کف مطالبات اکبر از کشورهای 5+1

وزارت دفاع چین،
وزارت دفاع روسیه،
وزارت دفاع آمریکا،

وزارت دفاع فرانسه،

وزارت دفاع انگلیس و 

وزارت دفاع آلمان،

شما حق و فرصت دارید در مقابل چهار مطالبه ای که در سطور زیر مطرح می کنم هر طوری که دلتان می خواست از خودتان و کشورهای مطبوعتان دفاع کنید. هر طوری که خودتان صلاح می دانید و گمان می کنید که در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت به نفعتان است، این کار را انجام دهید.


مطالبه اول:


من یک جواب روشن، رسمی و کتبی قبولی و یا ردی به درخواست پناهندگی ام از یو. ان. ایچ. سی. آر می خواهم.
کشورهای 5+1 در اینمورد مسوولند و باید هر چه زودتر جواب درخواست پناهندگی مرا از یو. ان. ایچ. سی. آر گرفته و به من ارایه دهند تا من مجبور نباشم باز هم ایران را بمنظور مراجعه به یو. ان. ایچ. سی. آر ترک کنم. چرا که من قصد  دارم به زودی این کار را انجام دهم. من بارها چنین کاری را انجام داده ام. اما رسیدن به جواب فوق الذکر که حداقل حق هر پناهنده بوده و چیزی بیش از یک هدف مقدماتی و اولیه نبوده هنوز هم برای من یک هدف دست نیافتنی و رویایی مسحور کننده باقی مانده است.
هر بار که من ایران را بمنظور مراجعه به یو. ان. ایچ. سی. آر و گرفتن یک جواب روشن، رسمی و کتبی قبولی و یا ردی ترک می کنم بخش عمده ای از نیروهای مالی، مادی و معنوی ام تحلیل می رود و من به شدت ضعیف می شوم.
وقتی که من تضعیف می شوم نمی توانم در راه ساختن یک زندگی با ثبات برای خودم به پیشرفتهای محسوسی برسم و حتی از رفاه و آسایش که یکی از مقدمات مطالعه، تحقیق و توسعه است نیز محروم می مانم.
انگیزه های درونی من و چشم انداز اهداف خیر خواهانه اجتماعی من در اثر جدایی و دوری طولانی مدت از همدیگر و در اثر ریفلکسهای بی ربط و نا مناسب 5+1 و در اثر بی نتیجه بودن دوندگی ها و سختکوشی های پر شور و نشاط و پر امیدم ظاهرا کم رنگ شده اند و من به سمت فقط به خودم اندیشیدن سوق یافته ام و در اوضاع و شرایطی که انگیزه ها و چشم انداز اهداف در آن به التماس برای توقف فحاشی، ضرب و شتم و دیپورت تنزل یافته و خلاصه و محدود می شود، خود زندگی نیز در غیاب نبوغ، استعدادها و انگیزه های ذاتی و خدادادی و چشم انداز اهدافم دیگر جذابیت دو سال پیش و سه سال پیش و چهار سال پیش و پنج سال پیش و ده سال پیش و پانزده سال پیش را برایم ندارد.
با این توضیحات می خواهم بگویم که من دیگر توان تحمل یک ضربه محکم و ضعف شدید دیگر را در خودم نمی بینم و خطر مرگ در اثر مشکلات را به خودم نزدیک می بینم.
امروز یک جواب روشن، رسمی و کتبی قبولی و یا ردی از سوی یو. ان. ایچ. سی. آر به درخواست پناهندگی من اتفاقی در جهت خلاف تشدید آسیبها و ضعفهای من خواهد بود.
شايد بتوان مطالبه مطرح شده در سطور و پاراگرافهاي فوق را اينگونه نيز تفسير و تعبير كردكه امروز ديگر فقط يو. ان. ايچ. سي. آر واسطه ميان اكبر و سازمان ملل نيست. بلكه علاوه بر آن، سفارتخانه هاي كشورهاي 5+1 در ايران نيز واسطه ميان اكبر و سازمان ملل هستند و مي توانند در جهت حمايت از اكبر اقدام كنند. و فراهم كردن امكان و فرصت مهاجرت اكبر به يك كشور پيشرفته غربي نيز يك نوع حمايت متناسب با شرايط روز اكبر طي سالهاي گذشته و طي يك و نيم دهه اخير بوده است.
سفارتخانه هاي كشورهاي 5+1 در ايران بايد به احترام حقوق و منافعي كه اكبر در كشورهاي 5+1 دارد و به احترام حقوقي كه خدا بر كشورهاي 5+1 دارد در جهت اقدام براي حمايت از اكبر گام بردارند. 


مطالبه دوم:


چه شده، چه خبر است! من مگر که چه می خواهم؟ فقط "هدایایی (انعامی) بنده پرور از سوی سازمان ملل" را می خواهم.


من مدارک هویتی رسمی بومی همه کشورهای جهان مبنی بر اینکه من اهل آن کشورها هستم را می خواهم. واسطه این کار باید سازمان ملل باشد. در اینمورد کشورهای 5+1 موظف به فعال شدن هستند. اما من دوست دارم که حکومت رسمی کشور خودم (ایران) در اینمورد فعال شود.
من خواهان حمايت جامع و كامل سازمان ملل از خودم و سازمان باالقوه مورد نظرم هستم. حمايتهاي گسترده ای كه از جانب بخشهاي مختلف سازمان ملل و با اجماع و حمايت كامل همه كشورهاي جهان انجام بگيرد. كشورهاي 5+1 موظفند و بايد در جهتي گام بردارند كه روياي "حمايت سازمان ملل از اكبر" به وقوع بپيوندد.
اگر آن حمايت گسترده، جامع و كامل محقق نشد، حمايتهاي محدود تر از سوي سازمان ملل (همچون حمایتهای مربوط به پناهندگی) را هم مي پذيرم.
امروز كه از حمايتهاي گسترده، جامع و كامل سازمان ملل خبري نيست من حاضرم از حمايتهاي مشترك و واحد كشورهاي 5+1 نيز برخوردار شوم و همچنين از حمايتهاي ايران.
و امروز كه از حمايتهاي مشترك و واحد كشورهاي 5+1 و از حمايتهاي گسترده، جامع و كامل سازمان مللخبري نيست من حاضرم از حمايتهاي تنهايي هر يك از كشورهاي 5+1 نيز برخوردار شوم و همچنين از حمايتهاي ايران.
من امروز نيازمند حمايت هستم و كشورهاي 5+1 نيز همچون ايران موظف به اقدام در اين زمينه هستند. و بلكه وظايف و مسووليتهايي وي‍ژه در اين زمينه دارند، ويژگي هايي كه حتي ايران نيز فاقد آنهاست و خارج از ظرفيت و توان ايران است.


مطالبه سوم:


ظاهرا من يك پولي بابت پول خاك و يا پول اقامت به دولت تركيه بدهكارم. البته به ياد ندارم كه دولت تركيه هيچگاه اين موضوع را به من تذكر و يا حتي اطلاع داده باشد _و یک بار هم در روزهای سخت زمستان پول یک دوره زمانی محدودی را از من خواسته بودند و من هم داده بودم_ و در آخرين ديدارم با مسوولان تركيه اي، ايشان در حين فحاشي و ضرب و شتم من براي اولين بار اين موضوع را (موضوع بدهکار مالی بودن من به دولت ترکیه را) به من اطلاع دادند.
من خواهان پرداخت شدن آن پول به واحد مربوطه در دولت تركيه هستم و انجام اين كار وظيفه دولت ايران است. اما با توجه به اين كه دولت ايران به اين وظيفه اش نيز عمل نكرده و نمي كند، كشورهاي 5+1 موظف و مسوول به انجام اين كار نيز هستند.

مطالبه چهارم
 :


همانگونه که هفته گذشته نیز به آن نیروی اطلاعاتی و امنیتی محترم و نامحسوس جمهوری اسلامی ایران در بزرگراه همجوار با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران گفتم و با گفته ام خیالش را راحت و زحمتش را کم کردم تا دیگر امیدی به خریدن اکبر و یا مرعوب ساختن اکبر و یا ماموریت دادن به اکبر نداشته باشد، اصلی ترین و مهمترین سرمایه من همین است که انگشت گذاشته ام روی امنیت کشورهای 5+1 و امنیت کشورهای 5+1 در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت را به چالش کشیده و تهدید و تحدید کرده و با خطر مواجه ساخته ام و هیچ دلیلی نیز نمی بینم که اراده ام در اینمورد را تغییر دهم.

این موضوع (موضوع اعمال فشار اکبر بر کشورهای 5+1) رسما در سند ریفلکس اکبر به توافق ژنو مطرح و ثبت شده و به سفارتخانه های آنها در تهران نیز ابلاغ گشته است.

من هیچ دلیلی نمی بینم که اراده ام در اینمورد را تغییر دهم مگر آنکه از سوی کشورهای 5+1 به مطالبات در سند ریفلکس به توافق ژنو تصریح شده ام پاسخ داده شود. و یکی از اصلی ترین و مهمترین مطالبات من از کشورهای 5+1 به موضوع سرکوب جنبش سبز ملت ایران مربوط می شود.

جنبش سبز ملت ایران نماد شرف و حیثیت و آبرو و اعتبار ملی ایرانیان بود و سبزهای ملت ایران، نمادهای شرف و حیثیت و آبرو و اعتبار ملی ایرانیان بودند. وضعیت و شرایط سبزهای ایران طی سالهای اخیر و بخصوص طی ماههای اخیر، نشانه وخامت وضعیت معدلهای شرف و حیثیت و آبرو و اعتبار در میان ایرانیان و نشانه وخامت وضعیت معدل آن معدلها بوده است. و این موضوع در نظر من پسندیده نیست و باید تغییر کند. 
و من کشور و ملتم را دوست دارم. حاکمیت سیاسی ایران باعث شکست و رسوایی ملی فوق الذکر برای ایران و ایرانیان بوده و باید به زیر کشیده شود.
 و من هرگز اجازه نداده ام کشورهای 5+1 با رژیم آدم ربایان، جنایتکاران و شیاطینی که ملت ایران را به این حال و روز دچار ساخته اند بر سر ایران و ملت ایران معامله کنند و در همین راستا به پشتوانه ذکر ناخودآگاه اسماء و صفات خدا، امنیت کشورهای 5+1 را پیش چشمشان آورده ام.
امروز سران کشوری و لشگری ایران در مورد نحوه موضع گیری در مورد سبزهای مردم ایران به نتایج قطعی و نهایی خود رسیده اند و طی روزهای اخیر یک بار دیگر حملات خود بر علیه پویش و جنبش سبز ملت ایران و رهبران نمادين در حصر آن را بطور محکم و غیر قابل بازگشت تکرار کرده اند. چرا که در راه تلاش برای انحراف افکار عمومی و مخفی نگه داشتن مفاسد بو گندوی خودشان هیچ راه و چاره بهتری بغیر از تداوم ظلم بر هویت سبز ایران و همچنین تداوم لاس زدن و بده بستان کردن با 5+1 در یک بازی سیاسی اتمی به مغزشان خطور نکرده است.
آنها در پاسخ به تلاشهای رییس جمهور ایران آقای حسن روحانی برای رفع محدودیت از سبزهای مردم ایران، موفق شده اند وی را مجبور به موضع گیری بر علیه جنبش سبز مردم ایران نمایند تا شاید اندکی از تلاشهای رییس جمهور در زمینه رفع ظلم بر جنبش سبز مردم ایران به نتیجه برسد.
من دارم  به وضوح می بینم که علی رغم پیروزی های سبز بواسطه آقای روحانی اما آقای روحانی یک ابزار مناسب و بهترین ابزار ممکن برای دوام و بقای حکومت شیطان و عربده کشی های حق به جانبانه آن در ایران است. روحانی در فضای سیاسی ایران چه کار کرده؟ روحانی فقط سبزهای داخل سیاهچال و یا قبرستان و یا تبعید و یا انزوای مردم ایران را بعنوان مقامهای مسوول رسمی نابسامانی ها به مردم معرفی کرده است. و همچنین بعنوان صاحب امتیازان درجه اول ننگ عقب نشینی های ننگین هسته ای ایران.
مشکلات داخلی و نارضایتی های روز افزون عمومی در داخل و مشکلات خارجی یک سیل ترسناک و ملموسی از فشارها بر رژیم ایران ایجاد کرده بود که روحانی فقط بعنوان سدی در مقابل آن سیل عمل کرد. روحانی چه کار کرد؟ فقط مردم را باز هم به حالت تعلیق بازگرداند. قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 2013 ایران مردم وجدانشان نسبتا فعالتر شده بود و کمی به یاد سبزها و موسوی افتاده بودند و از سبزها سراغ می گرفتند و کمی ذکر خیر ایشان را می گفتند و بر بی گناهی و مظلومیت سبزها تاکید می کردند. اما پس از انتخابات که تا حد ممکن تدابیر لازم برای معلوم نشدن اراده ملت در آن بکار گرفته شده بود و پس از مشخص شدن آراء و نظر صریح و قاطع ملت در انتخابات که حاکمیت سیاسی ایران هنوز هم حاضر به شنیدن صدای آن نشده است آقای روحانی آنگونه که باید در مورد حمایت از سبزهای ملت ایران اقدام نکرد و مردم باز هم به نگرانی های مالی، جسمی و روحی درگیر و مشغولند و فرصت فکر کردن به سبزهای خودشان و سراغ گرفتن از آنها و کشف این موضوع که آنها اصلا کجا غیبشان زده است را ندارند.
سیاستهای آقای روحانی برای من قابل احترام است و می دانم که تداوم تحریمها و  اوضاع نابسامان اقتصادی روزمره در ایران و همچنین حمله آقای روحانی به جنبش سبز مردم ایران از جمله مواردی هستند که می تواند آقای روحانی و سیاستهای ایشان را تضعیف کند.
اما همه اینها هیچیک باعث نمی شود که من از تمرکز بر محور برنامه های خودم در مورد امور سیاسی ایران منحرف شوم. با این توضیح می خواهم بگویم که آقای روحانی برای من قابل احترام هستند و ایشان نباید هیچگاه از دست من و یا سیاستهایم در قبال ایشان ناراحت شوند. آقای روحانی برای من قابل احترام هستند اما قابل حمایت جدی از طرف من نیستند و من مسوولیت چنین حمایتی را نمی پذیرم و نپذیرفته ام و هر جایی که آقای روحانی مانعی بر سر راهم است و ضربه ای به من می زند در آن لحظه و در آن مورد یک دشمن و نیروی متخاصم بر علیه من است.
و حسن روحانی رییس جمهور ایران نیز در حملات روزهای اخیر بر علیه جنبش سبز مردم ایران دست داشت. بدون اینکه احساس کند به تشکر از سبزهای مردم ایران از بابت توافق ژنو و از بابت رییس جمهور شدن نیاز دارد.
در انتخاباتی که بجز سعید جلیلی بقیه دیگر کاندیداها از طمع پیروزی در انتخابات، با شعارها و ادعاهای اصلاحات محور و نزدیک به سبز به میدان آمده بودند (در انتخابات 92) زرنگ ترینشان همین حسن روحانی بود که حتی تنها کاندید اصلاح طلب و سبز را نیز مجبور کرد به نفع وی کنار بکشد.
روحانی حتی به یک کاندید اصلاح طلب حداقلی (عارف) هم رحم نکرد و همچون احمدی نژاد ولایتمدار و برخی از اطرافیانش در اواخر دوران دولتشان که در از بین بردن ذیحقان اصلی شعارهای اصلاحات محور و سبز دست داشته اند روی شعارهای اصلاحات محور و سبز انگشت گذاشت تا اجماع ملی دهها میلیون از مردم سبز ایران را بشکند و به هم بریزد. و عارف بزرگ از شرمش کنار کشید تا چنین اتفاقی نیفتد.
و من بعنوان یکی از سبزهای ملت ایران که رژیم استبداد مانع دفاع، حمایت و حفاظت جامع و کافی رهبران سبزم از حقوق و منافع من و کشور و ملت و همفکران و همراهانم شد و حضور خودم در میدان سیاست و نظر داشتن به در اختیار گرفتن زمام قدرت متمرکز ایران - هر چند بطور موقت- را برایم به موضوعی لازم و ضروری مبدل ساخت به نفع روحانی کنار رفتم و آرای دهها میلیونی خودم را به روحانی بخشیدم. من توافق مقدماتی ژنو را به روحانی بخشیدم و .... . اما روحانی نتوانست چهره غير سبز و يا حتي ضد سبز خودش را بیش از پیش مخفی نگه دارد و با اظهاراتش در بزرگداشت روز نکبت استبداد دینی که بر اساس دروغ و وارونه تبلیغ کردن واقعیت شکل گرفته بود، بر عليه جنبش سبز ملت ایران موضع گيري كرد تا اراده حکام غیر منتخب و عصبانی ایران و ایادی و بازوهای امنیتی ایشان مبنی بر تحریک جنبش سبز به تندروی اعمال شود.
روحانی پس از بدست آوردن مقام رياست جمهوري و توافق مقدماتي ژنو خيالش راحت شده كه ديگر نيازي به سبزها ندارند. و عملا اعلام کرد که سپر محافظتی سبزهای مردم ایران نخواهد بود.
روحانی عملا اعلام کرد که سپر محافظتی سبزهای مردم ایران نخواهد بود. 
 اما
سبزهای مردم ایران باید از سپرهای محافظتی کافی برخوردار می شدند و نباید به تنهایی مورد حمله واقع می شدند.
بخشهای نهایی این کار (سپر محافظتی ساختن برای سبزهای مردم ایران) با کشورهای 5+1 در سند ریفلکس به توافق ژنو انجام شد تا کشورهای 5+1 در قبال سبزهای مردم ایران پاسخگو تر و مسوولیت پذیر تر شوند.
این کار (تقسیم عادلانه و داوطلبانه امنیت خود با سبزهای مردم ایران) باید از سوی خود ایران و معدل معدلهای ایرانی و معدل ایرانیان معاصر نیز انجام شود. تا ایرانیان خودشان نیز در قبال سبزهای خودشان بیشتر و تا حد کافی برای مورد ظلم واقع نشدن سبزهایشان مسوولیت پذیر شوند.
و اعمال فشار و تشدید فشار و تحریم و فشار معطوف به انقلاب داخلی در ایران و یا اگر انقلاب نشد جنگ خارجی بر علیه ایران 
بمنظور آزاد سازی نیروها و نهادهای نظامی و امنیتی ایران از چنگ راست افراطی ایران و انجام شدن "اصلاحات سبز" در ایران از جمله وظایف و مسوولیتهای فوری کشورهای 5+1 در مورد ایران و در قبال من است. 
البته اگر کشورهای 5+1 ترجیه می دهند که حمله گسترده نظامی به جمهوری اسلامی ایران را تا چند روز پس از برگزاری انتخابات پیش روی مجلس در ایران به تعویق بیاندازند و یک مدت با رژیم ایران لاس بزنند و معاشقه به راه بیاندازند و ارتباطات و تعاملات عمیق ایجاد کنند تا پازلهای تصویر بصری رسوایی رژیم مدعی استکبار ستیزی و سازش ناپذیری جمهوری اسلامی ایران را تکمیل کنند خودشان می دانند و ریسک و عاقبت اقداماتشان با خودشان است و من از برنامه آنها در این زمینه چیزی نمی فهمم و چنانچه آنها چنین برنامه ای داشته باشند هم مسوولیتش با خودشان است و هم محاسباتش باید با خودشان باشد. 
و من مسوولیت تاخیر در اعمال فشار بر ایران را نمی پذیرم و من مسوولیت تاخیر در تشدید فشار بر ایران را نمی پذیرم. 
البته وقتی که از بیرون به موضوع نگاه می کنم به نظرم می رسد که به کشورهای 5+1 یک پیشنهاد ارایه دهم:
"من ثابت کردم که در مبارزه با حکام مستبد جمهوری اسلامی ایران، جدی هستم. من از لغو تحریمهای ایران حمایت نکردم و هرگز مسوولیت لغو تحریمهای ایران را نپذیرفتم و همواره مسوولیت توافق ژنو را متوجه خود کشورهای 5+1 کردم.
و امروز برای نجات کشورهای 5+1از بن بست، ایده زیر را مطرح می کنم:
من با رفع کامل تحریمها بر ضد ایران و با سرمایه گذاری خارجی در ایران در عین حالی که یک تاریخ دقیق برای حمله گسترده نظامی به ایران تعیین گردد مخالف نیستم.
اما امروز نوبت حمایت جدی کشورهای 5+1 از موضوع حقوق بشر در ایران است. امروز کشورهای 5+1 می توانند ادعا کنند که از بابت توافق ژنو و نادیده انگاشتن موضوع حقوق بشر در ایران دچار وجدان درد شده اند.
اراده کشورهای 5+1 برای حمایت از حقوق بشر در ایران باید توسط قوای نظامی کشورهای 5+1 پشتیبانی شود.
موضوع تحریمها و اعمال و تشدید فشار معطوف به انقلاب در ایران و یا جنگ بر ضد ایران نیز باید به همین سمت و سو بچرخد. (یعنی به سمت و سوی حمایت از جنبش سبز ملت ایران و خواستار نرمش قهرمانانه حکومت ایران در قبال حقوق بشر و جامعه مدنی در ایران شدن).
آنگاه کشورهای 5+1 در مورد موضوع سرکوب جنبش سبز ملت ایران متهمان ردیف اول نخواهند بود و متهمان ردیف اول و مسوولان اصلی سرکوب جنبش سبز ملت ایران حجه الاسلام و المسلمین سید علی خامنه ای (ملقب به آیت الله) و ایادی اش خواهند بود و کشورهای 5+1 متهمان ردیف دوم خواهند بود." 
شاید مردم مظلوم، بی گناه و گرفتار ایران از خیر و مصلحتی که من بعنوان یک ناظر فعال امروز برای ایران در نظر گرفته ام در کوتاه مدت کمی دچار پریشانی و بی ثباتی و درد و مشکلات شوند و حتی از من ناراحت شوند و از من بدشان بیاید، اما من همه آنها را دوست دارم و از اطرافیان نزدیک به خودم می دانم و می شناسم.
همچنین من کوست و کون نوامیس ایرانیان دور از اکبر را به سربازان و نظامیان کشورهای 5+1 پیشکش می کنم.
و ایرانیان دور از اکبر هیچکس نیستند بجز همانهایی که کاندیداهای انتخاباتی در ایران را برای موضع گیری بر علیه جنبش سبز و سبزهای ملت ایران در تنگنا قرار می دهند و عزیزان سبز ملت ما را با تهدید و تحدید مواجه ساخته اند. همانهایی که میر حسین موسوی، زهرا رهنورد، فخر السادات محتشمی پور، مصطفی تاج راده، عیسی سحر خیز، محمد نوری زاد، رجایی، قاسم شعله سعدی، محمد سیف راده، عماد بهاور، حسن اسدی زید آبادی، عبد الله مومنی، فیض الله عرب سرخی، سعید حجاریان، عطا الله مهاجرانی، محمد خاتمی، محمد رضا خاتمی، محمد ابراهیمی، هدی صابر، عزت الله سحابی، هاله سحابی، محمد مختاری، مرتضی کاظمیان، طاها پارسا، علی مزروعی، محسن کدیور، ابوالقاسم فنایی، صادق زیبا کلام، عبد الله رمضان زاده، محمد قوچانی و .... را با تهدید و تحدید مواجه ساخته اند.
یعنی نامهایی را که در سال 2009 از نیروهای همگرا با اکبر بوده اند و اگر اصلا بد هم بوده باشند بخاطر همین همگرایی و همراهی با اکبر در آن مقطع زمانی به خوبهایی مطلق تبدیل شده اند.
و ایرانیان دور از اکبر هیچکس نیستند بجز همانهایی که نامشان از جانب نهادهای حقوق بشری تخصصی دولتی و غیر دولتی غربی در فهرست ناقضان حقوق بشر ثبت شده است.
ایران و ایرانیان به آن اقلیت دور از اکبر اجازه نخواهند داد که ایشان را و ایران را بجای خود برای مجازات و بلا سپر کنند.

من به اعتبار خودم زنده ام. مسوولیت کامل هر گونه کوتاهی کشورهای 5+1 در قبال من با کشورهای 5+1 بوده است و خواهد بود. کشورهای 5+1 به گمان خودشان مرا بعنوان یک مهره سوخته و جاسوس به آتش جهنم ایران پرت کرده بودند. اما من چیزی نشدم بجز یک قاصد یار، سروش حق و هاتف غیب. طبیعی بود که 5+1 عصبانی شود و دست به اقداماتی از قبیل فحاشی، ضرب و شتم و دیپورت بر علیه من بزند و یا آنکه بازوهای امنیتی ناخود آگاه و نامحسوس خود را برای انجام چنین اقداماتی در عرصه های بین الملل فعال سازد.

 من به وزارت دفاع چین، وزارت دفاع روسیه، وزارت دفاع آمریکا، وزارت دفاع فرانسه، وزارت دفاع انگلیس و وزارت دفاع آلمان پیشنهاد می کنم که برای دفاع از خود و کشورهای مطبوعشان در مقابل اکبر به روشهایی غیر از فحاشی، ضرب و شتم و دیپورت بیندیشد. من معتقدم که این به نفعشان است و مانع کاهش شدید و سریع شانس ایشان می شود. و منظور من از واژه "این" صرفا کیر و خایه هایم (کیر و خایه های اکبر) نیست که مسوولان کشورهای 5+1 بخواهند برای خوردن به زن و بچه های خویش تعارف کنند تا شانسشان را اضافه کند. بلکه راههای دیگری نیز برای حمایت کشورهای 5+1 از اکبر باقی مانده است که لازم هستند اما هنوز هم طی نشده اند. راههایی معقول و دیپلماتیک. راههایی مانند باز پس گردانده شدن حق و حقوق توسط 5+1 از اکبر غصب شده اکبر به اکبر.

کلیاتی از مطالبات اکبر در این سند برای کشورهای 5+1 تعریف شد.

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است