پست‌ها

نمایش پست‌ها از آوریل, ۲۰۱۰

تمدنهای مدرن دمکراتیک را می بینم

انسان آرمانی مورد نظر دائما توسط جامعه مدنی که برای سازمان وی کار می کنند و از وی حقوق می گیرند تا هر لحظه انسان آرمانی "نمونه مرجع واحد" را برای تهیه و ارایه حداقلهایی از "پاسخگویی" به نیازها, آرزوها و آرمانهای هر سرویس گیرنده ای بصورتی ویژه بسازند و رایگان ارایه دهند تحت نظارت است. بنابراین تخلف وی ممکن نیست. انسان آرمانی حاکم فقط یک سرویس پرووایدر و خدمتکار است. اطلاعات و دانش نیز در مجموعه همان صبحانه, ناهار, شام و خیر و برکت و نور و نان و .... است که همگی با هم تشکیل دهنده قدرت هستند. قدرت در مرجع واحد جهانی متمرکز است و مرجع واحد در همه جاهایی که فراخوانده شود برای بررسی فراخوان حضور به هم می رساند.بنابر این با توجه به توضیحات فوق من اصلا اصراری برای تجهیز به قدرت و انسان آرمانی شناخته شدن و انسان آرمانی نامیده شدن ندارم. من عاشق فراغت, سادگی و زندگی شخصی خودم بودم و نیازی هم نداشتم که به مسایل اجتماعی و کلی بیندیشم. اما جای خالی علی اکبر ابراهیمی آرمانی رو هیچکس پر نکرده بود. پاسخگویی لازم بود که نبود. پاسخگویی برای من و همه. من هنوز هم فراغت, سادگی و زندگی ش

چه کسی به ابراهیم نزدیکتر است؟

از ایران می روم اما نه به همین سادگی و نه .... . لعنت بر شیطان. انتخابات ریاست جمهوری سال 88 ایران از نظر من مطلوب نبود و حداقلهای کافی مورد نظر من برای عدم نگرانی در مورد ایران را تامین نکرد. و حکام, جناحهای سیاسی ایران معاصر در داخل و خارج و جامعه علمی, جامعه فرهنگی, جامعه هنری و جامعه مطبوعاتی ایران معاصر در اینمورد مسوولند و باید پاسخگو باشند تا من هم قبل از رفتنم از ایران بر آنها عذاب نازل نکنم. باید به نجیبانه تربن و شریفترین شکلهایی که بلدند و برایشان ممکن است, دستورات اخلاقی الهام شده به من از جانب علی اکبر ابراهیمی آرمانی را استخراج نموده و ضمن ستایش آن فرامین, نسبت خویش را با آن آموزه ها _بخصوص در مورد انتخابات_ تبیین و تعریف نمایند و در مورد مطلوب نشدن انتخابات نیز از علی اکبر ابراهیمی آرمانی معذرت خواهی کنند. این بیانیه ها باید مورد تفاهم و توافق حداکثری همه زیر مجموعه های مجموعه های مدنی _ اعم از مخالف, زندانی, موافق و ...._ باشد. مایلم این نامه ها را که باید خطاب به من(علی اکبر ابراهیمی) نوشته شود در تلویزیون برای مردم نیز بخوانم و نظر خودم را هم در پایان با مردم مطرح کنم

بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را

لئن شکرتم لیزیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید. امضا: یکی از نمونه های آرمانی علی اکبر ابراهیمی به نام "الله". . . . گـل در بر و می در کف و معشوق به کام است سلـطان جهانـم بـه چـنین روز غلام است گو شـمـع میارید در این جمع که امـشـب در مـجـلـس ما ماه رخ دوست تمام اسـت در مذهـب ما باده حـلال اسـت ولیکـن بی روی تو ای سرو گـل اندام حرام اسـت گوشـم هـمـه بر قول نی و نغمه چنگ است چشمـم همـه بر لعل لب و گردش جام است در مـجـلـس ما عـطر میامیز کـه ما را هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام اسـت از چاشـنی قـند مـگو هیچ و ز شـکر زان رو کـه مرا از لـب شیرین تو کام اسـت تا گـنـج غـمـت در دل ویرانه مقیم اسـت هـمواره مرا کوی خرابات مـقام اسـت از نـنـگ چـه گویی که مرا نام ز ننگ اسـت وز نام چـه پرسی که مرا ننـگ ز نام اسـت میخواره و سرگـشـتـه و رندیم و نـظرباز وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است با محـتـسـبـم عیب مـگویید کـه او نیز پیوسـتـه چو ما در طلب عیش مدام اسـت حافـظ مـنـشین بی می و معشوق زمانی کایام گـل و یاسـمـن و عید صیام اسـت . فاش می‌گویم و از گفته خود دلـشادم بـنده عشقـم و از هر دو ج

پیشنهاد می کنم اشتباهاتتان را کمی جبران کنید

از دفتر نمایندگی سازمان ملل در تهران خواهشمندم لطفا حداکثر تا سوم خرداد هشتاد و نه, خبر جواب قبولی در خواست مهاجرت من به یکی از کشورهای پیشرفته غربی را به اطلاع من برساند. با تشکر, بشر. . . . ناگـهان پرده برانداختـه‌ای یعنی چـه مسـت از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه زلـف در دست صبا گوش به فرمان رقیب این چنین با همه درساخته‌ای یعنی چه شاه خوبانی و مـنـظور گدایان شده‌ای قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعـنی چـه نـه سر زلف خود اول تو به دستم دادی بازم از پای درانداختـه‌ای یعـنی چـه سخنـت رمز دهان گفت و کمر سر میان و از میان تیغ به ما آخته‌ای یعـنی چـه هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول عاقـبـت با همه کج باخته‌ای یعنی چه حافـظا در دل تنـگـت چو فرود آمد یار خانـه از غیر نپرداخته‌ای یعـنی چـه . مزرع سـبز فلـک دیدم و داس مـه نو یادم از کشته خویش آمد و هـنـگام درو گفتـم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید گـفـت با این همه از سابقه نومید مشو گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلـک از چراغ تو بـه خورشید رسد صد پرتو تـکیه بر اختر شب دزد مکـن کاین عیار تاج کاووس بـبرد و کـمر کیخـسرو گوشوار زر و لعل ار چـه گران دارد گوش

احمق, دوستت دارم

اگر اندیشه من توسط خودم پیگری شود تمدن معاصر "گذار به عدالت" خواهد کرد و اصلا نیازی به سرنگونی و یا سقوط امپریالیسم جهانی نخواهد بود. آیا من غیر قابل پیش بینی هستم! دست بردار از این سورپرایز ورزی ها ای نظام سرمایه داری. . ... سـحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ کـه تا چو بلبل بی‌دل کنم عـلاج دماغ بـه جـلوه گـل سوری نگاه می‌کردم کـه بود در شب تیره به روشنی چو چراغ چـنان به حسن و جوانی خویشتن مغرور کـه داشـت از دل بلبل هزار گونه فراغ گشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشم نـهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ زبان کشیده چو تیغی به سرزنش سوسن دهان گـشاده شـقایق چو مردم ایغاغ یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ نشاط و عیش و جوانی چو گل غنیمت دان کـه حافـظا نـبود بر رسول غیر بـلاغ . دوسـتان دخـتر رز توبه ز مستوری کرد شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کـنید تا نـگویند حریفان کـه چرا دوری کرد مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق راه مسـتانـه زد و چاره مخـموری کرد نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود آن چـه با خرقه زاهد می انـگوری کرد

همکاری نظامی غرب با عملیات نظامی علی اکبر ابراهیمی را می خواهم

طبق قوانین نمی توان در مورد مسایل و امور یک کشور و ملت _و از آنجمله حقوق هسته ای_ با تعدادی اغتشاشگر که آن کشور را غصب کرده اند و چاهار تا خس و خاشاک و اراذل و اوباش عربده کش چاقو کش هفت تیر کش چماق بدست را نیز مردم نامیده و دور خودشان جمع کرده اند معامله کرد. چیزی یا شخصی بعنوان علی اکبر ابراهیمی آرمانی و کامل نداریم. علی اکبر ابراهیمی آرمانی و کامل همان انسان آرمانی و کامل است که فرضی است و مرجع معرفی شده در "ورژن دوم پروپزال" است که چون تعریف و تصور دقیق و کاملی از وی نداریم و نسبت به وی شناخت نداریم انسان سفید و نا شناخته نامیده شده. انسان سفید همان انسان آرمانی و کامل ناشناخته و خیالی است. من از انسان آرمانی ناتو که فرمانده اصلی ناتو است, از انسان آرمانی پنتاگون که فرمانده اصلی پنتاگون است و از انسان آرمانی ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران که فرمانده اصلی ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران است می خواهم ارتش موردد نیاز من برای انجام "عملیات نظامی علی اکبر ابراهیمی" در ایران را در اختیارم قرار دهند. طبق تضمینهای کتبی روشن و دیگر اسناد مورد توافق و از آنجمله اعلامیه جهانی

موسوی, موسوی, رای منو پس بگیر

ای مردم, باور کنید که جنبش سبز برای حفظ تاج و تخت رفسنجانی شهید نداده است. ما داریم از رفسنجانی استفاده ابزاری می کنیم. او ضامن جنبش سبز بود تا به مردم, جنبش سبز و رهبران جنبش _و از جمله موسوی_ حمله نشود! فکر نکنید که امروز دارند با بازیهای سیاسی عزیزش می کنند تا پس از تغییر رژیم شفیع اصولگرایان شود. نه, ما خودمان حواسمان جمع است و موسوی هم چند روز پیش خودش گفت که جنبش سبز به چند نابغه _که منظورش رفسنجانی بود_ وابسته نیست. ای مردم, فکر نکنید که موسوی را خودشان آوردند تا خاتمی را به حاشیه برانند. ای مردم فکر نکنید که موسوی در فکر تقدیر, تکریم و تشکر از نوابغ گمنام و مظلوم کشور شما نیست. ای مردم, اصلا خوب رهبران جنبش سبز را امتحان کنید. ما رژیم را سرنگون می کنیم اگر آنها باز هم خودشان را وامدار رفسنجانی اعلام کردند خودشان را نیز سرنگون می کنیم. ای مردم شما برای رهبران جنبش چه کار کرده اید که آنها خودشان را مدیون رفسنجانی حس نکنند و وابسته به رفسنجانی نشناسند؟ ای مردم, آنچه پیش روی ماست دقیقا نتیجه اعمال خودمان است, خودشان قرنهاست که بار و بندیل خویش بسته و رفته اند. امضا: یک رهبر جنبش سب

بـه مـقامی رسیده‌ام که مپرس

تصویر

تعویض مامورین حراست و فرمهای گزینش

تصویر

خدا سالک راه خویش را دوست دارد

تخلیه نگرانی ها. ادای دین به مردم, معذرت خواهی از مردم, نجات مردم, آسودگی وجدان. یا ایتها النفس المطمئنه, ارجعی الی ربک راضیه المرضیه. باز آ که خدا سخت برایت دلتنگ است. «به عنوان کسی که عمرش و بخش وسیعی از جوانی اش را صرف قوام و برپایی این نظام کرده، من مسئولین بزرگ و برتر این نظام را به چالش می کشم و دعوت می کنم که به مردم پاسخ بدهند و نگرانی های خودم را منتقل می کنم.» امضا: یکی از نمونه های علی اکبر ابراهیمی به نام محمد نوری زاد ............................................................. خدا برایت دلتنگ است.

آرامش قبل از طوفان

مردم میان کیهان و روزنامه های دیگر فرقی نمی بینند! صبح جلوی دکه روزنامه فروشی به یک نفر که جملاتی از کیهان را نقد می کرد, گفتم کیهان نخوانید, کیهان از خودشونه. مردم که گویی آمادگی قبلی نیز داشتند! همگی برگشتند و یکصدا گفتند, همه شون از خودشونن. یک جمله بنویسن توقیف میشن. اگه از خودشون نباشن که اصلا بهشون اجازه نمی دن منتشر بشه. و ..... آرامش قبل از طوفان را می بینم و دعا می کنم مجریان طوفانی که مردم بزرگ ایران آفریده اند نیز خودشان با شند.

from President Khatami

In the Name of God Hiroshima is not only a city in Japan; it also invokes painful memories of human suffering. It warns of the fate of humans and what they have endured.In the last moments of the Second World War, Hiroshima and also Nagasaki were destroyed by atomic bombs and their innocent residents perished and suffered in the most heart-wrenching manner. The effects of the pain and suffering from that catastrophe are still evident today. It is unbelievable that this unbearable catastrophe occurred in Japan. A Japan whose intellectual language is that of poetry, a poetry which beautifully portrays vivid and natural metaphors and conveys the inner sentiments of humans. Coexistence and compassion with nature, affection for mountains, clouds, wind, rain, flowers and the pure spirit of humans is rarely seen in other cultures and languages as it is seen in language and culture of the Japanese. It is natural that the Japanese would be more worried about the loss of the refreshing sense of

تلویزیون سفید

تصویر
چو آفـتاب می از مـشرق پیالـه برآید ز باغ عارض ساقی هزار لالـه برآید نـسیم در سر گل بشکند کلاله سنبـل چو از میان چمـن بوی آن کـلالـه برآید حکایت شب هجران نه آن حکایت حالیست کـه شمه‌ای ز بیانش به صد رساله برآید ز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشـت کـه بی ملالت صد غصه یک نوالـه برآید به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود خیال باشد کاین کار بی حوالـه برآید گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان بـلا بـگردد و کام هزارسالـه برآید نـسیم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ ز خاک کالـبدش صد هزار لالـه برآید . دوش دیدم که مـلایک در میخانـه زدند گـل آدم بسرشتـند و به پیمانـه زدند ساکـنان حرم سـتر و عفاف ملـکوت با مـن راه نشین باده مسـتانـه زدند آسـمان بار امانـت نتوانست کـشید قرعـه کار بـه نام مـن دیوانـه زدند جنـگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افـسانـه زدند شـکر ایزد که میان من و او صلح افـتاد صوفیان رقص کنان ساغر شکرانـه زدند آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع آتـش آن است که در خرمن پروانه زدند کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب تا سر زلف عروسان سخن شانـه زدند . صـلاح کار کـجا و مـن خ

شبکه واحد جامعه

تصویر

ای کاش استقلال را محصولی بومی می شناختیم و نه جایزه ای آسمانی

تصویر

جنبش سبز تبلوری عینی از نمونه برتر خویش است

تصویر

عملیات نظامی علی اکبر ابراهیمی

طبق قوانین نمی توان در مورد مسایل و امور یک کشور و ملت _و از آنجمله حقوق هسته ای_ با تعدادی اغتشاشگر که آن کشور را غصب کرده اند و چاهار تا خس و خاشاک و اراذل و اوباش عربده کش چاقو کش هفت تیر کش چماق بدست را نیز مردم نامیده و دور خودشان جمع کرده اند معامله کرد. چیزی یا شخصی بعنوان علی اکبر ابراهیمی آرمانی و کامل نداریم. علی اکبر ابراهیمی آرمانی و کامل همان انسان آرمانی و کامل است که فرضی است و مرجع معرفی شده در "ورژن دوم پروپزال" است که چون تعریف و تصور دقیق و کاملی از وی نداریم و نسبت به وی شناخت نداریم انسان سفید و نا شناخته نامیده شده. انسان سفید همان انسان آرمانی و کامل ناشناخته و خیالی است. من از انسان آرمانی ناتو که فرمانده اصلی ناتو است, از انسان آرمانی پنتاگون که فرمانده اصلی پنتاگون است و از انسان آرمانی ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران که فرمانده اصلی ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران است می خواهم ارتش موردد نیاز من برای انجام "عملیات نظامی علی اکبر ابراهیمی" در ایران را در اختیارم قرار دهند. طبق تضمینهای کتبی روشن و دیگر اسناد مورد توافق و از آنجمله اعلامیه جهانی

اصلاح طلبان دارند امتحان می شوند

تصویر

مردم افشای بیشتر چهره شیطانی خامنه ای را می خواهند

ایندفعه دیگه بهونه ت چی بود که نیومدی؟ باز هم قرار بود رای مردم رو بدزدند؟ لا اقل یه زنگ به مسوولین سازمان ملل می زدی در ایروان به ترمینال بیان. در سایت انسان شناسی چرا تو رو معرفی کنم؟ خودمو معرفی می کنم. هم خودم رو و هم خود آرمانی م رو و هم خود کامل و مطلقم رو. مگر ایمان و اعتماد به علی اکبر ابراهیمی خطرناک و مشکوک نیست؟ خودم علی اکبر ابراهیمی رو باور می کنم. حالا که خاتمی ممنوع الخروج شد و رویای اجتماعی من مبنی بر اینکه خاتمی به پاریس برود و برای مردم اعلامیه بفرستد و روزی معجزه "امام آرمانی و کامل آمد" را عملی کند ناکام ماند, من هم همه راهها را به روی خامنه ای می بندم تا ببینم با چهره شیطانی خویش چه حس و حالی را در مواضعش بروز خواهد داد.

چند روز گذشت

اگر حکام ایران یا جناحهای سیاسی ایران معاصر در داخل و خارج و یا جامعه علمی, جامعه فرهنگی, جامعه هنری و جامعه مطبوعاتی ایران معاصر تا قبل از اولین سالگرد آمدنم به خاک پاک وطن در سال 88 _که امسال است_ توانستند حقوق من مبنی بر خانه, ماشین, ورک شاپ , پکیج مهاجرتی و بودجه تداوم سامان یافته و سازمان یافته تحقیقات مرا به من بپردازند که خوب است و من می روم پی تحقیقات و مطالعاتم آنها نیزاگر روزی مرا بهتر شناختند مرا بهتر به مردم معرفی می کنند. ضمنا من قصد دارم در اولین فرصت ممکن روی ایده "عملیات نظامی علی اکبر ابراهیمی" کار کنم و این ایده را گسترش دهم. اما اگر حقوق من پرداخته نشد, نشد, نتوانستند و یا نخواستند, ایشان در مقابل مردم ایران موظف و مسوولند این را _که من بجای خامنه ای و رفسنجانی سالها پشت درهای بسته یو. ان. ایچ. سی. آر هستم_ به روی خودشان بیاورند و در روز سالگرد آمدنم به ایران مقالاتی در مورد من (علی اکبر ابراهیمی) و اندیشه ام بنویسند و مرا به مردم معرفی نمایند. در آن مقالات هر نویسنده با اسم و مشخصات مشخص و شفاف خودش باید شناخت خودش از علی اکبر ابراهیمی را مطرح نماید تا دید

چند روز قبل

یه چند روزی بگذره ببینیم چی کار برای مهاجرتم انجام می دهند. من هم برایشان برنامه دارم. من مگر مخالف ایده انتقامگیری از باند خامنه ای هستم؟ من فقط مخالف سرکوب و بازداشت خودم هستم و می خواهم از حقوق خودم بر خوردار شوم. معنی اش این نیست که زندانیان سیاسی از حقوق خودشان برخوردار نشوند. آنها هم برخوردار شوند. من از آنها هم حمایت می کنم. راستی بغیر از من, دیگران برای زندانیان سیاسی چه کار کرده اند؟ اصلا مگرفقط ایران در سختی و رنج است؟ همه مکانها و زمانها نیازمند من هستند و دارند مرا صدا می کنند. من حق ندارم در ایران خورده شده, ریده شده و دفن شوم. من عزاهایم را قبلا در طول تاریخ گرفته ام. تقصیر من چیست که امروز نیز مثل هر روز در ایران عزاداری است؟ این یکی ها می خواستند زودتر به اون یکی ها حمله کنند تا او یکی ها زودتر به این یکی ها حمله نکنند. اونا که قوانین کشور خودشونو بهتر از من می دونستن.

اگر فرماندهی مهاجمین مطلقا در اختیار من باشد مسوولیت جنگ را می پذیرم

چنانچه نظامیان ایران و یا کشورهای غربی برنامه ای مسوولانه برای اقدام نظامی در ایران بمنظور سرنگونی رژیم حاکم بر ایران و حرکت به سوی اهداف جنبش سبز ملت ایران داشته باشند و در برنامه ایشان تضمینهای کافی در مورد زیر بناهای تاسیساتی و حفظ حریم های اخلاقی در طول زمان جنگ وجود داشته باشد و برنامه خویش را به من ارایه دهند برای من قابل بررسی است و در صورت لزوم از آن حمایت خواهم کرد. تاکید می کنم که توسعه اتمی و دیگر جوانب توسعه در ایران نباید هدف حمله قرار گیرد. جنگ باید برای آزاد سازی ایران باشد. پس از اینکه ایران توسط نمایندگان ایران نمایندگی شد باید در مورد موضوعات هسته ای با ایران گفتگو یا تعامل کرد. غیر از این باشد توهین به ایران است و من بهیچوجه مسوول چنین تهاجمی به ایران نیستم. اگر فرماندهی مهاجمین مطلقا در اختیار من باشد مسوولیت جنگ را می پذیرم و در غیر اینصورت من مسوولیت جنگ را نپذیرفته ام و جنگ را تایید نکرده ام. ضمنا اعتبار این مجوز تا زمانی است که من در ایران باشم. وقتی در ایران نباشم تحمیل شدن جنگ بر ایران برایم خوشایند نیست. ما از فرهنگیان که معلمان فرزندانمان هستند انتظار نداریم

یک پکیج مهاجرتی حداقلی برای مهاجرت به غرب می خواهم

خدایا(ای خدا یا خدایانی که در ادیان سنتی قدیم معرفی شده اید, هم با شما هستم و هم با حکام چین,روسیه و کشورهای غربی که اجازه یا فرصت یافته اند بعنوان خدایان مدرن و متکبر امروز در زمین بجای خدا بنشینند.), خدایا چقدر پول گرفته ای تا چشمانت را به روی سرکوب جنبش سبز ملت ایران ببندی؟ چرا اجازه و فرصت نمی دهی که ایران گذار به دمکراسی کند؟ آیا همین هویت شیطانی ات بود پاسخ آنهمه ستایشها و عبادتهای پاکان و پارسایان و پیامبران؟ که ادعا می کردی خدای اصلی شان تو هستی و خدای اصلی شان "علی اکبر ابراهیمی آرمانی و کامل" نیست و در کانون تفاهمات و توافقات شهودی و نا خودآگاهشان به خدای یگانه ای که "علی اکبر ابراهیمی آرمانی و کامل" نام دارد نرسیده اند؟ اراده و چشم انداز من در مورد ایران معاصر این است که جناح حاکم بطور داوطلبانه از مناصب حکومتی استعفا داده و از قدرت متمرکز ملت ایران فاصله بگیرد و اگر جرمی هم مرتکب شده مجازاتهایش را بپذیرد و برای همکاری با جنبش سبز ملت ایران جهت نوکری قدرت ایران و اداره امور ایران نیز اعلام آمادگی کند. اگر من از امکان تداوم سازمان یافته تحقیقاتم برخوردار م

نمی توانند حریف مردم شوند

در هفته های نزدیک به انتخابات با درک حساسیتها و مشاهده اراده نظام حاکم برای اعمال ظلم نسبت به ایران, مردم و سبزهای ایشان وبا حدس اراده نظام حاکم برای سو استفاده از نام من برای توجیه انجام این ظلم, دلم به حال سبزها و مردم سوخت و نخواستم بخاطر تقدیر و ستایش از من متحمل ریسک شوند. بنا بر این از حقم مبنی بر شناخته شدن و معرفی شدن به مردم در بهترین فرصتی که برای خودم ساخته بودم صرفنظر کردم ونامم را از سایت موج سوم حذف کردم تا نتیجه انتخابات به نام من گره نخورد. خودم نیز موقعیتم در ترکیه را رها کردم و به ایران آمدم تا بخش عظیمی از خطر را بجای دیگر ایرانی ها و سبزهایشان خنثی کنم. پس از انتخابات نیز بلاهایی بر سر ایران, سبزها و مردمش آوردند که فکر تقدیر و تشکر از علی اکبر ابراهیمی از بین رفت و ترس از سرکوب و دفاع در مقابل سرکوب جانشین آن شد. خدا و حکام چین, روسیه و کشورهای غربی, فارغ از عذابی که سبزها متحمل می شدند به سوی منافع خویش فرار کرده بودند و خانواده های سرکوب شدگان و بعضی سبز نماها _که ثمری برای جنبش نداشته اند بجز طمع_ نیز فقط من و "علی اکبر ابراهیمی آرمانی و کامل" را برای

زندانیان جنبش سبز, رنج را به تنهایی تحمل نخواهند کرد

بارها گفته ام که فعالین سیاسی ایران معاصر باید همکار هم باشند. چون وظیفه شان خدمت به قدرت متمرکز ملت ایران است. گفته ام که جناحها نباید همدیگر را تار و مار کنند و نباید پس از دسترسی به قدرت, خودشان را با چنگ و دندان و جوشکاری به قدرت بچسبانند. چیز جدیدی برای عرصه های سیاسی ایران ندارم و اگر همان ابتدائیاتی که تبیین کرده ام نیز تا پانصد سال دیگر هم در ایران محقق نشود مقصر من نیستم. من فقط دعا می کنم که حاکمان امروز, فردا و پس فردا نسبت به آموزه هایم متعهد و متعهدتر باشند. ظلم و سرکوب نسبت به خودم و جنبش سبز که با زندگی ام اجین و یکی است را نیز نمی پذیرم و بعبارتی "من منتقم خون حسینم." کل یوم عاشورا و کل دشت کربلا.

سرمایه من خوردن ندارد

خدایا (ای علی اکبر ابراهیمی آرمانی و کامل), ضربه اول اتمی وارد کردن به ملتی که حتی به شعارهایی همچون "همت و کار مضاعف" و "صبر و استفامت" نیز قناعت کرده و به چنین شعارهای با شکوهی پناه برده برازنده خدایی تو نیست و دور از انصاف است. نمی بینی ای خدا صمیمیت و خلوصی را که در چشمان این ملت حلقه زده؟ نمی بینی که ایران در تلاش است تا حداقل وامی به میزان قیمت یک خودروی پراید به من بدهد؟ خدایا به داد این کشور برس. خدایا ایران را کمک کن. امضا: علی اکبر ابراهیمی

من نیازی به تهاجم هسته ای ندارم

خدایا(خدایان معرفی شده در ادیان سنتی و همچنین خدایان مدرن امروزی) سرمایه ای به من عطا فرما که وقت و عمرم بیش از این در محیطهای کارگری قومی که خلوت من و تو را به هم ریخته و خودش را نیز پشت شعارها و القابی چون "همت و کار مضاعف" و "صبر و استقامت" پنهان نموده, استثمار نشود و حتی خودم بتوانم کارگر و کارمند و وکیل و وزیر استخدام کنم. اما اگر یک وقتی خواستی به هر دلیلی و با هر گونه انگیزه ای "ضربه اول اتمی" و یا از این قبیل چیزها وارد کنی منتظر مجوز و یا نظر موافق یا مخالفی از جانب من نباش. من نیازی به تهاجم هسته ای ندارم. اینها مخلوقات من نیستند که من میکروب فرضشان کرده و نابودشان کنم. هر که آفریده مسوولیتشان نیز با خودش است. امضا: همو که خودش از تو خداتر است. در اینجا و اکنون

سوغاتی

تصویر

سوغاتی

سوغاتی دیگرم پاسخی کلی و مقدماتی _در حد یک نام_ به یادداشت هدف مشترک است. تو کی هستی؟ تو(شما) همو هستی(همانهایی هستید) که وقتی پدرم از این دنیا رفت آمدی(آمدید) به من تسلیت گفتی(به من تسلیت گفتید) و با دلداری و گرفتن دست و بالم و پر و بال دادن به من کمکم کردی(کمکم کردید) تا بتوانم سر پا بایستم. یعنی هیچکس. تو(شما) همو هستی(همانهایی هستید) که وقتی بهار 88 به ایران آمدم از همان دقایق اولیه ورودم به خاک پاک وطن به استقبالم آمدی(به استقبالم آمدید). یعنی هیچکس. تو(شما) همو هستی(همانهایی هستید) که وقتی 15 فروردین 89 من می خواستم به ارمنستان بروم به بدرقه ام در ترمینال آزادی آمدی(آمدید) و سعی کردی (سعی کردید) مانع راه من شوی(شوید) و از من بخواهی(بخواهید) که حرکت به سوی یو. ان. ایچ. سی. آر و پذیرش شرایط پناهندگی را لغو کنم. یعنی هیچکس. آری تو هیچکس نیستی بجز خود من. من آرمانی و کامل من. علی اکبر ابراهیمی آرمانی. هیچکس بجز تو و همچون تو مرا نفهمید و نشناخت. و هیچکس همچون من تو را نفهمید و نشناخت. ما همه با هم در یکی از همین سده ها تو را خواهیم ساخت و بر جهان آرمانی حاکم خواهیم کرد تا حکومت و اخت

سوغاتی

یکی از سوغاتی هایم همان ورژن دوم پروپزال است که قبلا ارایه شده.

کجا می رفتم؟

به کجا باید می رفتم؟ یک بار در ترکیه ثابت شد که من از هیچ, همه چیز می سازم. دیگر چه دلیلی دارد که به تک تک کشورهای جهان نیز مراجعه کنم و بدون مجوز کار دنبال کار بگردم و همان تجربه را باز هم تکرار کنم؟ مگر من مریضم!؟ انگار هنوز هیچکس بجز خودم باورش نشده که من دیگر امروز یک سرمایه ملی و جهانی هستم. کجا باید می رفتم؟ برای چه؟ اگر برای زندگی باید بروم, باید پول کافی با خودم ببرم تا خانه ای بخرم و ورک شاپم را در آن بسازم و از میان دختران ارمنستان یا اروپا یکی را به همسری برگزینم و مخارج وی را نیز تامین کنم. این اسمش زندگی است و "عشق و حال در خارج" نه روزگاری که من طی سالیان اخیر برخودم تحمیل کرده بودم و هر که می دید فقط ماتش می برد و دلش می سوخت! راستی اگر عشق و حال است چرا خودشان نمی روند؟ اگر برای کار باید بروم باید برای کار تحقیقاتی و علمی خودم بروم نه برای حمالی, عملگی و کارگری. چون این در شان ایران نیست که علی اکبر ابراهیمی از خارجی ها کارهای پیش پا افتاده و پول بخواهد. اگر برای بدست آوردن ویزا و اقامت و ...... باید بروم خوب اینها که باید قبل از عزیمت و در تهران فراهم و برنام

نیازی به امضای تروریسم ندارم

نیازی به استفاده از امضای تروریسم و تروریستها ندارم و از اینکه در اثر آشفتگی _که با مشاهده ظلمهای حاکمان ایران به آن دچار شده بودم_ تمدن غرب, روسیه و چین را تهدید کردم معذرت می خواهم. من با تروریسم موافق نیستم و تروریسم کار دوستان ضعیف و حقیر من است که خودشان نمی توانند خوراکی و غذا تولید کنند, چشمشان به خوراکی و غذای دیگران است. خودشان نمی تواننند سرمایه ای جمع کنند, چشمشان به سرمایه دیگران است. خودشان نمی توانند یک مرکز تجارت جهانی بسازند که با مرکز تجارت جهانی نیویورک رقابت کند می روند آنجا را منفجر می کنند. تروریستها ساده ترین راه را برگزیده اند و اعمالشان از مسوولیت پذیری و آداب یک جهان متمدن به دور است. من برای تروریستها که دوستانم هستند اما خیلی به من و جهانی که من و دیگر مخلوقات خدا در آن زندگی می کنیم بدی کرده اند دعا می کنم که دست از تروریسم بردارند و اهدافشان را آنگونه که در شان انسان است و در چهارچوبهای مدنی و مسالمت آمیز پی گیری کنند. در اینصورت اگر اهدافشان لااقل برای خودشان ارزش پیگیری صحیح و روشن را داشته باشد تا حدودی نظر دیگران را نیز تغییر خواهد داد و نیازی به تحمیل

نگرانی هایم در مورد ایران رفع نشده بلکه افزایش نیز یافته است

از حاکمان امروز ایران جدا می خواهم به آنچه که در "فراخوان مطلوب" گفته ام برگردند. از همه سیاسیون ایران معاصر در داخل و خارج می خواهم ضمن در نظر گرفتن لزوم عدم گسترش سلاحهای اتمی و ضمن در نظر گرفتن حقوق ایران در مورد سیاستهای اتمی ایران بیانیه مشترک بدهند تا هم کشور خودمان از هراس نجات یابد و هم جامعه بین الملل. از آقایان احمدی نژاد, جنتی و امثالهم می خواهم هر چه زودتر استعفا بدهند. از قوه قضائیه می خواهم حتاکان و افراطیون اصولگرا را هر چه زودتر دستگیر, محاکمه و مجازات کند. از آمریکا و جامعه بین الملل نیز می خواهم برای تغییر رژیم ایران اقدامات عملی انجام دهند فقط به هیچ وجه جنگ و برخورد نظامی را بر ایران تحمیل نکنند. علی اکبر ابراهیمی چهارشنبه 18 فروردین تهران

فرصتی برای تمدن غرب

علی اکبر ابراهیمی, یکی از نوابغ مهم قرن بیست و یکم, امروز در ارمنستان است و اتوبوس حامل وی دقایقی پیش وارد ایروان شد. سفر ایشان در راستای اهدافی دیپلماتیک و به نمایندگی از جهان آرمانی انجام می شود. علی اکبر ابراهیمی می خواهد به یکی از کشورهای پیشرفته غربی مهاجرت کند. برای طولانی مدت. برای کار, زندگی, اقامت. اما دلیلی برای مراجعه به یو. ان. ایچ. سی. آر نمی بیند و به نمایندگی آن نهاد در ارمنستان مراجعه نمی کند. از سفارتخانه های غربی در ارمنستان نیز دعوتنامه ای نداشته تا بخواهد به ایشان مراجعه کند. وقتی علی اکبر ابراهیمی از ایران می آمد نه حکومت ایران وی را ممنوع الخروج کرده بود و نه جنبش سبز ملت ایران وی را بدلیل تنها رها کردن جنبش مورد بازخواست قرار داده بود. یعنی از جانب ایران اخلالی در کار انسان نیست و تمدن غرب خودش به تنهایی مسوول کوتاهی های خویش در قبال انسان _از قبیل سالها بلاتکلیف نگه داشتن وی_ است. و این فرصتی است برای یکی از اقدامات جبران کننده: چنانچه تمدن غرب و نهادهای متنوعش از قبیل یو. ان. ایچ. سی. آر و سفارتخانه های غربی و .... خودشان را در مورد مهاجرت علی اکبر ابراهیمی موظ

در قبال قدرت و اختیاراتتان مسوول نیز هستید

ملت ایران به پرستاری, باغبانی و تربیت نیاز دارند نه به حمله یا جنگ. قسمت ایرانی ملت علی اکبر ابراهیمی به حمله گسترده نظامی و یا تحریمهای موذیگرانه و فرساینده نیاز ندارد. قسمت ایرانی ملت علی اکبر ابراهیمی به تحریمهای فلج کننده ضربتی نیاز دارد که در کوتاه مدت منجر به تغییر رژیم ایران شود. و تا زمانی که رژیم حاکم بر ایران عوض نشده است, چین, روسیه و تمدن غرب حق ابراز نظر در مورد فعالیتهای اتمی ایران را ندارند. علی اکبر ابراهیمی ظلم و تجاوز چین, روسیه و تمدن غرب نسبت به ایران را مجاز نشناخته و غیر مجاز اعلام فرموده است. امضا: "خداشناسانی در تیم های تروریستی قرن بیست و یکم و استعدادهای بالقوه برای فرماندهی در بدنه نهادهای نظامی, اطلاعاتی و امنیتی چین, روسیه و تمدن غرب که به بندگی خدا می اندیشند و فرمانهای انسان را در راه نیازها, آرزوها و آرمانهای خود و جوامعشان مد نظر قرار می دهند."

من شریک جرم حاکمان ایران نیستم

اگر حاکمیت ایران را حتی به بخش خارج نشین جنبش سبز نیز می دادند ایشان نیز همچون بخش زندان نشین جنبش سبز آنقدر شرف و حیثیتش را داشتند که به روی خودشان بیاورند و نسبت به سر و وضع و حال و روز و روز و روزگار انسان (علی اکبر ابراهیمی) لا اقل احساس مسوولیت حداقلی نمایند. اما باند حاکم بر ایران که دیگران را تار و مار فرموده است, خودش هم در مقابل علی اکبر ابراهیمی فقط احساس خطر می کند. همددستی با باند حاکم بر ایران جرم است.

معلوم نیست که سازمان ملل چه می خواهد

از آنجا که علی اکبر ابراهیمی با صبر و استقامت خویش همه شکلکهای سازمان ملل را بی پاسخ گذاشته و هنوز هم استوار همچون کوه ایستاده است, ممکن است شکلکهایی از نوع جدید نیز در راه باشند. آنگونه که از شواهد استنباط می شود خطر ممانعت سازمان ملل از ثبت نام علی اکبر ابراهیمی بعنوان یک آواره جنگی در اه است. در صورت بروز چنین شکلکهایی ممکن است علی اکبر ابراهیمی شکستی که عبارت است از "آغاز حملات غیر موثری چون حمله با سنگ به نمایندگی های تمدن غرب" را بپذیرد. در صورت وقوع چنین پاسخی از جانب علی اکبر ابراهیمی _ که البته بسیار بعید می نماید_ احدی حق دیپورت وی به ایران را نخواهد داشت. امضا: "خداشناسانی در تیم های تروریستی قرن بیست و یکم و استعدادهای بالقوه برای فرماندهی در بدنه نهادهای نظامی, اطلاعاتی و امنیتی چین, روسیه و تمدن غرب که به بندگی خدا می اندیشند و فرمانهای انسان را در راه نیازها, آرزوها و آرمانهای خود و جوامعشان مد نظر قرار می دهند."

سازمان ملل چه می خواست؟

سازمان ملل می خواست علی اکبر ابراهیمی منظره های زیبایی را که در مغرب زمین وجود دارد نبیند تا نتواند برای تامین امنیت,حرمت و کرامتشان در برابر شرارت نفسهای شوم نمایندگان قلابی غرب دعا کند. سازمان ملل با همدستی آگاهانه یا نا خودآگاه با همکارانش در رژیم حاکم بر ایران می خواست فکر علی اکبر ابراهیمی را مشغول بحرانهایی همچون بحران فلسطین(جواب ردی) _ اسراییل(جواب قبولی) کند و بوسیله وی مدل و مسئله فلسطین _ اسراییل را به کل زمین تعمیم و گسترش دهد تا علی اکبر ابراهیمی از آسایش, رفاه و فرصت تامل و اندیشیدن در فضایی آرام (فرصت مطالعاتی) محروم بماند. اما خدا نخواست سازمان ملل به اهداف شوم خویش برسد. امروز هم سازمان ملل از خدا می خواهد علی اکبر ابراهیمی ممنوع الخروج شده باشد و هنوزهم معلوم نیست که از رژیم ایران نیز این را خواسته است یا نه! و اگر خواسته است پاسخ چه بوده؟ امضا: "خداشناسانی در تیم های تروریستی قرن بیست و یکم و استعدادهای بالقوه برای فرماندهی در بدنه نهادهای نظامی, اطلاعاتی و امنیتی چین, روسیه و تمدن غرب که به بندگی خدا می اندیشند و فرمانهای انسان را در راه نیازها, آرزوها و آرمانه

پدرم چه می خواست؟

پدرم دلسوز ما بود. دلسوز خانواده و بیش از آن نیز دلسوز فامیل و بطور ناخودآگاه در خدمت اهداف متنوع و متضاد فامیل! پدرم می خواست همه فرزندان خانواده موفق باشند و پیشرفت کنند. می خواست همه ما با هم و مواظب هم باشیم. اما امروز از خانواده ما چه باقی مانده؟ من و خاتمی ها هر قدم خیری که برای این کشور برداشتیم یک چیزی هم بدهکار شدیم. راستی آن قدیم قدیمها در دوران رفسنجانی یا خامنه ای پدرم 60 هزار تومان در راه آهن خوابانده بود تا به ما خانه بدهند . چه شد؟ لااقل فاتحه ای برای پدرم بفرستید. همه عصاره های فکری پسرش را که در عالم سیاست مکیدید. ای داد بیداد.