باند عطیقه ها را معاف نکرده ام

حکام, جناحهای سیاسی ایران معاصر در داخل و خارج و جامعه علمی, جامعه فرهنگی, جامعه هنری و جامعه مطبوعاتی ایران معاصر _که من ایشان را باند عطیقه ها می نامم_ را معاف نکرده ام. آنها موظفند چهارم خرداد 89 در رسانه ها به استقبال من بیایند و مرا تعریف و تمجید کنند. فقط بزرگوارانی که مدعی عضو جنبش سبز بودن هستند چند روزی معاف خواهند بود و مجازند که پس از مطرح شدن موج جدید یادداشتهایم که احتمالا پنجم یا ششم خرداد 89 خواهد بود مرا معرفی کنند. جهان آرمانی بازیچه و مسخره ایران نیست. حقوق من و جنبش مدنی و اجتماعی نمونه آرمانی ام موسوم به "جنبش سبز" باید بطور کامل استیفا شود.
.
.
.
من ترک عشق شاهد و ساغر نمی‌کنم صد بار توبـه کردم و دیگر نمی‌کـنـم باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور با خاک کوی دوست برابر نمی‌کـنـم تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است گفـتـم کـنایتی و مـکرر نمی‌کنم هرگز نـمی‌شود ز سر خود خـبر مرا تا در میان میکده سر بر نـمی‌کـنـم ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن محـتاج جنـگ نیست برادر نمی‌کنم این تـقواام تمام که با شاهدان شـهر ناز و کرشمه بر سر منبر نمی‌کـنـم حافظ جناب پیر مغان جای دولت است مـن ترک خاک بوسی این در نمی‌کنم
.
گر دسـت دهد خاک کـف پای نـگارم بر لوح بـصر خـط غـباری بـنـگارم بر بوی کنار تو شدم غرق و امید اسـت از موج سرشکم که رساند بـه کـنارم پروانـه او گر رسدم در طـلـب جان چون شمع همان دم به دمی جان بسپارم امروز مکـش سر ز وفای مـن و اندیش زان شب که من از غم به دعا دست برآرم زلـفین سیاه تو بـه دلداری عـشاق دادند قراری و بـبردند قرارم ای باد از آن باده نسیمی بـه مـن آور کان بوی شفابخـش بود دفـع خـمارم گر قلـب دلـم را ننهد دوسـت عیاری مـن نـقد روان در دمش از دیده شمارم دامن مفشان از من خاکی که پس از من زین در نـتواند کـه برد باد غـبارم حافـظ لب لعلش چو مرا جان عزیز است عمری بود آن لحظه که جان را به لب آرم
.
گفتـم غـم تو دارم گفتا غمت سر آید گفتـم کـه ماه من شو گفتا اگر برآید گفـتـم ز مـهرورزان رسم وفا بیاموز گـفـتا ز خوبرویان این کار کمـتر آید گفـتـم کـه بر خیالت راه نظر ببندم گفـتا که شب رو است او از راه دیگر آید گفتـم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد گـفـتا اگر بدانی هم اوت رهـبر آید گفـتـم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد گفـتا خنـک نسیمی کز کوی دلبر آید گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت گـفـتا تو بـندگی کن کو بنده پرور آید گفـتـم دل رحیمت کی عزم صلح دارد گفـتا مـگوی با کس تا وقت آن درآید گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است