من جای خالی سازمان ملل و آمریکا برای حمایت از جنبش سبز ایران را پر نمی کنم

حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی باید سپر بلای پویش و جنبش سبز ایران در سال 2009 و از آن سال به بعد باشند. حالا حمله نظامی می کنند, جهاد دیپلماتیک می کنند, چگونه حرامخورهای خمینی را از قدرت ایران جدا و از حکومت عزل می کنند به خودشان مربوط است و مشکل خودشان (مشکل حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی) است. مسوولیتش هم کاملا با خودشان است. اینکه چگونه می خواهند غرامت بپردازند و چگونه می خواهند وقت و عمر و فرصتهای هدر شده اعضای پویش و جنبش سبز ایران را به ایشان برگردانند مشکل خودشان است. حتی اگر با دیپورت اکبر سعی کنند بگویند که مشکل خودشان نیست. /////////////////////////////////////////////////// اگر سازمان ملل به من اجازه می داد که در چهارم خرداد 88 با افتخار موفقیت های فراوان علمی, فرهنگی و هنری یی که در غرب باید حاصل می کردم به ایران بیایم و پاسخ سوال اکبر را حاضر و آماده و بصورت قلمبه تقدیم به جامعه فرهنگی, هنری, مذهبی و سیاسی ایران معاصر کنم شاید بهترین انتخابات هم در ایران برگزار می شد و آرمان گذار به دمکراسی نیز در ایران محقق می شد. پس از سرکوب پویش و جنبش سبز هم اگر سازمان ملل به من ارتش نظامی می داد که با استبداد مبارزه کنم, سرکوب پویش و جنبش سبز ادامه نمی یافت و مشروع و قانونی نمی شد و لزومی نداشت که جنایت ششم و هفتم دسامبر 2010 ژنو انجام شود. من با آنکه می دانم سبزهای سرکوب شده یا بازداشت شده بسیار خوب و ارزشمندند و بسیار برای ایران و جهان مفید بوده اند, هستند و خواهند بود, اما حتی ذره ای نیز از جنبش سبز ایران حمایت نمی کنم تا بازیچه حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی نشده باشم. اتفاقا وقتی از برخی ایرانیان غیر مسوول می خواستم تا به میزانی که من حامی جنبش سبز بوده ام آنها نیز حامی جنبش سبز باشند می گفتند همان استعمارگرانی که اینها را آورده اند, خودشان هم می آیند بر می دارند و مسوولیت تغییر رژیم را نیز به عهده می گیرند. البته راست هم می گفتند و خیلی هم با هوش بودند و نابغه بودند. من نیز تصمیم دارم همچون همانهایی که با انجام اندک خدمتی برای جنبش سبز _که آن نیز برای اعاده حیثیت خودشان و پاک کردن ننگ همدستی شان با باند خمینی بوده است_, به نمادهای برجسته جنبش سبز ایران تبدیل شده و مدعی گردیده اند, خودم را برای روز "پیروزی منهای کولی دادن به رفسنجانی" جنبش سبز محفوظ نگه دام و در آن روز هواپیماهای باربری خالی خود راآوار کنم بر سر ایران. اگر هم مبارزاتی در درون مرزهای ایرانی انجام می دهم برای حمایت از جنبش سبز نیست بلکه برای تامین منافع شخصی خودم در ایران است. اگر هم از من در مورد نیاز امروزی جنبش سبز به حمایت می پرسند, من البته رویم نمی شود که ترسو و محافظه کار بودن قهرمانان باالقوه ایرانی را _که بعدا و دقیقا هم به موقع قرار است سبز شوند و وظایف سبز را به دوش بکشند!_ به رویشان بیاورم. به خارج از مرزهای جغرافیایی ایران می نگرم و می گویم: حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی باید سپر بلای پویش و جنبش سبز ایران در سال 2009 و از آن سال به بعد باشند. حالا حمله نظامی می کنند, جهاد دیپلماتیک می کنند, چگونه حرامخورهای خمینی را از قدرت ایران جدا و از حکومت عزل می کنند به خودشان مربوط است و مشکل خودشان (مشکل حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی) است. مسوولیتش هم کاملا با خودشان است. اینکه چگونه می خواهند غرامت بپردازند و چگونه می خواهند وقت و عمر و فرصتهای هدر شده اعضای پویش و جنبش سبز ایران را به ایشان برگردانند مشکل خودشان است. حتی اگر با دیپورت اکبر سعی کنند بگویند که مشکل خودشان نیست.

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است