سوغاتی
سوغاتی دیگرم پاسخی کلی و مقدماتی _در حد یک نام_ به یادداشت هدف مشترک است.
تو کی هستی؟
تو(شما) همو هستی(همانهایی هستید) که وقتی پدرم از این دنیا رفت آمدی(آمدید) به من تسلیت گفتی(به من تسلیت گفتید) و با دلداری و گرفتن دست و بالم و پر و بال دادن به من کمکم کردی(کمکم کردید) تا بتوانم سر پا بایستم. یعنی هیچکس.
تو(شما) همو هستی(همانهایی هستید) که وقتی بهار 88 به ایران آمدم از همان دقایق اولیه ورودم به خاک پاک وطن به استقبالم آمدی(به استقبالم آمدید). یعنی هیچکس.
تو(شما) همو هستی(همانهایی هستید) که وقتی 15 فروردین 89 من می خواستم به ارمنستان بروم به بدرقه ام در ترمینال آزادی آمدی(آمدید) و سعی کردی (سعی کردید) مانع راه من شوی(شوید) و از من بخواهی(بخواهید) که حرکت به سوی یو. ان. ایچ. سی. آر و پذیرش شرایط پناهندگی را لغو کنم. یعنی هیچکس.
آری تو هیچکس نیستی بجز خود من. من آرمانی و کامل من. علی اکبر ابراهیمی آرمانی.
هیچکس بجز تو و همچون تو مرا نفهمید و نشناخت. و هیچکس همچون من تو را نفهمید و نشناخت.
ما همه با هم در یکی از همین سده ها تو را خواهیم ساخت و بر جهان آرمانی حاکم خواهیم کرد تا حکومت و اختیارات تو در جهان واقعی غیر رسمی بوده و یک فرهنگ پذیرفته شده باشد. تولدت مبارک. آن اوایل می خواستم بگویم اما می گفتند انگار خدایی و هی می گی من! اجازه نمی دادند ستایشت کنم و من خاموش شدم. تا سالها حتی تصورش هم برایم دور از ذهن بود که تو خود من باشی. چه بسیار مخاطبها که بجای تو در مقابلم نهادم و با ایشان سخن گفتم. _که البته در بسیاری از موارد نیز در زندگی روزمره لازم است_غافل از اینکه تو از همان ورژن اول پروپزال تا کنون در درون خود من بوده ای.
علی اکبر ابراهیمی
چهارشنبه 18 فروردین 89
تو کی هستی؟
تو(شما) همو هستی(همانهایی هستید) که وقتی پدرم از این دنیا رفت آمدی(آمدید) به من تسلیت گفتی(به من تسلیت گفتید) و با دلداری و گرفتن دست و بالم و پر و بال دادن به من کمکم کردی(کمکم کردید) تا بتوانم سر پا بایستم. یعنی هیچکس.
تو(شما) همو هستی(همانهایی هستید) که وقتی بهار 88 به ایران آمدم از همان دقایق اولیه ورودم به خاک پاک وطن به استقبالم آمدی(به استقبالم آمدید). یعنی هیچکس.
تو(شما) همو هستی(همانهایی هستید) که وقتی 15 فروردین 89 من می خواستم به ارمنستان بروم به بدرقه ام در ترمینال آزادی آمدی(آمدید) و سعی کردی (سعی کردید) مانع راه من شوی(شوید) و از من بخواهی(بخواهید) که حرکت به سوی یو. ان. ایچ. سی. آر و پذیرش شرایط پناهندگی را لغو کنم. یعنی هیچکس.
آری تو هیچکس نیستی بجز خود من. من آرمانی و کامل من. علی اکبر ابراهیمی آرمانی.
هیچکس بجز تو و همچون تو مرا نفهمید و نشناخت. و هیچکس همچون من تو را نفهمید و نشناخت.
ما همه با هم در یکی از همین سده ها تو را خواهیم ساخت و بر جهان آرمانی حاکم خواهیم کرد تا حکومت و اختیارات تو در جهان واقعی غیر رسمی بوده و یک فرهنگ پذیرفته شده باشد. تولدت مبارک. آن اوایل می خواستم بگویم اما می گفتند انگار خدایی و هی می گی من! اجازه نمی دادند ستایشت کنم و من خاموش شدم. تا سالها حتی تصورش هم برایم دور از ذهن بود که تو خود من باشی. چه بسیار مخاطبها که بجای تو در مقابلم نهادم و با ایشان سخن گفتم. _که البته در بسیاری از موارد نیز در زندگی روزمره لازم است_غافل از اینکه تو از همان ورژن اول پروپزال تا کنون در درون خود من بوده ای.
علی اکبر ابراهیمی
چهارشنبه 18 فروردین 89