من باید "تو دل بورو" باشم

من اول عاشق ایران و ادعاهای صد تا یه غازش بودم, بعد تمدن غرب کارایی باهام کرد که دیگه عاشق تمدن غرب شدم.
من دیگه تصمیم ندارم که اهداف علمی, فرهنگی و هنری اکبر رو اهداف سیاسی بنامم و در راستای اهداف سیاسی اکبر, تهدید امنیتی هم به کار ببرم. همون تهدید امنیتی های قبلی کافی یه. و حرف آخرم هم همون بود که در مورد امنیت کشورهای غربی در قرن بیست و یکم و هزاره سوم گفتم. ناتو و پنتاگون هم باید در اختیار خودم باشند. والسلام, نامه شد تمام.
من باید تو دل بورو باشم. مگه با تهدید امنیتی می شه بر تمدن غرب حاکم شد؟ اصلا مگه من عقده ای و یا کینه ای ام؟ من دیگه باید فقط بر سر و سامان دادن به وضعیت مطالعات و پژوهشهای اکبر و بر اهداف علمی, فرهنگی و هنری اکبر تمرکز داشته باشم. اگر من تمدن غرب رو تهدید امنیتی کرده م مقدمه ای بوده برای ماچ کردن تمدن غرب. من باید موجب رشد و توسعه کشورهای غربی بشم تا ثابت کنم که از کشورهای غربی و تمدن غرب خوشم اومده.
نا سلامتی من سرمایه گذاری م رو در تمدن غرب انجام داده م.
تمدن غرب هم اگه از نفوذ و سلطه ای که بر جامعه بین الملل و سازمان ملل داشته سو استفاده کرده تا سازمان ملل در مقابل سوال اکبر سکوت کنه و نتونه به من بگه که "تو کی هستی؟", در اصل داشته خودشو بره من و جامعه بین الملل لوث می کرده و اصلا هم اونجور بچه ای نیست که بخواد .... و اتفاقا خیلی هم به من و سازمان ملل کمک خواهد کرد تا بفهمیم که تو کی هستی و اصلا چرا باید دوستت داشت؟

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است