هزار و یکمین اتمام حجت اکبر با سران حکومت و اپوزیسیون ایران معاصر


هزار و یکمین اتمام حجت اکبر با سران حکومت و اپوزیسیون ایران معاصر

یک: لطفا تا سوم خرداد ماه سال 91 جواب رسمی و کتبی درخواست پناهندگی من به یو. ان. ایچ. سی. آر را برایم بگیرید و آن کاغذ را که آرم آبی رنگ سازمان ملل نیز روی آن است با امضای مقامات مربوطه یو. ان. ایچ. سی. آر به من تحویل دهید.

در غیر اینصورت ممکن است من بمنظور گرفتن سند فوق الذکر باز هم مجبور به ترک ایران و تحمل آوارگی در کشورهای اطراف ایران شوم. و در اینصورت, مسوولیت مستقیم مرگ بهترین وقتهای من در پشت میله های یو. ان. ایچ. سی. آر باز هم با شما خواهد بود. همانطور که طی سالیان اخیر با شما بوده است. با شماهایی که از دیدن علی اکبر ابراهیمی در زمان نیاز به کمک عاجز بودید اما هر روز از دور و نزدیک و از درون یا برون حلقه قدرت مرکزی ایران برای ایران و بخش ایرانی ملت اکبر نقشه می کشیدید, نسخه تجویز می کردید و سخنرانی و موعظه و رهنمود و .... ایراد می فرمودید.

دو: ایران طی دهه اخیر و قبل از انتخابات سال 88 تمام دستاوردهای علمی, فرهنگی و هنری باالقوه من برای بشریت, جامعه بین الملل و آیندگان را فشرد و در سوال اکبر خلاصه کرد و سپس سعی در چاپیدن و قاپیدن آن سوال نمود. من در چهارم خرداد ماه سال 88 پرسش اکبر را به ایران آوردم اما متاسفانه استقبال, میزبانی و پاسخی که از سوی ایران دیدم در شان معدل سران حکومت و اپوزیسیون و دیگر نخبگان علمی, فرهنگی, هنری و اقتصادی ایران بوده است.

و متاسفانه معدل فوق الذکر را خیلی عقب افتاده تر, از پا افتاده تر و عقب مانده تر از آن می بینم که بخواهد تا چهارم خرداد ماه سال 91 نیز پاسخ سوال مرا آنگونه که بایسته و شایسته است تهیه نموده و به من ارایه دهد. آن معدله معلوم الحال به من می گوید ضد انقلاب و شایعه کرده است که اکبر به خارج گریخته و در ایران نیز کلاهبردار بوده است! و اینهمه پوشش و توجیهی است برای نقشه هایی که آن زنیکه (معدل فوق الذکر) برای ارتکاب به دزدی, فریب, دروغ و کلاهبرداری و سو استفاده از اعتماد این مردم بینوا کشیده و در سر پرورده است.

متاسفانه جنبش سبز, من و دیگر ایرانیانی که قدر دان و طرفدار جنبش سبز بوده ایم و اکثریت مطلق مردم ایران نیز هستیم, طی سه سال اخیر هزینه و تاوان روفوضگی, خوار کستگی و مادر جندگی معدل فوق الذکر را پرداخته ایم. در صورتی که  آن معدل بیشتر برازنده نخبگانی بوده است که طی سه سال اخیر حتی در حد یک دعای مختصر و پنهانی یا آرزوی درونی خود آگاه و یا ناخودآگاه نیز از جنبش سبز حمایت نکرده اند, تا آنکه در شان من, جنبش سبز, عماد بهاور و دیگر نخبگانی باشد که با وجود تمام خطرها باز هم از نظر معنوی به جنبش سبز نزدیک بوده و با فکر و قول و عمل خود از جنبش سبز حمایت کرده ایم.

یکی از خساراتی که من خودم شخصا _بعنوان سرمایه ای مغتنم برای بشریت, جامعه بین الملل و آیندگان_ طی سالهای اخیر متحمل شده ام رسیدن به این درک و نتیجه بوده است که من برای ایران بیش از یک مزدور (یعنی کسی که در قبال گرفتن پول می جنگد) ارزش و اهمیت ندارم.

بر همین مبنا من تصمیم گرفته ام که حقم بر ایران مبنی بر برخورداری از حمایت معنوی و مالی نامحدود ایران برای تاسیس و اداره سازمان بین المللی مورد نظرم با همه نمایندگی هایش در همه کشورهای جهان را نه بعنوان حق که بعنوان امتیازاتی همچون صدقه, هدیه,  انعام و .... از ایران مطالبه کنم.

و در همین راستا  طی مذاکراتی که در خیابانهای ایران با مردم ایران داشته ام, بعنوان یک مزدور ملی با آحاد ملت ایران معامله کرده و به تفاهم و توافق رسیده ام و متعهد شده ام که اگر یک روزی ایرانیان قیام کردند و رژیم جمهوری اسلامی در ایران سرنگون شد, قبول کنم که _اگر برایم خطری و زحمتی نداشته باشد و جذابیت و تفریح و تنوع نیز داشته باشد_ شخص اول کشور شوم و بطور موقت قدرت را در اختیار بگیرم و حکومت استبداد اکبر که گزینه مناسب برای نجات ایران است را در ایران برقرار کنم و پس از مدتی که اوضاع را بر طبق چشم انداز مورد نظرم برای ایران سر و سامان دادم, حقم را از ایران بگیرم و با حمایت نامحدود مالی و معنوی ایران بروم پی تاسیس و اداره سازمان اکبر در عرصه بین الملل.

پس با توجه به سطور فوق من به یک آلترناتیو که از بهترین آلترناتیوهاست برای جایگزینی بجای رژیم جمهوری اسلامی در ایران تبدیل شده ام  و چه در ایران باشم و چه در ایران نباشم باید مورد حمایت معنوی و مالی سران حکومت و اپوزیسیون ایران معاصر قرار بگیرم. چنانچه ایشان در اینمورد کوتاهی ورزند هم باید به مردم ایران و جهان و به آیندگان پاسخگو باشند و هم اگر من روزی قدرت متمرکز ایران را در اختیار گرفتم باید به من نیز پاسخگو باشند.

یک آلترناتیو به نام علی اکبر ابراهیمی که برای روز مبادا باقی مانده است تا وقتی که رژیم ایران سرنگون شد وی از هوا بیاید و حکومت کند باید از بهترین حمایتهای مادی و معنوی کشور خودش برخوردار باشد تا از حمایتهای تحقیر آمیز بیگانگان بی نیاز باشد.

از سران حکومت و اپوزیسیون ایران معاصر می خواهم دقیقا به همان ترتیبی که در تابستان 90 در یادداشت "شرط اکبر و فرصتی برای ایران" توضیح داده ام نسبت به حمایت مالی از اینجانب علی اکبر ابراهیمی اقدام نمایند. و این کار را نیز بطور شفاف و با اطلاع مردم ایران انجام دهند و نه مخفیانه.

همچنین من از آنها می خواهم که تا قبل از چهارم خرداد 91, تعریف خودشان از اکبر و اندیشه علمی اکبر و بیانیه های سیاسی گردآوری و تدوین نشده اکبر (آنچه که از اکبر فهمیده اند) را نیز بطور صریح و شفاف جهت اطلاع مردم در رسانه ها مطرح کنند.

مردم حق دارند ببینند که ایشان و همچنین جامعه علمی, فرهنگی و هنری ایران معاصر چگونه آیینه هایی برای نور اکبر بوده اند.

به فضل و کرم خدا, حقوق و منافع شخصی من باز هم مثل هر روز و امروز نیز بهتر از دیروز و فردا نیز بهتر از هر روز برایم محقق و تامین خواهد شد.

الحمدلله (تشکر اکبر فقط مختص خداست).

علی اکبر ابراهیمی

تهران
سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۱   
۲۴ آوریل ۲۰۱۲  

ضمنا, چنانچه جامعه علمی, فرهنگی, هنری, اقتصادی و سیاسی و سران حکومت واپوزیسیون ایران معاصر تا قبل از چهارم خرداد ماه سال 91 وظایف و تکالیف خویش در مقابل اکبر, پرسش علمی اکبر و یادداشت "شرط اکبر و فرصتی برای ایران" را کامل وبه نحو احسن انجام ندهند همه تک تک ایرانیان معاصراعم از پست ترین و یا بهترین ایرانیها و از جمله ایرانیانی که در این متن با اولویت و مستقیما مورد خطاب قرار گرفتند حق دارند که خودشان شخصا  یا بطور گروهی در اینمورد اقدام نمایند. با پذیرش ایثارگرانه همه هزینه ها و مسوولیتهای حمایت از اکبر و بطوری که هیچ زحمت, اذیت, هزینه و مسوولیتی  برای اکبر نداشته باشد.
بدین ترتیب که ایرانیان با دعاهای پنهانی و با تقدیر ها و ستایشهایی شایسته و یا به هر نحو صحیح و خوب دیگر که تظاهرات خیابانی را هم می تواند شامل شود از اکبر و از جنبش سبز (یعنی ازاکبر و از آنچه که اکبر در خرداد ماه سال 88 برای ایران می خواست اما در اثر سرکوب به جنبش سبز که آنچه اکبر برای ایران می خواهد است تبدیل شد) حمایت می کنند.
حمایت می کنند تا سر و وضع و حال و روز و روز و روزگار اکبر و جنبش سبز در عرصه های ملی و بین المللی بهتر و بهتر شود و سازمان ملل و کشورهای غر بی تحت فشار افکار عمومی ملتهای غربی قرار گرفته و به اکبر غرامت بپردازند.
 و با توجه به اینکه کشورهای غربی موفق شده اند بوسیله سازمان ملل, اکبر را ظاهرا در حد و اندازه های "هنوز هم مشغول و درگیر بودن با مسایل مالی و معیشتی خودش" نگه دارند, ابتدایی ترین غرامتی که در اینمورد متصور است غرامت مالی است که باید مقدمه ای برای غرامتهای نظامی, امنیتی, علمی, فرهنگی و .... نیز باشد و من تا امروز حدود دویست, سیصد دلار آن را از سازمان ملل گرفته ام و باز هم آماده ام که به مقدار محدود, متوسط, زیاد و یا نامحدود به گرفتن غرامت مالی از سازمان ملل ادامه دهم و با آن پول به کنجکاوی در مورد این که چرا کشورهای غربی باید در قرن 21 از امنیت برخوردار باشند ادامه دهم.
چنانچه علی اکبر ابراهیمی تا چهارم خرداد ماه سال 91 به میزان لازم و کافی تحت حمایت ایران قرار نگیرد, جامعه بین الملل و آیندگان نباید بجای ایران هزینه محرومیت از دستاوردهای باالقوه علمی, فرهنگی و صنعتی اکبر را بپردازند.
چونکه من تا قبل از انتخابات سال 2009 در ایران به احترام حقیقت ایران, پس از آن کودتا که حقیقت ایران توسط رژیم حاکم وقت در فضایی ملتهب به ابتذال تعیین در واقعیت کشیده شد و جنبش سبز نام گرفت به احترام جنبش سبز و پس از پاییز 2010 و انتخابات مجلس در ایران نیز به احترام خودم که به یک نمونه ثابت و مطمئن و قابل اتکا از جنبش سبز و به حافظ منافع و حقوق جنبش سبز تبدیل شده بودم
ایران را شایسته احترام و تکریم می نامیدم
و نه به عشق معدل پندارها, گفتارها, و رفتارهای ایرانیان در مقابل اکبر و پرسش علمی اکبر طی سه سال اخیر, که نتایجش نیز مطلوب و خوشایند نبوده است و عبارت است از سر و وضع و حال و روز و روز و روزگار امروزی من.
بعبارت دیگر من به احترام خودم ایران را شایسته رفتار احترام آمیز و مودبانه خودم می دانسته ام اما چونکه آنها خودشان را شایسته تکریم و قدر و ارزش دیدن نمی دانستند و چونکه قدر و ارزش یافتن برای آنها (برای معدل نخبگان ایرانی) عجیب بود فکر می کردند که حتی حقوق کارگری خودم را نیز باید امتیازی برای من بدانند.
ایرانی که به همین سادگی اکبر را زیر پا بگذارد و از اکبر عبور کند و اکبر را با جیب خالی و بدون مجوز کار به محیطهای کارگری کشورهای گدا گرسنه اطراف ایران پرت کند و سپس دور خیز نموده و طلبکار سوغاتی ومعجزه و سهم و تبییض و پارتی بازی و .... از اکبر شود, برای جامعه بین الملل و برای آیندگان خطر ناک است و چنین رفتار سیاه, ظالمانه و ناجوانمردانه ای نباید بر ضد جامعه بین الملل و آیندگان نیز روا داشته شود.
و چنانچه علی اکبر ابراهیمی تا چهارم خرداد ماه سال 91 به میزان لازم و کافی تحت حمایت ایران قرار نگیرد, به آن معنا نیست که ایران دیگر نباید به تلاش در اینمورد ادامه دهد. بلکه ایران حق دارد که باز هم در راه تلاش برای حمایت از اکبر گام بردارد.
هر چند که من دلایلی ثابت برای دشمنی با رژیم جمهوری اسلامی ایران دارم  اما زیاد علاقمند نیستم که تا قبل از سرنگون شدن کامل آن رژیم, خودم را دشمن آن رژیم بنامم. چونکه نمی خواهم منافعم در ایران به خطر بیفتد. و در عین حال, وجود برخی ویژگیها در حمایتهای ایرانیان از اکبر می تواند منجر به سرنگونی حکومت وقت در ایران و برپایی حکومت دولت موقت اکبر که پتانسیلی با ویژگیهای ممتاز است نیز بشود. این موضوع هم به نفع من است و هم به نفع ایرانیان.
اما بدون در نظر گرفتن چنین هدفی نیز ایرانیان می توانند با دلایل خوب دیگری و از جمله به دلایل اخلاقی در راه حمایت از اکبر گام بردارند
و در این راه کمپین ها و جنبش هایی به راه بیاندازند و سوالها و مسایلی مطرح نموده و برای آن سوالها و مسایل راه حل ارایه دهند و در راه حمایت از اکبر هر روز بیش از پیش با موفقیت گام بردارند و نشان دهند که نور اکبر در ایشان به چه نحو و شکلی منعکس شده است, می شود و یا خواهد شد.

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است