بذرهای خیر در ایران حاصلش شرارت بوده است



لگد مال شدن خودم در کشور خودم

من در سال ۸۸ برای حمایت از گفتمان اصلاحات به ایران آمدم. آمدم که در دسترس خرد جمعی باشم. وظیفه ام در قبال کشورم را انجام دادم و انتظاری نداشتم.
اما نه تنها کشورم از من تشکر نکرد بلکه در ده سال اخیر لگد مال نیز شدم.
دوستان و نیروهای همسو با من بطور گسترده سرکوب و کشته، زندانی و یا تبعید شدند.
از سالهای جوانی ام همین را فهمیدم که در شبهای عید یا در قبرستانها بودم یا جلوی در زندانها و یا جاهایی از این دست.
سال ۸۸ که در اوج نیاز بودم، کارفرمای ایرانی یک ماه حقوقم را نداد و ضربه بزرگی به من زد. در ایران ده سال اخیر کلوپ کارفرمایان من نمی دانم و نمی خواهم بدانم که چه بودند و همچنین کارگران. فقط خروجی کارگران و کارفرمایانش برای من میزانی از امکان داشتن شد که پس از هفت سال که در این کار بودم ور هیچ شرکتی نتوانستم برادرم را بیاورم کنار دست خودم کار کند. امکان و اجازه اش به من داده نشد. و متاسفانه این موضوع به خانواده ام آسیب زد.
طبیعت ایران همین است که ضد هویت سبز است. اکبر و امثال اکبر و اکبر و اطرافیان اکبر در این کشور باید مچاله و بی دست و پا و ضعیف شوند تا بخورند زمین بطوری که دیگر نتوانند بلند شوند.
چهار پنج ماه پیش یکی از مدیران ارشد یکی از همین مافیاها زنگ زده بود و به راحتی می گفت کارگر معرفی کن. اما من وقاحتم در سطح خود آنها نبود که بپرسم میزان سفته کارگر معرفی شده از سوی اکبر چقدر باید باشد! آن تماس را محترمانه رفع و رجوع کردم.
باند مافیایی کارخانه داران بتن در سالهای گذشته برای من تنفر انگیز، مختل کننده و تضعیف کننده بوده است. در سال گذشته مدیر ارشدی که از من حمایت کرد تا بتوانم موقتا دو سه ماه در کارخانه جای ماندن داشته باشم، نمی دانم به چه دلایلی اخراج شد! ساعتی پیش مطلع شدم که شب عید نیز سه تا افراد اصلی من در شرکت که هم مودب بودند هم برای من اهمیت و ارزش قایل بودند و هم در کارشان نیز حرفه ای بودند، اخراج شده اند. تنها مانده ام در کشور خودم. خدایا به من رحم کن در سال کاری جدید و به دشمنان من رحم نکن. خدایا تو از استبداد و استعمار کشور من نگذر که دشمنان اصلی من آنها هستند که شرشان، پایین دستی های بی گناه را نیز شرور بار می آورد.
البته این نکته مهم نیز تصریح می شود که بطور کلی کارفرما و کارگر در کشور من ایران، یک حسن بزرگ نیز دارند و آن اینکه از جنس هم و لایق همند و خوب از پس هم بر می آیند و خوب حریف هم می شوند.
و البته همه اینها نیز هیچیک دلیل بر این نمی شود که ۵+۱ حق داشته باشند از کشور من سو استفاده کنند. همین که من از سوی ۵+۱ َضعیف نگه داشته شده ام تا نتوانم بر روی فضای کسب و کار این کشور انسان کش و سفله پرور یعنی ایران تاثیر مثبت بگذارم، خودش مصداق بارز دخالت در امور داخلی ایران است.
خدایا تو ۵+۱ را متوجه اشتباه خودشان مبنی بر اولویت ندادن به منافع ملی ایران در تعامل با ایران و تمرکز بر معامله با جمهوری اسلامی در این تعامل، بگردان و اگر هدایت نشدند، به ۵+۱ رحم نکن.
امین یا رب العالمین.
البته طی ده سال گذشته من همواره از کارفرمایی که در لحظه حال به اکبر کار داده است ممنونم. چونکه علی اکبر سیاسی است و بجای دسترسی به رانت های حکومتی، نظارت حکومتی رویش هست، بدیهی است که هیچ سرمایه دار عاقلی در این کشور به شدت عاقل و زرنگ! طبعا اکبر را به سمت خودش جذب نکند و با اکبر کار نکند. ترجیه ها بر کار کردن با امثال سپاه و دیگر مشتریان قول آسای منتسب به حکومت است که بهترین خرید ها را نیز از خیلی از کارخانه ها انجام می دهند. ماشین آلات فرسوده و ضد محیط زیستی کارخانه های بتن باید در سطح شهر راه بیفتند تا حکومت بتواند دنبالشان راه بیفتد برگه جریمه بنویسد و از کنار این سفره، در آمد داشته باشد. کلا سیستم در این کشور همین است. قابل اصلاح هم نیست. اگر بخواهد اصلاح شود، بجای اصلاح، تعطیل می شود و کارگران باید بنشینند توی خانه. این کشور در همه عرصه ها طوری اداره شده که اصلاحش کمر رژیم بعدی را خواهد شکست. بعبارت دیگر، یک مدیریت و حکومت آخوندی سپاهی بوده است.
خدایا، در این ده سال، کاری از دست من در این کشور بر نیامد و بذرهایی که از سرمایه جانم و جوانی ام در این کشور پاشیدم، ثمرش تقویت و تثبیت شرارت اشرار بوده است. خدایا تو خودت سیستم و دکوراسیون و رژیم این کشور را حتما تغییر بده. هزینه اش برای ایران هر چه که باشد، از شکست حق و راستی در ایران که همانا جنبش سبز بود، بدتر نیست. سپاس. امین یا رب العالمین.
ابوالفضل قدیانی در این کشور با آن سنش باید برود زندان و در زندان مثل بچه مدرسه ای ها از روی کتاب اینها رونویسی بعنوتن جریمه کند. جوانمان آرش صادقی است که در زندان کارش پر پر و پژمرده و پیر شدن است. محمد نجفی، نسرین ستوده و ‌.... کدامهایشان را بشمارم؟! زندانی بودن اینها در این کشور، مرگ فرشید هکی ها در این کشور نشانه چیست؟ بعدش در یک چنین کشوری می گن اکبر چرا در جا می زنه. من غصه این چیزها رو می خورم که جمع نشه یه باره بشه مصیبت بره کشور. اما متاسفانه زورم نرسید برای اصلاح کافی امور کشور. خدا را شکر که دست هر کی یه گوشی یه و خودشون از من آگاه تر ند و من تا همینجا هم که ملت را همراهی و مواظبت کردم انرژی زیادی از من رفت و رمق ندارم. هر کاری که در جهت منافع ایران و ملت ایران انجام داده ام وظیفه ام بوده و موجب افتخارم است و شرمگینم که کار چندان و قابلی هم از دستم برنیامده است برایشان.
ضمنا از کارفرمای امروزم بابت اینکه با اقامت دو سه ماهه ام در محل کارم مخالفت نکرد و توانستم این مدت را کرایه مسافرخانه ندهم، سپاسگزارم. و در کل، از معدل کارفرمایان، کارگران و اطرافیان نزدیک به خودم در فضاهای کسب و کار ده سال اخیرم در ایران، سپاسگزارم. من فقط امید به رحم خدا دارم. اگر از دیگران انتظار داشته باشم من را بفهمند و آسیبی که در راه آرمانهای جامعه دیده ام و هزینه ای که در این راه پرداخنه ام را درک کنند، به انتظارم نمی رسم و سرخورده می شوم. پس در این جامعه و جهان، من فقط به خدا امیدوارم.



علی اکبر ابراهیمی
پنج شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۸
۴ آوریل ۲۰۱۹
تهران

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است