چه آسون می شه ما رو کشت

برادرم رفت.  من وی را در جای خالی همه مسوولین پاسخگویی و از جمله حقیقت و حتی خود خدا تصور و فرض کرده و در مورد همه چیز از وی کمک خواسته بودم.

اگر پلیس امنیت تهران موبایلم را ندزدیده بود و من آن تماس را با شماره موبایلم گرفته بودم شاید امروز خیلی چیزها فرق می کرد.
به فرض که خمینی و خامنه ای و احمدی نژاد و جنتی و دزدهایی که طی سالهای اخیر به جان بانکهای ایران افتاده اند و ... همه خوب,
به فرض که این مردم و حتی سبزهایشان لیاقت رژیمی بهتر از این را نداشته اند, قبول. همه این سفسطه ها و توجیهات شیطانی قبول.
اما برادرم را چرا کشتید؟ مگر من برادرتان را کشته بودم؟ من در مورد امور کشورم ابراز نظر کرده بودم. حال شما در اینمورد خطوط قرمز توهمی برای خودتان ترسیم کرده بودید مشکل من است؟
مسوولیت امنیت برادرم با که بود؟ با رژیم نبود؟ برای ترمیم سلامتی وی چه اقداماتی انجام شد تا جذابیت زندگی در نظر وی بیشتر شود؟ اصلا مرگ وی چگونه رخ داده و گزارش پزشک قانونی خود رژیم چیست؟
برادر من چه نظراتی داشت و چه چیزهایی می خواست  به من بگوید که دستگاه امنیتی ایران تصمیم گرفت او نباشد؟


پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است