استراتژی دفاعی اکبر

باز تعریف خط مشی اکبر در مورد منازعات سیاسی معاصرینش

هر چند که من دارم برای خودم و خدا و حقیقت و آیندگان می نویسم،
اما شاید معاصرینم نیز همچون مگسان دور شیرینی در حال پرسه زدن در اطراف صدای اکبر و احتمالا _برخی از زنده ترین ها و سازمان یافته ترین هایشان نیز_ مترصد فرصتهایی جدید برای حمله هایی جدید به اکبر باشند.
اگر خدا را نمی شناسید لااقل اصل خودتان را _که با خدا هماهنگ است_ بشناسید و آزاده باشید.
اکبر فقط یک نفر است و غیر مسلح است و هنوز قدرت متمرکز جهان را نیز در اختیار نگرفته و احتمالا تا پایان عمرش نیز به چنان سطحی نخواهد رسید.
او توان و نای پذیرش صدمات، آسیب ها و خسارات جدید را ندارد. جوانی وی و ابتدائیاتی همچون زندگی و ثبات را با زجر کشی از وی نگیرید.

چنانچه سازمان های اطلاعاتی کشورهای 5+1 و یا برخی از دیگر کشورها نوشته های دو وبلاگ اصلی و رسمی من در بلوگ اسپوت را رصد می کنند، جدا از ایشان می خواهم که هر کدامشان از ظن و پیش فرض خودشان یار من نشوند و برای شناختن من و سیاستها و رویکردهایم ابتدا سعی کنند "اندیشه" مرا بشناسند.

در چشم اندازی که از اهدافم برای خودم ترسیم کرده ام، همه تک تک خانواده هایی که در جهان وجود دارند (آری منظور همان پایه ای ترین و ابتدایی ترین نهادهای اجتماعی هستند و همچنین نهادهای کلی تر جامعه) باید دعا گوی من باشند. و این موضوع، مستلزم محبوبیت مردمی و مقبولیت اجتماعی من است.

من با یک چنین اهدافی چگونه می توانم در هر یک از همه منازعات و درگیری های سیاسی و نظامی و امنیتی جهان دارای اعلامیه ها و موضع گیری هایی باشم؟!
آنهایی که قرار است من مخالف و بر علیه شان باشم مگر خانواده ندارند؟ من چگونه می توانم نیرویی در جهت ایجاد التهاب در آن خانواده ها باشم؟! بجز آنکه نفرت و دشمنی بپراکنم آیا نتیجه دیگری نیز خواهد داشت؟
اگر در مورد امور داخلی ایران نیز نظر داده ام، اما راههای توازن نسبت طرفهای ناظر به قدرت در ایران با خودم را نیز با تعریف و تبیین آن باز گذاشته ام تا طرفها در اثر این احتمال که شاید من دوست رقبایشان و دشمن  ایشان باشم از حسودی نترکند.
بدین ترتیب که سلیقه و اراده سیاسی من در امور ایران، تقویت و انسجام و ماندگاری جنبش سبز بود که با فعالیتهای تئوریک و نظری انجام شد.
اما چونکه من یک قدرت برتر نظامی و امنیتی در ایران نیستم،
_ضمن حفظ اهرم فشارم بر اعضای 5+1 بعنوان مسوولان آسیب دیدن سبزهای ایران و بعنوان مسوولان تداوم بقای حکومت فاسد جمهوری اسلامی در ایران پس از سال 2009_
 سلیقه سیاسی خودم در مورد امور ایران را برای خودم و در آرشیو و موزه خاطراتم نگه داشته ام و بر آن نه اصراری دارم و نه تاکیدی و اصرار و تاکید در آنمورد را وظیفه خود ایرانیان نامیده و به خود ایشان واگذار کرده ام.
جایزه های کثیف و تحقیر آمیز بابت مبارزات قهرمانانه با استبداد و یا استعمار از سوی جامعه ای که حتی حقوقی بدیهی و ابتدایی را نیز بعنوان جایزه و امتیاز برایم در نظر می گرفت و آن را نیز بلوکه و مشروط می کرد، به درد خودش می خورد و من نیازی به آن ندارم.
من حق دخالت نکردن در منازعات کثیف معاصرینم را برای خودم قائلم.

آری، رژیم جمهوری اسلامی ایران در سال 88 کاملا آماده اطاعت از اکبر بوده است. اما فقط چونکه اکبر از سوی اپوزیسیون ایران و از سوی دولتهای 5+1 بعنوان رهبر جنبش سبز معرفی نشده و به رسمیت شناخته نشد، رژیم ایران نیز نتوانست بطور جامع و به میزان لازم و کافی از اکبر حرفشنوی و فرمانبرداری داشته باشد.
به همین دلیل، اکبر نیز راه معامله را برای آن رژیم باز گذاشته است. بدین ترتیب که جمهوری اسلامی ایران باید از بابت مراجعه اکبر به یو. ان. ایچ. سی. آر به اکبر غرامت نامحدود بپردازد تا اکبر بتواند اوقات فراغت و وقت مطالعه و امکان سازمان یابی علمی، فرهنگی و صنعتی داشته باشد. بدین ترتیب جبری نیز برای حمله انتحاری اکبر به آن رژیم دیده نخواهد شد.

البته با توجه به اینکه شش قدرت جهانی هنوز هم نتوانسته اند سطح دیدار، مصاحبه و آشنایی من با ایران و ایرانیان را تا حد کامل به ابتذال بکشند و من بواسطه رفتار بزرگوارانه ای که با همه دیگران و از جمله با ایرانیان داشته ام و دارم هنوز هم از برخی حرمتهایی که توسط ایرانیان زیر پا گذاشته نشده اند برخوردارم و هنوز هم می خواهم که با افتخار و سربلندی موفقیت در خارج با ایران مواجه شوم و نه با ملامت کردن ایران از بابت شکستهای مهاجرتی ام،
به همین دلایل من قبل از گرفتن یک جواب روشن، رسمی و کتبی ردی سازمان ملل به درخواست پناهندگی ام نمی توانم اقدامات حمایتی مورد نظرم از سوی ایران را بپذیرم و این فرصت را به رژیم جمهوری اسلامی در ایران بدهم.

و چنانچه کشورهای 5+1 به سازمان ملل اجازه بدهند که یک جواب روشن، رسمی و کتبی قبولی به درخواست پناهندگی من تهیه و ارایه کند نیز من می توانم از ظلم رژیم ایران نسبت به خودم تا حدی صرفنظر کنم و حمایتم از حقوق بشر و جنبش سبز و اصرار سختگیرانه ام بر ارتقای استانداردهای اکبر در ایران را نیز پایان دهم و اینطور کارها را منهای مزایا و جایزه هایش به خود ایرانیان و به خود دولتهای 5+1 واگذارم. و بدین ترتیب بار وظایف و مسوولیتهای دیگران در زمینه اعتراض به مظلومیت سبزهای ایران را من به تنهایی به دوش نکشم.
در اینصورت نیز البته کشورهای 5+1 را بابت آنچه که در مورد ایران سال 2009 و از آن سال به بعد مورد نظر و مورد تاییدم بود و نشد، موظف به پرداخت غرامتی جامع _که باید شامل قدرت سیاسی در عرصه بین الملل نیز باشد_ به شخص خودم می شناسم. این پرداخت در هر صورت لازم و ضروری است، حتی اگر مجبور به هر گونه فداکاری و از جمله خرج و هزینه کردن ثبات و امنیت خودشان برای موفقیت در این پرداخت باشند.

من در مورد امور داخلی ترکیه هیچگونه نظر و گرایشی ندارم و وقت اضافه ای برای چنین موضع گیری هایی ندارم
و شان من حتی در ایران نیز یک مبارز سیاسی نیست تا چه رسد به دیگر کشورهای جهان.
قصد سفر به ترکیه را نیز ندارم. آنجا که از همدیگر متنفرند و نمی توانند به یکدیگر رحم کنند توانایی میزبانی از اشخاصی با جنس و خصوصیات اکبر را نیز نخواهند داشت. اگر می خواستند و نیازی به این سفر داشتند، تا به حال راهم داده بودند. مخصوصا با قوانین ضد اشتغال خارجیان که امروز در ترکیه به تصویب رسید عملا در واقعیت توانایی من برای رفتن به ترکیه تغریبا از بین رفت.
من یک انسان هستم و می خواهم از اوقات فراغت و وقت تفریح و وقت مطالعه برخوردار باشم. شان مبارز سیاسی بودن در جوامع عقب مانده را شش قدرت جهانی سعی کردند به من تحمیل کنند تا من مشغول شوم و جهان را به سوی دستاوردهای باالقوه پژوهشهایم _که امروز متوقف گشته و از بین رفته است_ رهبری نکنم.
چه زمان؟ در همان روزهایی که می گفتم مرا پشت درهای سازمان ملل بلاتکلیف و معلق نگه ندارید و یک جواب قبولی و یا ردی به من بدهید تا من تکلیف خودم را بدانم و برای خودم برنامه ریزی کنم.
اما با مسوولیت آن شش ابر قدرت معلق و منتظر نگه داشته شدم و آنگونه که آنها آگاهانه یا ناخودآگاهانه خواسته بودند از طرف سیستم با من رفتار شد و آن شش قدرت جهانی در اینمورد احساس مسوولیت نداشتند و اگر نگویم که اراده مشخصی از سوی ایشان بر علیه اکبر در کار بود، لااقل می توان گفت که کاملا بی خیال و بی تفاوت بودند و می توانستند کاری کنند و کاری نکردند. در حالی که مسوول بودند و جهان عرصه یکه تازی ها و جولاندهی های ایشان بود.
و بدین ترتیب من در نقطه عطفی به نام "سال 2009" نتوانستم با موفقیتهای چشمگیری در چندین زمینه به ایران بیایم و با سوغاتی معجزاتم همه طرفها در ایران را تحت تاثیر قرار داده و به تحسین وادارم و امور ایران را به سمت "مورد نظر و مورد تایید اکبر" هدایت و رهبری کنم.
و امروز نیز هر چند که نه چیز چندانی از نبوغم باقی مانده و نه پتانسیلی برای رهبری جهان دارم، باز هم می گویم که می خواهم زنده بمانم و زندگی کنم.
آیا اجازه هست؟
من یک جواب روشن، رسمی و کتبی قبولی و یا ردی به درخواست پناهندگی ام از سازمان ملل می خواهم.
کشورهای 5+1 باید به مانع تراشی های آگاهانه و یا ناخودآگاهانه خودشان در راه فعالیتها و اقدامات
سازمان ملل برای تهیه و ارایه پاسخ فوق الذکر به اکبر پایان دهند.
اینکه من وقتم را باید در محیط های کارگری بکشم تا بتوانم زنده بمانم و جامعه با این موضوع مشکلی نداشته باشد و به مرفه و قوی بودن من نیازی نداشته باشد و طرفهای منازعات با به رخ کشیدن جایزه های کثیف و یا تهدیدهای رعب انگیزشان مرا تحقیر کنند، نشانه یک فاصله بزرگ است بین معاصرینم و پتانسیل نبوغی که در من وجود داشت.
جوامع و ملتها خودشان مشکلات خودشان را حل و فصل کنند و تکلیف خودشان را با خودشان روشن کنند.
و هر یک از جوامع و کشورها که استانداردهای اکبر را رعایت کرده و ارتقا داده باشند در نظر من گرامی ترند.
خانواده هایی که متحد و منسجم و همدل و موفق هستند، میزبانان افتخار آمیز تری برای کمپینهای انتخاباتی اکبر خدا هستند و خانواده هایی که نه بزرگتر مهربان، محبوب و عادلی دارند و نه خرد جمعی بطرزی فعال و جامع در آنها فعال است و از همدیگر شکایت دارند و خون همدیگر را ریخته اند و در بازداشتگاهها به یکدیگر تجاوز جنسی کرده اند و سر ارث و میراث با یکدیگر جنگ دارند و .... میزبانان نسبتا آبرو بر و دردسر سازی برای کمپینهای انتخاباتی اکبر بینوا و بی شرف خواهند بود.
اراده اکبر معطوف به تحصیل رای مردم است، نه فقط بخاطر قدرت، بلکه همچنین بخاطر خوشایند و رضایت خدا.

آری، اهداف خودم خیلی با شکوه ترند. همانجا در خلوتی که با خدا و حقیقتی که در امتداد خداست داشتم حالم خوب و خوش بود و داشتم نفس می کشیدم.


 وقتی که کسی به حرف من گوش نمی دهد
وقتی که قدرت متمرکز را هنوز در اختیار نگرفته ام و نمی توانم همچون یک برادر بزرگتر و یا پدر، تبعات سیلی زدن به خطاکاران را کنترل و جمع وجور کنم، نظری نیز در مورد منازعات اکبر نشناس و کثیف سیاسی معاصرم ندارم. و این سیاست نشانه بی رحمی و بی مسوولیتی و غیر متعهد بودن من نیست و من حق دارم و موظفم که چنین راه و روشی را در پیش گیرم. در جامعه ای که نان خوردن من در سالهای 2009 آن توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران مشروط شده بود به تمیز کردن سنگ توالت های مردم اما ابطحی و دیگر سران رسمی جنبش سبزش در لندن و جاهای دیگر پشتوانه هایی داشتند و مزدوران بنفشش نیز کلی پول از من و دیگر نخبگان سبز ملت ایران می خواهند تا چاهار تا تو دهنی یواش و غیر جدی به مجرمان فاسد و ضد ضربه رژیم حاکم در آن بزنند.

خدایا، هر چقدر هم که تحقیرم کنند و به یک تفاله و آشغال پیر و بو گندو تبدیلم کنند، باز هم جهان از افتخار "سروری اکبر" برخوردار است. چرا که هنوز هم معجزه اشک شوق تو در چشمانم موج می زند و "یاد تو" از درون من جهان را معطر و دوست داشتنی کرده است.

سپاس، با احترام،
علی اکبر ابراهیمی
تابستان 2016


چکیده:
بعبارت دیگر؛

من دیگر اصرار و تاکیدی بر مجازات سران فاسد جمهوری اسلامی ایران ندارم
و اراده و تاکیدم بطور اتوماتیک منتقل و متمرکز شده است بر
تحمیل مجازات و تاوانی سنگین بر علیه اعضای 5+1
به جرم ثانیه هایی که از سال 2009 به بعد بر عمر رژیم فاسد جمهوری اسلامی در ایران اضافه گشته و از عمر من و از عمر نخبگان سبز ملت ایران، کم.
دیدگاهم در اینمورد نیز صلح طلبانه، دیپلماتیک و سیاسی است و نه خشونت آمیز. من خواهان استثمار مطلق آن جوامع توسط خودم و بر طبق قانون هستم.

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است