شوخی با سران اصلاحات
چهره ای شیطانی از موسوی, مهاجرانی, خاتمی و اطرافیانشان مشاهده می شود.
در یادداشت قبلی زدم توی دهان اراذل و اوباش و از اصلاح طلبان در مقابل ایشان دفاع کردم. اصلاح طلبان در مقایسه با اراذل و اوباش, محشر بودند و به عرش اعلا رسیدند. اما در مقابل سرکوب شدگان و کشته شدگان حوادث پس از انتخابات 88 ایران, اصلاح طلبان کجا هستند و که هستند؟!
لطفا این یادداشت خاص را فقط اصلاح طلبان بخوانند.
باید بگویم که موسوی با آویزان کردن وزنه شومی به نام رفسنجانی به جنبش سبز, خیانت بزرگی را به جنبش سبز ملت بزرگ ایران کرده است و حتی پس از بیست ماه اخیر نیز هنوز از دلش نیامده که برائت جنبش سبز از رفسنجانی را اعلام کند. ما نمی گوییم براائت خودش را اعلام کند, بلکه می خواهیم برائت جنبش سبز از رفسنجانی را اعلام کند.
باید بگویم که اصلاح طلبان خسر الدنیا و الاخره و مسوول کشتار مردم سبز و غیر مسلح ایران طی بیست ماه اخیر شده اند. چرا که اراده سیاسی سرکوب شدگان بیست ماه اخیر را فدای امیال کوتاه خویش می کنند و پس از حوادث فجیع و شوم بیست ماه اخیر, مطالبات به روز شده جنبش مبنی بر لزوم و ضرورت شکنجه و سرنگونی اصولگرایانی که با اصلاح طلبان اختلاف داشتند را اعلام نکرده اند و حاضرند خون شهدا را در قبال دریافت صدقاتی ناقابل معامله کنند و از شهادت ترسیدند و رذیلانه دست به دامان رفسنجانی _که داشت به تظاهر کنندگان جنبش در بیست و پنج بهمن فحش هم می داد تا صندلی اش را از دست ندهد_ شدند و برائت جنبش از رفسنجانی را با صدای بلند و رسا اعلام نکردند و ذلیلانه در پی توافق با حاکمیت برآمدند که در صورت تامین شدن نیازهای ابتدایی شان چشم بر کشته شدن بچه های مردم ببندند و در رقابتهای انتخاباتی با حاکمیت نیز شرکت کنند.
این که من با شان و منزلت فرهنگی خودم, رفته ام و عهده دار نمایندگی مطالبات نظامی جنبش سبز شده ام نشانه ذلت و رذالت اصلاح طلبان است که چنین جایگاهی را خالی و بی نماینده رها کرده اند و جرات بروز دادن راهکارها و پاسخهای خویش را ندارند و همچنین نشانه رذالت "اصلاح طلبان و اصولگرایان" که حتی جرات کشتن یکدیگر را نیز ندارند چه رسد به کشتن اکبر. و هنوز هم فکر می کنند که می توانند با وجود سرکوب سی و یک خرداد هشتاد و هشت باز هم با هم به توافق کثیفی رسیده و به همکاری سیاه با هم ادامه دهند.
زندگی ما تظاهر کنندگان و اعضای فعال و بی بهره جنبش سبز بازیچه اختلافات خامنه ای و رفسنجانی نیست. و ماآنهمه هزینه را فقط برای یک صدقه ای به نام انتخابات و فقط برای اینکه موسوی و رفسنجانی و دیگر نمک پرورده ها و دست پرورده های رفسنجانی در داخل و خارج کشور امتیاز و مقام بیشتری بدست آورند نپرداختیم.
راز قایموشکها و حجابهای اخیر نیز همین بازی کثیف است که ظرفیتهای جنبش را به نام رفسنجانی مصادره کنند و ناراضیان و معترضان را شناسایی و سرکوب کنند و رفسنجانی و خامنه ای را علی رغم میل و اراده و خواست فطری و تاریخی ملت ایران و با دستهای موسوی, خاتمی, مهاجرانی, احمدی نژاد, مصباح و جنتی در عرصه حکومت ایران تثبیت کنند. جان و رندگی مردم نیز در نظر حضرات پشم و پولی برای معامله است. در این بازی کثیف, معترضان را شناسایی و سرکوب می کنند. رمز این بازی کثیف "هاشمی رفسنجانی" است. نارضایتی ها و اعتراضات یک ملت بزرگ که از علی اکبر ابراهیمی ها تشکیل شده است را به یک بازی خشن میان دو پادشاه یکی به نام رفسنجانی و دیگری به نام خامنه ای تشبیه کرده اند و در اصل خودشان را به تمسخر گرفته اند.
اگر آنهمه هزینه ای که ما معترضان سبز پرداخته ایم کافی نیستند تا اصلاح طلبان مسوولیت نمایندگی جایگاههای نظامی جنبش سبز را بر عهده بگیرند من به اصلاح طلبان پیشنهاد می کنم که به تصویر دوستی کاترین اشتون با اصولگرایان ایران طی روزهای اخیر در رسانه ها بنگرند و برای مبارزات جدی انگیزه بگیرند। آری, نمایندگان نظامی جنبش سبز نیز خودشان "اصلاح طلبان و اصولگرایان" هستند که مثل دلقکهایی خشن آسایش مردم را سلب کرده اند و به زودی به پای پویش و جنبش سبز مردم بی گناه ایران قربانی خواهند شد।ای موسوی, مهاجرانی, خاتمی, چرا از شهادت می ترسید و مطالبات به روز شده جنبش مبنی بر حذف نظامی و مسلحانه طرف مقابل را اعلام نمی کنید؟ کاش من بجای شما کشته و شهید می شدم تا مجموعه ما رهبران جنبش سبز اینقدر شرمگین و بی شرم نمی بودیم. می دانید که اگر شهید شده بودید از همه ننگهایتان درباره دست داشتن در رژیم پاک می شدید؟ تازه افتخار جنبش هم بودید. بوی گند خودتان و نمکهایی که از کیسه رفسنجانی خورده اید جنبش سبز را پر کرده است। ضرتان را طی بیست ماه اخیر زدید اعلامیه های نظامیتان را منتشر, ویرایش و تکرار کنید।
در یادداشت قبلی زدم توی دهان اراذل و اوباش و از اصلاح طلبان در مقابل ایشان دفاع کردم. اصلاح طلبان در مقایسه با اراذل و اوباش, محشر بودند و به عرش اعلا رسیدند. اما در مقابل سرکوب شدگان و کشته شدگان حوادث پس از انتخابات 88 ایران, اصلاح طلبان کجا هستند و که هستند؟!
لطفا این یادداشت خاص را فقط اصلاح طلبان بخوانند.
باید بگویم که موسوی با آویزان کردن وزنه شومی به نام رفسنجانی به جنبش سبز, خیانت بزرگی را به جنبش سبز ملت بزرگ ایران کرده است و حتی پس از بیست ماه اخیر نیز هنوز از دلش نیامده که برائت جنبش سبز از رفسنجانی را اعلام کند. ما نمی گوییم براائت خودش را اعلام کند, بلکه می خواهیم برائت جنبش سبز از رفسنجانی را اعلام کند.
باید بگویم که اصلاح طلبان خسر الدنیا و الاخره و مسوول کشتار مردم سبز و غیر مسلح ایران طی بیست ماه اخیر شده اند. چرا که اراده سیاسی سرکوب شدگان بیست ماه اخیر را فدای امیال کوتاه خویش می کنند و پس از حوادث فجیع و شوم بیست ماه اخیر, مطالبات به روز شده جنبش مبنی بر لزوم و ضرورت شکنجه و سرنگونی اصولگرایانی که با اصلاح طلبان اختلاف داشتند را اعلام نکرده اند و حاضرند خون شهدا را در قبال دریافت صدقاتی ناقابل معامله کنند و از شهادت ترسیدند و رذیلانه دست به دامان رفسنجانی _که داشت به تظاهر کنندگان جنبش در بیست و پنج بهمن فحش هم می داد تا صندلی اش را از دست ندهد_ شدند و برائت جنبش از رفسنجانی را با صدای بلند و رسا اعلام نکردند و ذلیلانه در پی توافق با حاکمیت برآمدند که در صورت تامین شدن نیازهای ابتدایی شان چشم بر کشته شدن بچه های مردم ببندند و در رقابتهای انتخاباتی با حاکمیت نیز شرکت کنند.
این که من با شان و منزلت فرهنگی خودم, رفته ام و عهده دار نمایندگی مطالبات نظامی جنبش سبز شده ام نشانه ذلت و رذالت اصلاح طلبان است که چنین جایگاهی را خالی و بی نماینده رها کرده اند و جرات بروز دادن راهکارها و پاسخهای خویش را ندارند و همچنین نشانه رذالت "اصلاح طلبان و اصولگرایان" که حتی جرات کشتن یکدیگر را نیز ندارند چه رسد به کشتن اکبر. و هنوز هم فکر می کنند که می توانند با وجود سرکوب سی و یک خرداد هشتاد و هشت باز هم با هم به توافق کثیفی رسیده و به همکاری سیاه با هم ادامه دهند.
زندگی ما تظاهر کنندگان و اعضای فعال و بی بهره جنبش سبز بازیچه اختلافات خامنه ای و رفسنجانی نیست. و ماآنهمه هزینه را فقط برای یک صدقه ای به نام انتخابات و فقط برای اینکه موسوی و رفسنجانی و دیگر نمک پرورده ها و دست پرورده های رفسنجانی در داخل و خارج کشور امتیاز و مقام بیشتری بدست آورند نپرداختیم.
راز قایموشکها و حجابهای اخیر نیز همین بازی کثیف است که ظرفیتهای جنبش را به نام رفسنجانی مصادره کنند و ناراضیان و معترضان را شناسایی و سرکوب کنند و رفسنجانی و خامنه ای را علی رغم میل و اراده و خواست فطری و تاریخی ملت ایران و با دستهای موسوی, خاتمی, مهاجرانی, احمدی نژاد, مصباح و جنتی در عرصه حکومت ایران تثبیت کنند. جان و رندگی مردم نیز در نظر حضرات پشم و پولی برای معامله است. در این بازی کثیف, معترضان را شناسایی و سرکوب می کنند. رمز این بازی کثیف "هاشمی رفسنجانی" است. نارضایتی ها و اعتراضات یک ملت بزرگ که از علی اکبر ابراهیمی ها تشکیل شده است را به یک بازی خشن میان دو پادشاه یکی به نام رفسنجانی و دیگری به نام خامنه ای تشبیه کرده اند و در اصل خودشان را به تمسخر گرفته اند.
اگر آنهمه هزینه ای که ما معترضان سبز پرداخته ایم کافی نیستند تا اصلاح طلبان مسوولیت نمایندگی جایگاههای نظامی جنبش سبز را بر عهده بگیرند من به اصلاح طلبان پیشنهاد می کنم که به تصویر دوستی کاترین اشتون با اصولگرایان ایران طی روزهای اخیر در رسانه ها بنگرند و برای مبارزات جدی انگیزه بگیرند। آری, نمایندگان نظامی جنبش سبز نیز خودشان "اصلاح طلبان و اصولگرایان" هستند که مثل دلقکهایی خشن آسایش مردم را سلب کرده اند و به زودی به پای پویش و جنبش سبز مردم بی گناه ایران قربانی خواهند شد।ای موسوی, مهاجرانی, خاتمی, چرا از شهادت می ترسید و مطالبات به روز شده جنبش مبنی بر حذف نظامی و مسلحانه طرف مقابل را اعلام نمی کنید؟ کاش من بجای شما کشته و شهید می شدم تا مجموعه ما رهبران جنبش سبز اینقدر شرمگین و بی شرم نمی بودیم. می دانید که اگر شهید شده بودید از همه ننگهایتان درباره دست داشتن در رژیم پاک می شدید؟ تازه افتخار جنبش هم بودید. بوی گند خودتان و نمکهایی که از کیسه رفسنجانی خورده اید جنبش سبز را پر کرده است। ضرتان را طی بیست ماه اخیر زدید اعلامیه های نظامیتان را منتشر, ویرایش و تکرار کنید।
من از کوپونهای اکبر دارم استفاده می کنم و با اصلاح طلبان هم دوست جون جونی هستم و دارم پیغامهای رمزی به ایشان می دهم. اما اگر اراذل چنین ادبیاتی در مورد اصلاح طلبان بکار برند همه چیز خودشان را بی خود و بی جهت در معرض خطر و در معرض حراج و در معرض تاراج شدن توسط امواج سبز ملت ایران در روز سرنگونی هیات حاکمه امروزی ایران قرار داده اند.