پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2012

پیام اکبر و جهانش به ایرانیان در مورد انتخابات

ای مردم ایران, چه در انتخابات خرداد ماه 92 و چه در هر انتخابات دیگری در جهموری اسلاامی ایران, اگر یکی آمد و از سبزهای ایران (حامیان سرکوب شده خاتمی و موسوی در سال 88 ) دفاع و حمایت کرد و خواستار رفع تظلم از آنها و استیفا و احقاق حق و حقوق و منافع و غرامتهای آنها شد, ممکن است در فکر تصاحب مال و جان و ناموس شما نباشد. اما هر کس دیگری بغیر آن بیاید و این وظیفه را انجام ندهد _حتی اگر خود خاتمی یا موسوی باشد_ قطعا در فکر تجاوز و دست اندازی به مال و جان و ناموس شماست. از شما می خواهم که بمنظور دفاع از شرف و حیثیت خودتان و بدون کوچکترین چشمداشتی از سبزها, در حمایت از سبزهای ایران و با شعار "تامین حقوق و منافع سبزهای سرکوب شده" قیام کنید تا جای خالی این نقش آفرینی شما بیش از پیش با تظاهر شما به خواب آلودگی و جهل و غفلت پر نشود.

تمدن غرب مسوول تامین حقوق, منافع و غرامتهای اکبر است

هیچ نوع خیمه شب بازی از جانب ایران برای اکبر الزام آور نیست, حتی اگر امام حسینی و عاشورایی و هیاتی و محرمی و .... باشد. دقیق و صریح می گویم: من با مقدسات و نظام ارزشی ایرانیان رابطه عاطفی آنچنانی یی ندارم, مقدسات و نظام ارزشی ایرانیان از نظر من قابل احترام اند, من برای مقدسات و نظام ارزشی ایرانیان احترام قایلم. من به قلهک فروشان داخل و خارج (وال استریت نشینان ایرانی) اجازه نمی دهم که از اینجانب علی اکبر ابراهیمی بعنوان عاملی برای حمله به اعتقادات, احساسات و عواطف ایرانیان استفاده کنند و اگر عزاداری محرم ایرانیان پانصد سال دیگر هم ادامه داشته باشد من نه مخالفتی با آن دارم و نه مشکلی با آن. اما آنچه که برای من از اعتقادات و مدعیات ایرانیان مهمتر است, بدهکار نبودن ایران به اکبر و جهان اکبر و مسوولیت پذیر و پاسخگو بودن ایران در قبال اکبر و جهان اکبر است. و البته پرداخته شدن هر گونه حقوق, منافع و غرامتهای اکبر و جهان اکبر از جانب ایران. اکبر با انجام شدن یا انجام نشدن عملیات نظامی بر علیه ایران موافق یا مخالف نیست, بلکه خواهان احقاق و استیفای حقوق, منافع و غرامتهای خودش و جهان خ

قوای نظامی ایران نباید مانع مراسم هفت شهید قابل می شدند

هولوی رهبری گوزو از آب در آمد

حدود شش یا هفت سال پیش احمدی نژاد برای سفرهای استانی در جنوب بوده است و در جمع مردم آنجا به یک مدیر که بنا بر گزارش سایتهای اصلاح طلب, رزمنده دوران جنگ بوده می گوید که اگر وی فلان جور کار نکرد ای مردم به من بگویید که گوشش را بکشم. کارگزاران حکومتی رژیم جمهوری اسلامی ایران دارند در ادارات دولتی با مردم ببنوا حال می کنند. موضوع برای آنها تفریح است. تله های بوروکراتیک علی رغم پی گیری ها و تذکرات صریح اکبر, پاسکاری ها و امروز برو فردا بیاهای تعمدی, نقشه های سنجیده شده, ایجاد رعب و وحشت, تهدید, خنده های شیطانی بالای عینکی و .... . به واحد بازرسی ادارات که مراجعه می کنی با خطر کتک خوردن و بازداشت شدن مواجه می شوی. شهروند آگاه و پویا و پرسشگر در فضای دیگری است و مفت خورهای هار رژیم در فضایی دیگر! بصیرت "این" است. امروز اکبر به یکی از ادارات دولتی رفته بود که با متن زیر مواجه شد. احمدی نژاد موظف است گوش همه آن مسوولان داخل متن را بکشد تا دروغگو نبوده باشد. و اما متن نصب شده در دیوارهای آن اداره: "هر کس با توجه به سمت, یکی از روسای سه قوه یا معاونان رئیس جمهور یا وزرا یا

حمله مسوولان به اکبر, برای اکبر الزام آور نیست

حمله یو. ان. ایچ. سی. آر و ناتو و پنتاگون به دیکته اکبر در 15/07/2012 برای اکبر الزام آور نیست. من به احترام آن حمله مدتی خفه خون گرفته ام تا توازنی میان جولاندهی های مجازی و واقعی ام ایجاد شود. همچنین فعلا چیزی نمی گویم تا کمیت و کیفیت دسته گلهای ارسالی اطلاعات ایران و موذیگری های ایشان در همین حد و اند ازه ها باقی بماند. بعبارتی دارم کمی به خودم فرصت تنفس می دهم.  حمله فیزیکی ناتو و پنتاگون به اکبر در آذربایجان, در اکبر احساس وظیفه ای ایجاد کرد که منجر به بازدید اکبر از بند 350 زندان اوین شد. حمله دو یا سه ماه اخیرشان نیز از دلایل اقدامی است که من آن را موج یادداشتهای جدیدم می نامم. فعلا قصد ندارم چیزی بگویم, هر چند که اطلاعات ایران شاید به چیزهایی از آنچه در نظر دارم دست یافته باشد. خیال حوصله بحرمی پزم هیهات, چه هاست در سر این قطره محال اندیش!

Ambassadors Search

Akbar wishes all governments and parliaments across the world with the help of their administration offices and seeking collaboration of their national and central libraries to take action to copy and archive all contents written by Akbar in his weblogs both on electronic and printing basis. Akbar hopes that all present ambassadors of each state, institution and organization in each country, institution and organization participate in this activity. Ali Akbar Ebrahimi (Akbar) Unit Global TV and Ideal World Theoretician Aug. 30, 2012

پویش سفیران

اکبر می خواهد که دولتها و مجالس همه کشورهای جهان بوسیله معاونتهای مربوطه ای که در زیر مجموعه های خویش دارند و با همکاری کتابخانه های ملی و مرکزی کشورهایشان, برای کپی کردن و آرشیو نمودن کامل همه آنچه که اکبر در وبلاگهایش نوشه است, هم بطور الکترونیکی و هم بطور چاپی اقدام کنند. در مورد پیگیری انجام شدن این موضوع نیز نسبت به فعال شدن تک تک همه سفیران معاصر اکبر از هر کشور و نهاد و سازمانی و در هر کشور و نهاد و سازمانی که هستند امیدوار است. علی اکبر ابراهیمی (اکبر) نظریه پرداز تلویزیون واحد جهانی و جهان آرمانی 30 آگوست 2012        مصادف با 1391/06/09

مجموعه بیانیه های اکبر در اجلاس عدم تعهد تهران

سینمای ایران و خانه اش

در سال 87 که اکبر سفری دو ماهه به ایران داشت, ورژن دوم پروپزال خویش را نوشت و از جمله مراجعی که آن سند را به ایشان ارایه داد سینمای ایران بود. خروجی شیاطینی که عنوانهایی همچون پیش کسوت و هنرمند و .... را یدک می کشند می شد همان نگهبان خانه سینما که به نمایندگی از سینمای ایران با اکبر روبرو شد و هم ننوشته می خواند و هم نا گفته می دانست و مضمون گفته هایش آن بود که خودشان می دانند اگر تکه های سکسی در فیلمها بیشتر باشد و یا باشد, فروش فیلم زیاد خواهد شد اما رژیم اجازه نمی دهد. آن عبارات, تمام جواب خانه سینما در ایران آن روزها به ورژن دوم پروپزال اکبر بود. و سپس اکبر باز هم به ترکیه برگشت و تا خرداد 88 در ترکیه بود.

اکبر به مثابه عزیز ترکیه و عزیز آذربایجان

تصویر

امداد رسانی تمدن عرب به ترکیه و آذربایجان

تصویر

پويش سفيران

تصویر

ويرايش خارج از متن براي ديكته اكبر

من حتي با كوچكترين فشارها بر ايران كه با نام تقابل با فعاليتهاي اتمي ايران انجام شود مخالفم و در عين حال با شديد ترين برخوردها با ايران (و از جمله برخورد نظامي) كه با نام دفاع از حق و حقوق و منافع سبزهاي ايران _كه اكبر نيز فقط يكي از آنهاست_ انجام شود موافقم.

اكبر را به بازي هاي سياسي كثيف خودتان آلوده نكنيد

تصویر

زنگ خطري براي سوييس

تصویر

دفاع از اكبر در مقابل عروس فرنگي هاي ايران

تصویر

حقوق بشر و حقوق الهی را به ایشان بدهید

چرا کشورهای غربی ازامنیتی که حقشان نیست و حق سبزهای ایران در سال 2009 است برخوردارند؟ آسیب پذیری و هر نوع خسارات اکبر و جنبش سبز در این سالها باید نسبت به آسیب پذیری کشورهای غربی در هر یک از ثانیه ها, دقیقه ها, روزها,هفته ها, ماهها, سالها و دهه های موجود در قرن 21 کمتر باشد. جبران تنزل و انواع خسارتهای اکبر و اطرافیان نزدیک وی در ایران (سبزهای ایران) طی سه سال اخیر و مجازات هدفمند و هوشمند سران حکومت و اپوزیسیون ایران معاصر (مجازات به معنی برقراری عدالت و پرداخت حق هر ذیحقی به وی) شرط برخورداری تمدن غرب از امنیت, حرمت و کرامت است. اما به میزانی که از ژوئن 2009 فاصله می گیریم و به میزانی که وقت اطرافیان نزدیک اکبر در ایران صرف صدمه دیدن و ضربه خوردن می شود, از کیفیت این حق باید کاسته شود و بعنوان غرامت به اکبر و دیگر عناصر سبز ایران پرداخته شود.  امضا: صلیب سرخ ترکیه و صلیب سرخ جامعه بین الملل

بیانیه مشترک حقیقت ترکیه و حقیقت جامعه بین الملل

ما حمله تمدن غرب و سازمان ملل به "دیکته اکبر" در 15/07/2012 را تقبیح و محکوم می کنیم. امضا: حقیقت ترکیه و حقیقت جامعه بین الملل.

May 24, 2012 نقطه عطفی برای ترکیه

 امروز May 24, 2012 مصادف با 4, 3, 1391 است. امروز اکبر به سفارت ترکیه در تهران مراجعه کرده و می پرسد که آیا ورودش به خاک ترکیه ممنوع است یا آنکه بلامانع است. اما ترکیه به اکبر می گوید که نمی داند و اکبر فقط با مراجعه به پلیس مرزی ترکیه می تواند از این موضوع مطلع شود. ترکیه می داند که اکبر با مسوولیت خودش و بدون مسوولیت ترکیه, کشور دیگری بغیر از ترکیه را برای تداوم تعامل خویش با یو. ان. ایچ. سی. آر برنخواهد گزید. پیام تبریک عجولانه دولت ترکیه به رژیم ایران در ژوئن سال 2009 که امتیازات مالی  و غیر مالی زیادی طی سه سال اخیر نصیب ترکیه کرد, ترکیه و ملت ترکیه را مدیون اکبر و ملزم و موظف نسبت به اکبر نمود. باشد که ترکیه و ملت ترکیه در تلاش و تکاپو باشند تا اکبر آن لکه کثیف ننگ را از دامن ترکیه و ملت ترکیه بشوید. من امروز به دو تصویر _یکی از گذشته و یکی از آینده_ اشاره می کنم.  تصویر یک: وقتی در اداره امنیت ترکیه از اکبر پرسیده می شد که ترجمه واژه نظامی گه نه ل قورمای (ستاد مشترک فرماندهی) چیست و اکبر می گفت که وی یک شخصیت فرهنگی و علمی است, مراجع و عناصر اصلی سیستم حکومتی ت

به دلیل عدم سعه صدر رژیم ایران, از فعالیتهای سیاسی فاصله می گیرم

هیچ برنامه ای برای انتخابات سال آینده ندارم. چونکه می دانم نظام سعه صدرش را ندارد. من فقط برای اصلاحات بنیادین در نظام جمهوری اسلامی وتشکیل دولت موقت اکبر می توانم به عرصه بیایم. اما حوصله درگیری با بخشهای امنیتی رژیم را ندارم و جذابیت مرگ برایم از جذابیت در اختیار داشتن قدرت مرکزی ایران بیشتر است. آمدن من قطعا منافع خیلی ها را در این رژیم به خطر خواهد انداخت که آنها هم روزگار طرفداران مفروض مرا سیاه خواند کرد. پس برای در اختیار گرفتن قدرت نمی آیم. به عناوین دیگر هم اگر قرار بود بیایم و پذیرته شوم, همان پنجم یا ششم خرداد سال هشتاد و هشت, وزارت کشور ورک شاپم را میداد تا در زمینه اتحاد ملی مطابق تئوری های خودم فعال شوم. ضمنا استفاده از کافی نتهای ایران نیز بسیار سخت شده و بغیر از مشکلات فنی و مشکلات مربوط به شناسایی, مشکلات دیگری ازجمله مالی و روانی نیز برای من ایجاد کرده. یعنی من هر روز باید در رسانه شاهد سرکوب هویتهای سبز می بودم. و به همین دلایل من دیگرنمی توانم اخبار و مقالات روزانه جرس و رادیو فردا را پی گیری کنم و از حاصل آن سایتهای پر بار بهره مند شوم.

بدلیل آنکه یو. ان. ایچ. سی. آر و دیگر نمایندگی های غربی به من مراجعه نکردند, به ایران بازگشتم

من روز یکشنبه 25/04/1391 مصادف با 15/07/2012 از ایران خارج شده و وارد کشور ارمنستان شدم و روز دوشنبه 26/04/1391 مصادف با 16/07/2012 از ارمنستان خارج شده و وارد ایران شدم و امروز صبح اتوبوسم به تهران رسید. سفر من به منظور مراجعه به یو. ان. ایچ. سی. آر و درخواست پناهندگی از آن نهاد انجام شده بود, ولی هیچگونه تمایلی در خودم برای مراجعه به ساختمان یو. ان. ایچ. سی. آر ندیدم و به آن نهاد مراجعه نکردم. اولین هدفی که در ارمنستان پی گیری کردم جستجو برای اتوبوسهای بازگشت به ایران بود و صبح چهار ساعت قبل از آنکه اتوبوس به ترمینال ایروان بیاید من در ترمینال منتظر اتوبوس بودم. دقیقا نمی دانم که چرا به یو. ان. ایچ. سی. آر مراجعه نکردم اما گمان می کنم اقدامم برای حرکت به سمت آن نهاد و عدم مراجعه به آن, نشانه یک عدم تعادل روحی باشد. برخی دیگر از دلایلی که در اینمورد به نظرم می رسند را در سطور زیر می آورم: احساس می کردم که در حال دور شدن از خانواده ام و از مردم ایران و جدا و غافل شدن کامل از مسایل و مشکلات آنها هستم. صورت مسایل با چند سال پیش تغییر کرده بود. آن زمان من هنوز شور و شوقی برای مها

از روسیه و چین هم کمک خواسته ام

دولت روسیه و دولت چین, با سلام. لطفا با آرشیو دو مقاله من با عنوانهای "کتیبه 2010" و "دیکته اکبر" در معاونتهای دفاعی و نظامی خویش, در راه استفاده از ظرفیتهای کشورهای مطبوع خویش در سازمان ملل برای حمایت از اکبر گام بردارید. با تشکر, باشد که از تمدنهایی لاشخور و مرده خور به تمدنهایی برتر, شایسته تر و ارزشمند تر از تمدن غرب تبدیل شوید. علی اکبر ابراهیمی تهران

با سرکوب سبزهای ایران مخالف بودم

من و جنبش سبز بر حق خویش مبنی بر بی طرفی در منازعات سیاسی داخلی ایران تاکید داریم و معتقدیم که عدم حمایت از فعالان سبز ایران به معنی طرفداری سیاسی از زبان زور و ابهام و از استبداد سرکوبگر حاکم بر ایران امروز است و اگر دیگر هموطنانمان نتوانسته اند هر یک به سهم خویش نقش خویش را در اینمورد ایفا کنند من و جنبش سبز مفتخریم که در اینمود با ایثارگری و به نمایندگی از خود و اطرافیان نزدیکمان کاستی های زیادی را پوشش داده و حتی ظرفیتهای خویش را بر روی گزینه نظامی متمرکز کرده ایم

ما در مورد ایران نگرانی های زیادی داریم

امروز که می خواستم از خانه بیایم بیرون, مادرم گفت تو می روی ما تنها می شویم, سفرت را به تعویق بینداز. گفتم یک ملت هفتاد میلیونی هم تنها مانده . از مادرم خواستم که کوتاهی های من نسبت به خانواده بخشیده شود.

بازنگشت

امروز به دیدارش رفتم. اما هر کاری کردم بازنگشت. یکبار رفت و دیگر هم بر نگشت. از ساعت 6 تا 7 نشستم گریه کردم اما هیچکس نیامد تسلیت بگوید. سپس مادر آمد و خانواده محترم. مادر از من خواست گریه نکنم و یک لیوان شربت خنک داد نوشیدم و سپس رفتم.

حقیقت هدف به نقطه ای دور مهاجرت کرد

امروز سه‌شنبه ۲۰ تیر خدمت پدر و مادر بزرگوار رسیدم و به همراه ایشان به دار السلام اسلامشهر, مزار جوان ناکام ایشان رفتیم و باز به خانه برگشتیم و ناهار هم خوردیم. نه حسرت و تاسف و اشک و گریه امانم داد, و نه مهربانی ها و الطاف کریمانه پدر و مادر را پایانی بود. نمی دانم چگونه می توان در اینمورد نوشت, فقط بگویم که رفت. میلادش 9/6/1363 بوده است و مهاجرتش  3/10/1390

چند عکس امروز

تصویر

شنبه از ایران می روم

شنبه 24 تیر _ 14 July ساعت یک ظهر با اتوبوس حرکت کرده و ایران را ترک می کنم.

اگر از شکار شدن دلگیر شوند پس حتی قوانین بازی تحمیلی خودشان را نیز قبول ندارند

حق من و دیگر مردم ایران, بعنوان مهریه نوامیس خامنه ای و دیگر طرفداران ذینفع داخلی و یا خارجی رژیم امروزی ایران مورد استفاده قرار گرفته است. آنهم بدون اطلاع, رضایت و یا تایید خودمان. نوامیس خامنه ای و دیگر طرفداران ذینفع داخلی و یا خارجی رژیم امروزی ایران اگر از ایشان تبری نجویند, کوس صیغه ای های جوانان ایران هستند که مهریه شان نیز قبلا توسط اکبر پرداخته شده است و چنانچه تن به قانون اکبر ندهند باید از کوس, کون و یا سینه به دار آویخته شوند.

آزادی اکبر

جنبش سبز, در سخت ترین و بدترین شرایط به داد اکبر رسیده بود وهمه مشکلات, عیوب, کاستی ها و .... و بیماری ها و دردهای اکبر و انواع ریشه هایش اعم از نسبی, اجتماعی, ملی, فرهنگی و .... را به جان خریده بود تا آتش برای اکبر گلستان شود .

دزد خونه ها, دزد خونه ها, منم می خوام راهی بشم

هر چیزمان را که نگاه می کنیم تبدیلش کرده اند به نوع سگی آن. زندگی, مرگ, مراسم تسلیت گویی, مهاجرت, از بین رفتن و نابود شدن, جوانی کردن, شادی و .... . ارز گرفتنمان هم سگی است. سال 84 سیستم بانکی کشور مرا طرد کرد اما من از چندین جهت پیشرفت کردم و بنازم عدل خدا را که امروزه ماهیت اختلاسی و دزدی خود آن سیستم افشا و آشکار شده است. من اول باید ارزم را بگیرم تا بتوانم بروم دنبال کارهای دیگرم. آیا در این دزدخانه 400 دلار ارز مسافرتی برای علی اکبر ابراهیمی نیست؟ احمدی نژاد هر بار که آمریکا می رفت چند نفر را با خودش می برد و چه کارهایی انجام می داد؟ رژیم ایران از "سیستم بانکی کشور" که کارمندان آن بی گناهند برای به چالش کشیدن من استفاده کرده و از من که شرایطم فوق العاده ویژه است می خواهد که اسپری بردارم و بر ضد کوس زن آن خامنه ای که رییس آن دزد خانه و اختلاس خانه است شعارنویسی کنم و به زندان بیفتم اما اگر به زندان هم بیفتم باز هم مردم به خیابان خواهند آمد و از من حمایت خواهند کرد. اما من نسبت به مردم متعهدم که سعی کنم هر چه سریعتر و سالمتر از ایران خارج شوم.

الزاماتی که باید برای خودم تعیین کنم

اراده تو برای من همیشه مهم است و من باید در هر زمینه نظر تو را بدانم تا تکلیفم را بدانم. از این پس باید سعی کنم هر کاری که انجام می دهم "قابل توضیح دادن به تو(حقیقت یا خدا)" باشد. یعنی در چهارچوب آنچه که به آن معتقدم باشد و در  راه تامین اهداف و منافعم باشد. مثلا از سمت من  مطلقا هیچ صدمه ای به سبزهای ایران _اعم از گروه ها و یا افراد سبز_ نرسد و آنچه می توانم را نیز در حمایت از ایشان انجام دهم و یا لا اقل در این زمینه, دستاوردهایم را حفظ کنم و پایمال نکنم. همچنین باید چنانچه خرد جمعی نقشی به من محول کرد اگر کاری از دستم برای ایران و مردم ایران بر آمد انجام دهم و چنانچه لازم شد, هر آنچه باید و در توانم است را برای ایفای برخی نقشها در این زمینه به میدان آورده و در معرض خطر قرار دهم. همچنین باید وضعیت رفاهی و اقامتی زندگی ام را بهبود بخشم. اینها غرق شدن در آن فضای ملتهب نیست بلکه برای من عین استغنا و زندگی و رعایت فاصله صحیح با آن فضای ملتهب است. اگر دیگران اشتباهی داشته اند این موضوع توجیهی برای اشتباه من نیست و من باید حرمت, کرامت و شکوه و جلال خویش را در اظهارات و عملکردم مد

نطق خداحافظی اکبر با زندانیان بند 350 زندان اوین در سال 90

در روزهای آخری که در 350 بودم آنها را بطور تک تک و یا چند نفر چند نفر می دیدم و می گفتم: "هر کی خیر ایران رو می خواسته و برای ایران قدم برداشته اما اومده افتاده اینجا, کارها و اقداماتش در نظر من ارزشمند و قابل تقدیره و من به سهم خودم (بعنوان یکی از هفتاد میلیون) از ایشون تشکر می کنم. و از اینکه کاری در حد لازم و کافی از دستم بر نیومده که انجام بدم متاسفم و از این بابت معذرت می خوام."

تصویری نهادینه شده و اتوماتیک را از دادخواهی اکبر می بینم

چه در زندان باشم, چه بتوانم از کشور خارج شوم, چه در خیابان باشم و در هر حال, بطور جدی در انتظار اقدامات ایرانیان معاصر برای حمایتهایی که در "هزار و دومین اتمام حجت اکبر با سران حکومت و اپوزیسیون ایران معاصر " خواستار آن شده ام هستم. پس از مدتی که حمایتها به نام حمایت از وضعیت رفاهی و پناهندگی اکبر و با ریسک پایین انجام شد و به تدریج یک تصویر مثبت و علمی, فرهنگی و هنری از اکبر به افکار عمومی معرفی شد, باید درخواستهای کمک من از ایرانیان معاصر برای قیام و شرکت در یک شکار تفریحی که طعمه های محترم, جالب و جذاب آن عناصر رژیم جمهوری اسلامی هستند نیز به تدریج به اطلاع عموم رسانده شود. برایم مهم است که این موج (امواج اکبر گو) از غرب به سمت شرق باشد. یعنی دقیقا به ترتیبی که در  "هزار و دومین اتمام حجت اکبر با سران حکومت و اپوزیسیون ایران معاصر " گفته ام.

مرگ برادر من برای عناصر رژیم الزام آور است, نه برای قطعات سبز

یادداشتهای اخیر ویرایش شد

دوستان و آشنایان می توانند در روز 22 تیر ماه 1391 ساعت 18 جهت قرائت فاتحه بر سر مزار برادرم که محل آن متعاقبا اعلام خواهد شد حضور به هم برسانند.

فرصتی پیش آمد یک فیس بوک برای خودم درست کردم, شاید به درد بخورد

http://www.facebook.com/aliakbar.ebrahimi.9

به نام دوست

خوش از جهان رفتن بی آلودگی با هستی وداع گفتن سبکبار نقل مکان کردن و بیرون زدن و پر گرفتن . . . . .................... امروز سر خاک هدی صابر رفتم و فاتحه خواندم و از خدمات ایشان تقدیر کردم و گفتم که برادرم نیز چند وقت است آمده آنطرف. کلماتی را که در ابتدای این یادداشت برای برادرم نوشته ام از روی سنگ قبر شهید هدی رضا زاده صابر نوشتم که عبد الله مومنی می گفت اگر اهمیت داده می شد و به بهداری می بردند و .... نمی مرد.

پرسش

دفتر پرزیدنت آذربایجان, با سلام. لطفا ظرف ساعات یا روزهای آینده با من تماس بگیرید و در مورد دیپورت من از آذربایجان به ایران در ژانویه 2011 تو ضیح دهید با تشکر, علی اکبر ابراهیمی

چه آسون می شه ما رو کشت

برادرم رفت.  من وی را در جای خالی همه مسوولین پاسخگویی و از جمله حقیقت و حتی خود خدا تصور و فرض کرده و در مورد همه چیز از وی کمک خواسته بودم. اگر پلیس امنیت تهران موبایلم را ندزدیده بود و من آن تماس را با شماره موبایلم گرفته بودم شاید امروز خیلی چیزها فرق می کرد. به فرض که خمینی و خامنه ای و احمدی نژاد و جنتی و دزدهایی که طی سالهای اخیر به جان بانکهای ایران افتاده اند و ... همه خوب, به فرض که این مردم و حتی سبزهایشان لیاقت رژیمی بهتر از این را نداشته اند, قبول. همه این سفسطه ها و توجیهات شیطانی قبول. اما برادرم را چرا کشتید؟ مگر من برادرتان را کشته بودم؟ من در مورد امور کشورم ابراز نظر کرده بودم. حال شما در اینمورد خطوط قرمز توهمی برای خودتان ترسیم کرده بودید مشکل من است؟ مسوولیت امنیت برادرم با که بود؟ با رژیم نبود؟ برای ترمیم سلامتی وی چه اقداماتی انجام شد تا جذابیت زندگی در نظر وی بیشتر شود؟ اصلا مرگ وی چگونه رخ داده و گزارش پزشک قانونی خود رژیم چیست؟ برادر من چه نظراتی داشت و چه چیزهایی می خواست  به من بگوید که دستگاه امنیتی ایران تصمیم گرفت او نباشد؟

ما از رفتن تو بسیار غمگین شده ایم

دوستان و آشنایان می توانند در روز 22 تیر ماه 1391 ساعت 18 جهت قرائت فاتحه بر سر مزار برادرم که محل آن متعاقبا اعلام خواهد شد حضور به هم برسانند.

فراخوان اکبر برای انتخابات ریاست جمهوری سال 92

من از همه تشکلها, گروهها و طرفهای اپوزیسیون ایران و همچنین از اصلاح طلبان ایران دعوت می کنم که بیانیه های خود مبنی بر اعلام آمادگی برای مدیریت و  نمایندگی ایران را به همراه قوانین و برنامه های مورد نظر خوییش و وعده مجازات هیات حاکمه فعلی ایران, خطاب به مردم ایران و من که شخص مرجع مردم ایران هستم و نه خطاب به رژیم ایران مطرح فرمایند.

به نبودن تو در این دنیا اعتراض دارم

دیروز صبح ام. پی. تری در گوشم بود و بدون اراده خودم, از ایستگاه حرم مطهر تا ایستگاه میر داماد داشتم گریه می کردم. دیروز مردم می گفتند: "مرد بزرگی بوده و خون بهای آزادی فردای ما را پرداخته است." اما من در میان این جماعت بیگانه هنوز هم از شهید نامیدن تو وحشت دارم. واژه شهید را هم برای دیگران می گذارم. علاقه ام به زندگی در دنیایی که تو در آن نیستی به شدت کاهش یافته. پیر شدم. می خواهم پیش تو باشم. با هم باشیم. آیا می شود؟

خبر مرگ برادرم تایید شد

دیروز که دوشنبه 5 تیر ماه1391 مصادف با 25 ژوئن 2012 بود, ساعت 22:09 مادر بامن تماس گرفت و من از مرگ برادرم مطمئن شدم. قصد دارم به زودی برای عرض تسلیت خدمت پدر و مادر بزرگوار برسم. .اما نمی دانم چگونه بروم که بهتر و باشکوه تر باشد. من از نظر جایگاه اجتماعی ظاهرا فقط یک کارتن خواب هستم. علی اکبر ابراهیمی یکی از قطرات امواج سبز خیابانهای ایران در سال88

نظر مشورتی من در مورد انتخابات 92

ما به دوران اصلاحات سبز رسیده ایم. تکلیف ما در انتخابات سال 92 در نظر گرفتن ومطرح و مطالبه کردن اهداف مطلوب و رادیکال سبز است. ضمنا دیروز که دوشنبه 5 دی 1391 بود, من خبر مرگ برادرم را شنیدم, علی اکبر ابراهیمی

آیا زندگی کردن خدا در میان ما غیر ممکن بود؟

امروز از یک منبع موثق مطلع شدم که برادرم (دوستی که از برادر به من نزدیکتر بود) فوت کرده است. تا غروب بهت زده, بی نظر و بی اراده مانده بودم. نمی دانستم که را باید لعنت کنم, به کی باید نفرین بفرستم و .... . اصلا معنی و لذتی در زندگی باقی مانده؟ موفقیتها آیا دیگر می توانند لذتبخش باشند؟ و .... . 14 July مصادف با 24 تیر ماه احتمالا روز رفتنم از ایران خواهد بود. چند روز قبل از آن به آرایشگاه و حمام می روم و لباسهای نو می پوشم. وباید خدمت مادر و پدر بزرگوار برسم و پس از عرض سلام و ادب و احترام, جویای برادرم شوم. و یا شاید هم باید جویای آثار حاکی از مرگ وی شوم!

خلاصه دیکته

این یادداشت را دیروز میخواستم درسایت قرار دهم اما بلوگر بسته بود. ......................................................................................... من از تمدن غرب یک پروژه حمایتی برای خودم و اطرافیان نزدیکم _که امواج دهها میلیونی خیابانهای ایران در سال 2009 را نیزشامل می شود_ می خواهم. در اینمورد اصرار ندارم  و این صرفا یک پیشنهاد خیر خواهانه و مشفقانه است. اما آن حداقل حقم مبنی بردریافت یک پاسخ قبولی و یا ردی به درخواست پناهندگی ام از سازمان ملل را هنوز هم با اصرار می خواهم. چنانچه جواب ردی باشد باید رسما و کتبا به من ابلاغ شود. و اگر هم جواب قبولی باشد من می خواهم با آن به غرب مهاجرت کنم و در قرن بیست و یک, سوال زیر را مطرح کرده و توسعه دهم: "چرا کشورهای غربی ازامنیتی که حقشان نیست و حق سبزهای ایران در سال 2009 است برخوردارند؟"

هزار و دومین اتمام حجت اکبر با سران حکومت و اپوزیسیون ایران معاصر

کشورهای غربی برای من مهمند. غرامت گرفتن من از کشورهای غربی در هر سطحی و یا زندگی کردن من در کشورهای غربی و یا بجا موندن اثری یا نام و یادی از من پس از مرگم در کشورهای غربی و ... , از جمله منافعی هستند که من در تمدن غرب برای خودم متصورم. اما با توجه به اینکه من برای اعمال اراده سیاسی اکبر در ایران, بطور ناخواسته مجبور شده ام که کشورهای غربی رو با استفاده از ظرفیتهای اکبر تحت فشار بگذارم و تهدید کنم, آینده ای که من از خودم در یک تصویر از تمدن غرب می بینم عاری از چالش و تنش برای من نیست. حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی در میان دو گزینه توجیه جرایم خودشون و یا توجیه تهدیدات اکبر, گزینه اول رو انتخاب خواهند کرد.  اونها اکبر یا خاصیتها و کیفیت ممتاز و عالی اکبر رو در  مقاطع زمانی و سربزنگاههای مناسب و محاسبه شده با یک یا چند تا از روشهایی که در چنته دارند سر به نیست خواهند نمود. چه اکبر در ایران باشد و چه در غرب باشد. همانگونه که قبلا نیز در مورد اکبر و ثانیه ها, دقیقه ها, ساعتها, روزها, هفته ها, ماهها, سالها و دهه هایش چنین روا داشته  اند. به همین دلیل من به حمایت و پشتیبانی ا

تقدیر از پلیس گذرنامه

خدا توفیق داد امروزپس از شش ماه نامه ای را بدست آوردم که با ارایه آن به یک افسر گذرنامه در مراکز پلیس بعلاوه ده, می توانم درخواست گذرنامه کنم. کار اصلی که دریافت آن نامه بود, انجام شد. احتمالا ظرف 15 الی 20 روز گذرنامه ام بدستم می رسد.  پروسه تحویل مدارک  تا فردا قبل از ظهر به پایان می رسد و من فردا هم به کسب و کارم می رسم. از پلیس گذرنامه ایران متشکرم. ///////////////////////////////////////////////////////  نامه ای به بانک ملی ایران با سلام و خسته نباشید. لطفا یک شعبه را تعیین فرمایید که من به آن مراجعه کنم و بپرسم عوارض خروج از مرز زمینی کشور به ترکیه چقدر است و به چه شماره ای باید واریز شود. بانک مورد نظر باید عوارض خروجی را از من بپذیرد و به من ارز دولتی بدهد. آقای محترم (مدیر عامل, فرشاد حیدری), در 48 ساعت آخری که در ایران هستم کارهای زیاد و حساسی دارم. همچون حمام رفتن, جمع و جور کردن هر قطعه از وسایل و مدارکم که هر کدام در جایی پراکنده اند, تسویه حساب با محل کار, خرید کتب آموزش زبان, اندیشیدن به برخی دیدارها با فامیل, دوستان, نخبگان و نهادهای علمی و برخی کارهای دیگر ..

نظر اکبر در مورد مذاکرات مسکو

من خواهان تشدید سریع تحریمهای بین المللی علیه ایران بمنظور کاهش ریسک حمله پنتاگون و ناتو به ایران هستم./// من خواهان خارج شدن موضوع امور اتمی ایران از دستور کار 5+1 و در دستور کار قرار گرفتن موضوع حقوق بشر در ایران بجای آن هستم. حتی اگر برای 5+1 تبعا تی همچون مورد توجه قرار گرفتن موضوع حقوق بشر در خود کشورهای 5+1 را به همراه داشته باشد.

امان از مشاوران حقیر اکبر در ایران سه سال اخیر

//این روزها در این تنهایی و غربت از هر موجود عزیز و شریف و محترمی که راهنمایی و مشاوره می خواهم در پایان متوجه می شوم در قد و قواره ای نبوده است که نه به من روحیه بدهد و نه راهنمایی یا مشاوره. گمان می کنم مشاور و راهنمای اصلی من باید اراده اکبر باشد و با شناختی که از آن اراده رسیده ام مشاوره کنم. با خواست اکبر. با آنچه که به نظر اکبر خوشگل می رسد. ساعتی پیش در ایران که اصل منافع اکبر و پایگاه اصلی اکبر است در تاکسی, پاسخ اکبر مرا با وجود همه آشفتگی های سر و وضع و لباسم, به آغوش فرا خواند. البته ناگفته نماند که صبح به حمام رفته بودم. باید خودت را ببینم. تا تو نباشی و نظارت نکنی و اجازه نفس کشیدن ندهی, هیچ حرکتی از من ساخته نیست. //

امتیاز قدرت اکبر بر قدرت 5+1

صمیمیت و سطح عالی روابط خدا و شیطان تا هر جایی که لازم باشد تداوم خواهد داشت. این امتیاز را خدا(حقیقت اکبر) به شیطان (رژیم ایران) نداده است, بلکه شیطان با زرنگی و با استفاده از ضعف جامعه به چنین حقی دست یافته است. امتیاز قدرت اکبر بر قدرت 5+1 در آن است که من با تقدیر از خصایل نیک سران و هیات حاکمه ایران و ارجا دادن ایشان به وجدانهای خودشان از همکاری خود ایشان نیز برای گام برداشتن در راه سرنگونی شان استفاده می کنم و حتی هر وقت که لازم شود از ایشان پول هم خواهم گرفت. هر چند که با نزدیک شدن به پایان دوران احمدی نژاد شانسم برای پول گرفنن از رژیم ایران کمتر شده. اما 5+1 خودش آنقدر جنایت کرده که اصلا چنین ایده هایی که برای جلب همکاری وجدان سران رژیم ایران فراخوان بدهد اصلا به ذهنش هم نمی رسد. اگر چنین چیزهایی از جانب آن دولتهای 5+1 پیشنهاد داده شود فقط موجب خنده و استهزای خودشان خواهد بود. به همین دلیل هم تا امروز "فقط با اعمال زور" تونسته اند اراده خویش را بر سران ایران تحمیل کنند. من با اعلام اینکه هیچگونه تعهدی به هیچ پیمان نامه امنیتی با سران ایران ندارم و خو

ما به موج سواران متمایل به خیانت هشدار می دهیم

ای زیبا کلام و عبدی, شما نه ترسوهای خوبی بودید و نه کوسهایی همیشگی برای رفسنجانی های زمان آقای زیبا کلام, اگر ترسوی خوبی بودید از من و جنبش سبز بیشتر می ترسیدید تا از .... . ما از موج سواران کثیف و عجوزه های هزار دامادی همچون تو به آسانی گذشت نخواهیم کرد و آنچه که بر سر نفوذی های خائن می آوریم, به مراتب بدتر و سخت تر از آنچیزی خواهد بود که می ترسیدید حکام بر سرتان بیاورند. من (قطره سبز خیابانهای ایران در سال 88), جنبش سبز, جنبش اصلاحات و ایران هر گونه انتصاب آقای محمد خاتمی و اصلاح طلبان به خودمان را که به منظور نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 انجام شود، هرچند پیشینه‌ای در جریان اصلاحات, جنبش سبز و ایران داشته باشند، رد می کنیم. آنها هر کاری که برای ما انجام داده اند پولش را گرفته اند. چندین برابر هم گرفته اند. حتی برخی شان کلاهبرداری و خیانت هم کرده اند. اسنادش نیز در قلهک موجود است. من به زودی هزار و دومین اتمام حجت خود را نوشته و منتشر خواهم کرد و چنانچه پاسخ نگیرد, اقداماتی عملی را بر علیه بخشهای مرده خور و خائن سران اپوزیسیون, اعم از اصلاح طلب, سبز و یا .

پیام تبریک به فعالان سبز ایران در خرداد ماه 91

می خواهم تبریک بگویم یکی به این دلیل که ما از نظر تئوریک به بلوغ رسیده ایم و کیفیت ادبیاتمان به سطح بسیار مناسب و خوبی ارتقا و تکامل پیدا کرده است. رجوعتان می دهم به بیانیه شورای هماهنگی راه سبز امید برای 25 خرداد ماه 91 که چند روز قبل از آن صادر شد. و یا ارجاعتان می دهم به نامه اخیر مصطفی تاجزاده به خامنه ای. یا مقاله ای که در روزهای اخیر با نام نامه ای به امام خمینی در سایت جرس منتشر شد. ما دیگر قوی شده ایم. ستون سه سال پیش در چنین روزی در سایت جرس, نشان دهنده آن است که ما سرگیجه گرفتن در اثر تو سری خوردن را ترک کرده ایم و یک لحظه ایستاده ایم ببینیم که چه شده است. همچنین می خواهم تبریک بگویم  به این دلیل که ملیجکها به خودشان زحمت داده اند و مجبور شده اند بمنظور جلوگیری از برگزاری مراسم سالگرد هدی صابر به بهشت زهرا و به بند 350 زندان اوین لشگر کشی کنند  و چهره دلقک وار خویش را بار دیگر لو دهند. من تبریک می گویم همچنین, چرا که بالاترین مقام قضایی مجبور به اعتراف شد و  از این که نام بردن از  دانه درشتهای حکومت بدون ارایه سند شگرد متهمان اختلاس هاست سخن راند.

چرا تعقیب و شکنجه سران جمهوری اسلامی ایران لازم و ضروری است؟

دشمنی من با رژیم امروزی ایران صرفا به معنی دفاع از فعالان سبز ایران نیست. نمایندگی های مطرح و برجسته فعالان سبز ایران در پاییز 2010 ثابت کردند که به شدت سرکوب شده, تحت فشار قرار گرفته و گیج و بی اراده و بیچاره و بی خدایی که به دادشان برسد و یاری شان دهد شده اند و در باورها و اعتقادات خود, برای من و جنبش سبز (اکبر و حقیقت معاصر ایران) ارزش من و جنبش سبز را قایل نیستند. و اگر هم قایل باشند, حمایت از من و جنبش سبز برایشان در اولویت نیست. و همچنین همانطور که قبلا نیز بارها گفته ام خیلی ها قبل از من موظف به حمایت از سبزهای ایران بوده اند و من نیز به سهم خودم موظف بوده ام و به سهم خودم وظیفه ام را انجام داده ام. من و جنبش سبز مدافع کشورمان (ایران) هستیم. و معتقدیم که فعالان سبز ایران بهترین و شایسته ترین پتانسیلها برای نوکری ایران در سطوح کلان مدیریتی بودند. و معتقدیم که سرکوب فعالان سبز ایران موجب محرومیت ایران از خدمات سبزها شده است. و معتقدیم که سرکوب سبزها, ظلم به ایشان بوده است و این ظلم از طرف رژیم حاکم بر ایران و بوسیله ایران و قدرت مرکزی آن اعمال شده است. و معت

اگر جان را خدا داده است چین و روسیه این وسط چه کاره اند!؟

اگر جان ما را خدا به ما داده است پس چرا برای کشتن ما به چین و روسیه پول می دهید و از چین و روسیه مجوز می گیرید!؟ اگر جان را خدا داده است چین و روسیه که هستند که مجوز قتل ما را صادر می کنند؟

ما باید به روسیه و چین حمله نظامی بکنیم

ما نباید از تهدیدهای نظامی چین و روسیه که بطور دیپلماتیک و نامرئی مطرح شده اند بترسیم. من بعنوان صاحب اصلی حق فرماندهی بر پنتاگون و ناتو اعلام می کنم که ما باید به روسیه و چین حمله  نظامی کنیم. در هر سطحی که لازم باشد. حتی اگر آنها پررو گری نموده و ادعای شرف کردند و مقاومت سرسختانه نشان دادند و لازم شد باید حمله نظامی به آنها را تا سطح حمله نظامی اتمی نیز تشدید کرد. دلیل حمله عبارت است از دخالت چین و روسیه در امور داخلی ایران و حمایتشان از تداوم بقای حکومت رژیم جمهوری اسلامی در ایران. هدف از این حمله نظامی, به بیرون در آوردن یکی از کلیه های همه تک تک اعضای هیات حاکمه سیاسی و نظامی چین و روسیه و اهدای آن کلیه ها به بیمارستانهای چین و روسیه است. اگر با زبان آدمیزاد به این ددستور تن در ندهند گزینه حمله نظامی به ایشان در هر سطحی که  لازم باشد روی میز خواهد بود.  کشورها و ملتهای غربی که در حال لمباندن کیر و خایه های اکبر هستند باید شرف داشته باشند و از این دستور نترسند و خودشان را برای پرداخت هزینه های اجرای دستورآماده کنند. فرماندهی برپنتاگون و ناتو غرامت نظامی من و حق من است.

اکبر از اهدای کلیه خویش به حسین رونقی ملکی منع شده است

بیانیه ایران ضد اکبر در مورد احتمال اهدا شدن کلیه اکبر به حسین رونقی ملکی: من با احتمال اهدا شدن کلیه اکبر به حسین رونقی ملکی مخالفم و چنین اجازه ای به اکبر نمی دهم و نخواهم داد. هر وقت همه هفتاد میلیون جمعیت ایران مردند و گور به گور شدند, آنگاه نوبت اکبر برای اهدای کلیه به حسین است. امضا: ایران ضد اکبر.

یکی دیگر از اسناد اکبر برای ملیجک نامیدن نیروهای مسلح ایران

تصویر
اگر آن روز نیروهای مسلح ایران به قطعه 100 بهشت زهرا لشگر کشی نکرده بودند شاید من می توانستم آقای  شریف صابر را ببینم و سالگرد مهاجرت پدرشان را به ایشان تسلیت بگویم. ببینید چند روز پس از آن روز, ایشان چه نوشته وچه حس و حالی داشته!  من در همان روز سالگرد که به سومین سالگرد حمله به محمد رضا جلایی پور در ستاد موسوی در 22 خرداد نیز نزدیک بود گفتم که این نظامیان ملیجک چین و روسیه و دیگر ابرقدرتها هستند. //////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////// تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۱, ساعت ۲۲:۲۱ به مناسبت سالمرگِ پدرم شريف صابر   اكنون ديگر ذهنِ كوچكِ من مُخَيّٓر است بينِ نامِ نيكِ پدرش،مليّت بَر بادرَفته اش،مذهبِ به سُخره گرفته شده اش و مردمِ چند رَنگ شده اش. پس از گذشت يك سال از كشته شدن پدرم،شايد اين سطور طراوش دهندهِ كينه اى باشد نسبت به انسانهاى كلاسيكِ اطراف ما كه سريع با جو موجود تقسيم منافع كردند و يا شايد هـم گوياى مظلوميت خانواده من است كه هم عصرى با مردمان سخن ورزِ بى عمل

خامنه ای حیا کن, کیر و خایه های روسیه و چین را از کونت و از کوست نوامیست جدا کن

متن کامل نامه سید مصطفی تاجزاده به رهبری به شرح زیر است: به نام خدا حضور آیت الله خامنه ای رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران با سلام سه سال پیش برگزاری یکی از پرابهام ترین و ناسالم ترین انتخابات تاریخ ایران به اعتراضی گسترده در سطح ملی انجامید. حدود یک هفته پس از شروع اعتراضات ، در نماز جمعه تظاهرات معترضان را اردوکشی خیابانی خوانده، مسئولیت خون هایی را که ریخته خواهد شد، متوجه خود آنان دانستید. آن اعتراضات با شدیدترین و سخت ترین شیوه های سرکوب مواجه شد. خون بسیاری از مردم بی گناه ریخته شد، عده زیادی معلول شدند و ساکت در خانه ها ماندند تا تنها همین معلولیت تاوان اعتراضشان به عدم سلامت انتخابات باشد و رنج سال ها حبس بر آن افزون نگردد. خانواده های بسیاری داغدار شدند، خوش نام ترین و محترم ترین چهره های جامعه و مدیرانی که سالها در بالاترین سطوح به این مردم خدمت کرده بودند، حتی پیش از اولین راهپیمایی های اعتراضی دستگیر و به اتهام هایی نظیر انقلاب مخملی، رابطه با بیگانه، تلاش برای سرنگونی نظام و … که البته هرگز در دادگاه های فرمایشی کوچکترین سندی دال بر صحت آن ارائه نشد، به حب

فرمانده شماره یک پنتاگون و ناتو امروز در ایران مورد حمله قرار گرفت

فرمانده شماره یک پنتاگون و ناتو (اکبر) امروز در خیابان دانشور بلوار آفریقای تهران توسط یک عنصر امنیتی اطلاعاتی خنده رو و لباس شخصی تهدید شد. اما کشورهای غربی که فرماندهان شماره دوی پنتاگون و ناتو هستند از مصونیت برخوردارند و آنقدر بیچاره اند که خود اکبر را انداخته اند وسط ایران. من که روزها تراکت پخش می کنم, اول مخاطبانم در خیابان را می سنجم و بعد با ایشان وارد گفت و کو می شوم و خودم و اهدافم را معرفی می کنم. اما امروزی اه همانطور که به خودش هم گفتم ظاهرش خوب و مناسب بود اما نگاهش به من شبیه نگاه رژیم به من بود. در پایان گفتم من یک چیزی دارم که تو نداری. من اسم دارم. اسم من علی اکبر ابراهیمی است. اسم تو چیه؟ اسمش را نگفت اما در صندلی راننده یکی از خودروهای کوچه نشسته بود.

همگرایی ایران اکبر و ایران ضد اکبر در حمایت از اکبر

این یادداشت پس از سه سال از گذشت آغاز سرکوبهای گسترده سبزهای ایران و بمناسبت سومین سالگرد 22 خرداد 88 تاسیس شد. /////////////////////////// تصور شکست اکبر برای من ممکن نیست. حتی اگر دیگرانی سر راه اکبر قرار گرفته باشن و بهای پیروزی اکبر عبور از اون دیگران باشه, اون دیگران باید فدا بشن. من هیچگاه به اکبر اجازه پذیرش شکست را نداده ام و نخواهم داد. چونکه ممکن است دلیل شکست اکبر, تقصیر و ظلم من اعلام بشه و من به چنان صدمه عمیق روحی یی دچار بشم که دیگه هیچگاه نتونم خودم و ببخشم. اراده من بر پیروزی اکبر است. اکبر رو مظلوم گیر اوردن, احمق گیر اوردن. من می خواستم به  اکبر نشان بدهم که برای کیا داره سگ دو می زنه. من از اکبر خواستم که شب رو بشکنه و سیاهی رو بزاره زیر پا و فقط عاشق خودم باشه. اما اکبر از این عصر سیاه بی خبر بود و تداوم احترام به جامعه رو بر تموم شدن به پای من ترجیه داد. و من هم تصمیم گرفتم به هر قیمتی که شده و به هر شکل ممکن خودم رو بعنوان اولین نفر و حتی تنها فرد توی دل اکبر جا کنم. جامعه که سهله, حتی فرهیختگانی همچون خاتمی هم شایسته ایثارگری های اکبر نیستن. پش

موسوی و رهنورد از اطرافیان بسیار نزدیک من و جنبش سبز هستند

موسوی و رهنورد از اطرافیان بسیار نزدیک من و جنبش سبز هستند و احمدی نژاد نیز با فاصله ای زیاد از اطرافیان نزدیک ماست.