نام و یاد تو

I am want a clear and official "Yes" or "No" reply from UNHCR about my refugee request in UNHCR Ankara office

aliakbar Ebrahimi
please action Now

من یك جواب "آری" یا "نه" روشن و رسمی از "یو. ان. ایچ. سی. آر" دفتر آنكارا درباره درخواست پناهندگی م می خوام

علی اكبر ابراهیمی

لطفا همین الآن اقدام شود

نمی دونم چی شد. حدود یك ساعت و نیم مونده بود تا اعتصاب غذای من به سه شبانه روز كامل برسه. نفهمیدم چی شد. فقط یادمه كه اسم تو رو ذكر و صدا می كردم و گفتم "فقط به حرمت تو". ظرف آب رو برداشتم و نوشیدم. سراپا احساسات بودم و عواطف. نون پیدا كردم و خوردم

نخاله ها می خواستن اراده من معطوف به قدرت باشه اما اراده من معطوف به عشق و زیبایی بود. دلسوزی تو نسبت به ملل غربی نه غیر قابل تحمل نه قابل تحمل بلكه فقط با شكوه و قابل درك بود. نسبت به زمین و خانواده بشری دلسوزی و احساس مسوولیت می كنی و برای تك تك اعضای این خانواده بهترین آرزوها رو داری. این قابل احترام قابل درك قابل ستایش و قابل تقدیره. متشكرم

با نام و یاد تو بهار شد. با نام و یاد تو عید شد. از بابت این شادی متشكرم. و از اینكه ده روز اول عید شادی رو نفهمیدم متاسفم و ازت معذرت می خوام. امیدوارم من رو ببخشی

ای خیال روی تو بهترین بهانه زیستن

اما خون تو رو نوشیدن و گوشت تو رو خوردن و والایان و كیفیت رو قربانی نخاله ها و كمیت كردن تا كی. چرا همه ش تو باید بهار رو بیاری. نخاله های بزرگ و ملل تحت فرمانشون برای اومدن بهار چی كار كردن. آیا بخاطر ایرانی بودنم از من تقدیر و ستایش و تشكر كردن. آیا چنین اقداماتی و یا اقداماتی مشابه انجام داده ن. من رو ببخش

چند ساعت پیش كلید ها رو تحویل دادم و از انشعات جدا شدم. صاحب كارم گفته هر وقت خواستم می تونم بره م تلویزیون و دیگر وسایل رو هم بردارم. یعنی صاحب كارم انقدر خوب بود. در اونجا می تونستم چند ماه دیگه هم حقوق ماهیانه بگیرم. حداقل می تونستم قبل از جدا شدن از اونجا شغل بعدی م رو هم همون اطراف پیدا كنم. اون محله خیلی كریم و خوب و نابغه دوست بود. من نیاز به كار و حركت دارم تا بتونم حداقل پاسخگوی احتیاجات ابتدایی خودم باشم. اما الآن نمی دونم باید در آنكارا دنبال كار بگردم یا در جای دیگه. نمی دونم باید با این گزینه های متفاوت چه كرد. چند ساعت پیش كلید ها رو تحویل دادم و از انشعات جدا شدم. امشب به پایانه آشتی می رم. به فردا خیلی امیدوارم

امشب به پایانه آشتی می رم و تا صبح وجدانتو عذاب می دم و دلت رو می سوزونم و بهت التماس می كنم به من رحم كنی و گولت می زنم و می گم من همچون اون نخاله های ناسپاس نیستم و تو باید به من اعتماد كنی و نزاری غرور من بشكنه و باید شجاع باشی و از صدقه شادی به من دادن نترسی و باید اجازه بدی من نخاله ها رو از حسودی بكشم

چند ساعت پیش از انشعات جدا شدم. فردا صبح می رم جلوی یو. ان. ایچ. سی. آر آنكارا آفیس. اگه جواب روشن و رسمی آری یا نه رو بگیرم برای روزها هفته ها ماهها و سالهای بعدی م برنامه ریزی می كنم و به زندگی معمولی م ادامه می دم

نمی گم غرب نسبت به ایران موظف به دوست داشتن بود. می گم غرب نسبت به ایران موظف به احترام بود. اگر پندار گفتار و رفتار غرب نسبت به ایران توام با احترام كافی بود با من بهتر رفتار می كرد و برای یك جواب ساده آری یا نه من رو بیست و یك ماه منتظر نمی گذاشت و حجم كاری و زیاد بودن تعداد پناهنده ها و اینطور چیزها رو به رخم نمی كشید و تصاویر پناهنده ها رو همه جا در كنار انبوهی ازغذاهای بسته بندی شده ای كه در واقعیت اصلا وجود نداره به نمایش در نمی آورد

من ایران رو دوست داشتم و می خواستم ایران برای من دلتنگ بشه. اما تمدنی كه پندار گفتار و رفتارش باعث می شه من و ایران از هم متنفر و متفرق بشیم یك تمدن شیطانی است. من برای تمدن غرب احترام قایلم و دوستش نیز دارم. چون معتقدم غرب متعلق به والایان غرب است و نه متعلق به نخاله های غرب. و من صدقه بگیر و مورد حمایت همه والایان از جمله والایان غرب هستم. در مورد ایران نیز خط مشی ام همینه. از بابت صدقه ها خوشحال و شاد و شكر گزار و دعا گو هستم. متشكرم

چند ساعت پیش از انشعات جدا شدم. فردا صبح به یو. ان. ایچ. سی. آر مراجعه می كنم تا جوابم رو بگیرم اما اگه جوابم به من داده نشه اقدام به خودكشی می كنم. در كوتاه مدت به نفع غربه كه من بمیرم. چون اگه آفیس وانمود كنه برای زنده موندن من اهمیت قایله و برای جلوگیری از مرگ من اقدامات درمانی انجام بده و من زنده بمو نم ممكنه پس از بهبودی به سفارتخونه ها و نمایندگی های غربی حمله كنم. من رو ببخش. اینا همه ش جوابهایی یه كه من مجبورم به بازیهای مطرح شده توسط حكام بازیگوش ارایه بده م. تو فقط باور كن كه دوستت دارم. من رو ببخش و باور كن كه دوستت دارم تا مرگ یا زندگی من همه موفقیت باشه و شادی. من به تو ایمان دارم. متشكرم. من رو ببخش