آنها می خواهند اتباع و شهروندان کشورهای 5+1 شکنجه فیزیکی شوند

برای شکنجه فیزیکی اتباع و شهروندان کشورهای 5+1 نقشه هایی کشیده اند، عجیب است!
آیا همه سلولهای عصبی سیستمهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای 5+1 غافل و مشغول خواب هستند و یا آنکه آگاهانه تصمیم گرفته اند فعلا خودشان را به خواب بزنند؟
آنها می دانند که ادامه نیافتن حالت خفگی من و منجر نشدن چنین حس و حالهای بد و ناخوشایندی به مشکلاتی همچون سکته قلبی، برای من مهم است. حتی مهمتر از حرمت، کرامت، امنیت و ثبات اتباع و شهروندان کشورهای 5+1 و حتی مهمتر از ضرورت در معرض خطر شکنجه فیزیکی قرار نگرفتن اتباع و شهروندان کشورهای 5+1.
آنها می دانند که جوانی و سلامتی فیزیکی من وقتی دچار آسیبهایی همچون کهولت سن، بیماری و حتی نزدیک شدن به خطر سکته می شود، بطور اتوماتیک در دیدگاهم به لزوم و ضرورت سپر بلا شدن اتباع و شهروندان کشورهای 5+1 اعتقاد و ایمانی مطلق تئوریزه و متبلور می شود.
عوامل خفقان آور این روزهای من کدام هایند؟
چه کسانی نقشه هایی کشیده اند برای شکنجه فیزیکی اتباع و شهروندان کشورهای 5+1؟ دست چه عواملی در کار بوده است؟

من پول هنگفتی به هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی در ایران قرض داده بودم که بتوانند ایران سال2009 را به سمت یک حکومت وحدت ملی پیش برده و این کشور در آن روزها را از افتخار اداره و نمایندگی شدن با گفتمان اصلاحات برخوردار فرمایند.
رفسنجانی بطرزی آسان و غیر مسوولانه از میان رفته است و حق السکوتش را به خانواده مفت خور و خوش اشتهایش پرداخته اند! در صورتی که تکلیف دارایی هایی که از من قرض گرفته بود آخرش هم مشخص نشد. با پولهایی که از من قرض گرفته بود پیش و بیش از آنکه برای تامین منافع شخصی من و یا پیش بردن ایران به سمتی که مورد نظر و مورد تایید من بود گام بردارد، عملا جناح حاکم بر ایران را در تثبیت شدن اشغالگری هایش کمک کرد. نمی دانم خائن بود یا احمق اما علی رغم آنکه دوستش داشتم و دارم، کاری را که از وی خواسته بودم برای من و کشورم انجام نداد و من همه آنچه که به وی امانت داده بودم و خرج جناح حاکم کرده بود و با مرگ هاشمی از دستم رفته است را بیشتر از خود وی دوست داشتم و دارم.
مرگ بی موقع وی قبل از ادای رسم امانتداری و همچنین طرز مرگ وی، مرا نسبت به تاراج عریان ملت ایران و تثبیت وحشیانه اشغالگری نرمشکاران قهرمان در ایران نگران کرده است.

خفقان و تنگی نفس من همچنین از آنجا می آید که سیستم اطلاعاتی، امنیتی و قضایی ترکیه و ایران، مشترکا 500 دلار پول بی زبان مرا از جیبم زده اند و برای پس گرفتنش آنقدر دارند مرا می دوانند که من از کار و زندگی و برنامه هایم افتاده ام و از شغلم با حقوق 2200 و غذا و کفش و دستکش و چکمه و لباس کار و اقامتگاه و دیگر مزایا اخراج گشته ام. هنوز هم نپذیرفته اند که به مرحله استعلام هویت و آدرس صاحب آن ملت کارت برسیم!!! من فقط همان یک کار کوچک را با دادسرای جرایم رایانه ای و پلیس فتا داشتم که مرا به دادسرای محل سکونت ارجاع دادند.
سیستم ترکیه و ایران بطرزی ماجراجویانه مشتاق تحریک من برای ایفای نقش دلقکی ریسک جو و ریسک طلب بوده اند اما من برنامه داشته ام و دارم. برنامه من عبارت بود و هست از خواست زندگی. 

آرش صادقی را یکبار دیگر نیز وادار به اعتصاب غذا می کنند و تا این لحظه هیچگونه گزارشی نیز از طرف مادر مصطفی کریم بیگی ارایه نشده است. چرا؟ چونکه ایشان خودشان بازداشت شده اند و دست کم مدتی طول می کشد که ایشان بتوانند خودشان را نسبتا به وضعیت و موقعیت مناسبی برسانند. چه رسد که امکان و یا رمق گزارش حال و روز آرش را بیابند.

بچه ها هر یک در داخل و خارج تضعیف و آسیب پذیر شده و دچار خساراتی بازگشت ناپذیر شده اند. همسویی با اکبر در سال 2009 باید جایزه و مشوق و کیک و ساندیس و رانت و وام و غیره می داشت و نه چنین مصیبتهایی را. قابل پذیرش نیست.

چرا اتباع و شهروندان کشورهای 5+1 نباید سپر امنیتی چنین بلاهایی شوند؟! عجیب است.
مگر نه آن است که ما هر چه می کشیم در صورت فرمانبرداری حکام و مقامهای مسوول کشورهای 5+1 از اکبر، می توانست که بر سرمان نیاید.
وقتی که من داشتم حکام و مقامهای مسوول کشورهای 5+1 را مورد سوال و ملامت قرار می دادم و از جانب آنان _بطور نامحسوس و مثلا بواسطه ترکیه_ مورد فشار قرار می گرفتم اتباع و شهروندان کشورهای 5+1 کجا بودند که من در نظارت بر حکامشان و مورد سوال قرار دادن ایشان تنها و بی فریاد رس نمانم؟ چرا امنیت و ثبات آنها مستقیما از طرف حکامشان مورد حمله واقع نمی شد و امنیت و ثبات من مورد حمله قرار می گرفت؟

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است