تو بگو کجات نمی سوزه من آبمو اونجات نریزم

کجای مملوکات اصحاب امروزی تحفه ای که جمهوری اسلامی نام دارد _و قبلا فقط حوزه های دینی را شامل می شد و امروز شامل حوزه فرهنگ و هنر نیز هست_ نمی سوزد؟
پناه بر خدا.
جامعه فرهنگی, هنری و دینی ایران معاصر
_با لالمولی گرفتن در مقابل یادداشت هدف مشترک بشریت و با جواب بد و اشتباه دادن به یادداشت هدف مشترک بشریت_
عملا و در واقع و خواسته یا ناخواسته اعلام نموده که:
"مخاطب علی اکبرابراهیمی در مقاله پاسخ به یادداشت هدف مشترک بشریت, در پروپزالی که بهار 85 نوشت و در ورژن دوم آن پروپزال, کیر خاتمی نبوده بلکه کیر خود علی اکبر ابراهیمی بوده است."
پناه بر خدا از فتنه های شیطانی آنها که نتیجه فعالیتهایشان در عرصه های فرهنگی, هنری و دینی این کشور از رسیدن جامعه به جنگهای سیاسی در داخل و خارج چیزی بیش نبود. مگر نه این است که فرهنگ پایه های همه چیز را می سازد؟ راستی مگر قرار نبود که آنها گروههای مرجع باشند و الگوهای مردم؟ پس چه شد؟ دلیل این فاصله ها چیست؟ چرا از مردم اینقدر دورند و با مردم تا این حد بیگانه اند؟
این چه فضای فرهنگی, هنری و دینی یی است که عطا الله مهاجرانی های خواهان فعالیت در درون مرزهایش سرکوب و حذف شده اند و بجای کل آن مجموعه هزینه می پردازند؟ این چه فضای فرهنگی, هنری و دینی مبتذلی است که هر که در جامعه منتقدان را سرکوب کند و آدم هم بکشد کمی نور و خوبی بوسیله قدرت تولید می کند و محق و نماد قانون شناخته می شود؟ چرا با اینکه اهالی پویش دعوت از خاتمی و ستاد هشتاد و هشت و دیگر بزرگواران عرصه های فرهنگی, هنری و دینی ایران معاصر آنقدر ایثار و بزرگواری کرده اند باز هم معدل جامعه فرهنگی, هنری و دینی ایران معاصر کمتر از سطوحی شرافتمندانه است و باید در حضور آن بزرگواران شرمگین بود؟
این چه سطح فرهنگی یی است که در آن جای خالی پاسخهای علمی به یادداشت هدف مشترک با پاسخهایی حقیر پر شده؟
آیا آنها نمی دانستند که من برای نجات دادنشان یا باید از جانب اکثریت مطلق مردم دعوت می شدم, یا باید از دعوت مطلق همه کل فعالین سیاسی ایران معاصر برخوردار می شدم و یا باید ارتش نظامی می داشتم؟
آنها چه اندیشیده بودند و منتظر چه معجزه ها, سوغاتی ها و جایزه هایی بودند؟ با این افق تیره من مطمئن نیستم که در این کشور بتوانم به وظیفه ام مبنی بر زنده ماندن عمل کنم. , مخصوصا که اگر حقم را نیز گرفته باشم. باید یکی از همین روزها به سازمان ملل مراجعه کنم و خطر طرح جامعه فرهنگی, هنری و دینی ایران معاصر برای تهاجم فرهنگی به همه مقدسات, ارزشها و خوبی های عالم را از سازمان ملل دور کنم تا وظیفه و مسوولیتم را در قبال آفرینش انجام داده باشم و خودم هم زنده بمانم. درست است که من در این یکسال و اندی اخیر سعی کرده ام با همان زبان خودتان که می فهمید با شما سخن بگویم, اما آیا حتی در این یکسال و اندی اخیر نیز هیچ چیز دیگری از اندیشه من نیافتید بجز آنچه که می خواستید بیابید و در پی اش بودید؟!!!

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است