کاسه شهناز

اگر من هم بلد بودم چگونه ساخت و پاخت کنم و از همان اول با لابی ها می ساختم خیلی به موقع تر از خیلی وکیل ها و وزیر ها حقوقم را می گرفتم. ما مردم ایران نیازی به شهناز نداریم. هیچ مدل شهنازی, اعم از پر قر و پر افاده, پر قر و بی افاده, ملبس, بی حجاب و غیره و ذالک. من نیازی به ستایشها و مرده خوریهای شهنازهایی که اولین دشنامها نسبت به انسان را با باور خویش می پذیرند و هیچ ایمانی به انسان و هیچ شناختی از انسان ندارند و همیشه به انسان از شیاطین دورترند و وقتی هم که نزدیکترند از شیاطین شیطان تر, ندارم.
من نیازی به ستایشها و مرده خوری های شهنازهایی که آرزو دارند من در ایران به عشق ایشان کشته شوم تا ایشان با هواپیما بیایند حکومت را بگیرند دستشان و رییس دفتر پژوهشهای فرهنگی من شوند ندارم.
امنیت من و خانواده ام در ایران هدیه شهنازهایی که هوس تجاوز و تعرض به ایران بجای گروه خامنه ای را در سر می پرورند نیست. من نمی توانم اجازه دهم که امنیتم لطف و هدیه ای از جانب گروه خامنه ای باشد. امنیت من لطف و هدیه ای از جانب خدا, جنبش سبز ملت ایران و خودم به من است.
من به مدت حداقل یک روز مبارزاتم با گروه خامنه ای و حتی با حکومت ایشان را تا سطوحی همچون "دعا و نجواهای پنهانی با خدا" کاهش می دهم تا شهنازها _که همان بی شرفهای نفوذی در میان حکام اصیل, جناحهای اصیل سیاسی, جامعه علمی اصیل, جامعه فرهنگی اصیل و جامعه هنری اصیل ایران معاصر هستند_ به وظیفه خودشان بنی بر تعظیم در برابر حق و حقوق تک تک ما مردم سبز و پویشگر ایران عمل کنند و بیش از این از سر و کول کیرهای طلایی نروند بالا.
من به اندازه سهم خودم موظف به مبارزه بودم اما بیش از آن مبارزه کردم بخاطر ادای دین و خاکساری نسبت به مردم و تقدیر و تشکر از شخصیتهایی همچون محمد خاتمی, میرحسین موسوی, عطاالله مهاجرانی, محسن رضایی و .... و تشویق چنان بزرگوارانی به فعالیت در عرصه های سیاسی کشور. ما مردم ایران وجه المصالحه اختلافات و درگیری های مالی, سکسی و غیره و ذالک مشتی گلپری جون و شهناز با یکدیگر نیستیم.
اگر بودیم همین شهنازها که حتی حقوق کارگری خودمان را نیز برایمان زیاد می بینند و در اصل خودشان باید گرسنه نگه داشته می شدند تا هار نشوند ادعای شرف می کردند و لااقل جرات ذکر ناممان و معرفی شخصیتمان را داشتند که موضوع برای زن و بچه های خودشان و معاشرین نوامیس معاصر و نسل بعدی شان نیز کمی بیش از پیش روشن شود.
اگر ناموس داری امروز بیا از من شکایت کن دیگر, چرا خفه خون گرفتی و لب و لوچه هاتو پیچ و تاب می دی؟
کیرهای طلایی من و دوستان و دوستدارانم هم این است که هست. می خوری بخور, نمی خوری نخور. سکوتت نشانه رضایت و خوش گذشتن به توست. اما اگر ناراضی باشی و اعتراض نکنی به خودت مدیونی. اگر ناراضی باشی اما امروز به شورت و کورستت انسجام نبخشی و صریحا در مقابل من و بر علیه من ادعای شرف نکنی, من مجوز تو برای هرگونه نق زدن در حضور زن و بچه ها و ناموست رو برای همیشه باطل می کنم.
ای شهناز تناز, تو که می دونی من مملکتو غارت کردم و دارم فرار می کنم, تو که چنین اعتقادی داری چرا به مردم نمی گی و با چنین جرم و خیانتی چه جوری روت می شه فردا پس فردا که من دو سه ساعته پناهندگی گرفتم و به آمریکا رفتم از حسودی بترکی و از "وطن فروشان" به مردم بگی!!!
ملت ایران خیلی فهمیده تر از آنی هستند که یک شهناز را بعنوان نتیجه صد و پنجاه سال مبارزه و آنهمه هزینه پرداخته شده بپذیرند. هر شهنازی که باشد. اگر مردم ایران نیازی به شهناز داشتند, خود همین حکومت جمهوری اسلامی مگر چه ایرادی داشت؟!
.... بیش از این از سر و کول کیرهای طلایی نروند بالا یا بروند بالا؟! مسئله "این" است ....
این یادداشت بسی مفصل تر و پر آب و تابتر بود اما حیف از زمانی که باید صرف شهنازها شود. پتانسیلهای کمرم محدود و حیف است و حال و حوصله لاس زدنهای بیشتر و بدتر با شهناز را ندارم.

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است