تار و ماریم

تار و ماریم

برادرم کارش کفاشی است و اوج شلوغی کارشون شب عیده. پارسال انقدر وضع کار خرتب بود که نصف بیشتر سال رو بی کار بود و شرکت هم قبول نکرده بود که داداشم رو بیارم پیش خودم.
امروز بهش زنگ زدم و وضع کار رو پرسیدم گفت بد نیست احتمال دارد سر برج یک جا مشغول همون کار خودش کفاشی بشه. گفتم صحبت می کنم شرکت آیا می آیی گفت باشه.
یک راننده و پمپ بدون اکیپ پیدا کرده بودم باهاش هماهنگ کردم و کلی هم با هم مچ بودیم. رفتیم دفتر صحبت کردیم. داداشم رو گفتم گفت نه. داداش من پذیرفته نشد که هیچ، آن راننده بنده خدا هم بهش گفته شد که از قبل در مورد اخراجش تصمیم گرفته شده و باید بره. رمق هیچگونه ابراز نظر دیگه ای ندارم. گمون نمی کنم زیاد بتونم توی این حال و هوا دووم بیارم. اگه تیر اخراج هم که این روزا به خیلی ها داره می خوره به من نخوره. خودم هم گمون نمی کنم حد اکثر چند ماه بیشتر اینجا بمونم. اما برخی از همکارای پمپی اینجا بودند که بعنوان دوستان من برام در زندگی م باقی می مونن.

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است