در مکتب غم عموی ایرانی ام چنین نکته دان شدم

دقیقا یادش است که می خواست روزنامه اعتماد ملی را بخرد تا مقاله درختان ایستاده می میرند را در آن بخواند و به جنگ با ظالمان برود. اما پولهایی را که خودش آورده بود در محل کارش خرج کرده بود تمام شده بود و صاحب کارش نیز به وی پول نمی داد. یک هفته گرسنه نگه اش داشت تا ثابت شود که آیا واقعا ..... (نگویم بهتر است) یا غلط بوده آنچه می پنداشته است!؟ آخر هم نتوانست این واقعیت را تحمل کند که انسان یک حقوق بگیر معمولی است. عموی ایرانی انسان (معامله گر ملک و املاکی که می خواست خودش را معمار ساختمانی جا بزند و کارفرمای ایرانی) به دادش رسید. شانس آورد.

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است