استقلال سیاسی اکبر

تشخیص دادم لازم است در اینجا یکبار دیگر نیز تاکید و تصریح کنم که
آشنا شدن با دیدگاههای اکبر در زمینه سیاست ایران، ما را به این نتیجه و سطح شناخت ارتقا می دهد که می توانیم بفهمیم:

خانواده (یعنی مجموعه) فعالان سیاسی ایران معاصر
اعم از آنهایی که قدرت مرکزی ایران در واقعیت را در دست و اختیار دارند و ریاست، مدیریت و یا نمایندگی امور با ایشان است
و یا آنهایی که قدرت مرکزی ایران در واقعیت را در دست و اختیار ندارند و در زمینه های نظارت، انتقاد و راهنمایی، اعتراض و یا آلترناتیو سازی و یا آلترناتیو شدن فعالیت می کنند،

تک تک همگی آنها بدون استثنا در دیدگاه اکبر، در نظر اکبر، در جهان اکبر و یا هر چه که اسمش هست
از حداقلهایی برخوردارند.
منافع است، حق و حقوق است، مصونیت است، اعتبار است، چه است، حداقلهایی از هر چه که اسمش هست.

گاهی اوقات که از برخی ها شان ویژگی های ممتازی مشاهده می شود، آدم را بر سر ذوق می آورند و در دیدگاه آدم یا همان اکبر یعنی خودم، شایسته امتیازات ویژه ای نیز شناخته می شوند.

برای مراجعه آنها به اکبر نیز این افتخار را دارم که کتیبه ها و تکالیف و فرمهای لازم را در اختیار آنها قرار داده ام. دو پرونده برای تعاملم با سازمان ملل روی میز آن سازمان گذاشته ام و آنها می توانند با اقدام برای تقویت این دو پرونده در سازمان ملل، در جهت تلاش برای ارتباط گیری با اکبر بواسطه معاونت مالی سازمان ملل و یا دیگر معاونتهای آن سازمان، گام بردارند.
همان ده سال پیش که به ایران آمدم فراخوان علمی فرهنگی اکبر را با خودم به ایران آوردم. گفتم بروند در کنار یادداشت "هدف مشترک بشریت" کامنت بگذارند و به سوال "تو کی هستی" پاسخ دهند.
امروز هم بروند یادداشت هدف مشترک بشریت اکبر را از سازمان ملل مطالبه کنند و به سوال تو کی هستی پاسخ دهند.
مستقیما وقت مرا نگیرند، آرزوهای آنها خاطرات من است و ان و گه ها و فحاشی ها و مفت و حرام خواهی های معدل ایرانیان معاصر برایم تکراری، به درد نخور، مشمئز کننده و غیر الزام آور است.

گاهی اوقات برخی هاشان و برخی جریانات سیاسی به سمت و سویی می روند که مورد نظر و مورد تایید من نیست.‌ من این حق را برای خودم محفوظ می دانم که حتی در چنین مواردی نیز آن حداقلهای خیریه و عمومی اکبر که در بالا به آن اشاره شد را برای این گمراهان نیز مد نظر داشته باشم. و حتی این حق را نیز برای خودم محفوظ می دانم که چنانچه موارد خوبی در همین بدها مشاهده کردم، آن موارد خوب را نیز مورد تقدیر و تشویق قرار دهم.

من حق جنگ و دعوای متقابل میان انواع و اقسام ایرانیان را نمی توانم و نمی خواهم که از آنها سلب کنم. اما جنگ و دعواهایی که مستقیما با خود اکبر باشد و یا جنگ و دعواهایی که به سمع و نظر اکبر برسد و یا تاثیرش بر ایران، به هر نحوی گریبانگیر اکبر شود
احتمالا خواهند توانست که اکبر را مجبور به واکنشهایی موثر، صرفا عصبی و یا هر نوع دیگری از واکنشهای بی فایده و بی نتیجه و یا بافایده و با نتیجه نموده و تمرکز اصلی اکبر و تمرکزهای اصلی اکبر را به هم بریزند و اکبر را هم از پیشرفتهای علمی و هم از رسیدگی به اوضاع زندگی خودش و چیزی فهمیدن از زیبایی های زندگی و درک ایام جوانی زندگی اش بازدارد.


در
خانواده (یعنی مجموعه) فعالان سیاسی ایران معاصر
اعم از آنهایی که قدرت مرکزی ایران در واقعیت را در دست و اختیار دارند و ریاست، مدیریت و یا نمایندگی امور با ایشان است
و یا آنهایی که قدرت مرکزی ایران در واقعیت را در دست و اختیار ندارند و در زمینه های نظارت، انتقاد و راهنمایی، اعتراض و یا آلترناتیو سازی و یا آلترناتیو شدن فعالیت می کنند،
آنهایی که اصرار دارند حتما مفت و مجانی، به راحتی و با حرام خوری و با شکلها و وسایلی بد راه خودشان را طی کرده و فعالیتهای خودشان را انجام دهند و در مواجه با ولی نعمتان خودشان یعنی اکثریت مردم کشور که خاستگاههای اصلی قدرت هستند دست به صدقه طلبی و یا باج طلبی معطوف به پندار، گفتار و رفتار تاریک و غیر شفاف و از جمله گروگان گیری و تروریسم می زنند،
طبعا ممکن است که گاهی با من نیز رفتاری مشابه عادات رفتاری خودشان داشته باشند.
من این حق را برای خودم محفوظ می دانم که حداقلهای فوق الذکر را حتی برای چنین موجوداتی نیز مد نظر داشته باشم و بنا هم ندارم که وقتم را صرف توجه مستقیم به چنین موجوداتی کنم.



من خودم یک تنه و بدون کمک کشورهای ۵+۱ موفق شده ام تک تک همه اعضای خانواده فعالان سیاسی ایران معاصر را با ارتقای ایران به برخورداری از استانداردهای ذکر شده در این سند تقویت کنم و منت هیچیک از ابرقدرتهای معاصر و یا دیگر قدرتهای معاصرم بر سرم نیست. حتی اگر کشورهای ۵+۱ در سرآغاز قرن اول هزاره سوم از من وحشت نکرده بودند و پروسه پناهندگی من به سازمان ملل را در عرض چند روز با ریختن موفقیت مهاجرتی به پای من برایم به سرانجام رسانده بودند نیز فقط وظیفه شان را انجام داده بودند و نمی توانستند از من انتظار داشته باشند که در زمان لازم برایشان به آدم مشخص حمله کرده و وی را تحریک کنم و یا هر آنچه از این قبیل کارها و مزدوری ها. یعنی اگر کاری هم برای من انجام می دادند فقط وظیفه خودشان را در قبال یک پژوهشگر و نابغه انجام داده بودند و من باز هم استقلال سیاسی خودم را داشتم و بدهکار و مدیون آنها نبودم، چه رسد به این وضع که یکی دو دهه است مرا از میله های سازمان ملل در حالت تعلیق آویزان کرده اند تا درس عبرتی شوم برای هر جان ارزشمند و هویت اصیل و مستقلی که تمایل به استحاله شدن ندارد.

لازم به ذکر است هر چند که از محدودیتهای توان تاثیر گذاری و تعیین کنندگی ام در عرصه قدرت سیاسی در ایران آگاهم و برای این کار، مصرانه به روشهایی همچون حمله انتحاری روی نمی برم،
اما من خودم نیز در فضای سیاست داخلی ایران خنثی و بی سمت و سو نیستم.

طی هفته ها و ماههای اخیر، موضع آمریکا در مورد امور سیاست داخلی ایران بسیار با موضع من در اینمورد نزدیک و همسو و برایم تحسین برانگیز بوده است.
فقط ای کاش که با من مشورت کامل کرده بود و اولویت بندی هایم را نیز رعایت می کرد و با توان دفاعی و نظامی کشورم نیز کاری نداشت.
با همه اینها اما من داشتم معافیتی ویژه برای آمریکا در ۴ نوامبر یا ۱۳ آبان در نظر می گرفتم که یکساله و قابل تمدید نیز بود. فقط چونکه آمریکا قیمتش را نپرداخت یعنی توان دفاعی و نظامی آمریکا و دارایی ها و ثروتهای ملی آمریکا بطور کامل، جامع و مطلق به من تعلق نیافت، و چونکه من با کل اعضای ۵+۱ رودربایستی داشتم و در نظر آنها از شان و وجه ای ویژه برخوردار بودم، نتوانستم این کار را بکنم.
من باید تا همان سطوحی که اشاره کردم در این شرایط حساس در کنار آمریکا قرار می گرفتم. چونکه آمریکا بسیار همسو بود با من در زمینه امور سیاست داخلی ایران. اما این کار را نتوانستم بکنم‌. چونکه من "آدم خوبه" هستم و نتوانستم در کنار کشوری قرار بگیرم که کشورم را تحت فشار قرار داده بود.
فقط من همینک و همینجا در این سند رسما زیر بغل جوانی ایرانی به نام امیر عباس فخر آور چندین هندوانه می گذارم و ایشان را قهرمان ملی ایران اعلام می کنم. چونکه وی در این زمینه ها یعنی در زمینه همسویی آمریکا با اکبر در امور سیاست داخلی ایران، بسیار فعال و هوشمند عمل می کند. درود بر شرفت مرد، من خودم جرات نداشتم اینقدر با خودم همسو باشم، تو خود مرا نیز جلو زده ای. سپاس امیر عباس فخر آور. شاید امروز تنها باشی، اما در دلهای نسلهای آینده ایرانی جای داری.
معدل کارفرمایان ایرانی خیلی بی همه چیز و دزد و حرامخور و اختلاف افکن میان احشام هستند. از نصف بیشتر کارگران پرسیده بودند علی اکبر چه جوری کار می کنه و به من اجازه آوردن حتی یک کارگر یعنی حتی برادر بی کارم را هم نداده بودند. آیا من که کارگر ساختمانی هستم نباید شرکتهای به این ثروتمندی بتن به من سهمیه کفش کار می دادند؟ آیا چکمه را باید با پول خودم می خریدم؟ آیا دستکش را باید با پول خودم می خریدم؟
آنها در این آبانماه نه تنها به من یک "جای ماندن" ندادند که حتی زیر پایم را نیز با فرصت طلبی ها و بهانه جویی هایشان خالی کردند تا در ایران امنیت شغلی نداشته باشم. نشد که بیایم و با آمریکا مطلقا همسو شوم دیگر. من شهید شوم‌ که این جماعت ایرانیان معاصر حق شهیدش را بگیرند؟ من بروم و از عرصه های کسب و کار و زندگی و پیشرفت در ایران غایب شوم که یک چنین جماعتی که صبح بهشان می گویی سلام، کیر خر در پاسخ برای آدم می جوند حاضر شوند و حضور خودشان را توسعه دهند و چاقتر شوند؟
شاید من می آمدم، اما در این آبانماه بدن اکبر نیز رفته در هستی گشته و مشکلات و دردهایی را برای من پیدا کرده و هوشمندانه حتی سلامتی مرا نیز پس زده و استفراغ کرده است. من اصلا چه می دانستم که کمر درد چیست تا چه رسد به دیسک و قفل شدن کمر وسط ایستگاه بتن ریزی! خلاصه هر ادایی که به عقل بدنم رسید در این آبانماه بر سرم درآورد و جلویم را گرفت. نتوانستم بیایم دیگر،‌ برنامه های زندگی روزمره و برنامه های بلند مدتم برای مطالعات و پژوهشهای علمی و برای مبارزه، در اولویت قرار گرفت. کل ظرفیتهای نظامی و ثروتها و دارایی ها و خزانه های مالی آمریکا پیشکش، آمریکای نامصمم و بی لیاقت حتی یک چند تا دلار هم به من پیشنهاد نکرد که لااقل وسوسه بشم و معافیتی که برای چهار نوامبر ۲۰۱۸ مصادف با سیزده آبان ۹۷ برای آمریکا در نظر داشتم را برایش اعمال کنم.
دیگه فرصت رو از دست داد. حتما خودش بدون کمک اکبر می تونسته کار رو پیش ببره و دلش نیومده که به اکبر زحمت بده. چرا که اکبر یک شخصیت مرجع بین المللی باالقوه است و نباید چنین پتانسیلی خرج دعواهای میان ۵+۱ می شد. ممنونم.

من به امنیت کشورهای ۵+۱ اعتراض دارم و در مقابل امنیت آنها ایستاده ام و بدنم را همچون یک شمع مخالفت افروخته ام و دارم به پایان می رسم و تمام می شوم.
خدایا تو از حق و حقوق من نگذر.
ممنونم.
خدایا از اینکه تمایل من‌ به استفراغ زندگی است بر من خشمگین نشو. آدمهای اصلی و دلسوز ملت تحت سرکوبند و من از این بابت ناخشنودم. ارتقای سطح اپوزیسیونهای ایرانی را ده سال پیش از رژیم ایران خواسته بودم اما تقلای رژیم هنوز هم در جهت به لجن کشیدن پتانسیلهای آلترناتیوی خودش است.
خدایا برای ایمان من به خودت اهمیت، ارزش و احترام بیشتری قایل باش.
خدایا مرا از شر رژیم ایران و اپوزیسونهای ایرانی مصون و در امان بدار و حق و حقوق مرا از حلقوم و دماغ و چشمها و گوشهای آنها بکش بیرون.
در مورد کشورهای ۵+۱ نیز همین کار را بکن‌
تا بفهمند که قبل از لاس زدن با ترکیه و سازمان ملل و
صمیمیتهای عجیب و مشکوک با آن کشور و آن سازمان، اول باید خسارات غیر قابل جبران اکبر را جبران کنند
ممنونم خدایا، یه کم فعالتر و مسوولیت پذیرتر باش لطفا. کمرم سر کار تا شد و اون هم در این آبانماه، حماقت مرا به روی من آورد و آبروی مرا سر کار برد. پس تو کی می خواهی به داد من برسی و دستورات مرا اجرا کنی خدایا؟
دستور من بطور واضح، رفاه و آسایش زندگی شخصی خودمه. چونکه جواب ردی سازمان ملل رو ندارم، قبل از نفس راحتی کشیدن در ایران ۵+۱ مجبورم کرده اند که به فکر سفر و تحصیل جواب ردی سازمان ملل باشم. خدایا نخواب، چونکه من هنوز هم باید فر بخورم در این جهان.
خدایا رفاه و آسایش من از طرف معدلی تهدید و مورد حمله واقع شده که تشکیل شده است از رژیم ایران و اپوزیسیونهای ایرانی و کارفرمایان ایرانی و ۵+۱ و سازمان ملل و ترکیه و عموم هموطنان معاصرم.
خدایا از منافع و جایگاهها و حق حضور دائمی و اقامت غیر قابل ابطال اکبر در ایران نگذر و همچون یک سرباز و نگاهبان در پاسداری از حق و حقوق و منافع اکبر در ایران بکوش حتی اگر که من به زودی از ایران بروم.
ممنونم خدایا. یه خورده بهم برس. به دادم برس. این کشورهای ۵+۱ رو می خوای چی کار با وجود اینهمه ظلمهاشون به اکبر بازهم ازشون دل نمی کنی و شکنجه و سپس نیز نابودشون نمی کنی؟ خدایا من که از این زندگی با وجود از دست رفتن جوونی م اما هنوز چیزی ندیدم که سلامتی منو می فرستی به تعطیلات. خدایا من یک کارگرم و اگه سلامتی نداشته باشم باید بروم بمیرم چونکه نه تو خواهی آمد به ملاقاتم و یک قرون به من خواهی داد، نه خاتمی خواهد آمد ملاقاتم نه موسوی خواهد آمد به ملاقاتم و نه هیچ دسته گل دیگری. چونکه دسته گل اصلی فقط و فقط خودم و بدن خودم هستم. خدایا نخور این دسته گل را، صاحب دارد. مگر تو گاوی! ما رو باش داریم با کی صحبت می کنیم و اصلا با کی اومدیم سیزده به در! بدنم بیا منو یاری بده.



علی اکبر ابراهیمی
۱۷ آبان ۱۳۹۷
۸ نوامبر ۲۰۱۸
تهران

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است