پست‌ها

نمایش پست‌ها از دسامبر, ۲۰۱۱

من کشورهای اسلامی را برای نجات امام حسین از چنگ بازار مکاره تهران فرا می خوانم

خیمه شب بازی های بازار مکاره تهران در عاشورای امسال نیز دیدنی بود। با گونی های سیب زمینی آنطرف آن اطراف را بسته بودند و آن یکی کوچه هم دیگها و اجاقها سرتا سر کوچه در قسمت وسط کوچه ردیف شده بود و ... . آنها اصلا به امام حسین اعتقادی ندارند. با نام امام حسین, ماکیاولیسم را برای خودشان تئوریزه کرده اند. استراتژی مشترک آنها این است که معتقدند امام حسین تربیت خانوادگی ندارد و پر رو است و باید توی سرش زد و فکر امام حسین را مشغول سرگیجه و شنیدن فحش و واکنش در مقابل انواع حملات و .... نگه داشت و .... . امام حسین همان نماد معدل کل خودشان است. همان کودکی است که آمده بازار کارگری می کند. آنها امام حسین را کانون انواع بدیهای درون همگی خودشان می شناسند و وقتی رویشان نمی شود و شاید هم جراتش را ندارند که به هم حمله کنند اول به امام حسین حمله می کنند و به وی فحش می دهند. انواع شهوات و گرسنگی هایشان هم باید توسط امام حسین ارضا شود. تمام آرزوها و آرمانها و ارزشهایشان نیز در موفقیت برای سفر به غرب برایشان خلاصه می شود که البته برایشان غیر قابل دسترس است. و از همین رو هم بود که همه آنچه را که در من بود و

محمد نوری زاد عجوزه های هزارداماد عروس نامیده شده را طلاق داد

مهمترین کارکرد نامه پانزدهم نوری زاد به فرزانه جون, خلاص شدن محمد نوریزاد از قید و بند وزنه هایی است که به وی آویزان شده و دست و پای وی را بسته بودند. همانهایی که نام برخی هاشان نیز در متن نامه آمده است.

زنده باد ملتهای عربی اکبر

از حاکمیت در مورد احزاب اسلامگرا در کشورهای عربی سوال کنید درخواست تاجزاده از مردم و جوانان جرس: سید مصطفی تاج زاده زندانی سیاسی و عضو ارشد جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با طرح سوالاتی در خصوص موضع گیری احزاب اسلامگرا در جریان بهار عربی، خواهان تامل بیشتر در رفتار احزاب اسلامگرا در این کشورها و مقایسه سیاستهای این احزاب با سیاستهای حاکم در جمهوری اسلامی ایران شد. به گزارش تحول سبز،این زندانی سیاسی با طرح سوالاتی که به اعتقاد وی تریبونهای رسمی حکومتی علاقه ای به مطرح شدن آن در جامعه ندارند از مردم ایران و خصوصا جوانان آگاه خواسته است تا بر خلاف میل حاکمیت به طرح این گونه پرسشها که چالشی جدی برای اقتدارگرایان ایرانی است در سطح جامعه بپردازند. سوالات کلیدی این عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت به شرح زیر است: ۱- چرا احزاب اسلام گرایی که در انتخابات تونس، مراکش و مصر حائز اکثریت نسبی آرا شدند تاکید کرده اند حقوق اساسی همه رقبا و هموطنان خود از قبیل انتخابات آزاد ، مطبوعات آزاد، احزاب آزاد، تجمعات آزاد و آزادی سبک زندگی را رعایت می کنند؟ ۲- چرا این احزاب اعلام کرده اند حجاب اسلامی را

به امید آن روز

خاتمی چه رهبری برای ایران است؟ خاتمی پتانسیلی عالی برای مقام تشریفاتی رهبری در ایران است. اما اگر خودش و با عربده کشی های خودش رهبر شود رهبر خوبی نمی تواند باشد. ولی اگر جنبش سبز پیروز شود و خاتمی را به مقام رفیع رهبری برساند, آنگاه خاتمی یک رهبر به درد بخور خواهد بود. به امید آن روز.

خدایا, سپاس فقط از آن توست

یک شغل عالی پیدا کردم و قرار است از فردا صبح بروم مشغول شوم. خدایا تو را سپاس از این پس دیگر قصد دارم فقط در دلم و بطور پنهانی تو را شکر گویم تا دیگران گمان نکنند که منظورم از شکرگزاری, خودشان هستند.

خدا از مردم بازار مکاره تهران قهرش گرفته نه از من که یک قطره مقدس (سبز) هستم

ای مردم ایران, من امروز صریحا به شما اطلاع می دهم که به حمایت شما نیاز دارم. من امروز صمیمانه از شما می خواهم که با تظاهراتهای خیابانی خودتان, نام و یاد مرا گرامی و پاس بدارید. نام من اکبر است. علی اکبر ابراهیمی. ای مردم ایران, این رژیم و آنچه از آن که می گویند 9 دی 88 به خیابان آمده و با الفاظ رکیک قداره کشی کرده, اصلا با من و دیگر قطرات سبز کاری نداشته است. با خود شما کار داشته است و انواع پندارها, گفتارها و رفتارهایش مستقیما مربوط به همه شما بوده. جرم من و دیگر قطرات سبز آن بوده که در مقابل آنها ایستادیم و از حقوق و منافع همگانی در کشور دفاع کردیم. ما سبزها انواع شهوتها و جفتک پرانی های رژیم را تعدیل کردیم. آیا انصاف است که شما به خیابان نریزید و نام مرا فریاد نکنید و حقوق و امتیازاتی در عرصه های ملی و بین المللی برای من تولید نکنید؟ ای مردم, همین هفته گذشته چند مقاله مستند آماده کرده بودم که در آن برخی آسیبها را ریشه یابی کرده بودم. اما از شرمم آن مقالات را از بین بردم. دیدید که من بعنوان یک قطره سبز چه ضربه هایی به سهم خودم به حکام غیر منتخب کشور زدم. پس لا اقل اگر تشکر و تقدیر نم

آقای فیروز آبادی, چرا خانواده پدر من همچون خانواده شما مصونیت, آسایش و رفاه ندارند؟

آقای فیروز آبادی, چرا مسایل عادی, جزیی و پیش پا افتاده زندگی شما برجسته, حساس و بحرانی نمی شود اما برای من که حتی یک قطره سبز هم هستم می شود. چرا شما پول می گیرید و من نمی گیرم؟ چرا من باید وقتی برای گزارش مفقودیت گذرنامه ام می روم شاهد تئاتر یک پیرزن نق نقوی پناهنده به خارج که گذرنامه می خواهد باشم و با خودم نیز خشک و با حالت تمسخر رفتار شود؟ آقای فیروز آبادی, شما خودتان اگر مدرک شناسایی یی بخواهید برای خودتان بگیرید آیا اینقدر دنگ و فنگ دارد؟ آقای فیروز آبادی, لطفا فردا صبح مدارک من در رابطه با اعلام مفقودیت گذرنامه را تحویل بگیرید تا من بتوانم بروم دنبال کار بگردم. چرا که به من مثل شما پول نمی دهند. به من حتی حق خودم را هم نمی دهند, چه رسد به آن پولهای مفت و حرامی که جنابعالی می گیرید. راستی شماهنوز که هیچ نیستید, اینید, اگر یک قطره سبزی, چیزی بودید چه می کردید؟

مشکل من با پلیس نیست, از پلیس برای صدمه زدن به یک قطره سبز استفاده نکنید

آن ساختمان پلیس امنیت در حوالی گیشا یا پل آزمایش, هیچ تقصیر یا گناهی در مورد اینجانب علی اکبر ابراهیمی ندارد. موبایلم را نیز امروز صحیح و سالم به من تحویل دادند. مشکل من با مفاسد همه جانبه در عرصه های حکومتی و سیاسی کشور و افراد مجرم در این رابطه است.

شغلم در آن رستوران را رها کردم

چند روزی است که بخاطر طی کردن مراحل اداری مقدماتی گرفتن المثنی مدارک مسروقه ام, شغلم را ترک کرده ام. پول زیادی در این چند روز خرج کرده ام. در روزهای آینده نیز دنبال شغل جدیدی خواهم گشت.

خاستگاه طلبکار بودن خامنه ای از سران جنبش سبز

آقای خامنه ای, شما خیلی علاقه دارید که خاتمی و امواج سبز خیابانهای ایران در سال 88 به همدیگر فحش بدهند و علیه همدیگر موضع گیری کنند. نشان به آن نشان که جنابعالی در پائیز 2010 ضری زده بودید به این مضمون که خواص نظامتان در انتخابات خرداد ماه سال 88 از سبزها فریب خورده اند! و جایی هم فرموده بودید که به همین دلایل ضرر کردند. می دانید چرا خواهان موضع گیری متقابل میان سبزها و خاتمی هستید؟ می دانید اما شاید آنقدر به این ملت احمق فرض شده چرت و پرت القا کرده اید که حتی خودتان هم حقیقت و واقعیت را از یاد برده اید. من بعنوان یک قطره سبز یکبار دیگر موضوع را به شما یادآوری می کنم و صورت واقعی مسئله ای را که مطرح است به شما نشان می دهم. این ملت بیچاره ایران, ایمان و باورشان به حقیقت ایران را پس از دوم خرداد 76, به محمد خاتمی متمرکز کرده و در ایشان تجسم بخشیده بودند. یعنی خاتمی شده بود مظهر شکوه و زیبایی ایرانی. شده بود حقیقت ایران. شده بود همان کودک نورچشمی, عزیز دردونه و برادر کوچیکه واحد همه اقوام و شهرهای ایران. شده بود یک نوجوان برومند ایران که در نظر ناخودآگاهانه دختران و زنان خانواده های ایران

فراخوان به نیروهای مسلح ایران

جناب آقای فیروز آبادی, سرداران و فرماندهان ارشد نیروهای مسلح (ارتش, سپاه و پلیس) جمهوری اسلامی ایران, ضمن عرض سلام و ارادت. لطفا در 22 خرداد سال 91 با تمام قوا و افراد تحت امرتان به خیابانها بیایید و بجای مردم و فعالین سبز, نمادهای سبز برافرازید و یاد امواج سبز سال 88 خیابانهای ایران را گرامی دارید و از آنها (امواج سبز سال 88) حمایت کنید تا مردم به پشتیبانی شما دلگرم شوند و جرات اعتصاب همگانی را بیابند و از 23 خرداد 91, اعتصاب را آغاز کنند تا کشورهای غربی از 24 خرداد سال 91 به بعد, یک جنگ تمام عیار نظامی را بر علیه ما آغاز نکنند. من (علی اکبر ابراهیمی)هم بعنوان یکی از قطرات امواج سبز خیابانهای ایران در سال 88 و هم بعنوان یک شخصی که مردم و نخبگان ایران را به شرکت در انتخابات 22 خرداد سال 88 دعوت کرده است, از شما می خواهم به آنچه که در این نامه گفته شد عمل کنید. چرا که ارتشهای نظامی کشورهای غربی که از طرف من برای حمله به رژیم وقت ایران تحت فشارند, ممکن است بطور اتوماتیک حمله نظامی علیه جمهوری اسلامی را بمنظور بازداشت, محاکمه و مجازات مقامات و مسوولین جمهوری اسلامی آغاز کنند. و در آنصورت

باید به مقالات علمی بیندیشم

جرم خاتمی آن است که یک شخصیت روحانی, فرهنگی و علمی جهانی است. فارغ از قید و بندهایی که ما برایش ایجاد کرده ایم. اعم از قید و بندهای خوبی همچون اسلام و تشیع و .... و یا قید و بند های بدی همچون درونیات بوگندوی ماها که با نام دوست و یا دشمن, خاتمی را دوره کرده ایم. خاتمی خیر و صلاح همه ما را می خواست. التهابات ماهها و سالهای اخیر به من فرصت نداد که ببینم چه گوهری را پس از از دست دادن خلوتم با خدا و حقیقت, کشف کرده ام. میزان و معدل و نماینده همه و ایده هایی از این دست, خیلی چیزها برای طرح داشتند که فرصت نشد به آنها بپردازم. باید به فکر مقالات علمی باشم. باید هویت محمد خاتمی مورد نظرم را _برای شناخت خودم هم که شده_ تعریف کنم. نه فقط بخاطر جهانی شدن خودم, بلکه بخاطر آنکه استعدادها و نبوغم حتی در این جبر مبتذل نیز باید رنگ و بوی واقعی بگیرد و قبل از هرز و هدر رفتن و حتی از یاد و حافظه خودم هم محو شدن, توسط لااقل یک نفر _که خودم باشم_ چیزی از آن ثبت شود و برای آیندگان بماند. در این غوغا و هیاهو که چیزی بجز فساد از من نفهمیدند آن فاسدان. لااقل خودم دست بکار شوم. اگر فهمیده بودند که باید با افتخ

دشمنی همچون اکبر نوبر است

شما باید هر روز بارها خدا را شکر کنید که دشمنی همچون اکبر دارید. کجا دشمنی همچون اکبر گیر می آورید؟ بروید کل اپوزیسیون را بگردید. کجا؟ اکبر یک شخصیت تیره روز جهانی است. شما باید آرزو داشته باشید که اکبر شما را سرنگون کند. باید دعا کنید توسط اکبر سرنگون شوید تا شاید دعاهایتان مستجاب شود. سرنگون شونده هایی با شرفتر و خوبتر هستند که خودشان هم برای سرنگون شدن با اکبر همکاری کنند و اکبر را در اینمورد کمک کنند.

من در کشورهای غربی برتر و بالاتر از حکام آن کشورها هستم

آنها حاضر بودند _و هنوز هم هستند_ که من خودکشی کنم تا کشورهای غربی تا ابد دچار نفرین اکبر باشند. پس آیا حکام غرب به فکر کشورهای غربی بودند؟ اما من به عشق کشورها و ملتهای غربی هنوز هم زنده مانده ام. کشورها و ملتهای غربی باید مرا بپرستند. نباید بپرستند؟

آخرین لایه های نجابت رژیم در حال از بین رفتن است

آخرین لایه های نجابت رژیم نیز در حال از بین رفتن است. اگر مدل و روشی از جفتک پرانی مانده باشد که رژیم انجام نداده باشد, بدلیل پولهای بی زبان و مفت بوده است و بدلیل مستی پس از سرکوبهای خرداد 88. آن پرده و کتیبه دروغین و باطل که آنها را در انظار منظم و یکپارچه نگه داشته بود دیگر وجود ندارد و به تدریج که مفتضح تر می شوند, گهکاری هایشان گریبانگیر سبزها, ایران و همه مردم ایران نیز خواهد شد. موج سرکوبهای مقتدرانه همراه با خنده های شیطانی به پایان رسیده. به تناسب بلاهایی که قرار است سر خودشان بیاید, امواج سرکوبهای دیگری نیز در راه است. امواجی جدبد که هنوز ناشناخته اند. به همین دلیل است که می گویم جنبش سبز تا 22 خرداد سال 91 هر ادایی که دید و هر صدایی که شنید فقط باید ادای انسان در بیاورد (قیافه آدمیزاد از خودش نشان دهد) و سکوت کند. باید با صبر و استقامت, وقار و متانتمان را حفظ کنیم.

از دفتر تحکیم وحدت در بند 350 فقط قوت دیدم و امتیاز

از دفتر تحکیم وحدت در بند 350 فقط قوت دیدم و امتیاز. همانطور که به خود آن جوانان نیز گفتم, اتاق 9 (اتاق آنها) پویاترین اتاق بند بود. دائم در حال مباحثات فلسفی و سیاسی و اقتصادی بودند. من هم به آنها و هم به همه دیگر زندانیان گفتم که باید از عرصه های امنیتی و از ندان و سلول فاصله بگیرند. باید به فعالیتهای علمی, فرهنگی و هنری متمرکز شوند. گفتم که آنها نیز همچون من و دیگر سبزها این وسط هیچ کاره اند و باید بروند پی کار خودشان. من به زندانیان بند 350 گفتم که این سیستم و دستگاه قضایی اعتبار ندارد و ما مردم از زندانی بودن زندانیان 350 شرمگینیم اما کاری از دستمان بر نمی آید و می خواهیم که آنها آزاد شوند و اگر این آزادی با درخواست عفو محقق می شود, مصرانه از آنها می خواهیم که چنان درخواستی را بنویسند و ما را از شرم نجات بخشند تا ننگ عدم همراهی ایشان را زیاد حس نکنیم و کمتر حس کنیم. آنچه از دفتر تحکیم وحدت در بند 350 زندان اوین دیدم, شایستگی اداره و نمایندگی ایران را داشت و یکی از افتخارات دوران زندگی من همین بود که دفتر تحکیم وحدت را دیدم و حتی از خود عبدالله مومنی نیز اودکلن گرفتم.

ارتش و سپاه ایران در کانون انواع و اقسام مطالبات جنبش سبز قرار دارند

من از ارتش و سپاه ایران می خواهم که مقاله ام تحت عنوان دیکته اکبر در سطح وسیع در کشورهای غربی منتشر شود. هر چه زودتر جواب درخواست مهاجرت و پناهندگی من به یو. ان. ایچ. سی. آر به من ارایه شود تا من برای گرفتنش مجبور به آوارگی و متواری شدن در کشورهایی عقب مانده تر از کشور خودمان نشوم. برای صدور المثنی مدارکی که توسط دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران از من سرقت شده و طی کردن مراحل قانونی گرفتن المثنی یش فشار اداری طاقت فرسایی را بر من تحمیل کرده, تسهیلاتی فراهم شود. سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در ایران توسط دخالت نظامی قدرتهای خارجی خواست ناخودآگاه و در مواردی نیز خودآگاه و علنی اکثریت مطلق این ملت قلهک فروش ایران بوده است که جنبس سبز در سالهای اخیر با فداکاری, آرمان گذار به دمکراسی را بجای آن مطرح کرده است. و وطن پرست اصلی و دلسوز کشور و مردم و صاحب اصلی این خاک نیز همان سبزها هستند. بقیه نمایشهایی هستند در انتظار همان معجزه مفت و مجانی و بی خطر نجات. جنبش سبز برای اعمال اراده ملت مبنی بر نجات کشور و ملت از چنگ رژیم جمهوری اسلامی مصمم است. چنانچه ارتش و سپاه ایران انواع غرامتهای خسارات س

در ملارد چه خبر است

چند هفته پیش دو بار در تاکسی گفتم در زمان خاتمی مردم نسبت به همه چیز حساس و هوشیار و پرسشگر و طلبکار بودند, اما امروز نسبت به هیچ یک از مسایل و مصایب عجیب غریب و گوناگون روز حساسیت, اعتراض و شکایتی وجود ندارد. یکببار جواب شنیدم: "کامیونی که گاز می آورد گران می فروخته, موفق شده اند به بازرسی شکایت کرده و بازداشتش کنند. رشوه مختصری داده آمده بیرون و با همان قیمت و یا شاید هم کمی بیشتر به کارش ادامه داده." در مللارد موردش کمی هم مشابه مورد من است. من هم به 137 زنگ زده بودم که خودم مجبور نباشم به آن ساختمان پلیس مراجعه کنم اما دقیقا از همان ساختمان فراخوانده می شوم و موبایلم نیز به من داده نمی شود و وقتی می گویم که از خیرش گذشته ام به من می گویند, نه, باید بالاخره پیدا شود. از کدام در وارد و از کدام در خارج شدی و موبایلت را به که تحویل داده ای و .... حالا پیدا شده پس از آنکه جعبه و .... اش را برده ام. اما این بار هم مسوول انبار نبود و باید منتظر آمدنش می ماندم. در حالی که من با موتور کرایه ای از خ پانزده خرداد آمده بودم تا زود برگردم و کارم در رستوران را ادامه دهم. آیا پلیس ما نب

برای ترمیم غرور آسیب دیده پلیس, فعلا کاری از دست ما رهبران سبز ساخته نیست

بلایی که بر سر پلیس آمده توسط این رژیم, باعث تاسف و تاثر است. اگر این رژیم با من مشکلی دارد چرا می رود به آن کارفرمای قلهک نشین پول می دهد که مشکلش را حل کند تا آن کارفرما به یک کارفرمای قلهک فروش تبدیل شود؟ چرا از پلیس بعنوان یک ابزار بر علیه سبزها استفاده می کند؟ چرا از پلیس بعنوان بازیچه استفاده می کند؟ من خودم هر بار که به آن ساختمان در پل آزمایش می روم خجالت می کشم. از آن سرباز دم در گرفته تا آن پدر مو سفید عزیز در بازداشتگاه و آن رییس محترم در طبقه دوم و ... . اصلا مشکل من و رژیم با هم چه ربطی به پلیس بی گناه داشت؟ پلیس بنا بر اقتضای شغلش که با مجرمین و تبه کاران سر و کار دارد, از روحیه خشک, سفت و خشنی برخوردار است و طبیعی هم هست. همه این روحیات پلیس برای من قابل احترام است. اما متاسفم از آنکه پلیس و بسیج و سپاه ما آنقدر بی صاحاب هستند که از آنها برای سرکوب امواج سبز سال 88 استفاده شد. یعنی از آنها سواستفاده شد. همچون یک دستمال کاغذی یکبار مصرف. برای پاک کردن مفاسد و کثیفی های اعضای فر نشین گارد ویژه رژیم جمهوری اسلامی. آیا این بود وظیفه پلیس و سپاه و بسیج؟ آیا این است سزا و حق آ

ایران و ایرانیان کجا و چگونه متعلق شدند به جنبش سبز

لازم نیست در مورد این ایده که با همه اجزا و مکملهایش پیدایش کرده ام زیاد توضیح بدهم. لازم نمی دانم این مقاله را منتشر کنم. فقط همین قدر بگویم که ایران و ایرانیان, متعلق به قطرات امواج سبز خیابانهای ایران در سال 88 هستند. مقاله اش که یک مثال مستند است نیز موجود است اما لازم نیست مقاله اش را منتشر کنم. پندار, گفتار و رفتار باند خامنه ای (انواع شهوتها و جفتک پرانی های جناح حاکم) در اثر انتقادات و اعتراضات جنبش سبز کنترل و تعدیل شد.

نامه به سفارت آمریکا در تهران و به کمپین 99

Publish my Voice من خواستار ترجمه و سپس انتشار وسیع مقاله ام تحت عنوان "دیکته اکبر" در کشورهای غربی هستم با تشکر, علی اکبر ابراهیمی متن مقاله: http://www.centurygenius.blogspot.com/2011/10/blog-post_15.html آدرسهای دیگر من: www.centurygenius.blogspot.com www.ebrahiminetwork.blogspot.com www.forcriticism.blogfa.com

وقت اضافی ندارم که بخواهم صرف برخورد با آذربایجان کنم

طرف حساب من کشورهای غربی هستند. نه ترکیه است, نه ارمنستان و نه آذربایجان. در آخرین ویرایش "دیکته اکبر" از تاکید بر تاریخ 12 ژانویه 2011 که مربوط به دیپورتم از آذربایجان به ایران است صرفنظر کردم و آن تاریخ را از آن سند حذف کردم تا رد پای گند کاری دولت آذربایجان, بیش از پیش در آثارم مشاهده نشود.

جناح حاکم, مرد و مردانه قواعد بازی را رعایت کرده است

سال اول را که با بی خیالی تمام, سال کار مضاعف نامگذاری کرد. سال بعدش را هم که با کمال وقاحت سال جهاد اقتصادی نامید. سفارت انگلیس را هم که تسخیر کرد. اگر به معامله اتمی هم تن در ندهد دیگر همه چی تموم خواهد بود و در غیر اینصورت, همه چی معیوب.

نمایندگان کشور من امنیت ندارند, چرا حکام غرب باید امنیت داشته باشند

دبیر سابق دفتر تحکیم وحدت در اقدامی از بازجویانش وهمچنین قاضی مرتضوی و قاضی صلواتی شکایت کرد . اما این بار نیز او بود که به خاطر نامه به رهبری وشکایت از بازجویانش در جایگاه متهم قرار گرفت و به اتهام ((تشویش اذهان عمومی ونشر اکاذیب )) دوباره تفهیم اتهام شد .

از کشورهای غربی می خواهم که در ژوئن 2012 عملیات نظامی اکبر در ایران را آغاز کنند

سعید حجاریان: "متاسفانه طی هفته های گذشته خبری بهت آور و نگران کننده بر روی خروجی برخی سایت های وابسته به جناح حاکم مبنی بر ابتلای آقای مهندس موسوی به بیماری لاعلاج و نا امیدی اطبا از معالجه ایشان قرار گرفت. لازم می بینم که نگرانی شدید خود را از این نوع خبردهی که ضمن غیر اخلاقی بودن بسیار نگران کننده و هشدار دهنده نیز است ابراز کنم. امیدوارم که با تکذیب مقامات مسوول زمینه تکرار چنین اقداماتی از بین برود و از التهاب آفرینی بیش از این در جامعه جلوگیری شود."

خاتمی به آرای بیست میلیونی مردم ایران وابسته, مدیون و وفادار است و نه به شیاطینی همچون رفسنجانی یا خامنه ای

درخواست علاء الدین بروجردی از اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات ایلنا: عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی، گفت: سیاست نظام در همه انتخابات‌ها حضور حداکثری مردم است و قطعا حضور اصلاح طلبان در انتخابات آتی به تحقق این سیاست نظام کمک خواهد کرد. علاء الدین بروجردی نماینده مردم بروجرد در مجلس شورای اسلامی در گفت‌و‌گو با خبرنگار پارلمانی ایلنا، در خصوص حضور اصلاح طلبان در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی برای ایجاد مشارکت حداکثری و همچنین جلوگیری از نفوذ هرچه بیشتر جریان موسوم به انحرافی در کشور، اظهار داشت: حضور اصلاح طلبان به عنوان بخشی از فضای سیاسی جامعه در انتخابات می‌تواند به شور انتخاباتی کمک کند. وی افزود: کسانی که صلاحیت‌شان توسط مراجع قانونی تأیید می‌شود و می‌توانند حضور جدی داشته باشند و حضورشان به بالا بردن شور انتخاباتی کمک خواهد کرد. ............................................... ........ پاسخ به بروجردی آقای بروجردی, آقای خاتمی و دولت هشت ساله وی به من بدهکارند. من به آنها پول نداده بودم که تمام هم و غمشان تزیین نظام رفسنجانی و خامنه ای و مشروعیت بخشی به آن نظام ب