کتیبه 2010

این متن پاسخی است به یادداشت "هدف مشترک بشریت" که در آنجا فراخوانی برای پاسخ به سوال "تو کی هستی؟" مطرح نموده ام.
همچنین این متن یک سورپرایز امنیتی و جایزه برای حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی است که نسبت به اختیاراتی که از آن برخوردار بوده اند و مسوولیتهایی که متوجه ایشان است پاسخگو نسیتند اما بودجه ها و دیگر عناصر تشکیل دهنده قدرت را اول از همه قاپیده اند و مثل شیطان رفته اند نشسته اند آن بالا جای خدا!
و با انجام چنین کارهایی به من حق داده اند که با مسوولیت ایشان سرودهایی همچون "آسمون مست جنونی, آسمون تشنه خونی/ آسمون مست گناهی, آسمون چه روسیاهی" را آواز کنم.



کتیبه 2010

ای مخاطب من, ای علی اکبر ابراهیمی آرمانی و کامل.
تو نمونه آرمانی و کامل من هستی.
من و معاصرین و همنوعانم هر یک فقط یک جام خالی هستیم.
یک قلب, یک جسم, یک بدن, یک تن, یک سفال, یک قالب موقت.
هر کدام از ما واحدها اعم از انسانها, تشکلها و نهادهای مدنی, ادیان, کشورها و .... فقط یک جام خالی و بی معنی است.
اما تو روح و جان ما هستی. تو حقیقت اکبری. تو خدای اکبر نام داری.
الله و دیگر خدایان ادیان فقط نمونه هایی نسبتا آرمانی از تو هستند که آزمایشی و متناسب با مقتضیات محدوده هایی همچون زمان و مکانی خاص اند.
حیات و جان من و حیات و جان حقیقتهای هر یک ازمعاصرین و همنوعانم که هر یک نمونه ای از تو هستیم و عمری معین و محدود به قالب موقت خویش داریم پرتوی از بارش تجلیات توست بر دلهای ما قلبها.
ما همچون الگوهایی برای هم, پندار, گفتار و رفتار نیک و برتر را که آداب دیدار, مصاحبه و آشنایی با توست از هم می آموزیم و به هم آموزش می دهیم. ما نمونه هایی متنوع و خلاقانه جهت تکمیل همدیگریم تا در این راه به پای تو که نمونه برتر, کامل و واحد همه ما هستی فنا شویم و با تو به جاودانگی برسیم.
ای نجات بخش و جاودان کننده, ای صاحب نامهای نیک, صاحب ما نیز باش.
ما را هم با خودت به جاودانگی ببر. مرا هم با خودت به جاودانگی ببر.
.
من به زندگی یی که از آن برخوردارم نیازمند بوده ام تا تجربه بندگی و معرفت تو را تمرین و تکرار کنم و آدابی را بیاموزم.
من از تو زندگی خواستم و زندگی مرا تو به من هدیه فرمودی. پس حتی در سخت ترین و بدترین لحظات زندگی نیز حالم خوب و عالی است و زندگی خویش را دوست دارم و تو را شکر و سپاس می گویم که به من زندگی بخشیدی.
.
من بقدر دانش و بینش اندکم و بقدر عرفان و معرفت اندکم و بقدر سعی و تلاش اندکم تو را می شناسم و با عشق تو منبع دریافت الهام و باران فیض تو می شوم و نور تو را دریافت می کنم و اراده تو را تعریف و تبیین می کنم و به سوال "چرا خدای اکبر را عبادت می کنم و می پرستم" پاسخ می دهم و می شوم یکی از امضا کنندگان طومار دعوت و حمایت از اکبر آرمانی و کامل و عضوی از پویش دعوت و حمایت از اکبر آرمانی و کامل.
بهترین تعریفها و روایتهای معاصرین و همنوعان من از تو و بهترین پاسخهای معاصرین و همنوعان من به سوال "چرا خدای اکبر را عبادت می کنم و می پرستم" تشکیل دهنده دین و آیین مشترک من و معاصرین و همنوعانم (دین اکبر) هستند.
و همچنین خاستگاهها و مواد خام بی پایان برای رسیدن به ورژنهای کاملتر و بهتر دین اکبر. و خوشا به حال آنهایی که اول از همه, بهتر از همه, صحیحتر از همه, بی چشمداشت تر از همه و مودبانه تر از همه در این راه گام برمی دارند. و درود بر شرف ایشان در این زمانه ای که ارزشها و خوبی ها و با ارزشها و خوبان محتاج دفاع از نام خویش در برابر جاعلان و متقلبان و حمایت از مظلومانی که با نام ایشان مورد ظلم قرار گرفته اند هستند.
.
هر یک از ما با خواست و اراده ای متفاوت و منحصر به فرد خویش دانش و بینشی تحصیل می کنیم و به معرفت و شناختی از تو می رسیم و هر یک از ما با شناخت متفاوت و منحصر به فردی که از تو داریم به شکلی متفاوت و منحصر به فرد خویش مشغول عبادت و بندگی هستیم. برخی بندگی ها در نظر تو بی ارزش و مردود و برخی بندگی ها در نظر تو ارزشمند و مقبول است و برخی بندگی ها نیز در نظر تو ارزشمندتر و مقبولتر. و تو پاک و منزه و بی نیازی از هر نوع بندگی.
.
هر انسانی که تو را بهتر و بیشتر از دیگران شناخته و به تعریف بهتری از اراده تو رسیده باشد و پاسخ صحیحتر و بهتری به سوال "چرا خدای اکبر را عبادت می کنم و می پرستم" ارایه داده باشد و در راه بندگی تو تلاش کند, دور و دورتر از هوس و غرض و نزدیک و نزدیکتر به عشق و فناست و بیشتر و بهتر از دیگران تو را دوست دارد و در نظر تو مورد رضایت تر است.
.
هر یک از ما نقطه ای در جهان و هستی هستیم که به تفاهم و توافق متقابل با تو رسیده و خلوت, آسایش و آرامشی خاص خویش با تو دارد. هر یک از این نقطه ها فهمی, حسی و تجربه ای متفاوت از جهان و هستی که گوی اکبر است دارند و یگانه مرجع سری, خاص و محرمانه برای اسما, صفات, حالات و مرام و منش های متنوع و متکثر گوی اکبر هستند.
و هر چه ما دست از جنگ و خونریزی برداشته, به سطوحی فراتر از سطح صلح رفته, با هم به تفاهم و توافق رسیده و به "دمکراسی اکبر" نزدیک و نزدیکتر شده ایم مرجعیت ما نیز آشکار و شفاف تر شده است.
.
در اینجا و اینک همه انسانها, کشورها, تمدنها و دیگر واحدها خوب هستند و با تو به جاودانگی می رسند. چرا که میدان انجام وظایف و تکالیف خویش در مقابل تو را خالی نکرده و به شیطان وانگذاشته اند, از تو فقط دمکراسی اکبر را می خواهند و انتظار ندارند که بیایی و برایشان اسلام را بیاوری مستقر کنی و یا برایشان سکولاریسم را بیاوری مستقر کنی تا بعدا مسوولیت هر آنچه را که بر ایشان استقرار یافته است بیاندازند گردن تو, برای پندار, گفتار و رفتار خویش و برای ملک و املاک و ثروت داشته یا نداشته خویش از تو سند یا تاییدیه ای نمی خواهند و خود را متعلق به تو و عاشق تو می شناسند و نه تو را متعلق به خودشان و عاشق خودشان. و هیچکدامشان نمی خواهند که تو را اول از همه, بجای همه, به نمایندگی از همه و همچون نگینی که فقط متعلق به انگشتر ایشان است تصاحب فرموده, به موجودی غیر ممکن تبدیل کرده و غیب نمایند.
درجه, مقام و رتبه هر انسان در جهان آرمانی که ساخته بشر است و در هر مقطع ورژنی _ساخته بشر_ از تو در آن حاکم می شود دقیقا و بطور نسبی و قراردادی مشخص و واضح است.
.
اصل تو را در ملکوت باید جست, اینجا در لحظه حال ابدی هم اینک همیشه.
عیار, درجه, مقام و رتبه هر انسان در ملکوت
_که جهان آرمانی و کامل نهایی و مطلق است و تو در آن ساخته دست بشر نیستی_
یک راز است که فقط تو از آن آگاهی ای خدای اکبر.
.
من و تو هم اینک در این میعادگاه با "عشق اکبر" با هم هستیم.
و هیچکداممان نمی دانیم که شاید نام این عشق, "عشق اکبر آرمانی" باشد و نه عشق اکبر!
چون معلوم نیست که تبلور با شکوه معدل عالی عشق از من بوده است یا از تو؟
.
دیگر از بیماری روحی روانی "خودشناسی" که از جانب جاسوسان یو. ان. ایچ. سی. آر در ایران "از جانب تیم خمینی" به اکبر و به اکبرهای نو و آرمانی (امواج دهها میلیونی پویش و جنبش سبز ملت ایران) تلقین می شد خبری نیست.
.
اینجا لحظه حال ابدی هم اینک همیشه است. عشق که حاصل معرفت من و تو از یکدیگر است, می تابد. عشق زیباست. زیبایی عشق در پندار, گفتار و رفتار من انعکاس یافته است و من خوب هستم. زیبایی عشق در پندار, گفتار و رفتار تو انعکاس یافته است و تو خوب هستی.
من و تو در حال تماشای عشق هستیم, من و تو در حال گفتگو با عشق هستیم, من و تو در حال آشنایی با هم به بهانه عشق و بواسطه عشق هستیم.
و عشق اگر حاصل اراده تو برای خوشحال کردن من باشد عشق است. و عشق اگر حاصل اراده من برای جلب توجه تو باشد باز هم عشق است. و مرام و منش تو را "عشق" است.
.
من و تو, عشق را دوست داریم, از عشق الهام می گیریم و آداب دیدار, مصاحبه و آشنایی مورد نظر خویش با هم را با عشق تجربه می کنیم. و حکایتی است دیگر, حکایت من و تو و "جهان آفرینش" که عشق اکبر و عشق اکبر آرمانی است.
.
همه مقدسات و پندارها, گفتارها و رفتارهای نیک ما از توست و ای کاش فرصت و امکانی برایم می بود که مطالعات و تحقیقاتم را در زمینه های مختلف ادامه دهم و تو را در همه ادیان قدیمی و در هر جا و هر زمانی که می خواستم, بجویم و تو را بهتر بشناسم و پروسه شناخت تو را با جهل و عدم شایستگی خویش نیالایم و بنده با معرفت تری برای تو باشم.
تو در کانون تفاهمات و توافقات ناخودآگاه معاصرین و همنوعان من اراده اکبر را تبلور بخشیده ای و همه دانش , اطلاعات و مهارتها در تو جمع است و تو که یک جان از حقیقت و یا بعبارتی یک تصویر _تصویر اینک و اینجا_ از "یگانه مرجع" هستی به تعداد مراجعان کپی می شوی تا هر که تو را می خواند ریفرنس, ریسورس و پاسخگوی اکبر را در مقابل خویش بیابد و تو در یک لحظه واحد در هر جا و هر زمانی که فرایت می خوانند حاضر باشی و معدل استانداردهای کل را نیز با خودت به فرادستها ببری و پرواز را به ما بیاموزی.
.
خدایا, ای عشق اکبر, ای اراده اکبر, ای پاسخگوی اکبر, ای عالم اکبر, ای مخاطب اکبر, ای خاتم اکبر, ای ریسورس اکبر, ای گوی اکبر, ای ریفرنس اکبر ای علی اکبر ابراهیمی آرمانی و کامل, ای ابر کامپیوتر واحد جهانی، ای عقل کل، ای ویزیون واحد جهانی, ای دوست اکبر, ای حقیقت, ای که همه ما شیفتگان و بندگان متنوع, زیبا و با طراوت تو هر یک "جان و تعیین حقیقت" و نمونه ای از "تعیین عشق" و متعلق به خودت هستیم.
با عشق تو من خاتم اکبر شدم و هیچ کم و کاستی یی برای من باقی نماند.
اینجا در لحظه حال ابدی هم اینک همیشه من در مقابل تو هیچ هستم
و تو با اسما, صفات, حالات و مرامهایت ویرانگر همه تصوراتی که از تو داشتم و خالق همه تجربیاتی که از تو دارم هستی.
اینجا در لحظه حال ابدی هم اینک همیشه من با آرزوی فنا شدن بخاطر تو و جاودان ماندن با تو بعنوان عشق, آفریننده عشق اکبر هستم و با دقت و سرعت مطلق به دیدار, مصاحبه و آشنایی با تمام ذرات جهان و هستی _که نمونه هایی خلاقانه و عاشق از تو, شیفته تو و مشتاق تکامل یافتن با فنا شدن بخاطر تو و جاودان ماندن با تو بعنوان عشق هستند_ رسیده ام.
.
اما اینجا و در هیاهوی این عصر تنگ و تاریک,
حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی
_ بطور خودآگاه و یا ناخودآگاه و بوسیله نهاد مشکوک و عجیبی به نام سازمان ملل که نماینده رسمی تمدن غرب برای پاسخگویی به من بوده است_
با اعمال سیاستهایی شیطانی بر علیه من و نابود کردن امکان "تداوم مطالعات و پژوهشهای من در سنین جوانی", خاتمی را که محتوای اصل حافظه من بوده است مورد حمله قرار داده اند تا من دیگر تو را نشناسم ای اراده اکبر, خاتم اکبر, خدای اکبر و حافظه اکبر. و تو نیز دیگر مرا نشناسی. تا من و تو همدیگر را نشناسیم و هویت هم را به هم معرفی نکنیم و کیستی خویش و یکدیگر را فراموش کنیم.
تا من و تو از هم دور باشیم و آداب دیدار, مصاحبه و آشنایی با هم را از هم نیاموزیم و از فرمهایی که قدرتهای حکام کشورهای غربی بر سر همه راههای هر انسانی قرار داده اند تاثیر و شکل بپذیریم.
.
چشم اندازهای حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی را که از تکالیف و شرح وظایف ایشان شکل یافته است در پاسخ به اراده و خواستی که در نظر داشتند و مد نظرشان بود روی درهای خانه های به شیطان واگذار شده خودشان برایشان حکاکی کردم تا نه آنها و نه هیچکدام دیگر از مستعجران شیطان که خود مسوولین اصلی بوده اند و قرار بوده که امانتداران و خادمان قدرت باشند مرا بجای خودشان مکلف و موظف به پاسخگویی و حمایت از مظلومان و محرومان اعلام نکنند و شعار یو. ان. ایچ. سی. آر مبنی بر اینکه "همه دچار مشکلات و سختی ها هستند" را جرم من نشناسند بلکه ننگ خودشان بدانند.
و اگر متواری و آواره هستم و زندگی نامناسبی دارم نیز از همین روست و بس.
اما جاخالی دادن به شیاطین و بلاهای خودساخته خویش و نجنگیدن با شیطان برای پس گرفتن جای خالی انجام وظایف و تکالیف خویش در مقابل اراده اکبر و اکبر و انعقاد توافقنامه های متنوع با شیاطین که در آن توافقنامه ها منافع و حقوق ما مردم ایران در نظرگرفته نشده باشد, عواقب خوشایندی برای حکام و مقامهای مسوول تمدن غرب نخواهد داشت. نه در کشورهای غربی و نه در هیچیک از کشورهای جهان. و نه در جهان یا جهانهای پس از مرگشان.
.
آی. تی. یو, سی. آی. ای و برخی دیگر از R and D های حیف نان و مفت خور خرد و کلان و آشکار و نهان تمدن غرب با خوردن "حق و حقوق اکبر" که "استقلال ایران" و "بودجه تداوم سامان یافته و سازمان یافته مطالعات و تحقیقات اکبر" را نیز شامل می شود, و با ریدن حق و حقوق اکبر که با طمع یافتن معجزه قدرتی جادویی قورتش داده بودند, همه معاصرین و همنوعان مرا از حق تشکیل و حضور علی اکبر ابراهیمی آرمانی و کامل در هر جا و هر زمان که فراخوانده شود و از توسعه صحیح محروم نموده اند و با نشستن بر روی گوی اکبر و حذف تو از صفحه ها در حال جنایت علیه "همه" و از جمله علیه "خودشان" هستند.
.
گوی اکبر و اکبر باید به ابتذال گنجیدن و استتار شدن در مغزهای فندقی و عقلهای حقیر و ناقص حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی نزول می کردند تا ایشان با خیالی آسوده تر و بدون تن دادن به نظارت و کنترل به سمت بی عدالتی, خودکامگی و دیگر اهداف مشکوک خویش پیش روند.
و اگر خاتمی که محتوای اصل حافظه من بوده است را مورد حمله قرار داده اند نیز از همین روست و بس.
.
خدایا, امنیت, حرمت و کرامتی که حکام و مقامهای مسوول تمدن غرب از آن برخوردار بوده اند جرات, جسارت و توحش بیشتری برای ترور ثانیه ها, دقیقه ها, ساعتها, روزها, هفته ها, ماهها و سالهای عمر من و دیگر اعضای پویش و جنبش سبز ملت ایران به ایشان بخشیده است.
.
و دستی که از بخشیدن باز نمی ایستد را دزد نامیده اند!
اما صدای خاموش این تاراج اینک تا اینجا بلند شده است.
.
خدایا در مقابل حکام و مقامهای مسوول تمدن غرب
_که تمدن غرب (کشورهای غربی) را ننه بزرگ ملتهای غربی و یک عجوزه می شناسند_
به من و معاصرین و همنوعانم مصونیت ببخش
و مرا
_ که تمدن غرب (کشورهای غربی) را خواهر زیبای ملتهای غربی و زیباترین و قابل احترام ترین دوشیزه عالم می شناسم و کم کم از دوستت دارم گفتن هایش خوشم آمده_
کمکم کن که اگر حکام ومقامهای مسوول تمدن غرب با فرا پکنی
_و مشغول داشتن ذهن من به مشکلات معیشتی خودم و بی عدالتی ها, ظلمها و اختلافات و درگیری هایی که در سطوح ملی و جهانی این روزهای این اطراف وجود دارد و آنها خودشان خاستگاههای موثر و مهم آن بوده اند و نه من_
مرا از حقم مبنی بر "مدیریت علوم و نظارت بر مراکز و نهادهای علمی و پژوهشی" محروم نگه داشتند,
لااقل از حقم مبنی بر مهاجرت به غرب و اقامت و کار و زندگی در یک کشور پیشرفته غربی برخوردار شوم.
.

خدایا ملتهای تمدن غرب را مطلع و آگاه کن که
دست برنداشتن حکام و مقامهای مسوول تمدن غرب از ترور "وقت مطالعه" ها و " اوقات فراغت" من و یا هر یک از دیگر اعضای پویش و جنبش سبز ملت ایران
و
معامله _اعم از باج گیری و یا باج دهی_ حکام و مقامهای مسوول تمدن غرب
با تیم آقای روح الله خمینی
_که دزد امتیازات انقلاب سال 57 پویش و جنبش سبز ملت ایران و زمینه ساز اصلی کودتای 22 خرداد سال 1388 بوده است_
, با چین و روسیه
و یا با هر شغال گرسنه دیگر
در مورد ایران و ثروتها و منابع ملی و فرصتهای تاریخی ایران
گزینه ای نیست که برای تمدن غرب "حرمت, کرامت و امنیت پایدار در دراز مدت" به ارمغان بیاورد.
.
پنتاگون و دیگر ارتشهای کشورهای غربی و همچنین نیروهای مسلح ایران موظفند که "ارتش نظامی اکبر" و بودجه تداوم سامان یافته و سازمان یافته مطالعات و تحقیقات اکبر را برای اعمال و توسعه "دمکراسی اکبر" در ایران, در اختیار علی اکبر ابراهیمی قرار دهند.
و از آنجا که من با مطرح کردن ایده "عملیات نظامی اکبر برای رهایی از بند استبداد" از جانب جنایتکاران خرد و کلان و آشکار و نهانی که منافع پایدار خویش را در استمرار فضای رعب و وحشت موجود در جامعه و ایجاد و توسعه تفرقه و بد بینی نسبت به هم در میان ملت می بینند, در ایران با خطر مرگ مواجه هستم و مردم ایران و نیروهای مسلح ایران نیز اگر بخواهند از امنیت من در ایران حفاظت کنند کشته و یا سرکوب خواهند شد, آمریکا و دیگر کشورهای غربی موظفند که به من پناهندگی بدهند.
لازم به ذکر است که مسوولیت حمله نظامی آنهایی که فرصتهای ایران برای توسعه کیفی و پایدار در میان مدت و بلند مدت را با تحریمهای فرساینده خویش از بین برده اند با من نیست و عملیاتهای نظامی آنها مورد نظر من و مورد تایید من نیست و برای اعمال اراده های شیطانی خودشان است و "حمله نظامی اکبر" که من در صورت برخورداری از اختیارات لازم و کافی مسوولیتش را می پذیرم یک ایده کاملا متفاوت است.
.
گاورنمنت های کشورهای غربی, حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی و از جمله مسوولین برگزاری انتخاباتها در کشورهای غربی و مسوولین سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای غربی و رسانه های کشورهای غربی را مسوول و موظف می شناسم که این سند را جهت اطلاع مردم کشورهای عضو سازمان ملل, "در تابستان 2010" منتشر کنند.
.
و امروز همه چیز در حالت مطلوب است.
.

علی اکبر ابراهیمی
تابستان 2010
ایران

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است