پست‌ها

نمایش پست‌ها از فوریه, ۲۰۱۰

طرحی نو برای لاریجانی

لطفا در داخل کشور خودتان نیز کمی ملوث بوده و "همکاری با هم برای نوکری قدرت ملت" کنید تا جهان متمدن هم اینقدر از شما نترسد. امضا: ژاپن

خدای سبز

امنیت, حرمت و کرامت جنبش سبز ملت ایران از امنیت, حرمت و کرامت نمایندگان, حکام و دیگر شهروندان تمدن غرب مهمتر است. امضا: همان خدایی که خودش به تمدن غرب قدرت بخشیده. تاریخ سال 2010 . نکته: تمدن غرب در قبال قدرت, شکوه و جلال خدادادی خویش مسوول است. من در موضع خامنه ای نیستم که قول و وعده بدهم, جواب قبولی هم ندارم. پشت میله های یو. ان. ایچ. سی. آر هم نیستم. من در اکنون و اینجا اخطار می کنم. . مکمل حکم: وقتی در ترکیه به سختی پول در می آوردم دهها و یا شاید هم صدها نامه _که ورژن اول پروپزالم نیز به آن ضمیمه شده بود_ به زبان انگلیسی و با سرویسهای خوب, خوب پست سنتی به حکام و نمایندگان تمدن غرب در سفارتخانه ها و .... فرستادم. .

رسانه های فارسی زبان ایران معاصر این پیام را بشنوند و منعکس کنند

خدایا جنگ و دعواهای میان فعالین سیاسی ایران معاصر را به اختلاف نظر, اختلاف نظرهای میان ایشان را به مناظرات و رقابتهای سیاسی و رقابتهای سیاسی ایشان را به همکاری با هم برای نوکری "اراده قدرت ملت" ایران تبدیل کن. . ضمن آرزوی تحقق بهترین دعاها در مورد ملت خوب ایران و شهروندان تهران و حومه آمادگی خودم _طی روزها و هفته های آینده_ برای کارهای روز مزد, اعم از عملگی, خدماتی, نظافتی و غیره با حقوق روزی 15 هزار تومان را اعلام می نمایم. علی اکبر ابراهیمی http://www.forcriticism.blogfa.com/ . توضیح: رسانه های فارسی زبان ایران معاصر فکر کردند من می خواهم پولهایی را که از بودجه کشور آمریکای بی گناه و از پول نفت ملت بینوای ایران می گیرند از دستشان بگیرم, حتی ترسیدند آگهی حمالی ام را منتشر کنند. نخبگان خودشان نیز جرات نکردند زنگ بزنند و کار سفارش دهند. این فرصت موقت تمام شد. من خودم بدون منت رسانه های ایرانی امروز رفتم در یک شرکت کار روزمزد پیدا کردم و ثبت نام کردم.

حالا که جنبش ملت خاتمی سرکوب شده دیگر چرا باید شرایط پناهندگی را بپذیرم؟

من باید با استفاده از یک پکیج مهاجرتی که شامل حداقلهایی چون ویزا, اقامت, اجازه کار و .... باشد به غرب بروم نه بعنوان یک آواره جنگی بی پناه! به خدا قسم این برای ایران و حکام و فعالین سیاسی و حتی علمی, فرهنگی و هنری ایران معاصر ننگ است نه جایزه. مردم نمی خواهند علی اکبر ابراهیمی بعنوان یک پناهنده به جهان متمدن معرفی شود. مردم ایران این را نمی خواهند. در خیابان با چندین نفر صحبت کرده ام, راضی نیستند نابغه کشورشان با وضع بدی و بدون بررسی و برنامه ریزی برود و آواره شود, حتی اگر خامنه ای از خدایش باشد! مادر بینوایم که صد و پنجاه هزار تومان هم برای رفتنم کمک کرده بود وقتی شنید پانزده هزار تومان کم آورده ام, صد هزار تومان دیگر هم کمک کرد. اما اصرار دارد که حداقل دو ماه سفرم را به تاخیر بیاندازم تا هم پولم بیشتر شود و هم هوا گرمتر شود. اجازه نمی دهند من با این وضع بروم, چه کار کنم؟ اگر خاتمی و شیعیانش بر ایران حاکم بودند شاید اشتیاق برای پناهندگی می توانست توجیهی عقلانی داشته باشد. هم از بابت ایران و جنبش سبز سرکوب شده نگرانی چندانی نمی داشتم و هم سبزهای اقصی نقاط جهان بواسطه سازمان ملل از من

چند یادداشت اخیر

Thursday، February 25، 2010 خبر مهاجرت تصمیم دارم یکشنبه شب تهران را به مقصد ایروان یا باکو ترک کنم. ارسال توسط garibdarvatan@yahoo.com در 8:05 AM خدایا ایران را به تو می سپارم خدایا امنیت, حرمت و کرامت ایران و همه ایرانیان _اعم از ایرانیان داخل و یا خارج از کشور و از جمله خانواده خودم و بخصوص جنبش سبز ملت ایران_ را از تو مسئلت دارم. خدایا کمکم کن که بتوانم با موفقیت به غرب مهاجرت کنم تا خانواده ام و دوستدارانم در ایران با شنیدن خبر موفقیتهایم شاد شوند. خدایا شکرت. مخلوق تو: علی اکبر ابراهیمی . ................... نکته: برای اینکه دعاهایمان در مورد خودمان و دیگران مستجاب شود باید مصطفی تاجزاده ها, فیض الله عرب سرخی ها و محمد نوری زاد ها را زندانی نکرده باشیم و اگر نمی توانیم اینگونه باشیم باید سرنگون شویم تا دعاهایمان مستجاب شود. اگر قرار بود خدا هم فقط بقای ستمگران را بپذیرد دیگر چه نیازی به شهادت امام حسین علیه السلام و حضرت عیسی مسیح علیه السلام بود؟ تا آخرین لحظه ای که من زنده ام و حتی پس از آن, خدا, تمدن غرب و جهان متمدن در مورد سرکوب جنبش سبز ملت ایران احساس مسوولیت می کنند و خود

حداقل حق مردم بر من

اگر ذره ای از خیر, خوبی, افتخار, نبوغ و شایستگی در من باشد توسط مردم شهرک الله اکبر (شهرک توحید یا همان پشت خط) و توسط مردم اسلامشهر تولید شده است. من همه داشته های خوبم را از آن مردم دارم. حداقل حق آن مردم بر من این است که مرا موفق و سربلند ببینند. اگر من نتوانم حقوقم را از استبداد و یا استعمار بگیرم و اگر من نتوانم در خارج از اسلامشهر به موقعیت, شرایط, حال و روز, روز و روزگار و سر و وضع شایسته و مناسبی برسم حق خودم نمی دانم که به اسلامشهر بروم و از مردم بی گناهی که خودشان گرفتار هزاران مشکل هستند تقاضای کمک کنم. هیچگاه کاسه گدایی دست نگرفتم و به اسلامشهر نرفتم. امروز هم روز خوبی برای دیدار, مصاحبه و آشنایی با مردم نیست. اگر فقط دعا کنم بهتر است تا اینکه بروم بگویم "سلامعلیکم. من یک نابغه ام, خرجم را بدهید!!!"

در مکتب غم عموی ایرانی ام چنین نکته دان شدم

دقیقا یادش است که می خواست روزنامه اعتماد ملی را بخرد تا مقاله درختان ایستاده می میرند را در آن بخواند و به جنگ با ظالمان برود. اما پولهایی را که خودش آورده بود در محل کارش خرج کرده بود تمام شده بود و صاحب کارش نیز به وی پول نمی داد. یک هفته گرسنه نگه اش داشت تا ثابت شود که آیا واقعا ..... (نگویم بهتر است) یا غلط بوده آنچه می پنداشته است!؟ آخر هم نتوانست این واقعیت را تحمل کند که انسان یک حقوق بگیر معمولی است. عموی ایرانی انسان (معامله گر ملک و املاکی که می خواست خودش را معمار ساختمانی جا بزند و کارفرمای ایرانی) به دادش رسید. شانس آورد.

هدف من روشن است

هدف و کار من و دستیارانم در جوامع علمی, فرهنگی و هنری تبیین چگونه باید بودن هویت جهان آرمانی است. هدف و کار من و دستیارانم در جوامع علمی, فرهنگی و هنری تبیین چگونه باید بودن هویت جهان آرمانی است. ما وقت دخالت در اختلافات مالی و سیاسی معاصرین را نداریم. هدف ما روشن است. دستیاران من هم به غایتهایی در دور دست می اندیشند و تئوری پردازی می کنند و هم به واقعیتهای پیش رو می نگرند و تولیدات علمی فرهنگی, هنری قابل تصور امروز را در اینجا تحقق و تعیین می بخشند. یکی از این تولیدات نیز شعر است. و ترانه هایی که خواننده های علاقمند و شایسته باید از روی شعرهای تولید شده بخوانند. و اگر شعرهای مناسبی در معرفی گنجینه های فکری من سروده شود چرا باید پیشنهاد های بهترین آهنگسازان, شاعران و تهیه کنندگان ایران را رد کنم و خودم نیز بعنوان یک خواننده به جهان آرمانی کمک نکنم؟ آینده من روشن است. چرا به ایران احترام نگذارم و بعنوان یک نابغه, دانشمند, ادیب و هنرمند به مردم معرفی نشوم؟ چرا بعنوان یک سیاسی پلید و ضد ولایت فقیه معرفی شوم؟ مگر زبونم لال و صدام نابود, ایران قدرت ندارد!؟ کار ما در جوامع علمی, فرهنگی و ه

من و تمدن غرب احترام و امنیتمان از امنیت و منافع مالی چین و باند خامنه ای مهمتر است

خدایا تمدن غرب از تعطیلی مطالعات و تحقیقات من و از فرسایش نبوغ و استعدادهایم چه سودی می برد؟ هیچ. خدایا غرب می خواست حقوق بشر را به من بپردازد اما دستش بسته بود و با زبان بی زبانی به من علامت می داد که استقلال ایران را نجات ببخشم و اجازه ندهم کسی به نمایندگی از من و یا ایران حرف مفت بزند. خدایا غرب می خواست قدرت خودش را با اصرار بر اینرسی سکون به من بدهد اما غرب, تمدن خوبی نیز هست. خدایا من نمی پرسم که چرا اعضای موج سوم (پویش نیم میلیونی دعوت و حمایت از خاتمی که صاحبان و نمایندگان اصلی ایران بودند) و ستاد هشتاد و هشت سرکوب شدند و انگیزه ها و استعدادهایشان مورد فرسایش و مورد نا شکری و نا سپاسی و قدر نشناسی قرار گرفت. خدایا استقلال, آزادی و پیشرفت ایران برای که ضرر داشت؟ چرا می گویند خدا نخواست؟ چرا می گویند خدا خواست؟ با چه حقی از قول تو حرف می زنند؟ خدایا چرا خاتمی و موسوی رهبر و رییس جمهور ایران نشدند تا استقلال و دیگر حقوق و آرمانهای ایران حفظ شود و در اثر خیانت باند جنایتکار خامنه ای تباه نگردد؟ خدایا من می خواستم سوغاتی "خبر موفقیتهای علمی ام در غرب" را برای ایران بیاور

بیانیه ای از چند تیکه عطیقه

بدلیل اینکه "غرب, ایران و قدرت ایران را بی ثبات کرده است" تا حدی که ایران حتی با همه قدرتش نیز از پرداختن شفاف حقوق در قطعنامه 2290 تصریح شده علی اکبر ابراهیمی به وی عاجز و ناتوان گشته, ما "ماهواره" های ایران (جامعه مذهبی و دینی ایران, جامعه علمی ایران, جامعه فرهنگی ایران, جامعه هنری ایران) اعلام می کنیم که سازمان ملل موظف است به محض مراجعه علی اکبر ابراهیمی به یکی از نمایندگی های این سازمان در یکی از کشورهای همجوار ایران, بدون مطرح نمودن هیچگونه فرم, بوروکراسی اداری, پرسشهای مربوط یا نامربوط و .... , شرایط و امکانات احترام آمیز و با شکوه مهاجرت علی اکبر ابراهیمی به غرب را سریع فراهم نماید. در غیر اینصورت ایران پس از دو سه دقیقه, دو سه ساعت و یا حداکثر پس از 24 ساعت با تمام قدرت خویش به تمدن غرب حمله خواهد کرد. امضا: جامعه مذهبی و دینی ایران و قدرت جامعه مذهبی و دینی ایران, جامعه علمی ایران و قدرت جامعه علمی ایران, جامعه فرهنگی ایران و قدرت جامعه فرهنگی ایران, جامعه هنری ایران و قدرت جامعه هنری ایران.

مرگ بر هر کسی که چشم دیدن "این" را ندارد

مرگ بر توده های جنایتکار و خونخواری که در باند خامنه ای هستند و درود بر ملت ایران و زنده و پاینده باد ایران امضا: علی اکبر ابراهیمی صاحب و سخنگوی پایگاه شهید کلاهدوز, اسلامشهر و ایران آدرس: شورای شهر اسلامشهر تذکر به جاسوسانی که به میان مردم نفوذ کرده اند: شما عالیجنابانی که از فرط حسودی می ترکید و به حق نمایندگی و ولایت من اعتراض دارید چرا به اراذل و اوباش خرد و کلان و آشکار و نهانی که لبهایشان را تکان تکان داده اند و از قول پشت خط, اسلامشهر و ایران هر چه که از دهانشان در آمدنی بود (گهرهایی همچون بیانیه 22 بهمن 88) گفته اند اعتراض نکرده اید؟ چرا خودتان را نه تنها به خواب که حتی به مرگ زده بودید؟ چرا کفن پوشیده و به اسلامشهر و ایران نیز کفن پوشانده بودید تا اراذل و اوباش خرد و کلان و آشکار و نهان هر طوری که "هوسهای زودگذر" شان کشید هویتتان را بنویسند؟ راستی مگر شما نمرده بودید؟ نماینده دار شده اید؟ اگر در سیاهچالهای خامنه ای پوسیده بودم و هر روز هم اعتصاب غذا می کردم چه کار برایم می کردید؟ چرا نباید با شیطان پیمان نامه امنیتی می بستم و شیطان را از امتیاز در امان بودن از حمله

من یک شهروند سوییسی هستم

تصویر

بیانیه شماره سه پایگاه شهید کلاهدوز مسجد قمر بنی هاشم

ما نیازی به توده های وحشی, مسلح و جنایتکاری که روز 22 بهمن 88 در ایران "از خامنه ای حمایت کردند" نداریم. جهان نیازمند ملتها و جوامع با آبرو و قانونمند است. امروز ملت ایران, بسیج, سپاه, ارتش, گارد یگان ویژه نیروی انتظامی, نیروهای مسلح و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی ایران در پاسخ به تجاوز جامع "باند خامنه ای و مزدوران و چاپلوسانش" کفن پوشیدند و پیام مرگ خویش را با سکوت به جهان مخابره فرمودند. و من خوب شنیدم که آنها زیر لب فاتحه استقلال, آزادی و پیشرفت ایران را می خواندند. بنابر "این" بر او که مرده به فتوای من نماز کنید. امضا: حضرت امام علی اکبر ابراهیمی فرمانده ارشد ارتشهای برتر جهان

جشن زوال استبداد دینی

عبدالکریم سروش عروسی خونین پایان یافت و داماد دروغین به حجله در آمد. صندوق ها بر خود لرزیدند و دیوان در تاریکی رقصیدند. قربانیان در کفن های سپید به نظاره ایستادند و زندانیان با دست های بریده کف زدند وجهانیان یک چشم خشم ویک چشم نفرت، داماد را بدرقه کردند. چشم روزگار فاش گریست و خون از سر ایوان جمهوری گذشت. شیطان خندید و آنگاه ستاره ها خاموش شدند و فضیلت به خواب رفت. آقای خامنه ای، که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای؟ ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده وصال دولت بیدار ترسمت ندهند که خفته ای تو در آغوش بخت خوابزده درین قحط سال فضیلت و عدالت همه از شما شاکی اند و من از شما متشکرم. "زان یار دلنوازم شکری است با شکایت." نه اینکه شکایتی نداشته باشم. دارم و بسیار دارم اما آنها را با خدا در میان نهاده ام. گوشهای شما چندان از ستایش و نوازش مداحان پر و سنگین شده است که جایی برای صدای شاکیان ندارد. ولی من از شما بسیار متشکرم. شما گفتید که "حرمت نظام هتک شد" و آبروی آن به یغما رفت. باور کنید که در تمام عمر خود خبری بدین خوشی از کسی نشنیده بودم. آفرین بر

بیانیه شماره یک مسجد سفید و مقدس من

تصویر

بیانیه شماره دو مسجد سفید و مقدس من

تصویر

نظم و قانون حرف اول را می زند

به باند خامنه ای و مزدوران و چاپلوسانش اخطار می کنم که اگر روز 22 بهمن 88 به خیابانها بیایند و با سر دادن هر گونه شعاری که در طرفداری از خامنه ای باشد, عکس امام خمینی را پاره کرده و امنیت, استقلال, آزادی, پیشرفت و دیگر آرمانهای ملت ایران را لگد مال نمایند و اتحاد و همدلی ملی را به هم بریزند, باید منتظر سرکوب, شکنجه, بازداشت و حمله های غیورانه بسیج, سپاه و دیگر نیروهای نظامی, انتظامی و امنیتی ملت ایران نیز باشند. هیچ کسی هم جرات و حق ندارد که بپرسد چرا, حتما یک کاری کرده اند. قانون حرف اول را می زند. امضا: صاحب اختیار نزدیک به مطلق زور و قدرت ایران با شعار هم این اه که هست, می خوای چه تکونی بخوری.

ترسم را به اطلاع می رسانم

می ترسم روز 22 بهمن امسال روز بد و خونینی باشد. و ترس اصلی ام این است که در اثر این کفران نعمتهایی که در ایران انجام می دهند من 22882010 را بنویسم و نفرت و سیاهی از مرزهای ایران به جاهای دیگر نیز سرایت کند. . هر کسی از ظن خود شد یار من/ از درون من نجست اسرار من

خوش به حالتان, از شهید بهشتی هم جلو زده اید

من رهبر جنبش سبز ملت ایران هستم

من رهبر جنبش سبز ملت ایران هستم اما جنبش سبز بدلیل مسایل امنیتی و به دستور خود من به خاتمی, موسوی و کروبی ابلاغ کرده است که این موضوع را اعلام نکرده و در صورت لزوم تکذیب نیز بنمایند. البته مردم باور نخواهند کرد. مردم می دانند که من رهبر اصلی جنبش سبز هستم و بخاطر همین هم هست که رژیم جرات بازداشت مرا ندارد. امضا: علی اکبر ابراهیمی امیدوارم از دست من ناراحت نشی. من اینا رو گفتم که اگه یه وقت پایگاه مردمی نداشتم و دنیا منو قبول نداشت و به اندازه سینه چاکان اصلاحات (سینه چاکان آرمان خاتمی!؟) در جامعه مطبوعاتی _ صبحونه, ناهار, شامی ایران مقبولیت اجتماعی و پایگاه مردمی برای جنبش نساختم و رای جنبش رو بالا نبردم بگن خودش بد بود و نگن خاتمی و آرمانهایش بد بود. باور کن, من اونقدر وقت و حال و حوصله ندارم که منتظر ایمان آوردن عقل کل بمونم. به اندازه کافی بخاطر استقلال, آزادی و حقوق هسته ای ایران خودمونو پیش جهان خراب کردیم, امروز پاسخمون به جهان چیست!؟ بزرگترین شانسی که همیشه آوردیم این بوده که جهان سوالی از ما نمی پرسه. آیا اینهمه حماقت کافی نیست؟ من دارم می روم و باید بروم, تونیز خودت باید تصمیم

نوبت شکنجه بازجوی من و کسانی که به وی پول داده اند نیز فرا خواهد رسید

تو که دامنت پاک است و ملت نیز به پاکی دامنت ایمان و باور دارند, پس دیگر چه نیازی به "!اعترافات!" تلویزیونی من داری؟ ای امام!