حمایت از مردم ایران را یک جرم اعلام کرده اند

حتی اگر پیغمبر و یا خدا هم بودم باز هم جرات نداشتم که بگویم برای تامین منافع مردم می جنگم و نه برای تامین منافع خودم. پس باید بگویم که:
ایران, ترتیب اهداف اولویت دار جهان آرمانی را به هم زده. سرنگونی رژیم حاکم بر ایران از اهداف اولویت دار جهان آرمانی نبود.
من می خواستم اول به اهداف علمی, فرهنگی و هنری خویش برسم و سپس به مسایل سیاسی ایران بیندیشم. سرنگونی رژیم حاکم بر ایران نیز از نظر من وظیفه خود ایرانیان بود و پس از آن نیز وظیفه امانتداران قدرت در جهان امروز . اما چونکه ایران سطح فرهنگ و شعورش پایین بوده و نتوانسته حق و حقوق مرا به من بپردازد و مرا آنگونه که بایسته و شایسته است به جهان بزرگ معرفی کند تا من به اهداف علمی, فرهنگی و هنری خویش برسم, من مجبورم در جهت سرنگون کردن رژیم حاکم بر ایران گام بردارم تا حق و حقوقم در ایران را بعنوان "جایزه مبارزه" از ایران بگیرم.
مردم ایران و پویش و جنبش سبز ایران هم برایم مهم هستند و اصلا من خودم هم اینکاره ام (سبزم). اما اگر بگویم که مردم را دوست دارم و طرفدارشان هستم, آنهایی که قدرت مردم را گروگان گرفته اند, مردم را وادار خواهند کرد که بر علیه من موضع بگیرند. همانگونه که با تلویزیون ملی خود مردم به اصلاح طلبان فحش می دادند و بی حیثیتشان می کردند. پس فعلا بهتر است که علاقمندی ام به تامین شدن منافع مردم ایران که از جمله آرمانهای من در مورد ایران هستند را پنهان کنم و مدعی شوم که فقط در پی منافع خودکامانه خودم هستم و حتی ایران را در صورتی که منافعم را تامین نکند تهدید نظامی کنم. پس فعلا بهتر است که به این قوم ذلیل و حقیر بی قدرت و قلهک سوار و ایران سوار که پشت درهای یو. ان. ایچ. سی. آر مرا نمی بیند اما بعنوان پیاده نظام جنبش سرخ ایران مرا می بیند و قسم می خورد که خیلی بدبخت است و همه مطالبات جد و آبادش را نیز برای من مطرح می کند و می گوید که ندیده آزاده ای و سحر که حکم قاضی برد به سنگسارم, نماز عاشقی به چشم و ابروی قدرت زمخت تر و زشت تر از حقیقت خویش وی را به خون دل وضو کنم بگویم که: من (جهان آرمانی) نیازی به اسطوره شدن برای یک مشت قلهک سوار و ایران سوار مرده پرست ندارم و اگر ایران حق و حقوق مرا بپردازد, خواهیم دید که من در همه کشورهای جهان چقدر یار و یاور و ستایشگر خواهم داشت. مگه توی قلهک سوار و ایران سوار مردی که من سنگسار بشم؟!!! شرم بر قلهک سواران و ایران سواران. من اگر یک خانه پنجاه متری, امکان ثبت نام در چند کتابخانه و ماهیانه پانصد هزار تومان پول برای خرج کردن داشتم می توانستم اهداف جهان آرمانی را بطور با شکوهی پیگیری کنم. واقعا که ننگ و شرم بر قلهک سواران و ایران سواران با آن معدل افتضاحشان.
دیگه فک نکنم که شک کنن. چونکه به اندازه کافی فحش دادم. پس دیگه باید از اتهام طرفداری از ایران و ایرانیان تبرئه شده باشم.
اما ایرانی ها آنقدر خوبند که هیچ وقت قهر اکبر رو باور نمی کنن. آففرین, صد آفرین, هزار و سیصد آفرین, بچه خوب و نازنین.
یکبار دیگر تاکید می کنم که من در مقابل همه ملتهای جهان مسوولم و عاشق چشم و ابروی ملت ایران نیستم و سرکوب پویش و جنبش سبز ایران , ننگ و ذلت و حقارت همه ایرانیان ایران سوار است و من هم فقط یکی از ایرانیان هستم و به سهم خودم هم مبارزه کرده ام. و امروز هم اگر مبارزه اضافه می کنم فقط برای منافع خودم و گرفتن جایزه مبارزه است.
اگر به اصلاح طلبان و به پویش و جنبش سبز کمک کرده ام یک گام در جهت تامین منافع کشورم (و در جهت تحقق عینی ایران آرمانی اکبر) حرکت کرده ام تا کشور و هموطنان پیشرفته تر, مستقلتر , آزادتر و آبرومندانه تری داشته باشم و منافع شخصی من یعنی همینها.
اما گام برداشتن من در جهت کمک به اصلاح طلبان به آن معنی نیست که اصلاح طلبان تا آخرین قطره خون در راه تامین منافع اکبر فداکاری کرده اند و حتی در چهارم خرداد 88 و یا 90 نیز با قدرتی کامل و مطلق که همه زیبایی در جادوی چشمانش خلاصه شده بود به استقبال اکبر آمده اند و اکبر هم بطور کامل و مطلق عاشق چشم و ابروی ایشان (اصلاح طلبان) است. اتفاقا سران اصلاحات به من بدهکارند و آن روزهایی که حاکم بودند آنقدر اطرافیانشان طلا ملا هایشان را می دزدیدند که فکر می کردند که من هم می خواهم طلاهایشان را بدزدم و متاسفانه از طرف هواداران امروزه مفلوج و علیلشان در آن روزهایی که من باید از طرف دولت ایران مورد حمایت واقع می شدم, به من تهمت دزدی و خاتمی خوری زده شد. کار خدا و مردمش که صاحب صندوق ذخیره ارزی بودند همه ش عدالت محض است . اما من در مقابل منافع ملی ایران اصلا اهمیتی برای کینه توزی های شخصی م قایل نیستم. که اگر بودم نباید اونهمه به داد اصلاح طلبان می رسیدم و امروز هم نباید _بجای ملتی که هشت سال با اصلاح طلبان فیس تو فیس بود_ از اصلاح طلبان حمایت می کردم.
من اصلاح طلبان, مردم ایران و دیگر انواع ایرانیان را دعوت می کنم برای به راه انداختن جنبش سرخ ملت ایران. اما حتی پاسخ یک قطره از خونهای ریخته شده را نیز از من طلبکار نباشند. خبری از جایزه و پول و آزادی یه هویی آنهم در حد ولنگاری و حق شهید و .... نیست. بخاطر آرمانهای خودشان به میدان بیایند. بخاطر کشورشان ایران به میدان بیایند نه برای من. اگر قلهک سواران می خواهند برای من به میدان بیایند که دیگر اینهمه کوس کلک بازی لازم نیست. یک پولی را بعنوان پول فال حافظ اکبر در ایران به حساب خاتمی و در خارج به حساب مهاجرانی واریز کنند که بواسطه ایشان به من پرداخته شود. پولی که با آن ویزای بهترین کشورهای غربی و حتی آمریکا و کانادا را هم بدهند.

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است