اکبر بهای ابتذال ذائقه ایران و ترکیه را پرداخت

خدایا شکرت که در کنار سبزها هزینه و بها پرداختم. می دانم که این کار در بلند مدت _در این جهان و یا در جهان پس از مرگ_ به نفعم خواهد شد.
نتوانستم جواب مشخصی که مربوط به خودم هم باشد از اداره مهاجرت ترکیه بگیرم. نمی دانم که چرا همه آن قدرتهای جهانی می ترسند از ابراز نظر روشن و رسمی در مقابل اکبر و در مورد اکبر و می روند اینطرف آنطرف پنهان می شوند و مخفیانه و نا محسوس به اکبر حمله می کنند و تیر و زخم می زنند.  خوب اگر اکبر ممنوع الورد است، چرا باید برود از پلیس مرزی بشنود؟ چه دردی و مرضی هست که خود مقامات مسوول رسما و با ذکر دلایل و قوانین مربوطه اطلاع نمی دهند؟
اما امروز که زنگ زده بودم به آنکارا، یک مشاور مهربان، محترم و قابل احترام در آن اداره بدون ثبت مشخصات من و فقط بر مبنای آنچه که خودم در مورد خودم به وی گفتم، اینگونه وضعیت مرا به من شرح داد که:
"بدلیل آنکه از ترکیه درخواست پناهندگی کرده ای و سپس صرفنظر کرده ای و در سال 2009 به ایران رفته ای مطابق قوانین برای تو منع بدون مدت معین ورود به ترکیه گذاشته شده است. و من که شخصا امیدوار نیستم تداوم پی گیری هایت به نتیجه ای بینجامد."
پس من در ترکیه نه آدم کشته ام و نه جنایت کرده ام و نه نفرتی نسبت به من در ترکیه وجود دارد. فقط طبق قوانین ترکیه از ورود به خاک ترکیه منع شده ام.
من در سال 2009 نمی خواستم به ایران بیایم اما در فاصله کوتاهی خواستم و تصمیم گرفتم که به ایران بیایم و آمدم. از من پرسیده شد که برای چه به ایران می روی و من گفتم که موضوع ملی است. ای کاش همانجا درد دل کرده بودم در مورد موضوعات مبتذل ایرانی که من آنها را ملی خوانده بودم و بخشی از بار سنگین روی دوش خودم را نیز روی کت و کول دولت ترکیه بار می کردم.
امروز می بینم که برای به ایران آمدن در سال 2009 بهای سنگینی پرداخته ام. اما خدای را شکر و سپاس که این راه را برگزیدم و سره از ناسره در فضای سیاست داخلی ایران تا حدودی برایم تمیز داده شد و دوستی ها و دشمنی ها با ملت ایران در فضای سیاست داخلی ایران را جزیی تر، دقیقتر، واقعی تر و بهتر شناختم.
اگر هفته گذشته از ایران رفته بودم، هم از نظر سیاسی احساس می کردم که به قدرت متمرکز در ایران نزدیکتر شده ام و هم می توانستم مثبت گرا تر شوم. اما نشد و باز هم به موانع و سختی ها خورده ام.
اما من وقت زیادی در این دنیا برای هدر دادن ندارم. تنها راه من آن است که فرض کنم موفق و کامیاب هستم. در اینصورت نیرویم کمتر صرف تنفر از دشمنان و نیروهای متخاصم خواهد شد. آنها همه شان خوب هستند، چونکه مجوز فراموش کردنشان را به من داده اند.
اکبر بدلیل بها دادن به ایران و ایرانیان، از طرف ترکیه مجازات شد.
اگر همانجا می ماندم و فرصت ایجاد یک جنجال سطحی و پوچ و دروغین رسانه ای در حول و حوش خودم _بعنوان یک نیروی ناشناخته برضد جمهوری اسلامی_ را به فضای رسانه ای و سیاسی ایران می دادم و به سازمان ملل می گفتم که به همین واسطه جانم در خطر است، الان احتمالا در آمریکا یا کانادا یا استرالیا و یا اروپا بودم.
اما چونکه ممکن ترین اقدام اخلاقی در آن شرایط را انجام دادم و به ایران آمدم تا در دسترس خرد جمعی باشم تا به تناسب شان و وزن اجتماعی واقعی ام در صورت لزوم به من رجوع شود و .... و  آمدم که در کنار هم مسایل و امور مربوط به ایران را مورد بررسی قرار دهیم و به مسایل احیانا به من مربوط نیز با حضور خودم پرداخته شود و .... شده ام آدم بد و مجرم و ممنوع الورود و .... .
اکبر بهای ابتذال ذائقه ایران و ترکیه را پرداخت.

اکبر بدلیل بها دادن به ایران و ایرانیان، از طرف ترکیه مجازات شد.
اکبر بهای ابتذال ذائقه ایران و ترکیه را پرداخت.

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است