پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئن, ۲۰۱۲

فرصتی پیش آمد یک فیس بوک برای خودم درست کردم, شاید به درد بخورد

http://www.facebook.com/aliakbar.ebrahimi.9

به نام دوست

خوش از جهان رفتن بی آلودگی با هستی وداع گفتن سبکبار نقل مکان کردن و بیرون زدن و پر گرفتن . . . . .................... امروز سر خاک هدی صابر رفتم و فاتحه خواندم و از خدمات ایشان تقدیر کردم و گفتم که برادرم نیز چند وقت است آمده آنطرف. کلماتی را که در ابتدای این یادداشت برای برادرم نوشته ام از روی سنگ قبر شهید هدی رضا زاده صابر نوشتم که عبد الله مومنی می گفت اگر اهمیت داده می شد و به بهداری می بردند و .... نمی مرد.

پرسش

دفتر پرزیدنت آذربایجان, با سلام. لطفا ظرف ساعات یا روزهای آینده با من تماس بگیرید و در مورد دیپورت من از آذربایجان به ایران در ژانویه 2011 تو ضیح دهید با تشکر, علی اکبر ابراهیمی

چه آسون می شه ما رو کشت

برادرم رفت.  من وی را در جای خالی همه مسوولین پاسخگویی و از جمله حقیقت و حتی خود خدا تصور و فرض کرده و در مورد همه چیز از وی کمک خواسته بودم. اگر پلیس امنیت تهران موبایلم را ندزدیده بود و من آن تماس را با شماره موبایلم گرفته بودم شاید امروز خیلی چیزها فرق می کرد. به فرض که خمینی و خامنه ای و احمدی نژاد و جنتی و دزدهایی که طی سالهای اخیر به جان بانکهای ایران افتاده اند و ... همه خوب, به فرض که این مردم و حتی سبزهایشان لیاقت رژیمی بهتر از این را نداشته اند, قبول. همه این سفسطه ها و توجیهات شیطانی قبول. اما برادرم را چرا کشتید؟ مگر من برادرتان را کشته بودم؟ من در مورد امور کشورم ابراز نظر کرده بودم. حال شما در اینمورد خطوط قرمز توهمی برای خودتان ترسیم کرده بودید مشکل من است؟ مسوولیت امنیت برادرم با که بود؟ با رژیم نبود؟ برای ترمیم سلامتی وی چه اقداماتی انجام شد تا جذابیت زندگی در نظر وی بیشتر شود؟ اصلا مرگ وی چگونه رخ داده و گزارش پزشک قانونی خود رژیم چیست؟ برادر من چه نظراتی داشت و چه چیزهایی می خواست  به من بگوید که دستگاه امنیتی ایران تصمیم گرفت او نباشد؟

ما از رفتن تو بسیار غمگین شده ایم

دوستان و آشنایان می توانند در روز 22 تیر ماه 1391 ساعت 18 جهت قرائت فاتحه بر سر مزار برادرم که محل آن متعاقبا اعلام خواهد شد حضور به هم برسانند.

فراخوان اکبر برای انتخابات ریاست جمهوری سال 92

من از همه تشکلها, گروهها و طرفهای اپوزیسیون ایران و همچنین از اصلاح طلبان ایران دعوت می کنم که بیانیه های خود مبنی بر اعلام آمادگی برای مدیریت و  نمایندگی ایران را به همراه قوانین و برنامه های مورد نظر خوییش و وعده مجازات هیات حاکمه فعلی ایران, خطاب به مردم ایران و من که شخص مرجع مردم ایران هستم و نه خطاب به رژیم ایران مطرح فرمایند.

به نبودن تو در این دنیا اعتراض دارم

دیروز صبح ام. پی. تری در گوشم بود و بدون اراده خودم, از ایستگاه حرم مطهر تا ایستگاه میر داماد داشتم گریه می کردم. دیروز مردم می گفتند: "مرد بزرگی بوده و خون بهای آزادی فردای ما را پرداخته است." اما من در میان این جماعت بیگانه هنوز هم از شهید نامیدن تو وحشت دارم. واژه شهید را هم برای دیگران می گذارم. علاقه ام به زندگی در دنیایی که تو در آن نیستی به شدت کاهش یافته. پیر شدم. می خواهم پیش تو باشم. با هم باشیم. آیا می شود؟

خبر مرگ برادرم تایید شد

دیروز که دوشنبه 5 تیر ماه1391 مصادف با 25 ژوئن 2012 بود, ساعت 22:09 مادر بامن تماس گرفت و من از مرگ برادرم مطمئن شدم. قصد دارم به زودی برای عرض تسلیت خدمت پدر و مادر بزرگوار برسم. .اما نمی دانم چگونه بروم که بهتر و باشکوه تر باشد. من از نظر جایگاه اجتماعی ظاهرا فقط یک کارتن خواب هستم. علی اکبر ابراهیمی یکی از قطرات امواج سبز خیابانهای ایران در سال88

نظر مشورتی من در مورد انتخابات 92

ما به دوران اصلاحات سبز رسیده ایم. تکلیف ما در انتخابات سال 92 در نظر گرفتن ومطرح و مطالبه کردن اهداف مطلوب و رادیکال سبز است. ضمنا دیروز که دوشنبه 5 دی 1391 بود, من خبر مرگ برادرم را شنیدم, علی اکبر ابراهیمی

آیا زندگی کردن خدا در میان ما غیر ممکن بود؟

امروز از یک منبع موثق مطلع شدم که برادرم (دوستی که از برادر به من نزدیکتر بود) فوت کرده است. تا غروب بهت زده, بی نظر و بی اراده مانده بودم. نمی دانستم که را باید لعنت کنم, به کی باید نفرین بفرستم و .... . اصلا معنی و لذتی در زندگی باقی مانده؟ موفقیتها آیا دیگر می توانند لذتبخش باشند؟ و .... . 14 July مصادف با 24 تیر ماه احتمالا روز رفتنم از ایران خواهد بود. چند روز قبل از آن به آرایشگاه و حمام می روم و لباسهای نو می پوشم. وباید خدمت مادر و پدر بزرگوار برسم و پس از عرض سلام و ادب و احترام, جویای برادرم شوم. و یا شاید هم باید جویای آثار حاکی از مرگ وی شوم!

خلاصه دیکته

این یادداشت را دیروز میخواستم درسایت قرار دهم اما بلوگر بسته بود. ......................................................................................... من از تمدن غرب یک پروژه حمایتی برای خودم و اطرافیان نزدیکم _که امواج دهها میلیونی خیابانهای ایران در سال 2009 را نیزشامل می شود_ می خواهم. در اینمورد اصرار ندارم  و این صرفا یک پیشنهاد خیر خواهانه و مشفقانه است. اما آن حداقل حقم مبنی بردریافت یک پاسخ قبولی و یا ردی به درخواست پناهندگی ام از سازمان ملل را هنوز هم با اصرار می خواهم. چنانچه جواب ردی باشد باید رسما و کتبا به من ابلاغ شود. و اگر هم جواب قبولی باشد من می خواهم با آن به غرب مهاجرت کنم و در قرن بیست و یک, سوال زیر را مطرح کرده و توسعه دهم: "چرا کشورهای غربی ازامنیتی که حقشان نیست و حق سبزهای ایران در سال 2009 است برخوردارند؟"

هزار و دومین اتمام حجت اکبر با سران حکومت و اپوزیسیون ایران معاصر

کشورهای غربی برای من مهمند. غرامت گرفتن من از کشورهای غربی در هر سطحی و یا زندگی کردن من در کشورهای غربی و یا بجا موندن اثری یا نام و یادی از من پس از مرگم در کشورهای غربی و ... , از جمله منافعی هستند که من در تمدن غرب برای خودم متصورم. اما با توجه به اینکه من برای اعمال اراده سیاسی اکبر در ایران, بطور ناخواسته مجبور شده ام که کشورهای غربی رو با استفاده از ظرفیتهای اکبر تحت فشار بگذارم و تهدید کنم, آینده ای که من از خودم در یک تصویر از تمدن غرب می بینم عاری از چالش و تنش برای من نیست. حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی در میان دو گزینه توجیه جرایم خودشون و یا توجیه تهدیدات اکبر, گزینه اول رو انتخاب خواهند کرد.  اونها اکبر یا خاصیتها و کیفیت ممتاز و عالی اکبر رو در  مقاطع زمانی و سربزنگاههای مناسب و محاسبه شده با یک یا چند تا از روشهایی که در چنته دارند سر به نیست خواهند نمود. چه اکبر در ایران باشد و چه در غرب باشد. همانگونه که قبلا نیز در مورد اکبر و ثانیه ها, دقیقه ها, ساعتها, روزها, هفته ها, ماهها, سالها و دهه هایش چنین روا داشته  اند. به همین دلیل من به حمایت و پشتیبانی ا

تقدیر از پلیس گذرنامه

خدا توفیق داد امروزپس از شش ماه نامه ای را بدست آوردم که با ارایه آن به یک افسر گذرنامه در مراکز پلیس بعلاوه ده, می توانم درخواست گذرنامه کنم. کار اصلی که دریافت آن نامه بود, انجام شد. احتمالا ظرف 15 الی 20 روز گذرنامه ام بدستم می رسد.  پروسه تحویل مدارک  تا فردا قبل از ظهر به پایان می رسد و من فردا هم به کسب و کارم می رسم. از پلیس گذرنامه ایران متشکرم. ///////////////////////////////////////////////////////  نامه ای به بانک ملی ایران با سلام و خسته نباشید. لطفا یک شعبه را تعیین فرمایید که من به آن مراجعه کنم و بپرسم عوارض خروج از مرز زمینی کشور به ترکیه چقدر است و به چه شماره ای باید واریز شود. بانک مورد نظر باید عوارض خروجی را از من بپذیرد و به من ارز دولتی بدهد. آقای محترم (مدیر عامل, فرشاد حیدری), در 48 ساعت آخری که در ایران هستم کارهای زیاد و حساسی دارم. همچون حمام رفتن, جمع و جور کردن هر قطعه از وسایل و مدارکم که هر کدام در جایی پراکنده اند, تسویه حساب با محل کار, خرید کتب آموزش زبان, اندیشیدن به برخی دیدارها با فامیل, دوستان, نخبگان و نهادهای علمی و برخی کارهای دیگر ..

نظر اکبر در مورد مذاکرات مسکو

من خواهان تشدید سریع تحریمهای بین المللی علیه ایران بمنظور کاهش ریسک حمله پنتاگون و ناتو به ایران هستم./// من خواهان خارج شدن موضوع امور اتمی ایران از دستور کار 5+1 و در دستور کار قرار گرفتن موضوع حقوق بشر در ایران بجای آن هستم. حتی اگر برای 5+1 تبعا تی همچون مورد توجه قرار گرفتن موضوع حقوق بشر در خود کشورهای 5+1 را به همراه داشته باشد.

امان از مشاوران حقیر اکبر در ایران سه سال اخیر

//این روزها در این تنهایی و غربت از هر موجود عزیز و شریف و محترمی که راهنمایی و مشاوره می خواهم در پایان متوجه می شوم در قد و قواره ای نبوده است که نه به من روحیه بدهد و نه راهنمایی یا مشاوره. گمان می کنم مشاور و راهنمای اصلی من باید اراده اکبر باشد و با شناختی که از آن اراده رسیده ام مشاوره کنم. با خواست اکبر. با آنچه که به نظر اکبر خوشگل می رسد. ساعتی پیش در ایران که اصل منافع اکبر و پایگاه اصلی اکبر است در تاکسی, پاسخ اکبر مرا با وجود همه آشفتگی های سر و وضع و لباسم, به آغوش فرا خواند. البته ناگفته نماند که صبح به حمام رفته بودم. باید خودت را ببینم. تا تو نباشی و نظارت نکنی و اجازه نفس کشیدن ندهی, هیچ حرکتی از من ساخته نیست. //

امتیاز قدرت اکبر بر قدرت 5+1

صمیمیت و سطح عالی روابط خدا و شیطان تا هر جایی که لازم باشد تداوم خواهد داشت. این امتیاز را خدا(حقیقت اکبر) به شیطان (رژیم ایران) نداده است, بلکه شیطان با زرنگی و با استفاده از ضعف جامعه به چنین حقی دست یافته است. امتیاز قدرت اکبر بر قدرت 5+1 در آن است که من با تقدیر از خصایل نیک سران و هیات حاکمه ایران و ارجا دادن ایشان به وجدانهای خودشان از همکاری خود ایشان نیز برای گام برداشتن در راه سرنگونی شان استفاده می کنم و حتی هر وقت که لازم شود از ایشان پول هم خواهم گرفت. هر چند که با نزدیک شدن به پایان دوران احمدی نژاد شانسم برای پول گرفنن از رژیم ایران کمتر شده. اما 5+1 خودش آنقدر جنایت کرده که اصلا چنین ایده هایی که برای جلب همکاری وجدان سران رژیم ایران فراخوان بدهد اصلا به ذهنش هم نمی رسد. اگر چنین چیزهایی از جانب آن دولتهای 5+1 پیشنهاد داده شود فقط موجب خنده و استهزای خودشان خواهد بود. به همین دلیل هم تا امروز "فقط با اعمال زور" تونسته اند اراده خویش را بر سران ایران تحمیل کنند. من با اعلام اینکه هیچگونه تعهدی به هیچ پیمان نامه امنیتی با سران ایران ندارم و خو

ما به موج سواران متمایل به خیانت هشدار می دهیم

ای زیبا کلام و عبدی, شما نه ترسوهای خوبی بودید و نه کوسهایی همیشگی برای رفسنجانی های زمان آقای زیبا کلام, اگر ترسوی خوبی بودید از من و جنبش سبز بیشتر می ترسیدید تا از .... . ما از موج سواران کثیف و عجوزه های هزار دامادی همچون تو به آسانی گذشت نخواهیم کرد و آنچه که بر سر نفوذی های خائن می آوریم, به مراتب بدتر و سخت تر از آنچیزی خواهد بود که می ترسیدید حکام بر سرتان بیاورند. من (قطره سبز خیابانهای ایران در سال 88), جنبش سبز, جنبش اصلاحات و ایران هر گونه انتصاب آقای محمد خاتمی و اصلاح طلبان به خودمان را که به منظور نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 انجام شود، هرچند پیشینه‌ای در جریان اصلاحات, جنبش سبز و ایران داشته باشند، رد می کنیم. آنها هر کاری که برای ما انجام داده اند پولش را گرفته اند. چندین برابر هم گرفته اند. حتی برخی شان کلاهبرداری و خیانت هم کرده اند. اسنادش نیز در قلهک موجود است. من به زودی هزار و دومین اتمام حجت خود را نوشته و منتشر خواهم کرد و چنانچه پاسخ نگیرد, اقداماتی عملی را بر علیه بخشهای مرده خور و خائن سران اپوزیسیون, اعم از اصلاح طلب, سبز و یا .

پیام تبریک به فعالان سبز ایران در خرداد ماه 91

می خواهم تبریک بگویم یکی به این دلیل که ما از نظر تئوریک به بلوغ رسیده ایم و کیفیت ادبیاتمان به سطح بسیار مناسب و خوبی ارتقا و تکامل پیدا کرده است. رجوعتان می دهم به بیانیه شورای هماهنگی راه سبز امید برای 25 خرداد ماه 91 که چند روز قبل از آن صادر شد. و یا ارجاعتان می دهم به نامه اخیر مصطفی تاجزاده به خامنه ای. یا مقاله ای که در روزهای اخیر با نام نامه ای به امام خمینی در سایت جرس منتشر شد. ما دیگر قوی شده ایم. ستون سه سال پیش در چنین روزی در سایت جرس, نشان دهنده آن است که ما سرگیجه گرفتن در اثر تو سری خوردن را ترک کرده ایم و یک لحظه ایستاده ایم ببینیم که چه شده است. همچنین می خواهم تبریک بگویم  به این دلیل که ملیجکها به خودشان زحمت داده اند و مجبور شده اند بمنظور جلوگیری از برگزاری مراسم سالگرد هدی صابر به بهشت زهرا و به بند 350 زندان اوین لشگر کشی کنند  و چهره دلقک وار خویش را بار دیگر لو دهند. من تبریک می گویم همچنین, چرا که بالاترین مقام قضایی مجبور به اعتراف شد و  از این که نام بردن از  دانه درشتهای حکومت بدون ارایه سند شگرد متهمان اختلاس هاست سخن راند.

چرا تعقیب و شکنجه سران جمهوری اسلامی ایران لازم و ضروری است؟

دشمنی من با رژیم امروزی ایران صرفا به معنی دفاع از فعالان سبز ایران نیست. نمایندگی های مطرح و برجسته فعالان سبز ایران در پاییز 2010 ثابت کردند که به شدت سرکوب شده, تحت فشار قرار گرفته و گیج و بی اراده و بیچاره و بی خدایی که به دادشان برسد و یاری شان دهد شده اند و در باورها و اعتقادات خود, برای من و جنبش سبز (اکبر و حقیقت معاصر ایران) ارزش من و جنبش سبز را قایل نیستند. و اگر هم قایل باشند, حمایت از من و جنبش سبز برایشان در اولویت نیست. و همچنین همانطور که قبلا نیز بارها گفته ام خیلی ها قبل از من موظف به حمایت از سبزهای ایران بوده اند و من نیز به سهم خودم موظف بوده ام و به سهم خودم وظیفه ام را انجام داده ام. من و جنبش سبز مدافع کشورمان (ایران) هستیم. و معتقدیم که فعالان سبز ایران بهترین و شایسته ترین پتانسیلها برای نوکری ایران در سطوح کلان مدیریتی بودند. و معتقدیم که سرکوب فعالان سبز ایران موجب محرومیت ایران از خدمات سبزها شده است. و معتقدیم که سرکوب سبزها, ظلم به ایشان بوده است و این ظلم از طرف رژیم حاکم بر ایران و بوسیله ایران و قدرت مرکزی آن اعمال شده است. و معت

اگر جان را خدا داده است چین و روسیه این وسط چه کاره اند!؟

اگر جان ما را خدا به ما داده است پس چرا برای کشتن ما به چین و روسیه پول می دهید و از چین و روسیه مجوز می گیرید!؟ اگر جان را خدا داده است چین و روسیه که هستند که مجوز قتل ما را صادر می کنند؟

ما باید به روسیه و چین حمله نظامی بکنیم

ما نباید از تهدیدهای نظامی چین و روسیه که بطور دیپلماتیک و نامرئی مطرح شده اند بترسیم. من بعنوان صاحب اصلی حق فرماندهی بر پنتاگون و ناتو اعلام می کنم که ما باید به روسیه و چین حمله  نظامی کنیم. در هر سطحی که لازم باشد. حتی اگر آنها پررو گری نموده و ادعای شرف کردند و مقاومت سرسختانه نشان دادند و لازم شد باید حمله نظامی به آنها را تا سطح حمله نظامی اتمی نیز تشدید کرد. دلیل حمله عبارت است از دخالت چین و روسیه در امور داخلی ایران و حمایتشان از تداوم بقای حکومت رژیم جمهوری اسلامی در ایران. هدف از این حمله نظامی, به بیرون در آوردن یکی از کلیه های همه تک تک اعضای هیات حاکمه سیاسی و نظامی چین و روسیه و اهدای آن کلیه ها به بیمارستانهای چین و روسیه است. اگر با زبان آدمیزاد به این ددستور تن در ندهند گزینه حمله نظامی به ایشان در هر سطحی که  لازم باشد روی میز خواهد بود.  کشورها و ملتهای غربی که در حال لمباندن کیر و خایه های اکبر هستند باید شرف داشته باشند و از این دستور نترسند و خودشان را برای پرداخت هزینه های اجرای دستورآماده کنند. فرماندهی برپنتاگون و ناتو غرامت نظامی من و حق من است.

اکبر از اهدای کلیه خویش به حسین رونقی ملکی منع شده است

بیانیه ایران ضد اکبر در مورد احتمال اهدا شدن کلیه اکبر به حسین رونقی ملکی: من با احتمال اهدا شدن کلیه اکبر به حسین رونقی ملکی مخالفم و چنین اجازه ای به اکبر نمی دهم و نخواهم داد. هر وقت همه هفتاد میلیون جمعیت ایران مردند و گور به گور شدند, آنگاه نوبت اکبر برای اهدای کلیه به حسین است. امضا: ایران ضد اکبر.

یکی دیگر از اسناد اکبر برای ملیجک نامیدن نیروهای مسلح ایران

تصویر
اگر آن روز نیروهای مسلح ایران به قطعه 100 بهشت زهرا لشگر کشی نکرده بودند شاید من می توانستم آقای  شریف صابر را ببینم و سالگرد مهاجرت پدرشان را به ایشان تسلیت بگویم. ببینید چند روز پس از آن روز, ایشان چه نوشته وچه حس و حالی داشته!  من در همان روز سالگرد که به سومین سالگرد حمله به محمد رضا جلایی پور در ستاد موسوی در 22 خرداد نیز نزدیک بود گفتم که این نظامیان ملیجک چین و روسیه و دیگر ابرقدرتها هستند. //////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////// تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۱, ساعت ۲۲:۲۱ به مناسبت سالمرگِ پدرم شريف صابر   اكنون ديگر ذهنِ كوچكِ من مُخَيّٓر است بينِ نامِ نيكِ پدرش،مليّت بَر بادرَفته اش،مذهبِ به سُخره گرفته شده اش و مردمِ چند رَنگ شده اش. پس از گذشت يك سال از كشته شدن پدرم،شايد اين سطور طراوش دهندهِ كينه اى باشد نسبت به انسانهاى كلاسيكِ اطراف ما كه سريع با جو موجود تقسيم منافع كردند و يا شايد هـم گوياى مظلوميت خانواده من است كه هم عصرى با مردمان سخن ورزِ بى عمل

خامنه ای حیا کن, کیر و خایه های روسیه و چین را از کونت و از کوست نوامیست جدا کن

متن کامل نامه سید مصطفی تاجزاده به رهبری به شرح زیر است: به نام خدا حضور آیت الله خامنه ای رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران با سلام سه سال پیش برگزاری یکی از پرابهام ترین و ناسالم ترین انتخابات تاریخ ایران به اعتراضی گسترده در سطح ملی انجامید. حدود یک هفته پس از شروع اعتراضات ، در نماز جمعه تظاهرات معترضان را اردوکشی خیابانی خوانده، مسئولیت خون هایی را که ریخته خواهد شد، متوجه خود آنان دانستید. آن اعتراضات با شدیدترین و سخت ترین شیوه های سرکوب مواجه شد. خون بسیاری از مردم بی گناه ریخته شد، عده زیادی معلول شدند و ساکت در خانه ها ماندند تا تنها همین معلولیت تاوان اعتراضشان به عدم سلامت انتخابات باشد و رنج سال ها حبس بر آن افزون نگردد. خانواده های بسیاری داغدار شدند، خوش نام ترین و محترم ترین چهره های جامعه و مدیرانی که سالها در بالاترین سطوح به این مردم خدمت کرده بودند، حتی پیش از اولین راهپیمایی های اعتراضی دستگیر و به اتهام هایی نظیر انقلاب مخملی، رابطه با بیگانه، تلاش برای سرنگونی نظام و … که البته هرگز در دادگاه های فرمایشی کوچکترین سندی دال بر صحت آن ارائه نشد، به حب

فرمانده شماره یک پنتاگون و ناتو امروز در ایران مورد حمله قرار گرفت

فرمانده شماره یک پنتاگون و ناتو (اکبر) امروز در خیابان دانشور بلوار آفریقای تهران توسط یک عنصر امنیتی اطلاعاتی خنده رو و لباس شخصی تهدید شد. اما کشورهای غربی که فرماندهان شماره دوی پنتاگون و ناتو هستند از مصونیت برخوردارند و آنقدر بیچاره اند که خود اکبر را انداخته اند وسط ایران. من که روزها تراکت پخش می کنم, اول مخاطبانم در خیابان را می سنجم و بعد با ایشان وارد گفت و کو می شوم و خودم و اهدافم را معرفی می کنم. اما امروزی اه همانطور که به خودش هم گفتم ظاهرش خوب و مناسب بود اما نگاهش به من شبیه نگاه رژیم به من بود. در پایان گفتم من یک چیزی دارم که تو نداری. من اسم دارم. اسم من علی اکبر ابراهیمی است. اسم تو چیه؟ اسمش را نگفت اما در صندلی راننده یکی از خودروهای کوچه نشسته بود.

همگرایی ایران اکبر و ایران ضد اکبر در حمایت از اکبر

این یادداشت پس از سه سال از گذشت آغاز سرکوبهای گسترده سبزهای ایران و بمناسبت سومین سالگرد 22 خرداد 88 تاسیس شد. /////////////////////////// تصور شکست اکبر برای من ممکن نیست. حتی اگر دیگرانی سر راه اکبر قرار گرفته باشن و بهای پیروزی اکبر عبور از اون دیگران باشه, اون دیگران باید فدا بشن. من هیچگاه به اکبر اجازه پذیرش شکست را نداده ام و نخواهم داد. چونکه ممکن است دلیل شکست اکبر, تقصیر و ظلم من اعلام بشه و من به چنان صدمه عمیق روحی یی دچار بشم که دیگه هیچگاه نتونم خودم و ببخشم. اراده من بر پیروزی اکبر است. اکبر رو مظلوم گیر اوردن, احمق گیر اوردن. من می خواستم به  اکبر نشان بدهم که برای کیا داره سگ دو می زنه. من از اکبر خواستم که شب رو بشکنه و سیاهی رو بزاره زیر پا و فقط عاشق خودم باشه. اما اکبر از این عصر سیاه بی خبر بود و تداوم احترام به جامعه رو بر تموم شدن به پای من ترجیه داد. و من هم تصمیم گرفتم به هر قیمتی که شده و به هر شکل ممکن خودم رو بعنوان اولین نفر و حتی تنها فرد توی دل اکبر جا کنم. جامعه که سهله, حتی فرهیختگانی همچون خاتمی هم شایسته ایثارگری های اکبر نیستن. پش

موسوی و رهنورد از اطرافیان بسیار نزدیک من و جنبش سبز هستند

موسوی و رهنورد از اطرافیان بسیار نزدیک من و جنبش سبز هستند و احمدی نژاد نیز با فاصله ای زیاد از اطرافیان نزدیک ماست.

اسلام ترکیه ای

من اسلام ترکیه ای را با مسجد های بزرگ, شیک, تمیز و خوش ساختی می شناسم که غذا می دادند و البته دسر و میوه و .... . کاری هم نداشتند که تو در طول روز روزه بوده ای و یا آنکه خیر. تصور دیگری از اسلام ترکیه ای به ذهنم نمی رسد. چونکه نه من با آن اسلام کاری داشته ام و نه آن اسلام با من کاری داشته است. این یادداشت به مناسبت نشست مسکو درباره سوریه نوشته و منتشر شد. ضمنا چنانچه خط مشی خصمانه و موذیانه ترکیه در قبال اکبر تداوم بیابد, من حق دارم تصاویر دیگری از اسلام ترکیه ای را به نمایش بگذارم.

آقای احمدی نژاد, اگر مردی به داد دشمنانت و خانواده های ایشان نیز برس و نام نیکی از خودت باقی بگذار

آقای احمدی نژاد, تا هنوز هم از مقربان قدرت هستید کاری برای خانواده های ما سبز ها انجام دهید. برادرم عباس را یکی از همین شغلهایی که نگهبانی در یک نهاد دولتی می ایستد دم در و ماهی یکی دو میلیون با حقوق و مزایا می گیرد بهش بدهید و یک خانه. شما خوب می دانید که مشکل برادران من نداشتن مسکن مستقل و شغل مناسب است. ابوالفضل هم که حداقل ده برابر عباس شایسته یک زندگی مناسب است. اما نباید بطور مستقیم مورد حمایت رژیم ایران قرار بگیرد. اما به هر حال باید حمایت شود. لطفا به دادش برس و اول خیلی سریع دندانهایش را امکانی فراهم کن که به بهترین شکل ممکن مداوا شود. متشکرم علی اکبر ابراهیمی

من از 5+1 و بخصوص از روسیه و چین بی ناموس می خواهم که به آسیب های جسمی دو برادر من رسیدگی کنند

یادش بخیر عبدالله مومنی اعتصابش را نمی شکست و در جوابم می گفت ما داریم خودمان را نیز از نظر روانی تخلیه می کنیم چرا که رفتن هدی برایم. امروز 19 خرداد ماه 1391 بود. ده شاخه گل رز در دست داشتم و از ساعت 9و15 دقیقه در قطعه صد بهشت را دنبال قبر جناب آقای صابر می گشتم. شماره ریف و یک شماره دیگر را هم ندشتم. ساعت 10 و 4 دقیقه پیدا کردم. ناگهان ملیجک چین و روسیه و آمریکا (نیروهای مسلح ایران که مثل سگ برایش با دزدهای دریایی نیز حتی درگیر وگلاویز می شود) مرا از توجه به قبر منع کرد و خواستار رفتن من شد و برای فاتحه نیز اجازه نداد. با شتاب که دور ی شدگلها پایین سنگ قبر گذاشتم. و در حال رففاتحه خواندم و سپس نیز ثل ای آدمهم گوش ام را در آوردم و به 119 زنگ زدم تا مبریتوی خودش از ترس. سپس از آن یکی  در ب بهشت زهرا خارج شدم و به سرای احسان در کهریزک رفتم. یعنی همانجایی که دو برادر من با نامهای ابوالفضل و عباس در حال پیر شدن هستن. ا بوالفضل باید سه دندانش را عصب کشی و پر کند. عباس نیز در چشمش ناخنک کوچکی پیدا شده. من منتقد نظام هستم. خانواده من باید از آسیب مصون باشند. رژیم ایران مسوول است. آن چین

بیانیه اکبر به مناسبت 22 خرداد ماه 1391

ای ایرانیان معاصر, ای هموطنان محترم و عزیز, فعالان سبز کشور ما نه دشمن و خائن و عوامل بیگانه و بد و .... بوده اند و نه خدا پیغمبر و قهرمان و سوپر من و .... . آنها فقط حقوق بگیرانی معمولی بوده اند. آنها کارگران ملی ما ایرانیان بوده اند. اما هیات حاکمه و سران فعلی ایران که همواره از شفاف و قانون محور شدن عملکرد خویش در عرصه های کشور تحت مدیریتشان بیزار بوده اند و خود را چیزی بیش از کارگرانی ملی وحقوق بگیرانی معمولی فرض کرده بودند و همه چیز کشور ما و از جمله اسلام و تشیع را به سخره گرفته و بعنوان سپرهایی بی صاحب و مفت و یکبار مصرف فدای خویش کرده بودند و با نقاب اسلام و تشیع و ایران و ارزشها و اعتبارات موجود در درون مرزهای ایرانی, خود را ارزشمند و معتبر و مظلوم و مصیبت زده نشان می دادند و در خلوت خویش به ریش همه چیز همه ما می خندیدند, به ما القا کرده اند که حقوق کارگری کارگران ملی ما (فعالان سبز) امتیازی است که باید تا قبل از معجزه گری, قهرمانی, مدال آوری, جایزه آوری, سوغاتی آوری و .... از جانب ایشان از ایشان دریغ شود.   اینکه رژیم امروزی کشور تا این حد روی حماقت و یا بی

حاکم شدن موسوی, شرط من و جنبش سبز و بسیج و اپوزیسیون برای نیک فرض کردن خمینی و خامنه ای بود

در www.ebrahiminetwork.blogspot.com  بخوانید.  به زودی از آنجا نیز حذف می شود. بدلیل شکیل نبودن ....