقف کنید

گروه آقایان خامنه ای و رفسنجانی در ایران, از حق, امتیاز و یا مجوز مذاکره با غرب در مورد برنامه اتمی ایران برخوردار نیستند. من در "مونولوگ 15 نوامبر2010 اکبر با سازمان ملل" پیام صریحی را در اینمورد به حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی ابلاغ خواهم کرد.

از اپوزیسیون خارج از کشور متشکریم

شاید اگر وحشت از حس انتقامجویی اپوزیسیون وجود نداشت, خاتمی و دیگر اصلاح طلبان خیلی وقت پیش همگی رسما محکوم به اعدام شده و در جوخه های مرگ تیرباران شده بودند.

مصاحبه سفید و مقدس

سازمان ملل امکان تامل برای من فراهم نکرد. و من برای انجام یک مصاحبه چند جانبه, حجیم و سنگین, فقط یک روز (14 نوامبر) مرخصی و وقت دارم که آماده شوم. اما برای اینکه بهانه ای به نظام بوروکراسی سازمان ملل ندهم با سازمان ملل مصاحبه می کنم و به زبان خودشان هم مصاحبه می کنم و ورقهای سفید را امضا می کنم و ورقهای سیاه را امضا می کنم و به ساز مسخره سوالها و فرمهای یو. ان. ایچ. سی. آر می رقصم. اما مسوولیت آن مصاحبه با خود سازمان ملل است. آنچه از نظر من اهمیت اول و اصلی را دارد همان "مونولوگ 15 نوامبر 2010 اکبر با سازمان ملل" که یک متن کوتاه است خواهد بود.

اینجا اروپاست و حتی بهتر از اروپا

اینجا واقعا اروپاست. و از آنجا که هر خوبی یی در هرجا و هر زمان ویژگی های همانجا و همان زمان را نیز داراست, می توان گفت که اینجا حتی بهتر از اروپاست. در برگه اداره میگراسی دولت آذربایجان نوشته شده "خواهش می شود" در تاریخ یازدهم نوامبر بیایید. استانداردهای حرمت و کرامت انسان در اینجا عالی و با شکوه است. امروز چند دقیقه در سالن انتظار شیشه ای اداره میگراسی دولت آذربایجان که در حیاط آن اداره واقع است منتظر ماندم. اسمم را صدا کردند. به حضور وکیلم در اداره میگراسی دولت آذربایجان رفتم. ایشان فرمودند هنوز تصمیم گرفته نشده و من اگر برایم ممکن باشد باید سیزدهم نوامبر بروم. گفتم اگر قبول نشوم چه می شود؟ گفتند شما گفته بودید نمی خواهید در آذربایجان بمانید و می خواهید به سازمان ملل بروید. گفتم من الآن اینجا هستم و در مدتی که اینجا هستم باید یک مدرک شناسایی از جانب دولت آذربایجان داشته باشم تا بتوانم از مساعدتها و کمکهای محیط پیرامونم بیشتر و بهتر برخوردار شوم. قرار شده اگر سیزدهم وقت نداشتم , هجدهم بروم. تصمیم دارم هجدهم نوامبر به اداره میگراسی دولت آذربایجان مراجعه کنم و امیدوارم قبول شو

دادگاهی از جنس: " برو کنار من باید بروم دستشویی"

نویسنده: محمد نوری زاد صبح روز شنبه ۱۵/۸/۸۹ ، همچنان از عفونت شدید در ناحیه فک و دندان های خود در رنج بودم که ماموری آمد و گفت:آماه شوید این گمان کورسو مانند،از سلول تا دفتر قاضی ،که راهی طولانی نبود و من و مامور همراهم،پیاده آن را طی می کردیم،هر از چندی سر بر می آورد و خودی نشان می داد.که یعنی: زیاد بدبین نباش!می بینی به نامه های تو،گر چه دیر،اما به هر حال پاسخ گفتند.چرا که آنها،هرکس که باشند،انسان اند.سن و سالی پشت سر گزارده اند.درد کشیده اند .حالا نه اگر درد مردم را،اما درد دندان که تجربه کرده اند.حالا عفونت شدید نداشته اند که نداشه اند! این گمان خوب،تا دادسرا نیز با من بود. و حتی تا لحظه ای که او دست به پوشه ای برد و برگه ای را بیرون کشید و به مطالعه ی سطحی آن پرداخت.همان مترسک درون،باز برآمد و به من گفت این برگه ای که در دست جناب قاضی است، احتمالا نظر جناب دادستان یا ریاست زندان است. که فلانی،ببین ما چه اندازه به فکر تو و امثال تو هستیم؟صورتت عفونت شدید دارد؟بفرما،این هم موافقت نامه ی بزرگان دستگاه قضا،برو خودت را معالجه کن!منتها به همین شرطی که خودت در نامه هایت آورده ای! با هزین

مطامع و منافع مورد نظر آمریکا و دیگر کشورهای غربی با استراتژی حقارت انسان تعریف شده است

مطامع و منافع مورد نظر آمریکا و دیگر کشورهای غربی با استراتژی "ذلت و حقارت انسان" تعریف شده است. وقتی من می گویم مرگ من پیام و فرمانی خواهد بود به همه ذرات و پتانسیلهای موجود در کائنات برای حرکت به سمت نابود کردن آمریکا و دیگر کشورهای غربی, آنها مرا "بد" , کم اهمیت و .... می نامند و باقیمانده عمر و نبوغ و جوانی ام را نیز ترور می کنند و مرا بد می فهمند و بد (آنگونه که می خواهند) معرفی می کنند و شخصیت مرا به لجن می کشند تا امنیت, حرمت و کرامت خودشان تامین شود!!! با تحقیر انسانها و پناهندگان مظلوم و بیچاره, برای خودشان مشروعیت و حقانیت تولید می کنند تا موجودیت خودشان و قیافه های پندارها, گفتارها و رفتارهایشان توجیه شود. با چه حقی می خواستند از انسان ابزاری تبلیغاتی بسازند برای حمله به کشور مبدا انسان؟ چرا حتی حداقل حق من از من دریغ می شد و به من گفته نمی شد که آیا با درخواست پناهندگی ام موافقت می شود یا موافقت نمی شود؟ چرا حتی امروز نیز این حقم از من دریغ می شود؟ با چه حقی به خودشان اجازه می دادند؟ مسوولیت پروژه منسجم و هماهنگ تیم روانپزشکان یو. ان. ایچ. سی. آر در آنکا

خطر نابودی آمریکا و دیگر کشورهای غربی در راه است

چنانچه من به سفارت آمریکا در یکی از کشورهای همسایه ایران و یا به سفارت سوییس در تهران که حافظ منافع آمریکا در ایران است حمله انتحاری کنم, مرگ من پیام و فرمانی خواهد بود به همه پتانسیلهایی که برای نابود کردن آمریکا و دیگر کشورهای غربی وجود دارد. لطفا ظرف یک و یا حداکثر دو هفته خبر جواب قبولی من در یو. ان. ایچ. سی. آر و سفارت مربوطه را به اطلاع من برسانید. بخاطر امنیت خودتان به داد من برسید. اجازه بدهید زنده بمانم تا بتوانم شما را ببخشم. اگر گمان کرده اید که با ادامه این ادا بازی ها به آرزوی دیرینه خویش مبنی بر مشاهده خشونت ورزی از علی اکبر ابراهیمی خواهید رسید کور خوانده اید. من به این وضع عادت کرده ام و طی سالهای اخیر در همین اوضاع و احوال شاد بوده ام و خدا را شکر گفته ام. هم صبر من تشکر از خداست و هم حمله تروریستی احتمالی من به شما تشکر از خدا خواهد بود.

یادداشت سفید و مقدس

قرار نیست چنین یادداشتی سر راه اکبر سبز شود. اصلا این یادداشت چی هست که در همه جا هست؟!

لطفا پاسخ داده شود

I am want a clear and official "Yes" or "No" reply from UNHCR about my refugee request. aliakbar Ebrahimi ................................. من یک جواب روشن, رسمی و کتبی قبولی و یا ردی به درخواست پناهندگی ام از یو. ان. ایچ. سی. آر می خواهم. ..............................................................................................................

آواز گورها

در سال 2009 حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی باید سپربلای پویش و جنبش سبز ملت ایران باشند. /// شاهدان گر دلبری زین سان کنـند زاهدان را رخنه در ایمان کـنـند هر کـجا آن شاخ نرگس بشکـفد گـلرخانـش دیده نرگسدان کنند ای جوان سروقد گویی بـبر پیش از آن کز قامتت چوگان کنـند عاشقان را بر سر خود حکم نیست هر چـه فرمان تو باشد آن کنـند پیش چشمم کمتر است از قطره‌ای این حـکایت‌ها که از طوفان کنـند یار ما چون گیرد آغاز سـماع قدسیان بر عرش دست افشان کنند مردم چشمم به خون آغشتـه شد در کـجا این ظلم بر انسان کنـند خوش برآ با غصه‌ای دل کاهـل راز عیش خوش در بوته هجران کنـند سر مکـش حافظ ز آه نیم شـب تا چو صبحت آینه رخشان کـنـند / بـعد از این دست من و دامن آن سرو بلند کـه بـه بالای چمان از بن و بیخم برکـند حاجـت مطرب و می نیست تو برقع بگشا کـه بـه رقص آوردم آتش رویت چو سپند هیچ رویی نـشود آینـه حجله بـخـت مـگر آن روی که مالند در آن سم سمـند گفتـم اسرار غمت هر چه بود گو می‌باش صبر از این بیش ندارم چه کنم تا کی و چند مـکـش آن آهوی مشـکین مرا ای صیاد شرم از آن چشم سیه دار و مبندش به کمند مـن خاکی که از این در

آواز گورها

آسمون مست جنونی, آسمون تشنه خونی/ آسمون مست گناهی, آسمون چه روسیاهی! /////////////////////////////////////////////////// پاسخ خدایان متفرقه شما "مردم سواران" باالقوه و یا باالفعل به ریزش طرفداران خدای اکبر چیست؟ وای بر شما و بر خدایانتان. چون شما بلایی بر سر پیروان راه اکبر آوردید که برخی از آنها گفتند: اگر حق‌گویی این اندازه مشکل دارد و جرم است، ما دیگر حرف حق نخواهیم گفت. /// تا ز میخانه و می نام و نـشان خواهد بود سر ما خاک ره پیر مـغان خواهد بود حلـقـه پیر مغان از ازلم در گوش است بر هـمانیم که بودیم و هـمان خواهد بود بر سر تربت ما چون گذری هـمـت خواه کـه زیارتـگـه رندان جـهان خواهد بود برو ای زاهد خودبین که ز چشم مـن و تو راز این پرده نهان است و نـهان خواهد بود ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز تا دگر خون کـه از دیده روان خواهد بود چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد تا دم صـبـح قیامـت نـگران خواهد بود بخـت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد زلـف معشوقه به دست دگران خواهد بود / آن کس که به دست جام دارد سـلـطانی جـم مدام دارد آبی که خضر حیات از او یافت در میکده جو کـه جام د

چنانچه ارعاب و سرکوب پویش و جنبش سبز ملت ایران جبران نگردد انتخاباتهایی به مراتب کثیف تر در راه خواهد بود

خدایا, همانطور که شاهد بودی در انتخابات اخیر کتیبه 2010 را از مردم مخفی کردند و این موضوع, مورد نظر ما و مورد تایید ما نبود. امضا: ضمیر ناخودآگاه نسل نوی ملت آمریکا

من در بند ۳۵۰، یکصد و پنجاه مشعل دیدم

شمع" از دیربازتاریخ، در دسترس بشر بوده است. یک وسیله کمک آموزشی مدام. چیزی که در سکوت مستمر خود، با انسان ها سخن می گفته است. این که : نور بیفشان، گرچه به نابودی خودت بیانجامد. و باز اینکه : نورافشاندن و راه نمایاندن، به آب شدن منجر می شود. من در بند ۳۵۰، یکصد و پنجاه مشعل دیدم. مشعل های مشتعل. مشعل هایی که شب و روز می سوزنند و آب می شوند و راه تاریخی ما را نشان ما می دهند. مشعل هایی که به هر کجای تاریخ اسطورگی سرزمین ما می تابند و گنجینه ای ازخردمندی ها و هوشمندی ها برمی آورند.

در مقابل امید ملتها تعظیم کنید تا کرامت و ارزش بیابید

حتی اگر از آنچه که با تداوم مطالعات و پژوهشهایم می توانستم در سطح جهان باشم و بطور باالقوه هستم صرفنظر کنیم باز هم بطور باالفعل در سطح ایران اهمیت دارم. در ایران هر کی انش از کونش کج در می اومد می چسبید از یقه اکبر و حتی افتضاح هایی همچون جایگزینی کودتا بجای انتخابات, شلیک در خیابان به سمت مردم و .... را با نام والای اکبر می آمیختند و مدعی می شدند بخاطر "آزادی" و ارزشها و .... بوده است. من امید یک ملت هستم. در مقابل اکبر تعظیم کنید تا به جامعه علمی, فرهنگی و هنری ایران توهین نکرده باشید. به احترام جامعه مدنی و نخبگان ایران معاصر در مقابل اکبر تعظیم کنید. اگر احترام قایل باشید به خودتان احترام قایل شده اید و اگر باز هم به تحقیر و توهین روی آورید به خودتان انعکاس خواهد داشت. حتی پس از مرگ اکبر و زمانی که اکبر در این دنیا نباشد که بتواند شما را ببخشد.

ملت ایران نظام مورد نظر اکبر برای ایران و عملیات نظامی اکبر را می خواهند

تصویر

به تعهداتتان پایبند باشید تا حتی جنگهایتان نیز خوب, قشنگ و با شکوه به نظر برسد

اگر بی رحمی لازم و کافی را برای حمله نظامی به ایران بمنظور تامین نیازها و منافع زودگذر و کاذب خودتان دارید, چرا حاضر نیستید خطرات آن را خودتان بپذیرید و باز هم از مردم ایران انتظار خطر پذیری و پرداخت هزینه دارید؟ سامانه دفاع موشکی اس_300 متعلق به نیروهای نظامی ایران است چونکه روسیه متعهد شده این سامانه را به ایران تحویل دهد. به تعهد خودتان عمل کنید. جنگ جای خود, تعهد هم جای خود. به تعهداتتان پایبند باشید تا حتی جنگهایتان نیز خوب, قشنگ و با شکوه به نظر برسد. (انسانهای باکیفیتی باشید)

اگر حداقلهای موجود را شکر نگوییم چگونه زیاد شوند؟

من از یو. ان. ایچ. سی. آر متشکرم و بجز خیر و خوبی هیچ چیز دیگری از این نهاد ندیدم. همین که این نهاد وجود داشت و من توانستم بروم آنجا ثبت نام کنم و آدم حساب شوم خودش کلی (نعمتی زیاد) است. و من بوسیله این نهاد و به کمک این نهاد بود که انسان محسوب شدم و به اوج رسیدم. و به آرامشی رسیدم که توانستم یادداشت هدف مشترک بشریت را بنویسم و به اندیشه اکبر متمرکز شوم. کمکهای ترکیه و پولها و امکاناتی که در محیطهای کارگری ترکیه به من داده شد نیز بسیار به من کمک کرد. من سوالم در یادداشت هدف مشترک بشریت را با خرد جمعی ایران معاصر در میان گذاشتم. در مورد انتخابات نیز خیلی به ایشان کمک فکری کردم و وقتی هم که خاتمی انصراف داده بود هر روز می رفتم کافی نت گریه می کردم و می نوشتم. نمی دانم چرا در ایران زحمات من جواب نداد و جواب منفی هم داد. به هر حال ایران مشکلاتش زیاد بود اما من باز هم برای ایران دعا می کنم. خدایا شکرت

مرگ بر دشمنان آمریکا

مرگ بر دشمنان آمریکا مرگ بر آنهایی که علی اکبر ابراهیمی و دیگر اعضای پویش و جنبش سبز ملت ایران را پیر کردند و خواستند که بمیرانند (یعنی حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی) تا "علی اکبر ابراهیمی" ها نتوانند به آمریکا بیایند و هویت آمریکا را باز تعریف کنند و آمریکا را به استاندارد های نجات برسانند و یا اگر هم می توانند بیایند, از وقت مطالعه ها و اوقات فراغت کافی برای باز تعریف هویت آمریکا برخوردار نباشند. امضا: نسل نوی ملت آمریکا

پس آنهمه زمانی که منتظر ماندم چه می شود و که جوابش یا غرامتش را می دهد؟

پس آنهمه زمانی که منتظر ماندم چه می شود و که جوابش یا غرامتش را می دهد؟ من امروز صبح باز هم در محل کارم با کمک همکارانم که لباس و کفش هم برایم آورده اند رفتم حمام, آن هم با آب گرم و صابون و حوله. من از امکانات و شرایط نسبتا بهتر و خوبی در این کشور برخوردارم و زندگی خوبی دارم و امروز هم رفتم حمام و جورابها و کفشم را هم عوض کردم. چرا دروغ بگویم و بگویم که شرایط و امکاناتم بد و ناکافی است؟ فقط آنچه که مرا به وحشت انداخته, سازمان ملل است. اینجا گویا قرار نیست من زیاد منتظر جواب بمانم و احتمالا در کمتر از سه ماه جوابم را خواهند داد. اما از این سازمانی که چند سال از بهترین سالهای عمرم مرا در حالت معلق و بلاتکلیف نگه داشت هیچ چیز بعید نیست. ممکن است جواب من ردی باشد و نه قبولی. و آنچه من از آن ترسیده ام همین جواب ردی است که ممکن است پس از اینهمه مدت بجای جواب قبولی به من داده شود. خدایا من همان بشر هستم که قرار بود حقوقش را بپردازند و به نام انسان و به بهانه "حقوق بشر" جنایتها کردند و حتی حقوق تو (حقوق الهی) را نیز زیر پا گذاشتند!!! اگر قرار بود جواب ردی بگیرم و نه جواب قبولی , پس د

خدایا من بمب اتمی ندارم که آمریکا و غرب از من حساب ببرند, تو خودت به دادم برس

تصمیم دارم این یادداشت را فردا حذف کنم. خدایا من مثل چین و یا روسیه بمب اتمی ندارم که آمریکا و غرب از من و از پویش و جنبش سبز ملت ایران حساب ببرند, تو خودت به دادم برس. من امکان حمام رفتن ندارم, روزی چهارده و گاهی هم پانزده ساعت کار می کنم و شب هم که می خوابم تا صبح بدن کثیفم را در حالت نیمه خواب و نیمه بیداری می خوارانم و به شدت به مسایل روزمره کار و شغلم فکر می کنم و در آن مسایل گیر می کنم و مغزم قفل می شود تا اینکه صبح شود و من باز هم بروم سر کار. با این وضعیت من چه مصاحبه ای می خواهم با سازمان ملل انجام دهم که مبنای سازمان ملل برای تهیه و ارایه جواب قبولی و یا ردی نیز باشد؟!!! سازمان ملل چه منافعی در آشفتگی و اختلالات فکری اکبر دارد که حتی یک هفته قبل از مصاحبه نیز اجازه نمی دهد اکبر خودش را برای مصاحبه آماده کند؟ آیا آنچه که من مجبورم بخاطر از دست ندادن فرصت دفاع از خود در روز مصاحبه بگویم اظهارات اکبر است؟ / / / بـبرد از من قرار و طاقت و هوش بـت سنگین دل سیمین بناگوش نـگاری چابـکی شنگی کلهدار ظریفی مه وشی ترکی قـباپوش ز تاب آتـش سودای عشـقـش بـه سان دیگ دایم می‌زنم جوش چو پیراهـن