توان و نای تحملم تمام شد و یک تصمیم گرفتم

توان تحملم تمام شد و یک تصمیم گرفتم

وضعیت چگونه است و مسوولانش کیستند

من هم باید داد بزنم که پلیس فتا چرا ستار بهشتی را کشته و هم باید داد بزنم که چرا پلیس فتا دوستان خارجی مرا که پونصد دلارم را دزدیده اند با سرعت مورد تعقیب قرار نداده و در این زمینه به من خدمات ارایه نداده و کمکم نکرده است!
احساس تحقیر می کنم. خیلی زیاد.

کشور ترکیه و اپوزیسیون ایرانی در این وضعیت من دست و نقش مستقیم داشته اند.
اصلا چرا مرز ترکیه باید به روی من بسته باشد که من بخواهم دنبال ویزای ترکیه بگردم و پانصد دلارم این وسط دزدیده شود؟

برنامه من ابتدا روشن شدن جواب سازمان ملل به درخواست پناهندگی ام بوده است و حتی پس از آنکه سازمان ملل به درخواست پناهندگی ام جواب ردی بدهد نیز برای "حمله انتحاری به رژیم حاکم بر ایران با شعار اعتراض به امنیت شش قدرت جهانی" تصمیم قطعی ندارم و در آن روز نیز بیشتر مایل به یک توافق با آن رژیم برای تداوم زندگی و مطالعاتم خواهم بود.

اما اقدام ترکیه مبنی بر بستن مرزش به روی "علی اکبر ابراهیمی ملت ایران و همه ملل جهان" و حتی روشن نکردن وضع حقوقی اکبر در اینمورد برای اکبر، عملا به معنی اراده ترکیه برای رویارویی اکبر با خطر، رویارویی اکبر با افتضاح و بطور کلی مواجه شدن اکبر با این دست چیزهای مضر و نامطلوب بوده است.
اپوزیسیون اصلاح طلب اطراف محمد خاتمی رییس جمهور پیشین ایران که چون سبز بودن به نفعشان نشد، بنفش شدند نیز در سال 88 چنین اراده ای را از خودشان بروز دادند.

من در صنف بتن ایران آبرویم رفته است از بس که تلاش کرده ام به ترکیه بروم و موفق نشده ام و راهم نداده اند. احساس می کنم خانواده ام نیز با هر بار مچاله شدن من، پیر و مچاله شده اند.

وقتی که به آنها گفتم دادسرای جرایم رایانه ای که کارم دقیقا به همانجا مربوط بوده شکایتم را ثبت نکرده و گفته به یک دادسرای عمومی در محل سکونتت برو، ترس و تعجب توامان در چهره خانواده مشاهده می شد. و وقتی که گفتم اداره امور اجتماعی وزارت امور خارجه نیز دعوی حقوقی ام را ثبت و پی گیری نکرد نیز دچار نگرانی مضاعف در مورد من شدند. مادرم می گفت به  دزدها امیدوار نباشم و ذهنم را درگیر نکنم و به تکرار از من می خواست که آن پول را فراموش کنم و به شغلم متمرکز شوم. 

اصلا چرا از اولش من باید می رفتم به دنبال پناهندگی؟
اصلا چرا سازمان ملل هنوز پاسخ درخواست پناهندگی مرا نداده است و من برای دستیابی به همین حداقل حقم باز هم باید آواره غربت شوم و پاسپورت مخدوش کنم با این رژیمی که کیف مدارک شناسایی مرا یکجا و یهویی از من می دزدد و در همان حال عزیزانم را نیز به قتل می رساند تا مثلا یک انتخابات مجلس برگزار کند؟
اصلا چرا محمد خاتمی از ترس خودش و یا کشورش در آن انتخابات به دماوند رفت و رای داد؟ مگر که من خودم مرده ام و آیا من خودم نمی توانم که از ترس خودم و یا کشورم در انتخاباتهای رژیم شرکت کنم؟
اصلا چرا کشورهای 5+1 در مورد عدم پاسخگویی سازمان ملل به درخواست پناهندگی ام و آسیب هایی که من از این بابت دیده ام به من جواب نداده اند؟

تداوم نوش جان کردن معجون زهرآگین فشارها را دیگر توان و نایی ندارم که تحمل کنم. سلامتی، جوانی، یک چیزهایی داشتم و
اراده من دیگر معطوف به کوس و کونهای نوامیس حکام و مقامهای مسوول کشورهای 5+1 نیست. اگر آن کوس و کونها خیلی ارزشمند است برای خودشان نگه دارند. اصلا ارزشمند هم هست، اما من دیگه کیرم بلند نمی شه از بس که سن و سالم گذشت.
پرونده درخواست پناهندگی من به سازمان ملل همچنان با همان plan B رسمیت خواهد داشت.
آنچه که plan A نامیده شده نیز بارها گفته ام برای آرشیو است. در آرشیوهای تاریخ نیز ثبت شده و من دیگر با آن گفتمان و تئوریها کاری ندارم. چونکه مغزم را خراب می کند و ارزش ذهن من بیشتر از آن است که مشغول ابتذال معدل حکام معاصرینم باشد.
هر جا هم که خشونتی، اعتراضی، چیزی برای اصلاح و ارتقای امور مردم و جوامع لازم باشد، خود آن مردمان و نخبگان سیاسی شان یک حرکتهایی می کنند و من نمی خواهم خودم به تنهایی همه آن جاهای خالی را پر کنم و یک تنه با اشرار نورانی دربیفتم و سالها بواسطه کینه توزی آن خدانشناسان مغرور و ستمگر بطور مداوم، منظم، دقیق، برنامه ریزی شده و محاسبه شده لطمه و آسیب و خسارت ببینم و آخر سر هم کارهایم برای دیگران ارزش نداشته باشد و یک چیزی هم از من طلبکار باشند!!!
اصلا چه معنی دارد تداوم فشارها و سختی ها بر علیه من که همواره سلامتی و جوانی ام را از من می گیرد و حالم را خراب تر می کند؟! آیا دیگران مرده اند که من باید دچار مشکل باشم؟ اگر که مرده اند پس اینهمه نان و آب و میوه و خوراکی فروشگاهها را که می خورد؟!!!
فشارهای روزهای اخیر در من تاثیر مهمی گذاشته و من تصمیم گرفته ام به روضه خوانی توی گوش حکام 5+1 پایان دهم و ایشان را به حال خودشان رها کنم که برای خودشان بچرند و بدرند و ....

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است