Note Book

جمعه ۱۳ آذر ۱۳۸۸
رازی با ستارگان
.
امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم
باشد رازی با ستارگانم
امشب یکسر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
.
از شادی پر گیرم که رسم به فلک
سرود هستی خوانم در بر حور و ملک
در آسمانها غوغا فکنم
سبو بریزم ساغر شکنم
.
با ماه و پروین سخنی گویم
وز روی مه خود اثری جویم
جان یابم زین شبها
می کاهم از غمها.
ماه و زهره را به طرب آرم
از خود بی خبرم
ز شعف دارم
نغمه ای بر لبها.
امشب یکسر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
.
امشب در سر شوری
دارم امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم
باشد رازی با ستارگانم
.
امشب یکسر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم.
..................................................................................................
جمعه ۱۳ آذر ۱۳۸۸
این فقط یک شایعه است!
نابغه ای که از جانب همه نهادهای علمی, فرهنگی و هنری ایران مورد تقدیر و تکریم واقع شده و قدرت تمدن غرب نیز حقیقت وی را می خواسته و فقط یه کم دیگه مانده بوده که تمدن غرب قدرت خودش را به وی بدهد و نامش نیز علی اکبر ابراهیمی بوده است در ایران زندانی گردیده.
..................................................................................................
جمعه ۱۳ آذر ۱۳۸۸
شهادت
خدایا تو شاهد هستی که من امروز به اینجا آمدم و بر لزوم بیداری ملت ایران تاکید کردم.
.
.
یاد باد آن کـه نـهانـت نـظری با ما بود رقـم مـهر تو بر چـهره ما پیدا بود یاد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت مـعـجز عیسویت در لـب شـکرخا بود یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انـس جز مـن و یار نـبودیم و خدا با ما بود یاد باد آن که رخت شمع طرب می‌افروخـت وین دل سوخـتـه پروانـه ناپروا بود یاد باد آن که در آن بزمگـه خـلـق و ادب آن کـه او خنده مستانه زدی صـهـبا بود یاد باد آن کـه چو یاقوت قدح خـنده زدی در میان مـن و لـعـل تو حـکایت‌ها بود یاد باد آن که نگارم چو کـمر بربـسـتی در رکابـش مـه نو پیک جـهان پیما بود یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مسـت وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود یاد باد آن که به اصلاح شما می‌شد راست نـظـم هر گوهر ناسفته که حافـظ را بود
.
حسـن تو همیشه در فزون باد رویت همه ساله لالـه گون باد اندر سر ما خیال عشـقـت هر روز کـه باد در فزون باد هر سرو که در چـمـن درآید در خدمـت قامتت نـگون باد چشـمی که نه فتنه تو باشد چون گوهر اشک غرق خون باد چـشـم تو ز بـهر دلربایی در کردن سـحر ذوفـنون باد هر جا که دلیسـت در غـم تو بی صبر و قرار و بی سکون باد قد هـمـه دلـبران عالـم پیش الـف قدت چو نون باد هر دل که ز عشق توست خالی از حلـقـه وصـل تو برون باد لعـل تو که هست جان حافظ دور از لـب مردمان دون باد
.
هزار دشمنـم ار می‌کنند قصد هـلاک گرم تو دوستی از دشمـنان ندارم باک مرا امید وصال تو زنده می‌دارد و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک نفـس نفـس اگر از باد نشنوم بویش زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات بود صـبور دل اندر فراق تو حاشاک اگر تو زخم زنی به کـه دیگری مرهـم و گر تو زهر دهی به کـه دیگری تریاک بـضرب سیفـک قتـلی حیاتـنا ابدا لان روحی قد طاب ان یکون فداک عنان مپیچ که گر می‌زنی به شمشیرم سـپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک تو را چنان که تویی هر نـظر کـجا بیند به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک بـه چشم خلق عزیز جهان شود حافظ کـه بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک
.
..................................................................................................
جمعه ۱۳ آذر ۱۳۸۸
تبر بر گردن بت بزرک
ای ملت ایران بتهای شما را بت بزرگ که از استبداد و استعمار تشکیل گردیده و استکبار جهانی نام دارد شکسته است.
اگر استبداد و استعمار و استکیبار جهانی واقعا وجود ندارد پس چرا چیزی را که وجود ندارد می پرستید و به آن/وی وجود, هستی و هویت می دهید؟ شما چه تان است که اینهمه متعجب گشته اید؟ مگر استکبار جهانی چه کارتان کرده است؟ که اینگونه می خواهید تسخیرش کنید و هر یک نیز می خواهید اول از همه! تسخیرش کنید؟ اصلا اینجا خاک آمریکاست. شما با چه حقی به خاک آمریکا تجاوزنموده و سه دهه اشغالش کرده اید؟ نترسیدید یه باره سر و کله صاحابش پیدا بشه!؟
..................................................................................................
جمعه ۱۳ آذر ۱۳۸۸
مبانی سیاست داخلی مطلوب
برای نوشتن مقاله مبانی سیاست داخلی مطلوب و دست از سر دنیا برداشتن می توانید از مقاله زیر کمک بگیرید.
.
Wednesday، December 31، 2008
مبانی سیاست خارجی مطلوب

صبحانه ناهار شام و خیر و بركت و نور و نان و صلح و سوغاتی و ویزا و اكسیژن و حقوق بشر و دیگر امتیازات مثبت از سفره دوستی به دست می آیند. آن هم با بهترین كیفیت. دوستی حداقلهای موجود امتیازات مثبت را ارتقاء می دهد اما دشمنی آن را كاهش می دهد. نصف بیشتر آنچه را كه از دشمنی حاصل می شود باید صرف تدابیر و اقدامات شدید امنیتی كرد. دشمنی راه ارتقاء, توسعه و تعالی حقیقت را سیاه و مسدود می كند اما با دوستی حرمت این راه محفوظ می ماند و حقیقت قراردادی, موقتی و نسبی خود را بعنوان خدا تحمیل نمی كند. دوستی بركت و فرآوانی می آورد اما دشمنی باعث قحطی و شك و تردید می شود. شكوه را با دوستی كه حاصل معنویتی خدایی است می شود تجربه كرد اما با دشمنی كه حاصل توهماتی سیاه است نمی شود.ایمان ما به ما می گوید ما می خواهیم خانه ای كه در آن زندگی می كنیم خانه دوست باشد و نه خانه دشمن. اگر زمین خانه دشمن نیست پس ادبیات ارتباطات اجتماعی نیز نباید سیاه و زیر سطح صلح باشد. اگر زمین خانه دوست است و ما در حضور دوست به سر می بریم پس هر یك از ما باید مشغول كارهای منحصر به فرد خود كه در مجموع همكاری با هم نامیده می شود باشیم.اگر اینگونه نباشد عیب است. پندار گفتار و رفتار ما در مورد منابعی كه در سفره موجود هستند چیست؟ آیا ما دوست را دوست داریم و می خواهیم یا دشمن را؟ میزان بندگی به دوست یا به دشمن پاسخ این سوال را روشن می كند. آیا بندگی دوست به نفع ما خوشایند ما و برآورنده انتظارات ماست یا بندگی دشمن؟ آیا دوست مجازی كه حاصل خوبی های اعضای جامعه است باید مورد تقدیر قرار گرفته و كم كم به واقعیت تبدیل شود تا خلق و خوی انسانها به خلق و خوی آن/ وی شبیه شود یا دشمن مجازی كه حاصل بدیهای اعضای جامعه است؟ آیا ما آنقدر بی ذوق بی هنر محروم از استقلال و فاقد قدرت تشخیص هستیم كه باید كمال صدق محبت را نادیده گرفته و فقط نواقص و عیوب همدیگر را ببینیم؟ آیا حقیقت "دوست مجازی" باید در اوج شادی جشنها شكل پذیرد یا باید در بهبهه بحران جنگها تعیین گردد؟ آیا بهتر است حقیقت خندان باشد یا در حال ضجه زدن؟ كدام خنده یا گریه حقیقت خدایی و كدام خنده یا گریه حقیقت شیطانی است؟ آیا خوب بودن یا بد بودن در اختیار خود حقیقت است یا در اختیار ما كه اعضای جامعه و آفرینندگان حقیقت هستیم و با تصمیم گیری ها و احكاممان حقیقت را تعریف می كنیم؟ آیا ما حرمت حقیقت را پاس می داریم یا اینكه با استفاده از سخاوت و رضایت لازم بی پایان و جاودان حقیقت وی/ آن را به ابتذال می كشیم؟ آیا ما بنده دوست هستیم و از قابلیت انعطاف پذیری و شكل گیری توسط خواست دوست برخورداریم؟ آیا ما اصلا كانون آرمانهای مشتركمان را می بینیم و به نكته هایی كه در آن نقطه وجود دارند ـاز جمله این نكته كه دوست خیر و صلاح ما را می خواهدـ آگاهیم؟ دوست كیست/ چیست و چه آرزوهایی برای خانه و خانواده دارد؟بطور با القوه یك حقیقت واحد مورد تفاهم و توافق میان همه كشورها وجود دارد كه كشورها با رضایت كامل حاضر به همكاری با هم برای انجام خواست آن/ وی هستند. شناخت اعضای جامعه جهانی از این حقیقت متضاد با هم نیست. برای اینكه هیچیك از استعدادها و ظرفیتهای هیچیك از اعضای جامعه برای بهتر شناختن این حقیقت مورد جهل و غفلت قرار نگیرد و برای اینكه كیفیت این حقیقت در اثر شناسایی آن كمتر آسیب ببیند و یا اینكه اصلا آسیب نبیند مناسبترین شیوه جهت شناخت این حقیقت جستجویش از پا یین به بالاست.اكنون این حقیقت كه سفید است و هنوز تصوری كافی از آن/ وی در دسترس نیست به تعداد كشورها كپی شده و به چهره های بومی خود در كشورها تبدیل می گردد. هر یك از این چهره های بومی حقیقت در هر كشوری اصالتا و بطور ذاتی اهل آن كشور است و بواسطهء خوبی های اهالی آن كشور آفریده شده و رشد و پرورش می یابد.یكی از نامهای دیگر این حقیقت دوست است و چهره های بومی یش نیز دوستان نامیده می شوند. این حقیقت صاحب اصلی همه كشورهاست و هر چهره بومی یش در هر كشوری صاحب اصلی آن كشور است. این حقیقت مجازی است و بهتر است مشخص تر و عینی تر شود. چهره های بومی یش نیز همچنین.این تعیین در بخش فرهنگ معمولا با محصولات علمی فرهنگی هنری رخ می نماید. در بخش روابط و مناسبات سیاسی بین الملل نیز بطور معمول مقاله پروپزال بیانیه قانون و این قبیل اسناد مكتوب شكل این حقیقت مجازی را تعیین می كنند. در جهان واقعیت مجازی كه جهان آرمانی نامیده می شود این تعیین ویژگیهای خاص خود را دارد و بصورت انسان سفید است. اما بحث ما در این مقاله مربوط به جهان واقعیت مجازی نیست. چون این جهان دوم هنوز ساخته و راه اندازی نشده كه بتواند عملا و بطور اورژانسی و فوری مرجع مسایل روزمرهء جهان واقعی نیز قرار بگیرد و هنوز تعریف دقیق و جامعی نیز از آن در دست نیست. از بحث جهان آرمانی خارج می شویم و به داخل چهارچوبهای این مقاله باز می گردیم.این حقیقت در حال مورد توجه قرار گرفتن كاربردی تر شدن و بیشتر و بهتر منشاء اثر شدن است. چهره های بومی یش نیز همچنین. لازمه مدیریت این حقیقت تمركز امكانات توانایی ها دانش و اطلاعات در آن/ وی است. از این رو یكی از نامهای دیگر این حقیقت نیز قدرت است. اینها در مورد چهره های بومی حقیقت نیز صادقند.حقیقت نماد آرمانهای مشترك اعضای جامعه است كه حداكثر تفاهم و توافق در مورد خواستنش و ایمان داشتن به آن/ وی وجود دارد. چهره های بومی حقیقت نیز به همین ترتیب.حقیقت بومی در ایران قدرت ایران و دوست ایرانی ایران است و ملت دوست همگی با هم نقش و مسولیت آفرینندگان قدرت و ناظران بر قدرت را عهده دار هستند. حقیقت ایران دوست ایرانی زمین است و از جانب دیگر كشورها دوست ایرانی آن كشورها نامیده می شود. دوست ایرانی ایران با دوستان خارجی خویش متحد و همكار است. ایران همانگونه است كه دوست ایرانی ایران یا همان دوست ایرانی زمین می خواهد و به همین خاطر دوستان دوست ایرانی زمین نیز ایران را تحسین می كنند.خط مشی ایران در مورد كشورهای دوستان خارجی ایران بر مبنای پاسداشت حرمت دوستان خدمت به دوستان و تلاش برای كسب رضایت دوستان است. ایران برای شناخت دوستانش در خارج به فر هنگ و تاریخ كشورهای خود دوستان متوسل است و نه صرفا به توهماتی كه موجب سر افكندگی دوست ایرانی زمین در حضور دیگر دوستان زمین می شود. به میزانی كه دوست ایرانی ایران در حضور دوستان خارجی ایران سربلند تر است ایران حق دارد برای شناخت و تعریف و تبیین مبانی نظری هویت دوستان خارجی نیز بر فرهنگ ایران متمركز باشد.این مقاله بطور ویژه جهت مورد استفاده قرار گرفتن توسط وزارت امور خارجه كشورها تهیه گردید. به نظر نگارنده در روابط بین الملل باید چنین روشهایی مورد توجه قرار گیرد. بنابر این از اصحاب قلم دعوت می شود این یاداشت را نقد اصلاح و تكمیل فرموده و در جهت توسعه چنین ادبیاتی گام بردارند.عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من شب هجران نكند قصد دل آزاری من.
میلاد مسیح و سال نو میلادی مبارك باد
..................................................................................................
جمعه ۱۳ آذر ۱۳۸۸
دادخواهی مادر پاسخ ندارد
مادرم نیز بخشی از خرد جمعی است و نگرانی و اصرار امروزش برای نرفتن من بی سابقه بود. و من متعهد شدم که حضورم در امروز حداقلی باشد.
..................................................................................................
جمعه ۱۳ آذر ۱۳۸۸
طرح آشتی ملی
از آنجا که پیش بینی می شود عملیات گسترده شکنجه روحی روانی انسان در پاسگاه, پای میز بازجویی و در بند در راه باشد من موضوع پنج میلیون تومان و دیگر حقوقم را مطرح نخواهم کرد و انگیزه خود از حمله را حکم وجدان و ضروری دیدن طرح آشتی ملی اعلام خواهم کرد. اما متحدان انسان در سه جهان نباید به اظهارات انسان در زندان زیاد اهمیت قایل باشند و باید همان قطعنامه 2290 را مد نظر قرار دهند.
..................................................................................................
جمعه ۱۳ آذر ۱۳۸۸
پیام من به ملت جون
دیگه چه انتظاری از من داری ملت جون! من دیگه بازداشت شده ام. بخاطر استیفای حقوق شما. منتظرم ببینم شما برای استیفای حقوق من چه می کنید. منتظرم ببینم که آیا باز هم خودتان و قدرتتان را پاره پوره خواهید کرد و گناهش را به گردن انسان خواهید انداخت یا اینکه حرمت انسان را پاس می دارید و واقعا به کرامت انسان معتقدید؟ حداقل حق من بر شما این است که به همان درهای بسته سازمان ملل در ترکیه برسم. آیا می توانید همین حداقل حقوقم را بپردازید یا منتظرید که آن را هم از هوا بیایند و بجای شما بپردازند؟! از اینکه من از سازمان ملل پول می گیرم و رابطه من و تمدن غرب خوب است حسودیتان شده است؟ پس بترکید تا کمتر بسوزید.
به فراخوان مطلوبم پاسخ نامطلوب دادید. وادارم شدم قطعنامه 2289 را صادر کنم. پس اندازم را خرج کردم. شما چه از جان بشریت و جهان می خواهید؟ اکنون بخورید قطعنامه 2290 را.
..................................................................................................
پنجشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۸
سازمان ملل موظف به حمایت از انسان است
محبوس شدن من در سیاهچالهای ایران موجب بی اثر ماندن بخشی از دعاهای من در مورد امنیت پایدار غرب در دراز مدت خواهد شد.
لازم به ذکر است که هیچگونه حمایتی از جانب غرب برای من الزام آور نیست و هیچ گونه تقدیر و ستایشی از جانب غرب به معنی تضمین امنیت پایدار غرب در دراز مدت از جانب من نخواهد بود.
امضا:وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح
جهان آرمانی
.................................................................................................
پنجشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۸
مونولوگ با تمدن غرب
پیام من به تمدن غرب این است که لطفا قطعنامه 2290 را جدی بگیرید و مو به مو اجرا کنید تا خطرات بیشتر و بدتری از جاتب ایران کره زمین و کاینات را تهدید نکند.
من داشتم در مقابل سازمان ملل کار خودم رو علیه ایران, اسلام و قرآن انجام می دادم اما دیدم می خوان کشورشونو درست کنن دلم براشون سوخت و کمکشون کردم. من برای بهتر شدن اننخابات ایرانی ها خیلی کمک کردم در صورتی که سال گذشته زمستان سختی رو در ترکیه گذروندم. با اینحال ایرانی ها خوششون اومده و از من انتظارایثارگری های بیشتر و بدتر دارند. اینجا انتخاباتی برگزار شده, خامنه ای و احمدی نژادهایش به ملت ایران تجاوز همه جانبه و از جمله تجاوز جنسی کرده اند. اما سر نگون کردن استبداد دیگه وظیفه من نیست خود ملت باید قیام کنند. این عادلانه نیست که هزینه فعالیت سیاسی هفتاد میلیون مف خور را فقط یک قهرمان بپردازد و همه ریسکها را فقط یک قهرمان بپذیرد. به نظر من ایرانبان معاصر باید حقوق مرا بپردارند و چون چنین قصدی ندارند گویا,! من خودم به سفارتخانه های خارجی حمله می کنم تا پنج میلیون از حقوقم را بگیرم.
من ریسک کردم و فتوای سرنگونی حکومت ایران و ایادی آن را صادر کردم. ماهیتشان را نیز بطور علمی افشا کردم. دیگر قرار نیست که خودم راه بیفتم بروم توی خیابان و فتوایم را اجرا کنم. وظیفه روشنفکر فقط آگاه کردن جامعه است. آنهم اگر همچون من محروم نباشد. من احترامم را خودم حفظ کرده ام و هیچ احدی _از جمله رژیم ایران_ آن را به من نداده است. من نمی توانم در استقلال ایران دخالت کنم. وقتی مردم همینطوری راحت ترند و اعتراض نمی کنند من چرا غرور متجاوزان را بشکنم و آبرویشان را ببرم. اصلا قرار نبود من سرنوشت قومی را تغییر بدهم مگراینکه آن قوم خودش تغییر کند. مگر نه این است که خود ملت به استبداد و استعمار فرصت و اجازه ظلم می دهد؟ آیا اگر ملت استبداد طلب و ظلم پذیر نبود ستمگران به اشتباه می افتادند؟ آیا عدالت این نیست که خود ملت نیز ریسک سرنگون کردن ظالمان را بپذیرد؟ اگر من به تنهایی ظالمان را سرنگون کنم ظلم کرده ام و یکی از آنهایی که به ایشان ظلم کرده ام خود همین ظالمان خواهند بود. و من ظالم نیستم. من فقط حقوقم را می خواهم.
واقعیت این است که من دلم به حال احمدی نژادی ها هم می سوزد و حتی اگر تمدنهای بیگانه نیز سرنگون شوند من دلم می سوزد چه رسد به این تمدن که آن را می شناسم. چرا باید سرنگونش کنم؟ اگر هم فتوای سرنگونی اش را صادر می کنم از روی عقل است. می بینم استعدادهای اصلاح طللان و نخبگان را به سرخوردگی تبدیل کرده اند می بینم فرصتهای ایران را به تهدید تبدیل کرده اند و به ایران خیانت کرده اند. بنابر این وظیفه ام مبنی بر صدور فتوای سرنگونی رژیم را انجام می دهم اما خودم رژیم را سرنگون نمی کنم. و هیچ حذب و گروه و باند و دسته ای حق ندارد حمله من به رژیم ایران را به نفع جنبش اجتماعی مردم ایران موسوم به جنبش سبز مصادره کند. نخبگان اصلاحات زندانیان سیاسی دارند, کشور به غارت رفته, فدرت مشترک ملت ایران بر باد رفته و ..... اما من وظایف خودم را به سهم خودم و حتی خیلی بیش از آن انجام داده ام و قبل از اینکه من در اینمورد وظیفه ای بر عهده ام باشد ملت ایران خودش باید احساس وظیفه کند و من فقط برای استیفای حقوق خودم مبارره می کنم تا ملت ایران تنبل و مفت خور بارر نیاید و برای آنچه که می خورد و می ریند کمی زحمت هم بکشد.
اگر ایرانی ها حتی پنج میلیونم را نیز نپردازند و من بخاطر پنج میلیون بازداشت شوم همه ایراتیان معاصر در ایران و یا هر کجای جهان باید مورد ظلم و فشار قرار بگیرند تا مجبور شوند خشونت و زندان را از سر راه من بردارند ولااقل پنج میلیون تومانم را بپردازند.
اگر هم پنج میلیونم را بپردازند فقط وظیفه شان را انجام داده اند و تمدن غرب همچنان باید قطعنامه 2290 را بعنوان چشم انداز تکلیف شده در مورد ایران پیش روی خویش قرار دهد.
و پاسپورت.. من باید هر چه زودتر پنج میلیونم را بگیرم و از ایران بکشم بیرون. هر چه خوش گذشت کافی است.
.............................................................................................
پنجشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۸
انسان مصون است
مسوولیت هرگونه مجوزی که بر علیه ایران, اسلام و قرآن برای سه جهان صادر کرده ام مستقیما به عهده
یک: حکومت ایران
دو: ملت ایران
و سه: همان سه جهان
است.
............................................................................................
پنجشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۸
طرحی نو
از فردا وبلاگ نویسی رو ترک می کنم تا فکر کنند به رژیم حمله کرده ام و جگرشان کباب شود.
.............................................................................................
پنجشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۸
پیام من به نخبگان اصلاحات
مگر من گفتم طرفدار ملت و کشور ایران باشید؟ من که داشتم کار خودم را با ایران, اسلام و قرآن انجام می دادم. من داشتم راه همان ملت مبنی بر انهدام کشور را ادامه می دادم به راه شما آمدم این هم نتیجه اش. راستی این زندان بازی یا واقعی یه؟ جان الله راستشو بگین. نکنه این ملت بدبخت راست می گفتن و شما واقعا از خودشان هستید؟
.............................................................................................
پنجشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۸
خدایا به کشور دشمن نیا
خدایا حتی آن خامنه ای افلیج نیز یک برادر به نام هادی خامنه ای در جبهه اصلاحات دارد که اگر رژیم برگشت می گوید من اونطرفی بودم و خانواده ام نیز باید مصون باشند. خدایا من که برای نجات بشربت از شر ایران به جهنم آمده ام چه کار کنم؟ خدایا چرا رفسنجانی و خامنه ای و احمدی نژاد در اتاق خواب قدرت مشترک ملت ایران جای دارند و هیچ اتفاقی هم برای ناموس این ملت نیفتاده است اما اگر من پنج میلیون از حقوق خوم را لازم داشته باشم و مطالبه کنم می گویند قیامت شده!
.............................................................................................
پنجشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۸
به سوال بازجوی من پاسخ دهید
من به بازجویم می گویم که فقط یک حقوق بگیر معمولی هستم و پنج میلیونم بابت خدماتی که در دوران انتخابات به ایران کردم را می خواهم. و بازجویم از خدمات من طی یک سال اخیر به ایران می پرسد. و من می گویم دعا کرده ام. من می گویم که وطن تاژ ترکیه و پناهنده سازمان ملل هستم. و من می گویم در شان من نیست برای گرفتن حقوقی که متعلق به خودم است به کشوری که ارثیه مرا از من دریغ ورزیده و هیچگونه حسابی نیز پس نداده حساب پس دهم.
به بازجویم می گویم سوال فوق را از هیات حاکمه و از رسانه ها و نخبگان معاصر ایران بپرسد تا آنهایی که ناموس دارند و آنهایی که مورد تجاوز شیطان قرار نگرفته اند یا اینکه در اثر مورد تجاوز قرار گرفتن آنقدر منفعل نشده اند که همه ذرات هویتشان را باخته باشند خدمات مرا شناخته, تبین کرده و تعریف کنند و از خدمات من به ایران و جهان تقدیر و تشکر نمایند و شهادت بدهند که دریغ شدن پنج میلیون تومان از من توسط ایران موجب ننگ ایران است. ایشان اگرهم هیچکدام از این وظایفشان نسبت به ایران را انجام ندهند لا اقل با پرداخت شدن پنج میلیون تومان از جانب ایران به انسان مخالف نیستند.
مبانی اندیشه من و همه جیک و بیک زندگی خصوصی من در دو مقاله ورژن دوم پروپزال و مبانی سیاست خارجی مطلوب قابل مطالعه است. من شیطان را ندیده ام و گفتمان آن را منتشر نکرده ام. من خدا را دیده ام و گفتمان خدا را منتشر کرده ام.
اگردستگاه قضایی برادران لاریجانی از پیدا کردن جیک و پیک باند خمینی و کسانی که توسط این باند مورد تجاوز قرار گرفتند و تار و مار و بعضی از ایشان نیز متواری شدند نا امید گشته است و برای توجیه و تبریه مسوولین و زمامداران و ذینفعان قدرت ایران طی سی سال گذشته دنبال یک سوژه می گردد و مدعی است که من نیز موظفم جیک و بیکهایی از خودم را بازگویم و چون باز نگفته ام آنها خودشان کشف کرده اند و مدعی هستند که در محل ما جاسوسانی وجود داشته اند, باید هویت آن جاسوسان علنا افشا شود چرا که در غیر اینصورت این توهینیی به یک شهر است که همه ایشان متهم به جاسوسی _آن هم برای مفاخر علمی و فرهنگی خودشان_ باشند و اگر فقط از تکنولوژی های جاسوسی استفاده شده باشد, باز هم این توهینی به کل ملت است که به وزارت اطلاعات اعتماد کرده و این ابزار کنترل حریم شهروندان را در اختیار وزارت کشور قرار داده اند. اصلا من به زندان آمده ام تا اتهاماتم را بشنوم و پرونده ایران را با واقعیت تطبیق دهم. اگرمدعی شرفی در این کشور وجود دارد پاسخش به یادداشت هدف مشترک بشریت و ورژن دوم پروپزال را مورد بررسی قرار دهم. بازجو بلد است از سکوت استفاده کند اما وضعیت سوییت و سوالهای بازجو ممکن است در سه جهان بر علیه خود ایران مورد استفاده قرار گیرد. و هر گونه صدای بازجو اظهارات رسمی ایران محسوب خواهد شد.
آنهایی که محل و شهر ما را به نانجیبی و دیگر اتهامات متهم می کنند باید ادعاهای خودشان را در دادگاه ثابت کنند و پس از آنکه همه صداهایشان را از خودشان در آوردند و دیگر صدایی در ایشان باقی نماند منتظر مونولوگ من بر دادگاه ایران بمانند و در این انتظار _هر جایش که به ایشان پا داد_ بمیرند. من در شهرمان هیچ دشمنی ندارم و اگر هم داشته باشم حتی آنها نیز برای من دعا می خوانند و برایم احترام قایلند. مردم بی گناه هم که تقصیری ندارند. فقط من همواره سر افکنده بوده ام که چرا سر و وضعم به اینصورت است و چرا آنگونه که در شان یک جوان است موفق نیستم و حتی یک شغل نیز ندارم! این جیک و پیک من در اسلامشهر بود. من پایگاه مردمی هم داشتم به شرط اینکه با گفتمان خاتمی به اسلامشهر معرفی می شدم و نه با گفتمان خامنه ای و احمدی نژادهایش که برای از بین بردن التهابات طبیعی و سازنده مردم آگاه که منتقدان و ناظران فعال حکام قدرت در سطوح مختلف جامعه هستند التهاب و رعب و وحشت گمراه کننده ایجاد میکنند و از جیب خود ایشان پول می دزدند و به ایشان انعام می دهند.
من شان مردم شهرم را برتر از آن می دانم که موضوع تجاوز جامع خامنه ای و احمدی نژادهایش به جامعه را افشا کنم. چون از ظرفیتها و توانایی اسلامشهر آگاهم و نجات کل ایران را فقط وظیفه اسلامشهر نمی دانم. شان خودم را نیز برتر از این میدانم که قهرمان توده ها باشم. اگر من می خواستم افشاگری کنم دوران کارتن خوابی ام را در اسلامشهر می گذراندم _نه در تهران و کرج_ و چهره احمدی نژادهایی را که در حال تجاوز به مردم و حقوق و قدرت ایشان بودند افشا می کردم. من نخواستم التهاب خارج از ظرفبت جامعه ایجاد کنم و خواب مردم را به هم بریزم. هنوز هم نمی خواهم این ملت را از خواب بیدار کنم فقط پنج میلیون تومان از حقوقم را می خواهم. ولو به انفجار متولیان معاصر و پیوسته در حال جنگ "قدرت نانجیب ایران" و بیداری مردم و مشاهده آنچه که توسط خامنه ای و احمدی نژادهایش در سطوح حکومتی بر ایشان می رود بینجامد. مگر افشاگری های بزرگان قوم نسبت به هم کافی نیست که هر یک به نحوی از مال اسلامشهر آویزان شده اند! آیا هیات حاکمه و هیات مدیره کشور خیلی بر دریافت پاسخهای کوبنده و دندانشکن از جانب "بسیجیان" و "لومپنها"ی قهرمان, غیور, شریف و آزاده اسلامشهر که مدافعان خطوط مقدم اسلامشهر هستند اصرار دارند؟ آنها اگر بر علیه بزرگان کشور افشاگری کنند آنقدر شیر و آزاده هم هستند که تیمهای عمل تشکیل دهند و بر علیه آنچه که نمی خواهند اما به ایشان تحمیل شده است شورش به راه بیاندازند. اسلامشهر قابل احترام است و من هرگز برعلیه اسلامشهر افشاگری نخواهم کرد حتی اگر اصولگرایی و اپوزیسیون و اصلاحات بیشتر و بدتر اصرار بورزند.
اگر من می خواستم افشاگری کنم دوران کارتن خوابی ام را در اسلامشهر می گذراندم.
من که آن دوران سخت را به صحیحترین و آبرومندانه ترین شکلهای ممکن گذرانده ام امروز نیازی به افشاگری ندارم.
من یک فعال علمی, فرهنگی بودم و در آینده هم باید باشم. من امروز مشغول کسب روزی حلال هستم. من فقط حقوقم را می خواهم. آن هم فقط پنج میلیون تومان از حقوقم را.
.............................................................................................
پنجشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۸
من فقط حداقل حقوقم را خواسته بودم
من یک جواب قبولی از سازمان ملل به درخواست پناهندگی ام می خواهم.
.............................................................................................
پنجشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۸
سازمان ملل موظف به حمایت از انسان است
محبوس شدن من در سیاهچالهای ایران موجب بی اثر ماندن بخشی از دعاهای من در مورد امنیت پایدار غرب در دراز مدت خواهد شد.
لازم به ذکر است که هیچگونه حمایتی از جانب غرب برای من الزام آور نیست و هیچ گونه تقدیر و ستایشی از جانب غرب به معنی تضمین امنیت پایدار غرب در دراز مدت از جانب من نخواهد بود.
امضا:
وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح
جهان آرمانی
.............................................................................................
چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۸
خدا حافظ جنبش سبز
خدایا انقدر منتظرت موندم زیر پام علف سبز شد!
نفرین به این کشورهای لعنتی.
درود بر جاده.
.............................................................................................
چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۸
کاریزمای خاتمی
سطح ادبیات گفتمانی که دیروز از خاتمی شنیدم و به خاتمی گفتم صد مرتبه فرهنگی تر از اونی بود که طی این ماهها.... .
باز هم آبروم به باد رفت. باز هم از خاتمی آبرو گرفتم.
.............................................................................................
چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۸
طرحی نو
مردم خودشان می فهمند
وظیفه رسانه ها در اینجا و اکنون اطلاع رسانی در مورد قطعنامه 2290 است. تا مردم خودشان بتوانند برای سرنوشت خودشان تصمیم بگیرند.
اگر مردم ایران نتوانسته باشند رسانه های خودشان را ملزم و پاسخگو بار بیاورند (تربیت کنند) و در نتیجه, رسانه های ایران وظیفه خویش در قبال مردم در اینمورد را انجام ندهند مشکلی از مشکلات بی پایان و لا متناهی خودشان است و اراده ما در مورد ایران را تغییر نمی دهد.
امضا:علی اکبر ابراهیمی
.............................................................................................
چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۸
طرحی نو
من ناجی هستم
اگر اکثریت مطلق سیاسیون ایران معاصر تقاضا کنند و یا اگر 98 درصد مردم ایران تقاضا کنند حاضرم قدرت ایران را بصورت موقت بگیرم.
اما فقط چند هفته ها!
انسان گناه داره, بلای سرش نشی.
امضا: ناجی
..............................................................................................
چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۸
طرحی نو
من میانجی هستم
هم طرفدار قدرت سپاه و هم طرفدار قدرت آمریکا هستم.
هیشکی نمی دونه که من دارم به استبداد حمله می کنم یا به استعمار. دارم کدوماشونو سرنگون می کنم!
معجزه هم دقیقا همین "این" اه.
نه آمریکایی ها استخونی از سفارتخونه باقی گذاشته بودند و نه انقلابی ها استخوانی از آن باقی گذارده اند و من دارم از یک زمین سوخته یک کاخ آبی می سازم. هیچکدومشون هم نمی تونند ادعا کنند که صاحب سفارتخانه هستند. و من بجای اینکه سی و دو سال هزینه امر شومی رو که استبداد و استعمار تولید کرده اند بپردام, استبداد و استعمار رو پرت می کنم بغل هم و دفتر آشتی ملی رو بره خودم به راه می اندازم و برای خودم حقوق ماهیانه تعیین می کنم. و با اتومبیلهای پلاک سیاسی بنز سورمه ای _از زرشکی های خامنه ای خوشم نمیاد_ می رم اینور اونور تا فردا پس فردا نگن سفارت آمریکا و سپاه خودشون گدا گشنه بودن انسان (میهمانی از جهان آرمانی) مجبور شد به سفارتهای دیگه پاتک بزنه.
من طرفدار قدرت همه باندها هستم.
.............................................................................................
چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۸
افشای کلیاتی از هولوکاست
فاجعه سفید و مقدس: آنچه برای کتمان ادعاهای صد تا یه غازشان به آن متمرکزشده و زوم می کنند.
فاجعه سیاه:آنچه من خجالت می کشم بگویم: تجاوز جامع.
سر شریف من هم همین بود که نمی گفتم نمی خواستم مردم سرخورده شوند. چون ظرفیتها و توانایی ایشان را می شناختم.
............................................................................................
چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۸
بازجوی شماره یک
بهت پیشنهاد می کنم خودتو به کوچه علی چپ نزن.
راستی تو اینجا چقدر حقوق می گیری؟ یه طرح دارم بره آشتی ملی, باید از هیات حاکمه ایران بازجویی بشه, همکاری می کنی؟ اینجوری اینجا ته این سیاهچال خسر الدنیا و الآخره می شی. من می تونم نجاتت ببخشم.
.............................................................................................
سه شنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۸
من میهمان هستم
من دلم سخت گرفته است از این مهمانخانه مهمان کش.
..............................................................................................
سه شنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۸
حق مصونیت سیاسی جهان آرمانی
پنج میلیون من باید با همکاری اکثریت مطلق فعالین سیاسی ایران معاصر اعم از اهل اپوزیسیون, اهل اصلاحات, اهل اصولگرایی و ..... تهیه و ارایه شود. و در غیر اینصورت این جنایتی است علیه ایران و مردم حق دارند اطلاع پیدا کنند و بدانند که چه بر آنها می گذرد و کشورشان در چه وضعی است. تا خودشان مسوولیت پرداختن و یا نپرداختن حقوق انسان را بپذیرند.
این یادداشت را تکمیل می کنم.
از آشتی با هم نا امید نشوید. شاید چند روز و یا چند هفته پس از بازداشت من با هم به تفاهم و توافق رسیدید و حقوق بشر را پرداختید و دیگر نیاز نشد یک ملت را بجای سیاسیونش به سیاست بکشانید و به سیاست آلوده کنید. هر وقت از اتحاد با همه همدیگرتان نا امید شدید به مردم بگویید بیایند بجای شما وظیفه شما مبنی بر پرداختن حقوق بشر به وی را انجام دهند.
شما توسط سه جهان نظارت می شوید.
این یادداشت را تکمیل می کنم.
..............................................................................................
دوشنبه ۹ آذر ۱۳۸۸
چرا به مردم دروغ گفتی؟چرا شب انتخابات در مورد دانشجویان ستاره دار عوامفریبی کردی و اجازه ندادی مردم خودشان تصمیم بگیرند؟
..............................................................................................
دوشنبه ۹ آذر ۱۳۸۸
گناه من است
خدایا از اینکه مخلوقاتت ادعا می کنن بهشون سوغاتی کافی ندادی ازت معذرت می خوام
..............................................................................................
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۸
مال انسان سوغاتی نیست
حتی خود انسان نیز مال خداست. چگونه ممکن است مال انسان سوغاتی باشد؟
دانشجویان را گروگان گرفته اند تا سوغاتی دبیر کل جهان آرمانی را بخورند و در همین دهات (ایران) تمام کنند.
هیچ رسانه ای حق بوق زدن ندارد. اما چنانچه رسانه ها و سیاسیون معاصر بی عرضه و فاقد قدرت کافی باشند و نتوانند پنج میلیون مرا که یک حقوق بگیر معمولی هستم و برای انتخابات ایران کار کرده ام "با همکاری یکدیگر" تا غروب روز سیزده به در بپردازند, بوق بزنند تا _بجای ملت حیف نان ایران_ لااقل سرکوب دانشجویان در روز شانزده آذر را متوقف کنیم
بوق بزنید. وقتی قدرتتان را به تاراج برده اند اگر حتی بوق هم نزنید برایتان از هوا و بصورت غیبی بوق زده خواهد شد. این چه زندگی ای است که حتی پنج میلیون تومان انسان را نیز نمی توانید بپردازید؟ از ایران, اسلام و قرآن شما چه باقی مانده؟ آیا ایران, اسلام و قرآن شما همین است؟
..............................................................................................
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۸
آنچه مردم باور می کنند مهم است
مردم خودشان می دانند که من همیشه طرفدار اصلاح طلبان بوده ام, هستم و خواهم بود.
اصلا این مردم خودشان چقدر طرفدار اصلاح طلبان بوده اند؟ چرا همه شکنجه ها را من به تنهایی تحمل کنم؟ با چه رویی؟ مگر من رویم می شود که قهرمان باشم؟ مگر من رویم می شود که صاحب همه چیز مردم باشم؟ هرگز. پس قهرمانانشان _قهرمانان مردم ایران اراذل و اوباش خرد و کلان و آشکار و نهانی هستند که در سطوح مختلف جامعه با ادعاهای صد تا یه غار و وعده های سر خرمن بر امور مردم مسلط شده اند و برای پنهان کردن ترسشان به شرک و "چاپلوسی استبداد" روی آورده اند و صداهای کلفت از خودشان در می آورند_ که کشور را به خاک سیاه نشانده اند کدام گوری هستند؟ من رویم نمی شود ملت با شرف, با غیرت, قهرمان و آزاده ایران را نجات ببخشم. این ملت خودش جهان را نجات می بخشد. هر چند دوستشان دارم اما من با اصلاح طلبانشان نان و نمک خورده ام و به احترام اصلاح طلبانشان برای ایشان نیز احترام قایلم و نجاتشان نمی بخشم.
در ابتدا اما گویا لازم است تا با بانگی بلند و فریادی رسا به تمام مخاطبان این نامه بگویم که نه تنها از گذشته‌ی خود، تلاش و باورهایم هرگز و هیچ‌گاه شرمسار و پشیمان نبوده‌ام که همآره با افتخار از آن یاد می‌کنم. آن‌چه تا به امروز از من خوانده‌اید و شنیده‌اید، همگی دیدگاه‌های راستین من است و اگر از این پس یک «ساسان آقایی» شکسته و در هم تکیده را به نمایش درآوردند که آرا و نظرهایش را پس بگیرد، باور نکنید! این‌ها جز یک خیمه‌شب‌بازی نخ‌نما شده چیز دیگری نیست.
علی اکبر ابراهیمی
.........................................................................................
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۸
جستجوی جاده خدا در جهنم
عصر روز گذشته پلیس با مادران عزادارکه در پارک لاله تهران گردهم آمده بودند درگیر و برای متفرق شدن آنها از گاز اشک آور استفاده کرد.
شبکه جنبش راه سبز (جرس)
.........................................................................................
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۸
ترکیه قابل تقدیر است
عید قربان را به ترکیه تبریک می گویم.
یکبار دیگر از کمکها و مساعدتهای جامعه ترکیه _خصوصا انشعاتهای ترکیه_ در طول مدت پناهندگی ام تقدیر و تشکر می کنم.
از بابت مشکلات و دردسرهایی که آقای احمدی نژاد در عرصه بین الملل برای ترکیه بوجود آورده اند معذرت می خواهم.
من با اینکه در ایران سرنگون شده بودم اما به ترکیه انگیزه, نبوغ و تلاشهایم را بردم و وقتی فضای کسب و کار ترکیه به من نان داد پیشرفت کردم. و همین پیشرفت و ابراز رضایت از ترکیه بهترین شکر گزاری نسبت به ترکیه است. من چگونه می توانم فراموش کنم کشوری را که مرا علی اکبر دید, علی اکبر صدا کرد و از من علی اکبر آفرید. شرح خاطرات ترکیه در این سیاهچالی که ایران نام دارد کار چندان آسانی نیست. به امید رهایی.
به امید رهایی هر سه جهان از شر ایران و جاه طلبی های اتمی آن.
امضا: همان علی اکبر خودمان.
.........................................................................................
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۸
چرا به مردم دروغ گفتی؟
چرا شب انتخابات در مورد دانشجویان ستاره دار عوامفریبی کردی و اجازه ندادی مردم خودشان تصمیم بگیرند؟
.........................................................................................
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۸
یک پیشنهاد
به پای انسان سجده کنید.
ای شیطان, غرورت را کنار بگذار و بر انسان سجده کن
بجای اصلاح طلبان و بسیجیان که از خودشان هستند مجازات نخواهم شد.
آنها سراپا یک کرباسند و با اینکه همه رقمه معتقدند مردم هیچ نمی فهمند باز هم منتظرند تا با موج حمایتهای پایگاههای مردمی من مواجه شوند تا ببینند تقدیر و حمایت از من چقدر در میزان آرای مردمی شان تاثیر مثبت یا منفی دارد! بی قدرت تر از این ملت و کشور ندیدم. و بغیر از راه زور از هیچ راه دیگری حقم را از چنین کشوری نخواستم.
یکی از تابلوترین خصوصیات مشترکشان این است که وقتی خودشان قدرت را بغل نکرده اند با اصرار می گویند مقدساتشان به خطر افتاده و تا اتفاقی در حد و اندازه های حمله آمریکا منفجر نشود قابل قبول نیست و وقتی قدرت را بغل می کنند خودشان هم با تمام مقدساتشان می پرند می روند بغل آمریکا.
امضا جهان آرمانی
.........................................................................................
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۸
غرب موظف به عذر خواهی و حمایت از انسان است
محبوس شدن من در سیاهچالهای ایران موجب بی اثر ماندن بخشی از دعاهای من در مورد امنیت پایدار غرب در دراز مدت خواهد شد.
لازم به ذکر است که هیچگونه حمایتی از جانب غرب برای من الزام آور نیست و هیچ گونه تقدیر و ستایشی از جانب غرب به معنی تضمین امنیت پایدار غرب در دراز مدت از جانب من نخواهد بود.
امضا:
وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح
جهان آرمانی
.........................................................................................
شنبه ۷ آذر ۱۳۸۸
مقاومت موانع را
تحسین می کنم
.
حقوق و منافع و بک راند و ویژن بشر زیر درخت پرتقال گم شده.
خبر داری؟
نچ, نچ.
بی خبری؟
نچ, نچ.
پس تو خرمن هستی
و من نیز صاحب خرمن.
امضا: علی اکبر ابراهیمی
این یادداشت منحصرا و بطور ویژه تقدیم شد به قهرمانان شجاع و شب شکن حاضر در صحنه همه سطوح ایران و جهان, اما غایب در زمانهایی که برای ایران, اسلام و قرآن لازم هستند.
و یا به عبارت دیگر همان اراذل و اوباش خرد و کلان و آشکار و نهانی که ادعای شرف و ادعاهای صد تا یه غازشان حتی خر را نیز از پا می انداخت و امروز که مردم را به اینجا و این سر و وضع و حال و روز و روز و روزگار رسانده اند و مردم به ایثارگری ها, خطرپذیری ها و آرتیست بازیهای ایشان نیاز دارند رفته اند توی سوراخ موش "تعدیل و یا تغییر هویت" پنهان شده اند.
تاریخ یادداشت
Monday, May 11, 2009
یا
Tuesday, April 21, 2009
و یا بعبارت دیگر, یه چیزی تو مایه های فردای روزی که آخرین فرصت ثبت نام نامزدهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران بود و خاتمی رفت.
.........................................................................................
شنبه ۷ آذر ۱۳۸۸
خامنه ای را دوست دارم
من و تو خدا و انسانیم. خامنه ای اسماعیل است و ملت ایران هم گوسفند هستند.
هر لحظه جای خامنه ای با گوسفندان عوض می شود اما هیچکدامشان برای من خامنه ای نمی شوند.
با همه این اوصاف و احوال, اکنون یک ایرانی دیگر اسماعیل است.
و خامنه ای گوسفندی است از میان ملت قهرمان, غیور و شهید پرور ایران.
.........................................................................................
شنبه ۷ آذر ۱۳۸۸
ای الله تو پرتقال آزمایشی من هستی
ای الله من یک جعبه پرتقال (یک جعبه حقیقت) دارم که گندیده ترینش تویی. اما حیف سطل آشغال, نسبتت رو با ورژن دوم پروپزال تبیین کن ببینم چیکار می تونم برات بکنم. خیلی دوست داری جهانی بشی؟
نگی اونجا یه وقت علی اکبر ابراهیمی مسلمان است. من توی جعبه خودمو حقیقت مطلق قدرت مطلق معرفی کردم. همه هم باورشون شده. اصلا گم شو بیا برو توی همون سطل آشغال.
قربونش بری, التماسی که توی چشمات موج می زنه دل آدمو کباب می کنه. اما وای بر من اگه ماچت کنم. وای!
..........................................................................................
پنجشنبه ۵ آذر ۱۳۸۸
یک نوع عشق
دنبال آیه و فلسفه نگردید, دلیل سرکوبها واضحتر از آن است که خودشان را به کوچه علی چپ بزنند. به اندازه کافی تبیین شده و موضوع همان "خوشم میاد و دوست دارم, میخوای چی کار کنی؟" است.
.
"بايد جمعيت ها و گروه هايي باشند که اين منافع را تعريف و سياست ها، برنامه ها و خط مشي ها را تعيين کنند و بعد مردم تعيين کنند که به نظرشان چه کسي منافع آنها را بيشتر و بهتر تامين مي کند. پشت پرده بيان کساني که مي گويند ما مخالف تحزب هستيم و تحزب گروه گرايي، نخبه گرايي و خواص گرايي است اين معنا مستتر است که ما ... هستيم و به زبان بي زباني مي گويند ما اجازه نخواهيم داد هيچ کس مزاحم ما در قدرت شود. ما دو دستي به اين قدرت چسبيده ايم و هر حرکتي که باعث شود گوشه يي از اين قدرت خدشه دار شود آن را محکوم مي کنيم و از بين مي بريم.
ببينيد اصولاً از سازمان يابي و تشکل يابي مردم مي ترسند.زيرا وقتي مردم حول منافع خاص تشکل پيدا کردند و دانستند منافع شان در چيست و دانستند چگونه بايد منافع خودشان را پيگيري کنند، در حقيقت قدرت را وادار به پاسخگويي و تمکين از خواسته هاي خودشان مي کنند. اما اگر آحاد مردم جامعه پراکنده باشند و نتوانند حول منافع خاص خودشان تشکل يابي کنند آن وقت حکومت مستبد مي تواند بر آنها حکم روايي کند و آنها را به جان يکديگر بيندازد و ميان مردم تفرقه بيندازد و مانع از آن شود که قدرت مردم شکل بگيرد تا بر اساس قدرت مردم، قدرت مرکزي بنا نهاده شود.
امروز بايد با صراحت بگوييم اگر کسي مدعي دموکراسي و مردمسالاري است بايد تحزب و اقتضائات آن را بپذيرد و لازمه تحزب اين است که هر حزبي بتواند آراي بيشتري از مردم به دست بياورد، نماينده آنهاست و بايد قدرت را آن حزب اداره کند نه کس ديگري."
منبع: سایت نوروز
...............................................................................................
پنجشنبه ۵ آذر ۱۳۸۸
چرا به مردم دروغ گفتی؟
چرا شب انتخابات در مورد دانشجویان ستاره دار عوامفریبی کردی و اجازه ندادی مردم خودشان تصمیم بگیرند؟
..............................................................................................
چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۸۸
مگر من دارم بخاطر خودم می آیم؟
آقای خامنه ای من خودم وجدان و عقل دارم و هیچ باندی مرا نفریفته. من باید همه را راضی کنم. اگر فقط شخص جنابعالی را راضی کنم که حضرت ابراهیم نمی شوم. فرض کنید شما و تفکری که توسط قدرت ایران چاقش کرده اید در تبعید بودید و یک خامنه ای دیگر از همین اپوزیسیونیان همین شکلی به شما و تفکرتان فحش می داد و به ریشتان می خندید. آیا شما خوشتان می آمد؟ من هم قبول دارم که آنهایی که در ساختار قدرت هستند باید ابهت داشته باشند اما نه دیگر اینقدر غلیظ. ما را چه شده که به چنین غلظتی نیازمندیم؟
من می دانم که ظرفیت فضای سیاسی ایران محدود است اما یک چیزهایی کافی نیست. نارضایتی در میان همکاران شما در اپوزیسیون و اصلاحات وجود دارد . کشور به ایثار شما نیاز دارد. ظرفیت سازی یش را هم خودتان انجام دهید. مگر شما بخاطر خودتان به حکومت آمده ابد؟ آزادی های اخیر کافی نیست. از ایشان خیلی چیزها گرفته شده و ایشان بخاطر ترس سکوت کرده اند و من در اینجا و اکنون با ارعاب مطلقا مخالف نیستم اما این ارعاب را خودم دیده ام چه شده است و چگونه بوده است و این ارعاب را بطرز فجیعی غیر عادلانه می دانم.آقای خامنه ای شما که می دانید قدرت ایران چقدر پست است. لطفا نسبت به من دلسوزی کنید تا من هم بروم یک گوشه دیگری بزنم توی سرخودم. خدا خیرکثیر دنیا و آخرتتان دهد.
..........................................................................................
چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۸۸
بیانیه شماره ۱۵ میرحسین موسوی
.
دیشـب بـه سیل اشک ره خواب می‌زدم نـقـشی بـه یاد خـط تو بر آب می‌زدم ابروی یار در نـظر و خرقـه سوخـتـه جامی بـه یاد گوشـه مـحراب می‌زدم هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجـسـت بازش ز طره تو بـه مـضراب می‌زدم روی نـگار در نـظرم جـلوه می‌نـمود وز دور بوسـه بر رخ مـهـتاب می‌زدم چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ فالی به چشـم و گوش در این باب می‌زدم نـقـش خیال روی تو تا وقت صـبـحدم بر کارگاه دیده بی‌خواب می‌زدم ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفـت می‌گفـتـم این سرود و می ناب می‌زدم خوش بود وقـت حافـظ و فال مراد و کام بر نام عـمر و دولـت احـباب می‌زدم
......
بـه تیغم گر کشد دستش نگیرم وگر تیرم زند مـنـت پذیرم کـمان ابرویت را گو بزن تیر کـه پیش دست و بازویت بمیرم غـم گیتی گر از پایم درآرد بـجز ساغر که باشد دستگیرم برآی ای آفـتاب صـبـح امید که در دست شب هجران اسیرم بـه فریادم رس ای پیر خرابات بـه یک جرعه جوانم کن که پیرم به گیسوی تو خوردم دوش سوگند کـه مـن از پای تو سر بر نگیرم بـسوز این خرقه تقوا تو حافـظ کـه گر آتش شوم در وی نگیرم
..........................................................................................
چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۸۸
با مجوز هم می توانیم براندازی کنیم
ماهیت جبهه آنها در سیزده آبان افشا شد و اگر شانزده آبان مجوز هم داشته باشیم هیچکس فکر نخواهد کرد که ما نیز از خودشان هستیم. این تنفر رو به گسترش در میان مردم را هنوز هم می توان جمع و جور کرد. لزومی به کشته شدن بیشتر مردم نیست. خودشان دارند سرنگون می شوند و خامنه ای دارد حسینیه امام خمینی را به حضرت امام خاتمی واگذار می کند تا غرور اپوزیسیونیان بیشتر از این لگد مال نشود و بجای نفرین, کشورشان را دعا کنند و با اصولگرایان و اصلاح طلبان در اداره امور ایران همکاری کنند. از دیگر محاسن ولایت خاتمی موارد دیگری را نیز می توان برشمرد. اگر بتوانیم خامنه ای و خاتمی را حقوق بگیرانی معمولی بشناسیم _و نه صاحب کشورکه ابتدا باید ستایش شوند, سپس سرنگون و بعد از آن هم لعنت!_ و ایشان را مورد تقدیر و تکریم قرار دهیم چنین ایده هایی شدنی است.
........................................................................................
چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۸۸
اینقدر التهاب در جامعه ایجاد نکنید
اگر همانطور که می گویی علیه مسوولین امروز نظام شایعه سازی کرده اند, ببین چرا؟ ببین چه فشاری بر آنها بوده. یک نگاه به سر و وضع خودت بینداز ببین چرا پلیست طایب است؟ چقدر قشنگ موضوع را حل و فصل کردی! چقدر قشنگ رهبری کردی! سرکوب شدگان را دشمن نامیدی و دیگران را به اتحاد بر علیه ایشان فرا خواندی!
اینقدر التهاب در جامعه ایجاد نکنید. برای تجمعاتتان در شانزده آذر هر گروه مجوزهای خودش را بگیرد و شعارهای خودش را بدهد. به خدا قسم من خودم نیز دلم به حال حاکم جایری که در حال سرنگون کردنش هستم می سوزد اما من مسوولم و امانتدار مردم هستم و باید عادل باشم.
می دانم که حتی با آن قلب سنگی ات نگران هستی که مبادا انسان سرش را به سنگ بکوبد. اما چطور تو حق داری که هر روز بارها سرت را به سنگ بکوبی و من هر روز باید با مشاهده چنین صحنه ای زجر بکشم اما حق ندارم خودم هم لااقل یک بار سر به دیوار بکوبم؟ اما تو نگران من نباش. من سرم را به دیوار نمی کوبم. بزودی می آیم و سر تو و سیاسیون معاصرت را به سنگ می کوبم تا به خودتان بیایید. می دانید چرا اینقدر از هم می ترسید و به هم حمله می کنید و حتی اگر لازم شود رای مردم را نیز می دزدید تا فقط خودتان انتخاب شوید و حکومت کنید؟ چون خیرخواه هم نیستید و نیتهایتان ناپاک است. چون از موضع طرف مقابل یعنی از پشت میله های زندان نمی نگرید. چون دلتان به حال هم نمی سوزد. چون همدیگر را دوست ندارید. مگر همه انسانها را خدا نیافریده است؟ شما چه حقی دارید که از آفریده های خدا متنفر باشید؟ مگر شما کیستید؟ شما هر چه از خیر دارید و هر چه از خیر هستید همه از خداست.
من کپی رایت صلح را هم نمی خواهم, فقط شما با هم صلح کنید برای من کافی است. هر چند دشمن خارجی هم وجود ندارد اما اگر سیزده آبان همگی یک صدا می گفتید دشمن خارجی باز هم لزومی به آمدن من احساس نمی شد و کم کم همان دشمن خارجی هم از بین می رفت و همه کشورهای خارجی به غریبه های محترم تبدیل می شدند.
اما شما دست بردار نیستید و همه پکیج مهاجرتی مرا خورده اید. من نمی توانم شما را با همین سر و وضع و حال و روز و روز و روزگار رها کنم بروم. قبل از رفتن باید گناه همه شما را بشویم تا ایران بیش از این آلوده نشود. اگر می خواستی ظلم کنی باید ظلم نمی کردی. بجای ایجاد التهاب چند تا از سوالات را پاسخ بده. چرا شب انتخابات در مورد دانشجویان ستاره دار عوامفریبی کردی؟
این پلیس را عزل کن قبل از اینکه عزل شوی تا آبرومندانه ترعزل شده باشی. پلیس مملکت دیده بودم به فرزندان مملکت فحش ناموسی بدهد (روز قدس) اما در سطح طایب و به این رسوایی ندیده بودم. آیا واقعا تو همینی؟ اگر همینی ای بی شرف چرا تا کنون خودت را در پوستین اسلام و قرآن پنهان کرده بودی و چرا از این پوستینهای خوب خوب نمی آیی بیرون که تکلیف این ملت بیچاره نیز کاملا با تو روشن شود؟ من که تکلیفم با تو روشن است. هر وقت برای خودم یک تمدنی ساختم خدا فردایش یک جاده گذاشت جلوی پایم. چون تو خودت نتوانسته ای کشور را اداره کنی و ناراضی های زیادی ایجاد کرده ای جورش را من باید بکشم و به سیاست من باید آلوده شوم. خدایا شکرت.
......................................................................................................
دوشنبه ۲ آذر ۱۳۸۸
بدون شرح
معاون دبير شوراى عالى امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران روز دوشنبه اعلام كرد كه ايران با اصل خروج اورانيوم براى تحويل گرفتن سوخت اتمى راكتور تحقيقاتى تهران مخالفتى ندارد بلكه در باره «نحوه خروج» آن بحث دارد.
منبع: رادیو فردا
.....................................................................................................
دوشنبه ۲ آذر ۱۳۸۸
بدون شرح
چند روز و یا چند هفته پس از انتخابات ایران, موجی از تاییدیه های رسانه های غربی برای پیروزی احمدی نژاد به راه افتاد که بر آمار و اسناد مراکز آمار گیری معتبر غربی استناد می کرد.
امضا: نابغه ای که مفت و مجانی به داد "خودشان" نخواهد رسید و در کار استبداد و استعمار _که از خودشان هستند_ دخالت نخواهد کرد.
....................................................................................................
دوشنبه ۲ آذر ۱۳۸۸
پول توجیبی برای قدرت روسیه
روسیه برای قدرتش از امریکا پول تو جیبی می خواهد!
روسیه نیز همچون چین از طریق حراج قدرت خویش امرار معاش می کند و دلیل عدم همراهی روسیه با سیاستهای آمریکا در قبال ایران نیز همین واقعیت روسپی گری روسیه بوده است. دلیل عدم تحویل فوری سامانه اس-۳۰۰ به ایران نیز همین واقعیت روسپی گری روسیه است.
اگر روزی در روسیه خشکسالی بیاید و قدرت روسیه را نیز نخرند چه خواهد شد؟ واویلا! نترکونی یه وقت دنیا رو کشور قشنگم!
امضا: مقام مسوول روسیه در امور سامانه اس-۳۰۰
...................................................................................................
دوشنبه ۲ آذر ۱۳۸۸
جنایتکاران را مجازات می کنم
اجازه نمی دهم روشنفکران ایران با چنین وضعی توسط حکومت آخوندی ایران کشته شوند.
امضا: همو که به هر جانداری جان داده است.
..................................................................................................
دوشنبه ۲ آذر ۱۳۸۸
حداقل خواست خدا
وثیقه های سنگین را به خودم برگردانید و جنازه نخبگان اصلاحات را _باز هم با مسوولیت خودتان_ به همان سیاهچالها برگردانید. من نخبگان اصلاحات قبل از بیست و دوی خرداد هشتاد و هشت را می خواهم.
و من هر آنچه را که بخواهم می گیرم و اگر نگیرم جایزه ها, غنایم و سوغاتی ها را بر سرتان ویران می کنم.
امضا: علی اکبر ابراهیمی
..................................................................................................
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۸
باران در راه است
من باران فیض الهی هستم. من در پاسخ به آه مظلوم نازل می شوم.
من باران عذاب و بلایای آسمانی هستم. من در پاسخ به سکوت و آرامش ایران امروز (که قدرت جماعتش نجیبانه گرفته نشده است, صدایش نیز در نمی آید) و در پاسخ به جیغ و دادهای متنوع و ناتمام "طلبکاران از خدا" که به حذف رقبای سیاسی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی منجر شده است نازل می شوم. و در پاسخ به "آری" نود و هشت درصدی یک ملت به "آب و برق مفتی و پول نفت".
من باران مجازات شکنجه فیزیکی و دیگر انواع شکنجه ها هستم. من در پاسخ به خیانت هیات حاکمه و بازجویان و زندانبانانش و در پاسخ به حماقت سربازان گارد ویژه و بسیج و سپاه نازل می شوم.
امضایش متعلق به خاتمی نهایی, واحد و مطلق است.
در پس آینه طوطی صفتم داشته اند
آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم
.................................................................................................
یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۸
سوغاتی نجات در راه است
روزنامه نگار شدم, ظلم نگار شدم, حساب ظلمها نیز از دست خارج شده است. برنامه های دیگری در دستور کار دارم.
فتبارک الله الذی احسن الخالقین خواهم کرد. هر کسی هم به سوغاتی ها نزدیک و نزدیکتر شود مسوولیتش با من نیست.
................................................................................................
شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۸
خدایا, دارم برات
رفته بلژیک و شده تحریک و اینگیلیش اسپیک و
منو به اینا فوروخته
شده آنتیک و دوست پسر فابریک و یه سیگار باریک و
منو به اینا فوروخته
تازگی یا بلا شدی اینا رو نکرده بودی
خوب می ری خوب می پیچی اینا رو نکرده بودی.
اگه برگردی برات برنامه دارم
یهو دیدی که تو رو به جا نیارم
اگه فک کردی برات چه بیقرارم
دیگه مثل قدیما دوست ندارم
آخه تازگی یا بلا شدی اینا رو نکرده بودی
خوب می ری خوب می پیچی اینا رو نکرده بودی.
....................................................................................................
شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۸
درود بر سوییس
جناب اسراییل, من برای فلسطین اسلحه نمی فرستم, تو هم به فلسطین ظلم نکن. اینجوی همه مون را حت تریم. هم وجدانمون هم بودجه مون, هم ..... . خوب اگه می خوای شهرک سازی کنی با توافق خود فلسطینی ها این کار رو انجام بده. و اگر نمی توانی, آیا آباد کردن اینقدر ارزش دارد که برایش خون بریزی؟ آیا زشت نیست که فلسطین و اسراییل خودشان نتوانند به صلح برسند و کشورهای جهان کار و زندگی یشان را رها کنند بیایند مسایلی را که این دو کشور ایجاد کرده اند حل کنند؟ آن نقطه از زمین چند بار کشورها را به جشن دعوت کرده؟ آیا این بی عدالتی و ظلم به سوییس که ایثارگرانه از "این معدل" فراتر رفته است نیست؟ اگر فلسطین و اسراییل یکبار و کمی از این معدل فراتر می رفتند همه ما را دچار عذاب وجدان می کردند. و حال که نرفته اند نیز باید برایشان عزا بگیریم!
جهان در فلسطین و اسراییل خلاصه نشده. این توهین به جهان است. جهان در سوییس خلاصه شده. این تکریم جهان و تقدیر و تشکر از جهان است. و این جشن واقعی است و خاطره می شود و تمدن ساز می شود. فلسطین و اسراییل دیگر چه از جان بشریت میخواهند؟ آبروی هر چه خدا پرستی و زمین سفید و مقدس است را برده اند و هنوز هم نیازشان به آبرو تامین نشده است و جهانیان باید بیایند نان را برای ایشان تقسیم کنند!
امر قدسی مگر موجب جنگ وجدل می شود؟ آنها آنقدر "مقدس پرست نما" هستند که صاحب بیت المقدسشان هنوز معلوم نیست! این بیت المقدس متعلق به همه جهانیان است. تو رو خخدا دست بردارید. به بشریت رحم کنید. به خدا قسم ما هم گناه داریم. خیلی بیشتر و بدتر از شما. شستن گناه بشریت کار دشمنان بشریت نیست.
امضا: ایران
نکته: یادداشت فوق فقط موضع ایران بود و نه اظهارنظری از سوی جهان آرمانی.
....................................................................................................
شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۸
تقدیر از یک انتصاب خوب
خطبه های دیروز را نشنیدم اما از امام جمعه جدید تهران که گمان می کنم نامشان صدیقی باشد تقدیر و تشکر می کنم. امیدوارم وضعیت ایران و جهان بهتر شود تا ایشان آلوده به غم و حسرت و عتاب نشوند.
امضا: همان من که ملک بودم و فردوس برین جایم بود
....................................................................................................
جمعه ۲۹ آبان ۱۳۸۸
شیرین عبادی، تنها برنده ایرانی جایزه نوبل، روز پنج‌شنبه در گفت‌وگو با رادیوفردا از تهدید جانی خود توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی خبر داد. خانم عبادی که دلیل این تهدیدها را تلاش مقامات جمهوری اسلامی برای جلوگیری از فعالیت‌های حقوق بشری خود می‌داند گفت: «بارها به همسر و خانواده من گفته‌اند که من در هر جای دنیا باشم ایمن نیستم»، اما تاکید کرد که «این‌ها البته عملی است بیهوده». شیرین عبادی در گفت‌وگو با رادیوفردا ضمن اشاره به این که تمام حساب‌های بانکی و حقوق بازنشستگی خود او و همسرش در ایران ضبط و توقیف شده است افزود که ماموران دولت جمهوری اسلامی حتی «مدال نوبل، مدال لژیون دونور، انگشتر آزادی بیان و جوایز دیگر را که در گاوصندوق همسرم بوده» ضبط کرده‌اند.
.................................................................................................
پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۸
چرا به مردم دروغ گفتی؟
چرا شب انتخابات در مورد دانشجویان ستاره دار عوامفریبی کردی و اجازه ندادی مردم خودشان تصمیم بگیرند؟
.................................................................................................
چهارشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۸
سیزده به در آرمانی من در سیزده آذر
تاریخش رزرو شد. متنش را الآن پول ندارم بنویسم
.................................................................................................
چهارشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۸
نامه امنیتی به سفارتخانه های خارجی در ایران
تاریخش رزرو شد. متنش را الآن پول ندارم بنویسم
.................................................................................................
چهارشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۸
لطفا پاسخ دهید
از دولت ترکیه خواهشمندم مشخص فرمایند که آیا من حق دارم به ترکیه سفر کرده و مسایل مربوط به پناهندگی ام در سازمان ملل را پیگیری کنم یا نه.
در ضمن از اینکه نتوانسته ام در ایران معجزه کنم و یا سوغاتی یی برای ترکیه یا بشریت بیاورم متاسفم. اما دانستن مواضع ترکیه و کشورهای غربی _که هر کدامشان را در قبر خودشان خواهند گذاشت و تک تکشان موظفند حساب خودشان را پس بدهند_ نسبت به خودم حداقل حق من است. آیا من حق دارم به ترکیه سفرکنم یا نه؟ لطفا پاسخ دهید.
با تشکر
.................................................................................................
چهارشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۸
ترکیه موسلمان اولکه سی است
ترکیه بارها به من فرمود که موسلمان اولکه سی(کشور اسلامی) است و نه گوور اولکه سی(کشورهای کافر).
ترکیه بارها به من فرمود که احمدی نژاد آمه ریکا یا قافا توتموش (احمدی نژاد برای آمریکا گارد گرفته) و قهرمان است و ما دوستش داریم و به همراه ایران با کشورهای کافر خواهیم جنگید.
همچنین وقتی آقای اوباما بجای شرکت در همایش ایتلاف تمدنها به دیدار دانشجویان یک دانشگاه رفت یکی از تلویزیونهای ترکیه از کلمه ترجیه استفاده کرد و به جای تقبیح, تمجید و تشویق را القا کرد.
امروز ترکیه برای اینکه لااقل تا همین میزان موسلمان اولکه سی باقی بماند و از این میزان نیز تنزل نکند دو راه پیش رو دارد:
یک: شرم از خاتمی و پشیمانی. و تقدیر و تشکر از خاتمی.
دو: چنانچه همه کشورهای جهان در مقابل ایران صف آرایی نظامی کردند ترکیه در کنار ایران با همه کشورهای جهان بجنگد.
پرداخت دیگر هزینه هایی که حکومت احمدی نژاد برای ایران به بار آورده نیز پیشکش.
.................................................................................................
چهارشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۸
خرمشهر باید آزاد شود
هیات حاکمه کشور باید برای تقرب به قدرت مشترک ملت با دیگر نامزدهایی که امروزه تار و مار شده اند رقابت کنند.
یادم می آید وقتی وزیر دفاع آمریکا به ترکیه آمد و در عرض ساعت یا روزهای محدودی نیروهای نظامی ترکیه شمال عراق را ترک کردند و این موضوع در رسانه های همگانی ترکیه مورد بحث قرار گرفت آقای اردوغان با یک سیاستمدار هم وزن خودش که شدیدا هم مخالف یکدیگر بودند موضوع بی ربط دیگری را مطرح کردند و هر یک از موضع خودش انکار کرد و دیگری را متهم به دروغ گویی کرد. معنی این بازی این بود که قطعا یکی از این بزرگان سیاسی ترکیه دروغ می گوید.
بدین ترتیب موضوع با بوجود آمدن کمی سرخوردگی در افکار عمومی جامعه جمع و جور شد و بعد از مدتی نیز از یادها رفت. اما اگر یک چنین موضوعی برای نیروهای مسلح ایران اتفاق می افتاد سیاسیون شلوار نیروهای مسلح را در می آوردند. و این در حالی است که "ترکیه با نیروهای مسلح خودش اختلاف دارد و ایران با نیروهای مسلح خود اختلاف ندارد!!!" بخاطر همین چیزهاست که می گویم ترکیه شایستگی خیر و برکت را دارد و معدل استانداردهای تمدن بشری را با معدل استانداردهای خودش ارتقا داد است. از همین ترکیه هم عقب تریم.
.................................................................................................
چهارشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۸
آیت الله سید مرتضی نجومی مرد
قابل توجه سپاه "پاسداران انقلاب اسلامی":
برای تشکیلاتی به عظمت سپاه که در طول اینهمه سال از کشف علی اکبر ابراهیمی خویش عاجز بوده است فقط باید روضه خواند. اما من برایت یک مژده دارم. اگر نمی توانی خودت یک فرهنگستان هنر یا سازمان تجارت جهانی بسازی و با آنهمه یال و کوپالت عرضه رقابت نداری و حتما باید رغیب را حذف کنی و به سازمان تجارت جهانی حمله کنی تا سازمان تجارت جهانی خودت دیده شود, اکنون فرصت داری بدون حمله نظامی به فرهنگستان هنر به این فرهنگستان نفوذ کنی. یک نفر در آنجا مرده است. یک سپاهی را جایگزینش کن. تو می توانی.
.................................................................................................
چهارشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۸
آهای بشر!
تکالیف به نفع خودت است. برای این است که تو هم روزی بتوانی همچون من کارگاه تولید حقوق بسازی و تکلیف همه را روشن کنی. آیا می شود من خود نیز از دعا گویان و پرستندگان مسوولی برتر از خودم شوم؟ خدایا آیا آن روز فراخواهد رسید؟ آیا من هم یک نفس راحت خواهم کشید؟ خدایا پس من کی به تعطیلات می روم؟ پس تو کی امور تحفه بشریت را به خودش واگذار می کنی و با من به تعطیلات می آیی؟
امضا: مسوول مظلومی که یه چیزی هم بدهکار شده!
.................................................................................................
چهارشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۸
مرگ مشکوک پزشک‌ وظیفه کهریزک و افزایش نگرانی‌ها در مورد امنیت سایر شاهدان عینی
امضا: سایت موج سبز آزادی
.................................................................................................
چهارشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۸
همه شریک جرم زندانیانیم
دلیلی ندارد آقای نبوی زندان باشد و بقیه نباشند، من شخصاً معتقدم که باید یک اعلان عمومی کنیم و هر چند هزار نفری که خودشان را شریک جرم می دانند همه با هم به زندان مراجعه کنیم و خودمان را تسلیم کنیم، من از جمله طرفداران این تز هستم
امضا: خامنه ای و احمدی نژاد
.................................................................................................
چهارشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۸
چرا به مردم دروغ گفتی؟
چرا و با اجازه چه کسی شب انتخابات در مورد دانشجویان ستاره دار عوامفریبی کردی و اجازه ندادی مردم خودشان تصمیم بگیرند؟
.................................................................................................
سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۸
چند تا می خوای؟
اتمی مخفی که در ایران زیاد هست, بستگی داره چقد دوست داشته باشی.
به نفع غرب است که در پروژه "تهیه پکیج مهاجرتی برای انسان تا قبل از روز سیزده آذر" با حکومت ایران همکاری کند.
................................................................................................
سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۸
من و خاتمی و عشق
در مملکت گل و بلبل
خاتمی خوب اکبر (خدای اکبر) و خامنه ای بد اکبر (بلای اکبر) است.
خاتمی در راه معرفت خدا بندگی کرده و از اینرو انسان آرمانی است. خداست, دوست است.
اکبر یکبار توسط خاتمی نجات یافته و از اینرو به شناخت خاتمی نایل آمده. اکبر انسان است.
و خامنه ای عشق است;
دنیا است. تعین عشق است. ظهوری گذرا از هستی است. دشمن است, بلاست.
با بودن خامنه ای از دشمن بی نیازیم.
من و خاتمی خامنه ای را دوست داریم.
من و خاتمی بوسیله خامنه ای با هم در ارتباط هستیم.
خامنه ای در حال تهیه پکیج مهاجرتی برای انسان است.
در خارج از زندان خامنه ای های بهتری در انتظار انسان و خدا هستند.
.............................................................................................
سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۸
هیشکی نمی تونه به رفسنجانی افتخار کنه!
قرار بود به رفسنجانی افتخار کنی داداش من, پس چی شد! همه ش که رفسنجانی داره به جنبش سبز افتخار می کنه. باز هم دمش گرم خامنه ای (تعیین عشق). هیشکی مثل خامنه ای نتونست به رفسنجانی افتخار کنه.
من دیگه کاملا باورم شده که برای خامنه ای هیشکی رفسنجانی نمی شه. حتی احمدی نژاد با اون چشمای جادویی ش.
................................................................................................
سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۸
رفسنجانی شناسی با عقل مشغول و ناقص خودم
رفسنجانی نمونه یک پیر مرد متحجر است که با شهامت, خیرخواهی برای ایران را برگزید و خود را نقد و اصلاح و به روز کرد. از موضوع شکر نعمت می گذرم. اما به ملت ایران می گویم اگر رفسنجانی عاقبت به خیر نشود بقیه پیرمردان متحجری که درون حاکمیت هستند جرات رها کردن منافعی که در فساد نصیبشان می شود نخواهند داشت. و این در حالی است که اگر رژیم عوض نشود قدرت ملت در دست همین حکام خواهد بود و تغییر رژیم نیز مستلزم جانفشانی های بیشتر است.
قبول دارم که رفسنجانی _با اراده خودش, احمدی نژاد, خامنه ای و یا با هر اراده دیگری که پشت پرده بود_ خودش را همچون وزنه ای برای به زیر کشیده شدن نماینده اصلی ملت به پیروزی سبزها آویزان کرد. قبول دارم که در این انتخابات همه ما توسط چنین اراده های شیطانی یی به بازی گرفته شدیم. اینکه سالها در عین حال که مردم در رنج و سختی بودند او خیلی خوش بوده است و خیلی قیافه "من لو لو ام, همینه که هست, حالا می خواهی چیکار کنی؟ به کدوم مرجع می خواهی شکایت کنی؟" گرفته است را نیز می دانم. اما اینها مسایل اجتماعی همین جامعه است, از کره مریخ که وارد نشده. رژیم را هم که ملت نمی توانند عوض کنند.
نمی دانم محکوم کردن یا محکوم نکردن رفسنجانی صحیح است یا غلط است. این موضوعی است بین خودشان. اما مطمینم مطالبه کردن حقوقم از مجموعه نظام کاملا صحیح است. می دانم که اگربگوییم همه مشکلات و مصیبت ها تقصیر رفسنجانی است نه تنها مسیله را حل نکرده ایم بلکه صورت مسیله را نیز گم کرده ایم اما نمی دانم ضدیت مردم با رفسنجدنی صحیح است یا نه. من می دانم رفسنجانی به سمت اهدافی که به نفع ایران بود حرکت کرد اما از فساد پشت پرده وی خبر ندارم و نمی توانم به صرف اینکه چاهار تاآدم خوب همچون مرعشی را دور خودش جمع کرده ضامن وی نزد مردم باشم. من طرفدار ظالم نیستم و رفسنجانی از نظر مردم شبه ناک به ظلم است. و من در اینجا و اکنون موظف نیستم برتر از سطح عوامی که خودشان را به گبجی و خواب زده اند و ادعا می کنند هیچکاره اند ایثارگری و خطر پذیری کرده و از رفسنجانی طرفداری کنم. من طرفدار رفسنجانی نیستم اما رفسنجانی به خود شخص من (علی اکبر ابراهیمی) بطور مستقیم ظلم کرده و اگر ضامنی برای گرفتن بودجه جهان آرمانی نشود و جشن سیزده به در آذر ماه من بجای جشن به عزا و فاجعه تبدیل شود او نیز یکی از مسوولین و مقصرین اصلی و قطعی است. هر کسی که خودش می داند به انسان ظلم کرده مقصر خواهد بود. مگر آنکه جشن انسان در جهان آرمانی (شهر هرت) به خیر و خوشی برگزار شود.
رفسنجانی جون از دست من ناراحت نشدی که؟ اینا رو برای عوام (نااهلان و نامحرمان) گفتم.
من خودم دارم بهت افتخار می کنم.
امضا: علی اکبر ابراهیمی
...................................................................................................
سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۸
چرا به مردم دروغ گفتی؟
چرا شب انتخابات در مورد دانشجویان ستاره دار عوامفریبی کردی و اجازه ندادی مردم خودشان تصمیم بگیرند؟ با عذر بدتر از گناه توجیه نکن. از سرکوب شدگان معذرت بخواه. اما فکر نکن اگر معذرت خواستی هر سه جهان جایزه تو می شود.
..................................................................................................
دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۸
دست شما درد نکنه
یه زمان آلمان بودم. مرسدس بنز می ساختم. فرانسه بودم. سوییس بودم. معتبرترین بانکهای جهان بره من بود. آمریکا بودم. تمدن آرمانی بشریت. ژاپن بودم. افتخار محصولات صنعتی جهان. من انگلیس بودم.
حالا دیگه شدم چین!؟
دست شما درد نکنه.
امضا: صاحب پولی که توی جیبهای توست.
................................................................................................
دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۸
من نمی توانم روی وعده های غیر رسمی و غیر کتبی سازمان ملل در مورد پکیج مهاجرتی ام حساب کنم. من در آینده ای نزدیک ایده های دیگری را مطرح و بی درنگ اقدام به اجرای آنها خواهم کرد.
من می دانستم نابغه ام اما دیگر نه اینقدر! من که خودم نمی دانستم سه تا هشتصد هزار میلیارد (دلار, پوند و یورو) و حتی خیلی بیش از این در جیبهای دور دامن قدرتت "لورا" دارم, تو خودت سالهای سال حتی یک جواب ساده آری یا نه را نیز از من دریغ ورزیدی وعاشقانه مرا نواختی. حالا که من خود نیز عاشقت شده ام و مهریه ات را نیز پیش پیش و به اجبار پرداخته ام رفته ای گل بچینی؟!
بیا عزیزم, بله را بگو. زشته, دارن نیگا می کنن. گوشتو بیار, به جان تو قسم که من فقط خودت را دوست دارم و از همه آنچه که با مهر به تو کرده ام فقط یک ویزا, بلیط, اقامت و اجازه کار می خواهم.
این بیانیه پس از مشورت و رایزنی های فراوان با
وزیر جهانگردی,
وزیر مسکن,
وزیر رفاه و تامین اجتماعی
و صد البته
وزیر اطلاعات و امنیت ملی
و
وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح
در جهان آرمانی تهیه و تنظیم شد.
امضا: سخنگوی جهان آرمانی
..............................................................................................
دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۸
یک برگ دیگر از جاده خدا!
نه به حقوق بشر رحم شده و نه به حقوق خدا

امروز:عبدالله مومنی، سخنگوی ادوار تحکیم وحدت که پس از کودتای انتخاباتی در زندان اوین به سر می‌برد، به هشت سال حبس تعریزی محکوم شد.
همسر عبدالله مومنی ضمن اعلام این خبر گفت : "دو سال از این حبس مربوط به دادگاه و اتهام قبلی مومنی است که به خاطر اقدام علیه امنیت ملی محکوم و اکنون به او ابلاغ شده است. شش سال دیگر به خاطر شرکت وی در تجمع‌های اعتراضی مردم در حوادث پس از انتخابات صادر شده است. این درحالی است که او در هیچ تجمعی حضور نداشته است." همسر مومنی، می‌گوید: "وقتی خبر صدور این حکم ناعادلانه را برای عبداالله شنیدم به یکی از مسوولان دادستانی تهران گفتم‌، من و فرزندانم رنج زیادی به خاطر شهادت همسرم کشیده‌ایم اما او پاسخ داد که ربطی به من ندارد‌. مگر تو به خاطر من شهید داده‌ای‌؟" همسر مومنی ادامه می‌دهد:‌ "اگرچه این شخص با لحن تحقیر‌آمیزی این جمله را به من گفت، اما از طرفی درست می‌گوید، من به خاطر وطن و دینم شهید داده‌ام و امروز هم نه فقط آماده‌ام که عبدالله در راه آرمان‌هایی که مهم‌ترینش زندگی بهتر و سعادتمند برای جوانان مهین است‌، فدا شود که آماده‌ام خودم و سه فرزندم نیز در راه اعتلا و بزرگی ایران شهید شویم و به همسر شهیدم بپیوندیم."
پايان خبر
..........................................................................................
دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۸
چرا به مردم دروغ گفتی؟
چرا شب انتخابات در مورد دانشجویان ستاره دار عوامفریبی کردی و اجازه ندادی مردم خودشان تصمیم بگیرند؟
.....................................................................................
شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۸
جاده خدا
آخرین چیزی که هنوز از ابن سینا نگرفته اند تنهایی و انزوای ابن سینا است که آن را هم تا نگیرند دست از سر کچلش برنمی دارند. قرار بود ته دیگ نبوغ و مغزم را با کفگیر در بیاورند, این کار در عرصه های سیاسی آنهم از نوع غیر استانداردش انجام شده است. خدایا من می خواستم وسط چله زمستان بروم تا دلشان کباب شود. خدایا من می خواستم تا آخر زمستان در ایران بمانم و بگویم مگر اینهمه زمستانهای سخت را گذراندم معجزه ای رخ داد که حسودی پاییز طلایی و زمستان سفید مرا می کشند و ....
اما خدایا در مسیر غیر قابل بازگشتی افتاده ام. سر برج از کار در می آیم, صد و هفتاد هزار تومان پول خواهم داشت. می توانم با همان پول بروم خارج اگر جاده خدا بدهند. یادم هست دکتر مهاجرانی در اولین همایش جوانان و گفت و گوی تمدنها به برخی می گفت اگر یک بار مردم شما را انتخاب نکردند ناراحت نشوید ایشاللا در انتخابات های دیگر پیش رو انتخاب می کنند. احمدی نژاد هم که چند روز پیش کلی از ابن سینا ستایش کرده است. من خودم شخصا با رژیم مشکلی ندارم. من می خواهم بروم. لطفا بودجه جهان آرمانی را بپردازید, لطفا به ظلم و فساد پایان دهید. لطفا به نجات و آشتی ملی برسید. لطفا احکام ظالمانه دادگاهها را باطل کنید. اگر ستم خوب است چرا یکبار هم که شده خودتان ستم نمی پذیرید و فقط می خواهید ستم را تحمیل کنید؟ شما که خودتان هم می دانید وجدانتان ناراحت است چرا وجدانتان را راحت نمی کنید؟ لطفا انسان (ابن سینا) را با زور نکشید پایین. حالا حتما باید امام بیاد؟ اگه امام نیاید می میرید؟ اگر امام بیاید مطمینید که نجات پیدا می کنید؟ .....
خدایا آن چند سال اول آرزو داشتم با سر و وضع و حال و روز و روز و روزگاری مناسب به شهرمان برگردم و نشان دهم که توانسته ام وضع مالی آبرومندانه و خوبی برای خودم بسازم. اما امروز دیگر آن حس را نسبت به آن شهر ندارم. بخصوص که چند ماه پیش از من پرسیده شد اینهمه سال کجا بودی؟ و پرسیده نشد که در این سالها چه بر سرت آمد. و از این بابت که هیچگاه برنگشته بودم و طبق سنت مرسوم در آنجا با التماس و خواهش, نیرنگ و فریب و یا به هر شکل دیگری نگفته بودم "بده در راه خدا و یا بده به زور" مورد تقدیر قرار نگرفتم. در مورد ایران نیز همینطور یعنی یه چیزی تو همین مایه هاست. من چند سال خارج بوده ام. پیشرفت کردم. از همان ماههای اول که رفته بودم به آرامش ذهنی حداکثری رسیده بودم. اینجا من نیم سال است که مشروب نخورده ام. اینجا مغز من دارد فسیل می شود. ایران از نظر فکری از کشورهای زیادی در عصر حاضر عقبتر است. ذهن من در پیرامونم رشد می کند نه در آنجا که باید در مورد صبحانه, ناهار, شام و .... مقاله بنویسم.
من دیگر از خیر پرورش فکری خویش گذشته ام. اجازه بدهید بروم دور باشم چشمم نبیند و گوشم نشنود تا بتوانم به همه سلامها پاسخی حداقلی ببخشم نه اینکه حداکثر جواب سلام را تقدیم کنم به زمین.
باشه, عیبی نداره, هرطوری که دوست داری, چشم. اما اگه فردا پس فردا به ایران حمله کردم نگی فقط بخاطر خودش حمله کرد. من فقط بخاطر این حمله نمی کنم, که فکر نکنند سلاحهای اتمی ایران جنگ آمیز است.
اما بالاخره تکلیف من با تو چیست خدایا! اگر حمله نکنم سالها پشت درهای بسته سازمان ملل می مانم و هیچ کدام از ورژنهایت در عصر من نیز به روی خودشان نمی آورند و تو نیز که معلوم نیست کدامبک از ایشان هستی همرا با آنها به من می خندی و همه این اهمیتهای انسان را حاشا می کنی. اگر هم حمله کنم به همراه این ملتهای همچون دسته گلت می گویی ما خودمان داشتیم نجات پیدا می کردیم, حمله تو همه چیز را خراب کرد. خدایا به من رحم کن.
اگر این موجودات را تو آفریده ای و اگر ورژنهای تو هستند من چرا باید _حتی بیشتر از این_ مسوولیت پذیر و منبعی برای همه ملتها باشم؟ مگر تو خودت مرده ای؟ اصلا اگر تو از خودشان نبودی چرا ضمانتشان کردی و به من گفتی نترسم و گفتی که همه چیز در حالت مطلوب است و آنها ارزشش را دارند و می توانم با منابعم به آنها اعتماد کنم؟ پس چرا آنها حداقل به سهم خودشان هم که شده مسوولیت پذیر و منبعی برای همه متها نیستند تا جلوی سازمان ملل اینقدر ناله و حاجتمند و دادخواه و ستمدیده و پناهنده و .... ازدحام نکنند؟ پس چرا آنها فقط منابع را می خورند؟ پس چرا منابع را بقدر مصرف خودشان هم که شده بازیافت و تولید نمی کنند؟
خودت گذاشته ای رفته ای فلسفه اش را من باید ببافم! صادقانه می گویم حداقل تا چند سال نیاز به تعطیلات دارم. واقعا همه توانم همین است. امروزه بحث از مسوولیت پذیری علی اکبر ابراهیمی که با وجود محدود بودن اختیارات و امکاناتش کلی به جهان واقعی کمک کرده, ظالمانه و غیر عادلانه است.
امضا: جهان آرمانی
.....................................................................................................
شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۸
دارم دنبال اسنادت می گردم
امام آرمانی بجای تو خجالت کشید و رفت. بجای اینکه تو را مجازات کند با رفتنش همه ما را مجازات کرد. جرم من که حاضر بودم همه چیزم را در اختیار ایشان بگذارم تا نرود چیست؟ مدرک ایشان برای بری بودن از فسادی که توسط جاسوسان تخصصی امثال جنابعالی به ایشان نسبت داده شده است, سالها اینجا نبودن و دور بودن از شهوت قدرت است. مدرک شما چیست؟
امضا: علی اکبر ابراهیمی
.....................................................................................................
شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۸
خدایا مواظب ترکیه باش
نفت هم ندارد اما امتیازات مثبت تمدن بشری را ارتقا داده است.
ترکیه شایستگی خیر و برکت را دارد و اختلافات ترک_کرد در این کشور برازنده این کشور نیست.
تقدیر و تشکر تمدن بشری معاصر از ترکیه و تشویق این کشور نشانه پویایی, هوشمندی و صحیح باغبانی شدن تمدن بشری است.
از تصمیم دولت ترکیه مبنی بر ارایه طرحهایی برای افزايش حقوق اقليت کرد و همچنین پايان دادن به درگيری های ۲۵ ساله در اين کشور متشکریم.
.....................................................................................................
جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۸
از این نظام جمهوری اسلامی چی به من می رسه؟
من خودم این سوال رو از رژیم می پرسم و یک سنگ به سمت رژیم پرت می کنم. و اگر 66 میلیون دیگر هم "در زمان اوج سرکوبهای حکومت خامنه ای" این کار را بکنند ایشان را ملامت نمی کنم.
....................................................................................................
جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۸
خاک بر سرت خامنه ای
کردهای عراق و ترکیه باید آرزو داشته باشند تعطیلاتشان در کردستان ایران سپری شود.
نه اینکه کردهای ایران فرار کنند و به عراق و یا ترکیه پناه ببرند.
آنوقت آن جوان خوش قلم اصلاح طلب کرد هر وقت من از ایشان مقاله می خوانم حالت سرخوردگی را می بینم در ایشان. رمضان زاده هم گویا کرد بود. زندانی کن حتما ایران در جهان مقام اول خواهد شد. اگر مملکت را درست اداره می کردی چه نیازی بود که آن جوان کرد, ناراضی و سپس اعدام شود؟ پس تو کی اعدام می شوی ای رهبر ناکارآمد؟
...................................................................................................
جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۸
از نظام بین الملل انتظار همکاری داریم
گرفتن پولها و سرمایه های باد آورده ای که پس از سقوط رژیم ایران ممکن است توسط مزدوران رژیم از ایران خارج شود جرم است.
...................................................................................................
جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۸
مرگ بر خامنه ای
احکام حبس صادر شده برای بازداشت شدگان حوادث اخیر در بیدادگاههای رژیم باید ابطال گردد.
علی اکبر ابراهیمی
.................................................................................................
جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۸
نصر من الله و فتح غریب
مرگ بر این دولت مردم فریب
..
.
اسراییل و آمریکا برای اولین بار با همین شعار با هم یکی شدیم.
الله و اکبر.
یا الله, بسم الله, الله و اکبر.
................................................................................................
جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۸
گدای حق خودمون توی دیار غربتیم
حمايت از نخبگان ادامه دارد؛
دانشجوی نخبه جامعه شناسی به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد

امروز: حسن سلامت دانشجوی رشته‌ی جامعه‌شناسی دانشگاه تهران که در حوادث بعد از انتخابات بازداشت شده بود، در شعبه‌ی ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد. به گزارش هرانا، حسام سلامت دانشجوی رشته جامعه شناسی در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران که در پی حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم در تهران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده و پس از گذراندن دو ماه بازداشت در بند ۲۰۹ اوین با قرار وثیقه ی ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شده بود، هفته گذشته در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به تحمل چهار سال حبس تعزیری محکوم شد. در جلسه رسید‌گی به اتهامات این فعال دانش‌جویی که هفته‌ی گذشته در شعبه ی ۲۶ دادگاه انقلاب تهران برگزار شد، علی رغم این که نماینده ی دادستان ایرادات وارد بر کیفرخواست را که از جانب محمد اولیایی فرد، وکیل حسام سلامت به وی اعلام شد را پذیرفت؛ قاضی پورعباس با وارد دانستن اتهاماتی همچون تبلیغ علیه نظام و تجمع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت کشور، وی را به تحمل چهار سال حبس تعزیری محکوم کرد. هرانا گزارش می دهد، حسام سلامت در آزمون دکترای جامعه شناسی در دانشگاه تهران با رتبه نخست پذیرفته شده بود، با دخالت‌های مدیر گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران و نهادهای خارج از دانشگاه از ادامه‌ی تحصیل بازماند و در کمیته‌یی که توسط دانشجویان ستاره‌دار برای دفاع از حق تحصیل تاسیس شده بود فعالیت می‌کرد. در جریان تبلیغات دوره‌ی دهم انتخابات ریاست جمهوری که محمود احمدی نژاد منکر وجود دانشجویان ستاره‌دار شد؛ این کمیته با تهیه‌ی لیستی از اسامی دانش‌جویان محروم از تحصیل و هم‌چنین تجمع در مقابل وزارت علوم به این مسئله حساسیت قابل توجهی نشان دادند. همین امر موجب دستگیری اکثر اعضای کمیته‌ی مذکور من جمله ضیاءالدین نبوی، مجید دری، شیوا نظرآهاری و حسام سلامت شد. محمد اولیایی فرد، وکیل این فعال دانشجویی اعلام کرد که قطعا به این حکم اعتراض خواهد کرد.
...........................................................................................
جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۸
خامنه ای چه جوری آیت الله شد؟
موضوع متروی تهران نکته انحرافی است برای فرار از سوالات و تاختن با موضع تهاجمی.
و برای تفرقه افکنی های شیطانی که بگویند
آن یکی تهرانی است, آن یکی شهرستانی است.
آن یکی پایین شهری است, آن یکی بالا شهری است.
آن یکی فقیر است آن یکی پولدار است.
مترو هم دست دشمن است. سرمایه های ایرانی ها را تهرانی ها دارند می بلعند و تنها منجی نیز همان منجی قوی یه و جدیده است.
مگه شب انتخابات قرار نشد رفسنجانی رو سرنگون کنیم؟ پس چی شد؟ رفسنجانی شد مترو؟ خامنه ای مگه حجه الاسلام نبود؟ چه جوری یهو آیت الله شد؟ با چه روشهایی؟ با چه اسلحه هایی؟
مگه زمان شاه ساواک رو جر نمی داد, پس کی درس خوند؟ رفسنجانی که بیشتراز اون وقت خودش رو صرف سرنگونی ساواک کرد. خامنه ای چطور روش می شه همه هم دوره ای های خودش رو حذف کنه و بگه احمدی نژادهای خودم برام بسه! حالا خوبه اسمتو گذشته بودند معظم, مطلقه و .... بقیه شو نمی گم.
..........................................................................................
جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۸
گدای حق خودمون توی دیار غربتیم
امروز: بیش از 700 نفر از دانشجویان دانشگاه رازی با ارسال نامه یی به «علی لاریجانی» رئیس مجلس خواستار توجه و پیگیری مجلس در قبال وقایع اخیر این دانشگاه شدند. به گزارش اعتماد؛ در بخشی از این نامه آمده است؛ «پیرو حوادث اخیر دانشگاه رازی و صدور احكام سنگین انضباطی (شامل محرومیت از تحصیل به مدت یك یا دو نیمسال تحصیلی برای بیش از 70 تن، محرومیت از كلیه تسهیلات رفاهی و در بعضی از موارد جرایم نقدی) جمعی از دانشجویان این دانشگاه ضمن محكوم كردن هر گونه خشونت و هرج ومرج طلبی و هر حركتی كه دون شأن دانشجو می باشد و ضمن اعتقاد راسخ به اینكه هر فعالیت غیرقانونی در صورت وجود مدارك مستدل شایسته تنبیه و مجازات می باشد، با علم به اینكه برخوردهای صورت گرفته در این دانشگاه خارج از دایره عدالت و انصاف می باشد و به ناحق عده یی بی گناه محكوم گشته اند، خواستار پیگیری مجلس در این رابطه هستیم.»
..........................................................................................
جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۸
امداد رسانی به ایران ادامه دارد
انتقام سازنده
در جام جهان نما می بینم که می گویند اگر بکشیم کشته های آنها نیز زیاد می شود و کینه هایشان عمیقتر.
در جام جهان نما می بینم اصلاح طلبان بدون نیاز به اجازه حکومت از زندان آزاد شده اند و با استفاده از امکانات همه جانبه حکومتی و به همراه مردم برای خودشان جشن گرفته اند. با اون دیویست سیصد تا احمدی نژاد هم که اون گوشه های مملکت چسبیده اند به قدرت و به هیچ قیمتی هم ول کن معامله نیستند کاری ندارند و می گویند: کاش دعوتشون می کردیم. طفلکی گناه داره, قدرت ندیده. عیبی نداره, چاهار سال دیگه می ره.
در جام جهان نما می بینم همه فعالین سیاسی ایران معاصر حس می کنند صاحب کشورشان هستند و بر مبنای چنین حسی در اداره امور جامعه مشارکت می کنند.
هدف فعالین سیاسی این نیست که برای هم نقشه بکشند و سرش با هم بجنگند. هدف شفاف است. هدف چشم انداز واحدی است که برای کشور ترسیم شده و اکنون در جام جهان نما برای من قابل مشاهده است. هدف ایشان خدمت به کشورشان است. بخاطر همین هم اگر موقتا نه خود ایشان که یکی دیگر از خودشان مدیر شد ایشان نه تنها ناراحت نمی شوند بلکه خیلی هم خوشحال می شوند که می توانند استراحت کنند و مدیران دیگری آنچه را که مورد نظر ایشان بوده است انجام دهند.
..........................................................................................
جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۸
نه فرهنگی باقی ماند, نه وزارتخانه ای
اگر هم بقایایی چیزی کشف کرده اید بیاورید تحویل دهید و گرنه در شرایط اینجا و اکنون (شرایط جنگی) مجرم و خاین محسوب می شوید. استخوانش را نیز باقی نگذاشته اید. اگر هم اثری از وزارت فرهنگ باقی مانده باشد به شما چیزی نمی رسد. لطفا تحت عناوین دیگری غیر از عناوین مدیریتی و حکومتی یکدیگر را تکه پاره کنید. بستمان است. کدامیک از این جامه درانی های شما خدایان ایرانی "بودجه جهان آرمانی" برای انسان شد؟ اصلا شما به بودجه جهان آرمانی فکر کرده اید؟ اصلا می دانید حقوق بشر چیست؟ این محور وحدت است.
نه فرهنگی باقی ماند و نه وزارتخانه ای
و بهتر است که گفته شود
نه فرهنگی باقی گذاشتید و نه وزارتخانه ای
و امروز نجات بخشیدن به شما فقط کار حضرت فیل است.
و امروز همه چیز در حالت مطلوب است.
امضا: علی اکبر ابراهیمی
...............................................................................................
جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۸
یک پیشنهاد به مردم ایران
ای ملت ایران, اگر من دیکته دلقک را نوشتم, انشا دلقک را خواندم و نمایشهای دلقک را اجرا کردم شما باور نکنید.
شما فقط دیکته انسان را بنویسید, انشا انسان را بخوانید و نمایشهای انسان را اجرا کنید.
با تشکر
امضا: علی اکبر ابراهیمی
...............................................................................................
جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۸
پاکستان هم از خودشان است
می خواهند با این بازیهای سیاسی ترور آمیز و غیره .... اینگونه وانمود کنند که چرا حتی پاکستان هم! بمب اتم داشته باشد ولی ما نداشته باشیم.
واللا ما که تروریست نیستیم, ما بازیچه ایم.
امضا: گروهک ضد تروریستی ریگی
...............................................................................................
جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۸
خدایا!
تو که از خودشان نبودی. چرا کاردستی ها را که از خودشان بودند ضمانت کردی!
...............................................................................................
پنجشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸
اعلام خطر به همه دلسوزان و صاحبان اصلی زمین
ای ولی نعمتان زمین, تمدن شما می تواند و این استعداد و ظرفیت را دارد که جهان آرمانی و حتی جهان مطلق را نجات دهد. اما این به انتخاب خود شما بستگی دارد. اگر جهان آرمانی و مطلق خودش نجات پیدا کند دیگر نیازی به تمدن شما نخواهد بود.
امضا: انسان
...............................................................................................
پنجشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸
ورود ممنوع
هر کس پول زیاد نداشته باشد ویزای غرب به وی تعلق نمی گیرد و حق ندارد به غرب برود _حتی برای دنبال کار گشتن و کسب روزی حلال_ حتی اگر پول بلیط هواپیمایش را نیز خودش بپردازد.
اما نظامیان غربی به هر کجایی که دلشان بخواهد می توانند بروند. حتی برای کشتن انسانها و پیر و جوان و زن و مرد و کودک و خردسال.
امضا: نمایندگان واقعی غرب
...............................................................................................
پنجشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸
جهان آرمانی حداقل را می خواهد
من فقط یک مهاجرت موفق به غرب می خواهم و اقامت و اجازه کار تا بتوانم در راه فراهم کردن مقدمات یک زندگی حداقلی و آرام برای خودم گام بردارم و با تضییع حقوق معاصرینم نیز کاری نداشته باشم و از حقوق مردم دفاع نکنم و فقط به عشق آیندگان کار کنم.
همین موفقیت در گرفتن حداقلی از حق و حقوق خودم نیز خدمتی دیگر از مجموعه خدماتم به جامعه خواهد بود. چرا که تاکید و تمرکز بر حقوق خودم هم هزینه نسبتا کمتری برای خودم و جامعه در بر دارد _و حاکمان متجاوز نمی توانند بگویند تو که خودت هزار تا عیب داری لازم نکرده مردمو نمایندگی نکن_ و هم این پیام به جامعه منتقل می شود که من دستانم بسته است و مردم نباید منتظر یک منجی باشند و باید خودشان حقوق خودشان را بشناسند و مطالبه کنند.
غرامت نابود شدن جوانی, نبوغ و استعدادهایم را نیز نمی خواهم.
تجربه به من آموخته که اگر به همین سادگی به رییسهای گله های بشری اعتماد کنم و بدون تضمینهای کافی و رسمی "برنامه اتمی ایران" را به حال خودش رها کنم بروم حتی از حقوق عادلانه خویش نیز محروم می شوم, چه رسد به امتیاز!
امضا: علی اکبر ابراهیمی
................................................................................................
پنجشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸
صدای اسراییل
اگر آخرین تمدن تحفه بود چرا برای خودت برنداشتی و چرا هر چه دم دستی ترین تمدن است را خودشان (خودت و همه آنهایی که سنگهایی به نام فلسطین, اسراییل و بحران خاورمیانه را به سینه می زنند) قاپیده اند؟ جهان مطلقی که مدعی شدی و وعده اش را دادی پیشکش. حداقل خانه خودم را به من پس بده. خانه من کجاست در این زمین بزرگ؟ و نمایندگی های آن در اقصی نقاط جهان با نام دفتر نمایندگی سازمان جهان آرمانی در پاریس, برلن, لندن, ژنو, نیویورک و .... کجا هستند؟
همه اینها حقوقی هستند که تو از من سلب کردی و من هیچ نگفتم و امروز که می پرسم چرا حقوق انسان را به گند کشیده ای می گویی مصلحت ایجاب می کند من بدترین اعلام شوم, از هفت خوان رستم بگذرم, جهان را نجات دهم ,مسایل فلسطین, اسراییل و چندین مسیله مهم دیگر را حل و فصل کنم و..... تا تو هم لطف کنی و آخر از همه, یعنی درست وقتی که دیگر تقدیر و تشکر و حمایت از من هزینه ندارد و جایزه نیز دارد بیایی از من حمایت کنی. هنوز یادم هست که در ختم پدرم از فرط سکوت نجیبانه من _که فقط به همه می گفتم زحمت کشیدید اومدید, خدا اموات شما رو هم بیامرزه_ ترکیده بودی و جلوی در آن مجلس گفتی اگر سوغاتی و معجزه در کار باشد به تو افتخار نیز می کنیم!
................................................................................................
پنجشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸
صدای امام
اسراییل تمدن آرمانی بشریت است و باید در ملکوت ظهور کند
................................................................................................
پنجشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸
قطعنامه 2289
بدلیل حساسیتهای خطرناکتری که به تازگی از سوی نمایندگان محترم نظام حکومتی ایران در مورد اینترنت, مطبوعات و سامانه های رایانه ای ابراز شده است, تصمیم گرفتم ایران را تحریم کرده, اعتراض مدنی و اعتصاب شغلی کنم. قصد دارم فقط پول خرج کنم و به اندیشه, مطالعه و تفکر بپردازم. از آنجا که این تحریمها به خود من نیز آسیب میرساند و حدود یک هفتم حقوقم را نیز مساعده گرفته ام, ممکن است چنانچه بودجه ام رو به اتمام بودجه دشمن باشد اقدام به حمله نظامی کنم.
امضا: جهان آرمانی
.................................................................................................
پنجشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
تعامل در مورد مسایل هسته ای با ایرانی که توسط نمایندگان قلابی ایران نمایندگی می شود جرم است.
امضا:
وزیر خزانه داری جهان آرمانی
.................................................................................................
پنجشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸
چرا به مردم دروغ گفتی؟
چرا شب انتخابات در مورد دانشجویان ستاره دار عوامفریبی کردی و اجازه ندادی مردم خودشان تصمیم بگیرند؟ با چه حقی؟ آیا اینهمه حق و حقوق, بودجه جهان آرمانی بوده است یا بودجه برنامه اتمی ایران؟
....................................................................................................
سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
کیفی ترین و ارزشمندترین قبولی
اسراییل آخرین جواب قبولی را می خواهد. اسراییل از همه جهان سومی ها, پابرهنه ها, گدا گرسنه ها و از این قبیل .... حمایت می کند. همه مصیبت زدگان و ماتم دیدگان آدم هستند و همگی باید "اول از همه" نجات پیدا کنند و جواب قبولی بگیرند. همه باید قبل از اسراییل قبول شوند. مگر بقیه پناهندگان آدم نیستند که با استبداد حاکم بر کشورهایشان مطابق الگوی لیبی معامله شود و سپس از یو. ان. ایچ. سی. آر نیز کوتاهی ببینند و عباراتی همچون "پناهنده زیاده و همه همچون شما دچار مشکلات و سختی ها هستند" را بشنوند؟
رابطه اصلی و رسمی اسراییل و قدرتهای غربی عاقلانه است
من کی عاشق قدرتهای غربی شدم که خودم خبر ندارم؟ این جواب قبولی یی که به من داده اید _اگر تحفه بود به من می دادید؟_ از جواب ردی یی که به سرزمینهای اشغالی (کشورهای جهان سومی) داده اید مصیبت بارتر و ظالمانه تر است. با چه زبانی فریاد بزنم که من فقط یک حقوق بگیر معمولی هستم و نه قهرمان! و نه یک موجود قابل حذف و لازم الحذف.
اگر من نور چشمی, کشور برگزیده و صاحب اصلی زمین هستم پس چرا مرا به خاورمیانه تبعید کرده اید؟ آن هم خاورمیانه ای که مردم سیه روزش از زمین و هوا و دریا امتحان می شوند و نه تنها از نظر سازمان ملل که حتی از نظر مسوولین حکومتی برگزار کننده انتخابات کشور خودشان نیز رد شده اند!
مگر من گفته ام می خواهم قدرتهایتان را بگیرم که مرا به عبور از هفت خان رستم ملزم می نمایید؟ اگر قدرتهای شما عاشق من شده اند و این موضوع باید طوری علنی می شده است, چرا مرا عاشق قدرتهایتان اعلام فرموده اید؟ آیا قدرتهایتان خود نیز آگاه و از این خرسندند؟
لطفا دست بردارید. این راه مودبانه و دیپلماتیکی برای شوهر دادن قدرتهایتان نیست. این کارها برای قدرتهایتان تومبون وبرای بیت المقدسهایتان (کلیساها, مساجد جامع و نهادهای علمی, فرهنگی, هنری, ورزشی, سیاسی و نظامی تان) تقدس نمی شود.
مگر من صاحب اصلی زمین نیستم؟ پس آنچه که "معضل فلسطین و کشورهای عربی" می نامیندش چه ربطی به من دارد؟ مگر شما خودتان مرده اید؟ مگر سازمان ملل خودش مرده است؟ زندگی در بهشت سهم شما در زمین است آنوقت آنچه را که "بحران ایران اتمی و فساد ریشه دار در ایران" می نامید من باید ریشه کن وحل و فصل کنم؟ به من چه ربطی دارد؟ مگر شما خودتان مرده اید؟ مگر سازمان ملل خودش مرده است؟!!!
اصلا حالا که اینطوری شد اگر ایران بودجه جهان آرمانی را به من بپردازد تا بعنوان پول تو جیبی خرجش کنم, من هم نظر موافق یا مخالفی در مورد مسایل اتمی ایران ندارم. چنان مسایلی به همان کارشناسان مربوطه و اهالی سیاست مربوط می شود, نه به من.
می دانم و یقین و ایمان دارم که قدرتهای غرب نیز همین شان و وجهه علمی فرهنگی را برایم می پسندند و اراده شان همین است. البته اگر آزاد بوده و حق انتخاب "تبلور رویاها, آرزوها, نیازها و آرمانهایشان" را داشته باشند.
با احترام,
اسراییل
.
.
درد عشقی کشیده‌ام که مـپرس زهر هجری چشیده‌ام که مـپرس گشـتـه‌ام در جـهان و آخر کار دلـبری برگزیده‌ام کـه مـپرس آن چـنان در هوای خاک درش می‌رود آب دیده‌ام کـه مـپرس مـن به گوش خود از دهانش دوش سخـنانی شـنیده‌ام که مپرس سوی من لب چه می‌گزی که مگوی لـب لـعـلی گزیده‌ام که مپرس بی تو در کـلـبـه گدایی خویش رنـج‌هایی کـشیده‌ام که مپرس همـچو حافـظ غریب در ره عشق بـه مـقامی رسیده‌ام که مپرس
..........
افـسر سلـطان گـل پیدا شد از طرف چمن مـقدمـش یا رب مبارک باد بر سرو و سمـن خوش به جای خویشتن بود این نشست خسروی تا نـشیند هر کسی اکنون به جای خویشتـن خاتـم جـم را بشارت ده به حسن خاتمـت کاسـم اعـظـم کرد از او کوتاه دست اهرمن تا ابد مـعـمور باد این خانـه کز خاک درش هر نـفـس با بوی رحـمان می‌وزد باد یمـن شوکـت پور پـشـنـگ و تیغ عالـمـگیر او در همـه شهـنامـه‌ها شد داستان انجمـن خـنـگ چوگانی چرخـت رام شد در زیر زین شـهـسوارا چون بـه میدان آمدی گویی بزن جویبار مـلـک را آب روان شمـشیر توسـت تو درخـت عدل بنشان بیخ بدخواهان بـکـن بـعد از این نشکفت اگر با نکهت خلق خوشـت خیزد از صـحرای ایذج نافـه مشـک خـتـن گوشـه گیران انتـظار جلوه خوش می‌کنـند برشـکـن طرف کـلاه و برقـع از رخ برفکـن مـشورت با عقل کردم گفت حافظ می بـنوش ساقیا می ده بـه قول مستـشار مؤ‌تـمـن ای صـبا بر ساقی بزم اتابـک عرضـه دار تا از آن جام زرافشان جرعه‌ای بخشد بـه مـن
..........
سـحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ کـه تا چو بلبل بی‌دل کنم عـلاج دماغ بـه جـلوه گـل سوری نگاه می‌کردم کـه بود در شب تیره به روشنی چو چراغ چـنان به حسن و جوانی خویشتن مغرور کـه داشـت از دل بلبل هزار گونه فراغ گشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشم نـهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ زبان کشیده چو تیغی به سرزنش سوسن دهان گـشاده شـقایق چو مردم ایغاغ یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ نشاط و عیش و جوانی چو گل غنیمت دان کـه حافـظا نـبود بر رسول غیر بـلاغ
.........................................................................................................
سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
بسم رب المظلومين
يا زينب يا زينب
فردا پنج ماه تمام است كه با هجوم به خانه هايمان در آستانه ولادت دخت نبي اكرم (ص) بانوي دو عالم صديقه مرضيه، فاطمه زهرا (س) عزيزانمان را از كانون گرم خانواده ربوده و يا با هجوم در خيابان و محل كار و اشتغالشان، آنان را به زشت ترين و كريه ترين وجه ممكن به بند كشيده اند. فردا صد و پنجاهمين روز بازداشت غيرقانوني و نگهداري ياران و فرزندان انقلاب در بند و حبس است. در و ديوار سلول هاي انفرادي اوين چه در بند سپاه، چه اطلاعات يا هر نهاد ديگري كه طي اين مدت اقامتگاه عزيزان ما بوده ، شاهد شكنجه هايي است كه روح و روان آنان را آزرده است و در عين حال شاهد عالي ترين صحنه هاي عشق بازي آنان با معبود بي شريك و ناظرعلو روح ايشان در مجال تنهايي مطلق و درك حضور خالق بي مثال و پروردگار احد و واحد و صمد و هم سخني بي مانند با اوست و اين شهادت دوگانه در تاريخ انقلاب اسلامي جاودانه مي شود. اما حضور فرزندان، همسران، پدران و مادران و خواهران و برادران ما در مدرسه يوسف و درس آموزي شبانه روزي شان، حق و تكليف ما را از يادمان نمي برد. حق برخورداري آنان از آزادي و برخورداري ما از وجود ارجمندشان و تكليف تلاش براي اطلاع رساني، پيام رساني و زمينه سازي براي رهايي شان و بهره مند شدن از آزادي كه انسان «آزاد» آفريده شده است و مشيت خداوند سبحان برآن قرار گرفته كه اشرف مخلوقاتش، امكان اختيار سكني گزيدن در«اعلي عليين و يا اسفل السافلين» را داشته باشد و براي پاي گذاشتن در راه حق و صراط مستقيم خود را به قضا و قدر نسپارد و زمام اختيار خود را به دست ديگران ندهد تا كيمياي وجودش پيراسته از همه معايب و نقايص، در محضر خداي رحمان تجلي كند. پنج ماه استقامت و صبوري همراه با همه كوشش هاي ممكن و طي همه طرق قانوني براي رساندن پيام حقمان، هنوز عليرغم صدور كند احكام آزادي برخي آزادگان دربند، نتيجه لازم را نداده و ما تا به ثمر نشستن پيگيري هايي كه تكليف ماست براي رسيدن به حقمان، همچنان در اين مسير، زينب وار پايمردي خواهيم كرد. همچنان منتظر تعيين وقت ملاقات با رئيس قوه مقننه مي مانيم تا همه مصائبي را كه بر ما و عزيزانمان رفته يادآور شويم و از ايشان چاره جويي كنيم و چاره انديشي هايمان را با ايشان درميان گذاريم. و در ادامه تجمع هاي اعتراض آميز خود طي هفته هاي گذشته در مقابل دادستاني و خانه ملت، فردا در مقابل قوه قضائيه اجتماع خواهيم كرد و مظلوميت خود را به چشم مسئولين ايجاد عدالت و عمل به مرّ قانون در جامعه اسلامي مان و همه دلسوزان اهل مروت و انصاف كه خصم ظالمند و ياور مظلوم، خواهيم آورد. خواسته اصلي ما آزادي زندانيان سياسي است نه انتقال آنان به بند عمومي كه سلامتشان را به مخاطره بيندازد و تنها موجب باز شدن جا براي بازداشت شدگان جديد باشد. ما به بازداشت فرزندان انقلاب و ياران امام و رزمندگان و جانبازان و ايثارگران و خدمتگزاران نظام اسلامي و كشور سرفرازمان ايران، معترضيم. ما به بازداشت فرزندان شهداء و هتك حرمت آنان معترضيم. ما به بازداشت قاريان قرآن و اسراي سبز كميل معترضيم. ما به فتنه هايي كه به دست دشمنان دين و كشورمان هر روز برپا مي شود و به جاي توجه به خواسته مردم، صداي اعتراضشان با زور و خشونت و باتوم و ايجاد رعب و وحشت خفه مي شود، و به جاي دانشگاه ها زندان ها انباشته از مغزهاي متفكر مي شود، معترضيم. ما به قصاص قبل از جنايت و بازداشت مخالفين دولت بعد از نهم با اتهام هايي كه از پايه نارواست و نسبت دادن اغتشاشات به بي گناهان دربند در زمان وقوع حوادث پس از انتخابات با حكم هايي كه تاريخ قبل از انتخابات را دارد معترضيم . ما به ويران كردن آشيانه هاي كوچك خوشبختي جوانان اصلاح طلب كه با سختي هاي زمانه كه براثر بي عرضگي مسئولان ( به تعبير علما و فضلاي حوزه و دانشگاه) روز به روز افزون مي شود، با تلاش و تدبيرو قناعت خودشان برپا شده، معترضيم. ما همسران آزاده مان را آزاد مي خواهيم. فرزندان دلاورمان را آزاد مي خواهيم و پدران و مادران سخت كوش و خدمتگزارمان را آزاد مي خواهيم. اين خواسته بزرگي نيست. ما حداقل ها را مي خواهيم و براي داشتن حقوق اوليه خود، هيچ منتي را نمي پذيريم. و همچنان سخن گهربار و حكمت آموز پيامبر خاتم را فرياد مي كنيم: «الملك يبقي مع الكفر ولا يبقي مع الظلم
.......................................................................................................
سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
دروغگو دشمن خداست
آقای احمدی نژاد, اگر حتی اداره جهان به دست شیطان بود و نه خدا باز هم از شما پرسیده می شد چرا شب انتخابات در مورد دانشجویان ستاره دار عوامفریبی کردی و اجازه ندادی مردم خودشان تصمیم بگیرند؟ جلایی پور را به زندان انداختید و جنازه ای از آن/وی را با وثیقه ای سنگین تحویل جامعه دادید تا موج چنین سوالهایی مطرح نشود. اما حق پیروز است و باطل از بین می رود که باطل از بین رفتنی است.
.............................................
دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸
گزارشی از حمله وحشیانه به دانشجویان دانشگاه شیراز در 13 آبان
صبح آرام بود و هنوز کسی گمان نمی‌کرد که این دانشگاه آرام بعد از ظهر آماج یکی از وحشیانه‌ترین حملات از سوی نیروهایی باشد که به جای حفاظت از جان و مال مردم، دفاع از ارزش‌هایی موهوم را بهانه کرده‌اند.
موج سبز آزادی: حوالی ساعت 10 صبح بود که اندک اندک مردم در مسیرهای مختلفی از فلکه نمازی تا ستاد و گسترده‌تر در حدفاصل میدان ارم و درب اصلی دانشگاه شیراز تا فلکه علم حضور گسترده خود را به رخ می‌کشیدند و کام آنان را که خواهان 13 آبانی حکومتی بودند تلخ کردند. اما هنوز هم کسی حدس نمی‌زد که برخوردهای امروز چنین سنگ‌دلانه و غیرانسانی خواهد بود. کمی بعد نیروهای امنیتی سعی نمودند تا تجمعات بین فلکه نمازی و ستاد را با روش‌های گذشته متفرق نمایند که تا حدودی نیز موفق بودند.
اما گستردگی جمعیت در حدفاصل دانشگاه شیراز تا فلکه علم باعث ناتوانی آن‌ها شده بود و در پیاده‌روها یگان‌های ویژه انتظامی که این بار از شرم شناخته‌شدن نقابی سیاه بر چهره خود زده بودند بر پیرزن و پیرمرد و کودک و جوان رحم نمی‌کردند. گروهی از دانشجویان دانشگاه به سمت فلکه علم حرکت نمودند اما پس از چندی به شدت از سوی یگان‌های ویژه با باتوم و گاز اشک‌آور مورد حمله و ضرب و شتم قرار گرفته و گروهی نیز بازداشت شدند.
هنوز تقریبا" همه چیز همانند تجمعات گذشته بود. عده‌ای از دانشجویان که به دلیل تجمع گسترده نیروهای نظامی و امنیتی و لباس شخصی نتوانستند از دانشگاه خارج شوند درون دانشگاه تجمع نمودند و به دلیل مشاهده وحشی‌گری‌های بی‌سابقه در آنسوی نرده‌های دانشگاه برانگیخته‌تر از گذشته شدند و همان‌طور که بارها دلسوزان کشور هشدار داده بودند مرزها فرو ریخت و شعارها دیگر احمدی‌نژاد را در بر نمی‌گرفت و مستقیما "رهبری را که مردم مسئولیت نیروهای نظامی و شیوه برخورد آن‌ها را بر عهده او می‌دانستند مورد خطاب قرار گرفت.
گروهی سعی در بر هم زدن تجمع در درون دانشگاه داشتند اما این امر به دلیل گستردگی دانشجویان حاضر در تجمع امکان‌پذیر نشد. از طرف دیگر ساعت 2.30 بعد از ظهر که زمانی نامتعارف برای برگزاری برنامه‌های دانشجویی است و بیشتر شائبه هماهنگی نهادهای نظامی با برخی تشکل‌ها و مسئولین درون دانشگاه برای سرکوب تجمعات احتمالی را به ذهن متبادر می‌کند، 4 تشکل همسو با نهادهای نظامی برنامه‌ای را با سخنرانی دکتر لنکرانی به مناسبت 13 آبان برگزار نمودند.
در حوالی ساعت 3 شرکت کنندگان در آن برنامه از مسجد دانشگاه که محل برگزاری برنامه بود به سمت میدان پردیس حرکت کردند اما علی‌رغم تمامی تبلیغات‌شان جمعیت‌ آن‌ها به یک سوم جمعیت سبز مردم نیز نمی‌رسید و همین امر امکان برخورد را برای‌شان غیر ممکن می‌نمود اما در واقع باعث اجرای سناریوی بعدی آن‌ها بود. در حدود ساعت 4 بعد از ظهر نیروهای لباس شخصی با حمایت گارد ویژه و نیروهای انتظامی بیرون از دانشگاه تجمع نمودند و اقدام به پرتاب سنگ به سوی تجمع کنندگان درون دانشگاه کردند.
دانشجویان داخل دانشگاه نیز که حمایت و گاه شرکت نیروهای انتظامی در این تحرکات را مشاهده می‌کردند در دفاع از خویش برآمده و به پاسخی همسان پرداختند. اما تمامی این‌ها زمینه‌ای بود برای یورشی از پیش برنامه‌ریزی شده به حریم دانشگاه، اما این بار بر خلاف 25 خرداد نه توسط یگان‌های ویژه انتظامی که به شدت مورد انتقاد قرار گرفتند، بلکه از سوی نیروهای شبه‌نظامی لباس شخصی. به ناگاه تعداد بسیاری پیاده و موتورسوار با تجهیزاتی چون گاز اشک‌آور، باتوم و شوک‌دهنده‌های الکتریکی به سوی درب دانشگاه یورش بردند و وارد دانشگاه شدند.
دانشجویان که هنوز بر این تصور بودند که شاید مانند قبل به ضربت باتوم اکتفا می‌کنند اما این بار اینگونه نبود. نیروهای به ظاهر ارزشی وحشیانه‌ترین اعمال را روا داشتند و دختران و پسران دانشجو را به شدیدترین و وحشیانه‌ترین طرق مورد ضرب و شتم قرار دادند اما به این هم اکتفا نکردند و در بازارچه پردیس دانشگاه دختران را تهدید به تجاوز نمودند، حجاب از سر برخی از آن‌ها کشیدند و در این میان حتی به دخترانی که چادر بر سر داشتند هم رحم نکردند.
در حالی که دانشجویان را به دنبال خود می‌کشیدند رکیکترین الفاظ را بر زبان می‌آوردند و گاه آنقدر فرد بازداشت شده را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند که دانشجوی مضروب را بی‌هوش به خارج از دانشگاه منتقل می‌کردند. دراین بین نیروهای ویژه نیز در خارج از دانشگاه تجمع کرده بودند تا در صورت عدم موفقیت این گروه خود وارد عمل شوند. در میان ناباوری مردم از وقوع این فجایع شعارهای یا حجه ابن‌الحسن، ریشه ظلم را بکن فضا را پر کرده بود. گستاخی به حدی رسیده بود که تهدید می نمایند کهریزک را در ملا عام به وجود می‌آورند.
شنیده‌های حاکی از آن است که تعداد دستگیری‌های صورت گرفته در 13 آبان شیراز بین 300 نفر بوده است که تا روز شنبه گروهی آزاد شدند اما از سرنوشت گروهی دیگر که بی‌شک در میان آنان افرادی به شدت مجروح شده‌اند در دست نیست. در خاتمه این روز خونین، در مقابل ساختمان بسیج دانشجویی از نیروهای لباس شخصی پذیرایی مفصلی به عمل آمد تا همکاری بسیج دانشجویی و برخی مسئولین دانشگاه را در این حوادث را پررنگ‌تر کند که از طرف دیگر بسیاری اعضای بسیج دانشجویی که به شدت در حوادث پس از انتخابات با ریزش اعضا مواجه شده است اعتراض خود به این اقدامات ننگین را اعلام کرده‌اند.
قسمت بعدی سناریو، روز شنبه و با بیانیه بسیج آغاز شد و در این بیانیه ضمن اعلام کردند «نیروهای لباس شخصی گروهی از مردم بوده‌اند که تاب توهین به مقدسات را نیاوردند و به زور وارد دانشگاه شدند» اما جالب اینجاست که بجای درخواست برخورد با این اراذل و اوباش، خواهان برخورد با دانشجویان تجمع‌کننده و موسوی و کروبی شدند تا زمینه‌ سرپوش گذاشتن بر این جنایات صورت گرفته در صحن دانشگاه و برخوردهای گسترده بعدی با دانشجویان را فراهم کنند.
روز شنبه 16 آبان گروهی از دانشجویان دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز در اعتراض به حملات وحشیانه نظامیان و مشخص‌نبودن وضعیت بازداشت شدگان اقدام به اعتصاب غذا نمودند و در بین دانشجویان سخن از احتمال وقوع اعتصاب غذا در روزهای آینده در پردیس ارم پیچیده است که به دلیل خفقان ایجاد شده و سرکوب خبری در خصوص وقایع رخداده هنوز برخی از اساتید و روحانیون دانشگاه از حوادث پیش آمده اطلاعی ندارند اما به تدریج و با روشن شدن ابعاد وحشتناک این واقعه اساتید و روحانیان مستقل در حال ابراز واکنش‌های اعتراضی هستند. بی‌شک با وقوع این فجایع، دانشجویان دانشگاه‌های سراسر کشور در حال آمادگی برای آن هستند که 13 آبان را به 16 آذر پیوند زنند.
.................................................................................................
دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸
نامه خانواده های زندانیان سیاسی به دادستان تهران: سلامت عزیزان ما در خطر است
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی در نامه ای خطاب به دادستان تهران نسبت به وضعیت نامناسب عزیزانشان که در بندهای عمومی زندان اوین محبوس هستند، اعتراض و ابراز نگرانی کردند. به گزارش نوروز، آنها از دادستان تهران خواستند تا به وضع زندانیان در بندهای عمومی اوین رسیدگی کند. متن اين نامه به نقل از نوروز به این شرح است: دادستان محترم عمومی و انقلاب اسلامی تهران جناب آقای جعفری دولت آبادی چند روزی است که تعدادی از زندانیان حوادث پس از انتخابات به بندهای عمومی زندان اوین از جمله اندرزگاه های هفت و هشت منتقل شده اند. باخبر شده ایم هیچ کدام از این عزیزان در بند های جدید از امکانات مناسب رفاهی و بهداشتی برخوردار نیستند. در فضایی بسیار محدود که حتی برای دراز کردن پاهایشان هم کافی نیست، مجبور به زندگی هستند. مطابق آيين‌نامه حقوق شهروندي قوه قضائيه، "فضاي اختصاص يافته به هر زنداني مي‌بايست حداقل یک مترمربع باشد"، اما عزیزان ما اکنون در سلول هایی جا داده شده اند که فضای اختصاص یافته به آنها گاه از نیم متر هم کمتر است . هیچ کدام در این هوای سرد تخت ندارند و مجبورند روی زمینی که سوز سرما را برای شان دو برابر می کند، بخوابند. حتی پتوی اضافی در اختیارشان قرار داده نشده است. بیش از ده روز است که آب گرم در اوین قطع است و زندانیان مجبورند با آب سرد حمام کنند. ما برای تحویل لباس گرم برای عزیزانمان در این چند روزه بارها به زندان اوین مراجعه کرده ایم، اما دست اندرکاران از پذیرفتن لباس گرم خودداری کرده اند. بارها التماس و حتی اشک ریخته ایم که تو را به خدا لباس گرم را برای عزیزان ما بپذیرید. اما هر بار با برخورد خشن و غیرمودبانه روبرو شده ایم. آیا این درخواستی نامشروع است که برای عزیزانمان لباس گرم بفرستیم. بسیاری از عزیزان دربند ما مبتلا به آنفولانزای شدید شده اند. در حالی که این روزها مردم کشور با آنفلونزای خوکی دست و پنجه نرم می کنند، طبیعی است که نگران ابتلای آنها به این بیماری خطرناک باشیم. فرزندان ما بارها درخواست پزشک و دارو کرده اند اما از آنها دریغ شده است. آقای دادستان شما در این مدت تلاش کرده اید تصویری مناسب تر نسبت به قبل از قوه قضاییه ارائه دهید. شما بسیاری از عزیزان ما را از سلول های انفرادی نجات داده اید. پس اکنون نیز آنها را از این شرایط غیرانسانی و خطرناک نجات دهید. شما بهتر از ما می دانید که طبق فوانین ایران در آيين نامه اجرايي سازمان زندانها، اصل تفكيك جرايم به عنوان يك اصل اساسي مورد تاكيد قرار گرفته است. چرا عزیزان ما را در کنار کسانی زندانی کرده اید که جرائم شان هیچ ارتباط و سنخیتی با اتهام آنها ندارد. آقای دادستان از شما عاجزانه در خواست می کنیم که فوری به وضع زندانیان ما در بندهای عمومی اوین رسیدگی کنید. شما فرزندان و همسران ما را سالم تحویل گرفته اید ما آنها را سالم از شما می خواهیم. شما مسوول سلامت و زندگی آنها هستید. مسوولیت خود را فراموش نکنید.
جمعی از خانواده های زندانیان حوادث پس از انتخابات
هفدهم ابان ماه 1388
..................................................................................................
دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸
شیطان ترکیده است
دادگاهها را غیر علنی برگزار کنید, مبادا خامنه ای لو برود!
.....................................................................................................
دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸
آنفولانزای خامنه ای در حال شیوع است
قطره گیاهی سنگل برای دردها, عفونتها و انقباضهای کلیوی بسیار مفید است. ضمنا سرما تشدید کننده بیماری کلیوی است. چنانچه داوود سلیمانی عزیز دچار درد شدید شود باید هرچه سریعتر آمپولهای هیوسین و دیکلوفناک را بزند و سپس قرصهای مسکن و چرک خشک کن را بخورد. فکر اون روزی باش که شاید یک روزی خودت هم زندانی شوی ای شیطان رجیم.
.....................................................................................................
دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸
نگرانی برای کدام خطر؟
آنهایی که به عوامفریبی, وعده های پوچ و ادعاهای صدتا یه غاز متوسل شدند و به مردم دروغ گفتند و توهین کردند و ...... خودشان را در عملیاتی انتحاری ترکانده اند و تا آخر عمر غرور خنده دارشان مشغول توجیه این انفجار زرد خواهند بود. اما جنبش راه سبز امید باید نگران کدام خطر باشد؟ مگر خط مشی جنبش نیز همچون خط مشی جبهه باطل بوده که می ترسد؟ مگر جنبش خدا را مد نظر نداشته و مشغول بندگی خدا نبوده؟
اتقوالله و نظم امرکم.
....................................................................................................
دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸
من طرفدار قدرت رژیم هستم
من همه را دوست دارم. این حق من است. من هیچگاه احترام را بعنوان صدقه و یا باج نگرفته ام. احترام حق من است. به هیچ کس و حتی به رژیم بی احترامی نکرده ام, فقط خیر خواهی و دلسوزی کرده ام. من خودم با رژیم مشکلی ندارم و اگر با رژیم مبارزه می کنم بخاطر مبارزه با ظلم است. بخاطر ظلم به مردم و نمایندگان اصلی ایشان. اگر من نمی توانم حقم را از رژیم بگیرم همه اش تقصیر خودم و رژیم نیست. من برای همه ایرانیان اعم از اهالی رژیم و غیر اهالی رژیم احترام قایلم, در عین حالی که با ظلم و ستم ایشان نسبت به یکدیگر موافق نیستم.
او را که ذاتا بهشتی است مفت و مجانی به جهنم زندانهای ایران نتوان انداخت.
..................................................................................................
دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸
خدا دارد به دادشان می رسد
در عجبم از بازی روزگار. روزی من خیر خواهانه پشت در های بسته حداقل حقوق کافی خویش برای زنده ماندن را مطالبه می کردم و آنها با هیجان, شیطنت و ماجراجویی برای من نقشه می کشیدند که چطوری محلم ندهند. و امروز که منتظر موج یادداشتهای جدیدم هستند _نیستند؟!_ و من دغدغه ام بهبود امورشان است, فرصتی برای تامل و نوشتن این موج که ایده های اصلی یش نیز موجود است ندارم!
و آنچه از همه تعجب انگیز تر است آنکه ستمگران و چپاولگران خود را طلبکاران و صاحبان معجزه می دانند اما مظلومین و محقین اصلی آنقدر نجیب و شریفند که فقط با معجزه درد دل می کنند و خودشان معجزه را تولید می کنند.
و کیست که نداند خامنه ای دارد داد می زند, امام خمینی, تو رو خخدا بیا. خشونت ورزی سیزده آبان نیز دعوتنامه ای رسمی از جانب خامنه ای بود.
..............................................................................................
دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸
ایران فروشی نیست
اجازه نمی دهم هیات حاکمه غیر منتخب کشور بیش از این چوب حراج به ایران بزنند.
...............................................................................................
دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸
نمایندگان ایران باز هم خیانت کردند
به هر قیمتی که شده و به هر شکل ممکن خودشان را کردند توی مجلس ملت و وقتی زرد از آن در آمدند و اختیارات مطلق به احمدی نژاد دادند گفتند این رنگ ملت است.
فقط فاحشه ها چنین عملیاتهایی را می توانند.
...............................................................................................
دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸
عدالت امنیتی
خارجی ها را اول از همه آزاد کنید!
امنیت آمریکایی ها و اسراییلی ها قابل معامله نیست!
فقط امنیت حاکم مهم نیست, امنیت مردم هم مهم است.
جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز بیانیه‌ای پیرامون حوادث 13 آبان 88 به این شرح صادر کرده‌اند:
امسال در دانشگاه شیراز در مراسم 13 آبان فاجعه ای به وقوع پیوست که تصور آن در ذهن هر انسانی به سختی ممکن است. حمله وحشیانه نیروهای لباس شخصی که در پناه نیروی انتظامی بودند شنیع ترین بی حرمتی ها را رقم زد. جالب اینجاست در حالی تشکل های دست نشانده از حمله کنندگان به عنوان عده ای از مردم که به مقدساتشان توهین شده! نام می برند که آن ها مسلح به گاز اشک آور، باتوم و انواع سلاح های سرد بودند. آیا مضحک نیست که تجمع عده ای از دانشجویان در صحن دانشگاه به سرویس های جاسوسی آمریکا و اسرائیل نسبت داده می شود و حمله وحشیانه گروهی چماق دارِ گازاشک آور پراکن! که در پناه نیروی انتظامی یورش ویرانگر خود را سامان می دهند، خودجوش و بدون برنامه تلقی می گردد؟ چگونه است که از برخورد با دانشجویان بی پناه سخن به میان آورده می شود و هیچ صحبتی از کشف و مجازات عاملین این فاجعه به میان آورده نمی شود؟ آیا وظیفه مامورین انتظامات و حراست در دانشگاه تنها ترساندن دانشجویان است؟ پس مسئولیت حراست از دانشجو و حریم مقدس دانشگاه به عهده کیست؟ آیا دوربین های امنیتی مخفی و غیر مخفی در دانشگاه تنها برای اعمال فشار و شناسایی دانشجویان قرار داده شده؟ فیلم های این دوربین ها خود رسوا خواهد کرد هر که در او غش باشد. مسئولین دانشگاه که با نیرنگ و دروغ دانشجویان را فرزندان خود می نامند اما در عمل به هر بهانه واهی به اعمال زور و فشار بر دانشجویان می پردازند کجا بودند زمانی که عده ای از خدا بی خبر بر سر دختران و پسران بی پناه می کوبیدند؟ اینان صحبت از بی قانونی می کنند حال آن که چشم خود را بر روی اصول و حقوق مصرح مردم در قانون اساسی بسته اند. احکام بی شرمانه دادگاه های نمایشی را عین قانون می دانند و اگر حکمی در دادگاه بر علیه آن ها صادر شود آن را بی قانونی می شمارند. بی شرمی و وقاحت تا به کجا؟ بیانیه پر از نیرنگ و دروغ تشکل های معلوم الحال و دست نشانده به خوبی نشان از این واقعیت دارد که این گروه با آگاهی از عملکرد خود سعی در فرافکنی داشته تا شاید اذهان دانشجویان را از عملکرد ننگین خود منحرف کنند. اما دریغ از این که حنای آن ها دیگر رنگی ندارد و تهدید و ارعاب آن ها دیر زمانی است که اثر خود را از دست داده.
متعاقب حوادث فوق الذکر اعلام می داریم که ما دانشجویان دانشگاه شیراز خواستارِ:
1- آزادی بی قید وشرط گروگان گرفته شدگان روز 13 آبان در دانشگاه،
2- برخورد قاطع با مسببین حمله به کوی دانشگاه،
3- ارائه تضمین از سوی مقامات استان و دانشگاه مبنی بر عدم تکرار فجایعی این چنینی در آینده،
4- دلجویی و پی گیری وضعیت آسیب دیدگان در وقایع اخیر، و در نهایت
5- پاسخگویی مسئولین دانشگاه نسبت به حوادث اخیر؛ هستیم و ذره ای از خواسته های خود عقب نخواهیم نشست.
منبع: موج سبز آزادي
.............................................................................
انتخابات اخیر سهمیه بندی بود
انتخابات اخیر نیز همچون انتخابات مجلس سهمیه بندی بود و اگر آنهایی که جرات کردند این سهمیه بندی را انجام دهند امروز تن به مجازات نسپارند تا ابد مصون نخواهند ماند.
نوشته شده در شنبه 16 آبان1388ساعت 1:11 بعد از ظهر توسط علی اكبر ابراهیمی
.......................................................................
حسود هرگز نیاسود
چون تو چلاقی پس همه باید جانباز باشند؟ حتی من که از خودشان بودم و نه برق شرارت که اندوهی عمیق را در چشمان بسیج می دیدم نیز بالای زانویم درد می کند. با آن پیر مرد دیگر چه کار داشتی؟ خجالت نکشیدی؟ چرا قبل از اینکه دستور سرکوب مردم را صادر کنی از من تقاضای کمک نکردی؟
نوشته شده در شنبه 16 آبان1388ساعت 1:5 بعد از ظهر توسط علی اكبر ابراهیمی

.....................................................................
من نماز می خوانم
آقای خامنه ای, سال دو هزارو یک در مقابل اصرار تو مبنی بر اینکه دستم را بکنم توی چاه توالت زندان سپاه, گفتم من نماز می خوانم. تو به نماز من فحش دادی. فهمیدم اکنون که مجبور, موظف و مسوول هستم کشورت را بمباران کنم و این بمباران کردن را دوست دارم, همه نمازهای کشور تو نجس و باطل است. و دارد توسط بمباران جهان آرمانی پاک و قبول می شود. سیزدهم آبانماه امسال نیز در میدان هفت تیر تهران نماز می خواندی. اول نجاست نمازت را پاک کن.
از من نخواه که حقوق بشر را مطالبه نکنم. من نماز می خوانم.
امضا: علی اکبر ابراهیمی
نوشته شده در جمعه 15 آبان1388ساعت 1:16 بعد از ظهر توسط علی اكبر ابراهیمی


..................................................................................
نجات رژیم
ابطحی شوکه شده بود, تعجب کرده بود, اصلا انتظارش را نداشت.
به شعور و فهم مردمی که از نظر او ولی نعمت و بی نیاز از قهرمان بودند اعتماد داشت وشعور و فهم مردم را در محاسباتش به حساب آورد و همراه با مردم به دلقک خندید. بهترین راه برای تبریه رژیمی که فعال عرصه گفت و گوی ادیان را بازداشت کرده, روانی و دلقک نامیدن آن است. رژیم عاشق شده. همه این روزهای همه این هفته های همه این ماههای همه این سالها می شد. اگر ملت می خواستند کمی عاقلتر شوند باید قبلا اعلام می کردند که رژیم هم کمی خودشو جمع و جور کنه.
امضا: رژیم جمهوری اسلامی
نوشته شده در جمعه 15 آبان1388ساعت 1:2 بعد از ظهر توسط علی اكبر ابراهیمی

.............................................................................
مردم ایران آمریکایی نیستند
یکی از شیاطین می گفت مردم آمریکایی هستند. اما اگر اینگونه بود, خامنه ای و احمدی نژاد ها چگونه می توانستند با چماق بکوبند وسط سرشان!؟
نوشته شده در پنجشنبه 14 آبان1388ساعت 2:40 بعد از ظهر توسط علی اكبر ابراهیمی


...............................................................................
من هنوز نمرده ام
تعامل در مورد مسایل هسته ای با ایرانی که توسط نمایندگان قلابی ایران نمایندگی می شود جرم است.
نوشته شده در پنجشنبه 14 آبان1388ساعت 2:26 بعد از ظهر توسط علی اكبر ابراهیمی

..............................................................................
به خودم هیچی نمی رسه, فقط به عشق وطنم!
من همچون سیاستمداران رادیکال نیستم که قبلا بارها از حسودی ترکیده و به ایران تجاوز کرده اند و امروز شرم دارند از اینکه خود را عاشق ایران بنامند. من, هم از امتیازات عاشق ایران بودن برخوردارم و هم اینکه هیچگونه مسوولیت و تعهدی در قبال ایران ندارم. خدماتم را هم قبلا در حد وسع خودم انجام داده ام. هر کس هم اعتراض دارد بجای ترکاندن خودش در مقابل نزدیکترین, برود یقه مسوولان رسمی و غیر قابل دسترس کشور را بگیرد و اول نحوه اداره امور کشور را از این سطحی که به آن چسبیده نجات بدهد بعد بیاید برای من روضه ننه من غریبم و یا دیگر انواع روضه ها را بخواند. من حق دارم _و برای نجات کشور خامنه ای موظفم و باید_ که عشقی عمل کنم و رادیکال باشم.
اولش فکر می کردم احساس می کنم موظفم بیایم. اما با توجه به اینکه نتیجه مدیریت حاکمان نتوانسته حداقلهای کافی برای رفع نگرانی های بنده در مورد ایران را رفع کند دیگر مجبورم بیایم.
اولش فکر می کردم احساس می کنم موظفم بیایم اما دیگر مجبورم بیایم. حتی اگر فرض کنم خاتمی مصداق واقعی ندارد و همه این صداهایی که از اطراف جنگل می آید چرندیاتی _آنهم از جنس خودشان_ بیش نیست, اما صدای وجدان خودم را که نمی توانم انکار کنم. فرمان وجدان خویش را که نمی توانم زیر پا بگذارم.
فکر می کنم آنچه در موج یادداشتهای جدید در دستور کار است اینها باشد: اول یک عکس یادگاری سیاه, سفید با پیرامونم می اندازم و سپس بعد از آن چند روز منتظر تضمینهای قابل اطمینان و قابل قبول از جانب آقای خامنه ای و جامعه مدنی می مانم. اگر ایران این گزینه را انتخاب کند ـو مودبانه انتخاب کندـ به سمت عکس یادگاری رنگی پیش می رود و همه آنها به صلح می رسند و آنها را "خوب" رنگ می کنم. اگر ایران گزینه اشتباه را انتخاب کند و استکبار جهانی نیز تضمینهای کافی برای مهاجرتم به غرب را ندهد, تذکرهای نامه امنیتی ام به لانه های جاسوسی استکبار جهانی در تهران را به تدریج (مثلا با خواندن دعای کمیل) و سپس بطور ضربتی عملی می کنم.
امضا: امام خمینی
نوشته شده در پنجشنبه 14 آبان1388ساعت 2:6 بعد از ظهر توسط علی اكبر ابراهیمی

...................................................................................
خوردن مغز جوانان و بچه های مردم بزرگترین جرم است
چندین مصداق در واقعیت داری که تا قبل از مشاهده حمله هایشان _ که آنهم تا اعلام نکنم پولدار هستم و سوغاتی آورده ام مشاهده نمی شود, و یا حتی بعد از مشاهده حمله هایشان_ قصد و بنا ندارم درمورد شان افشاگری کنم. خوردن مخ جوانان و بچه های مردم بزرگترین جرم است. اینکه به این فریب خوردگان (بسیجیان سازماندهی شده توسط نقدی) القا کرده ای تنها مظلوم و مهمترین مظلوم هستی و باید برایت _حتی قبل از مرگت_ عزاداری ها شود و کشور و اگر هم زورت رسید منطقه خاورمیانه و حتی کل جهان باید به مجلس مراسم این عزاداری تبدیل شود و در راه اجرای این پروژه اگر لازم شد بر سر ملت و ملتها نیز باید کوفت بزرگترین جرم است.
نوشته شده در پنجشنبه 14 آبان1388ساعت 1:2 بعد از ظهر توسط علی اكبر ابراهیمی
.........................................................................................
مجوزی برای سرنگونی آبرومندانه
علی آقا, خامنه ای عزیز, دیشب وقتی _خودمم می دونم_ خواب بودی اومدم ماچت کردم! وای!!! نمی دونم چی شد؟ یهو کلی مجوز سرکوب تجمعات مردم رو برات صادر کردم! آخه می دونی, من عاشقتم. وقتی چشم و ابروتو تماشا می کنم دیگه اختیارم دست خودم نیست, در اختیار توست.
حالا که من اینقدر دوستت دارم و اجازه ندادم غرورت بشکنه, تو هم در اوج اقتدار سرنگون شو تا احتمال حاکم شدن اراده خاتمی مورد نظر "خاتمی آرمانی" بر کشور بیشتر بشه. منتظر مشاهده انقلاب درونی تو در ظرف یک هفته هستم. دوستت دارم.
امضا: امام خمینی
سیزدهم آبانماه هشتاد و هشت
.......................................................................................
سه شنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۸
امنیت حق غرب نیست
چرا کشورهای تشکیل دهنده استکبار جهانی در مقابل ایران, اسلام و قرآن از مصونیت مطلق و پایدار برخوردارند اما انسان که قرار بود حقوق بشر را بگیرد _دیگر واضح تر از این نمی توانم بگویم_ از مصونیتی حداقلی و ناپایدار؟
.......................................................................................
سه شنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۸
................................................................................................
کار ایران به جایی رسیده که بیگانگان زیر زمین بیت رهبری را حفاری می کنند و دنبال اسناد مالکیت خودشان _ که در اصل آخرین رازهای باقیمانده کشور(اسرار نظامی و امنیتی) است_ می گردند.
............................
دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
حماقت!
چگونه می توان باور کرد که تحمیق مردم حماقت است و نه خیانت!
آقای خامنه ای اعتراف کن. بیا در تلویزیون و اونچه رو که من در سایت موج سوم تبیین کردم به کمک کارمندانت که بهشون حقوق می دی برای مردم تو ضیح بده. من در مورد فعالیتهای مدنی و حرکت از پایین به بالا چه چیزهایی گفته بودم؟ چرا بازهم همون چیزی رو که خودت می دونستی و من هم خوب می دونم انجام دادی؟ تو داری آبروی امام رو می بری با این کارات.
تو که اینهمه مقتدر هستی دیگه چه نیازی به دروغ گویی, تقلب و عوامفریبی داری؟
آقای خامنه ای بیا به مردم اعلام کن که بازداشت شهاب طباطبایی یعنی حرکت از پایین به بالا "نه" و اوامر از بالا به پایین "آری". حکم محکومیت شهاب در اصل برای رژیم صادر شده و به تدریج در حال اجراست.
..........................................................................................
دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
دروغگو دشمن خداست
آقای احمدی نژاد, اگر حتی اداره جهان به دست شیطان بود و نه خدا باز هم از شما پرسیده می شد چرا شب انتخابات در مورد دانشجویان ستاره دار عوامفریبی کردی و اجازه ندادی مردم خودشان تصمیم بگیرند؟ جلایی پور را به زندان انداختید و جنازه ای از آن/وی را با وسیقه ای سنگین تحویل جامعه دادید تا موج چنین سوالهایی مطرح نشود. اما حق پیروز است و باطل از بین می رود که باطل از بین رفتنی است.پس زودتر بیا به اینیکی جبهه و تیر اندازی ها رو به سمت اونیکی جبهه انجام بده. آفرین. تو هم در این پیروزی شریکی و بعنوان یکی از آخرین نفرات مورد تقدیر قرار می گیری. البته اگه قرار باشه همه انسانها مورد تقدیر و تکریم قرار بگیرند! یعنی اگر گفتمان خاتمی حاکم شود.
...........................................................................................
دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
زمان پاسخ استبداد به استعمار
ممکن است برای امضای توافقنامه وین منتظر تمام شدن قضیه سیزده آبان باشند و چهاردهم ویا پانزدهم آبان "توافقنامه همکاری" را امضا کنند.
..........................................................................................
شنبه ۹ آبان ۱۳۸۸
بیچاره کمیل!
متهم ردیف اول این پرونده کمیل ابن زیاد نخعی است. که در محل دعای کمیل حاظر نبود. واقعا در برابر این رویداد بی سابقه چه می توان گفت؟
ازابراهیم یزدی, مقاله احضار کمیل ابن زیاد
=
برای آنکه جایزه صلح را به انسان ندهند زمین و زمان را به هم می دوزند تا وانمود کنند انسان آنچه شرط تحصیل "جایزه صلح!" است را بجا نیاورده. من چه کار کنم اینجا صلح غیر ممکن و جشنواره اش افتضاح است؟ من بقدر وسع خودم در این انتخابات با ایران همکاری کردم, آیا نباید بقدر سهم خودم حقوق بگیرم؟ اول حقوق بشر را بدهید بعد اگر ایران یا جهان سالم ماند ما هم سالم می مانیم و اگر نابود شد من هم مثل همه نابود می شوم. اما چرا فکر می کنیم با حقوب بشر می شود بازی کرد؟ مگر همان روزهایی که تازه به ایران آمده بودم نزدم توی سرم و فریاد نزدم که این فضای دو قطبی به بحرانی برای همه در فردای انتخابات تبدیل خواهد شد؟ منتظر بودید من مستقیما بیایم بروم توی تلویزیون تا فردای انتخابات همه کاسه کوزه ها را سر من بشکنید و همه سرکوبگری ها و رفسنجانی گری های خویش را به نام من توجیه کنید؟ تقصیر من چیست؟ "خودشان" امانتدار نبودند و ققط خودشان را آدم فرض کردند, من چه کار کنم؟ من حدود سیزده سال پیش به یاد دارم که به رژیم نامه می دادم و از چشم انداز می گفتم بعد از مدتی دیدم رفسنجانی چیزی تدوین کرده با نام سند چشم نداز نظام! ایران سالهاست که دارد خون جهان آرمانی را می مکد. حال امروز که خودش قبول کرده کمی به من کپی رایت بدهد من باید بیایم دعوا ها را سوا کنم؟ اگر دیگری بجای من بود نامه ای برای رژیم می نوشت و کلی امکانات و اعتبارات می گرفت. بخاطر مردم. اما من بخاطر مردم این کار را نکردم.
.................................................................................................
شنبه ۹ آبان ۱۳۸۸
تیرباران فرشته ها را متوقف کنید
آقای سردار جعفری, فرشته ها از شما می پرسند اگر این نظام تغییر نکند آینده شهاب طباطبایی و دیگر اصلاح طلبان ستمدیده در چهار سال پیش رو چه خواهد بود؟
....................................................................................................
جمعه ۸ آبان ۱۳۸۸
هیات حاکمه رژیم جمهوری اسلامی چه زمانی محاکمه و مجازات می شوند؟
=
روزگاریسـت کـه ما را نـگران می‌داری مخـلـصان را نه به وضع دگران می‌داری گوشـه چشـم رضایی به منت باز نشد این چـنین عزت صاحب نـظران می‌داری ساعد آن به که بپوشی تو چو از بهر نـگار دسـت در خون دل پرهـنران می‌داری نه گل از دست غمت رست و نه بلبل در باغ هـمـه را نعره زنان جامه دران می‌داری ای کـه در دلق ملمع طلبی نقد حـضور چشـم سری عجب از بی‌خبران می‌داری چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ سر چرا بر من دلخسـتـه گران می‌داری گوهر جام جم از کان جـهانی دگر اسـت تو تـمـنا ز گـل کوزه گران می‌داری پدر تـجربـه ای دل تویی آخر ز چـه روی طـمـع مـهر و وفا زین پسران می‌داری کیسـه سیم و زرت پاک بـباید پرداخـت این طمـع‌ها که تو از سیمـبران می‌داری گر چـه رندی و خرابی گنه ماسـت ولی عاشـقی گفت که تو بنده بر آن می‌داری مـگذران روز سلامـت به ملامت حافـظ چـه توقـع ز جـهان گذران می‌داری
=
مـقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق گرت مدام میسر شود زهی توفیق جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است هزار بار مـن این نکته کرده‌ام تـحـقیق دریغ و درد که تا این زمان ندانـسـتـم کـه کیمیای سـعادت رفیق بود رفیق بـه مؤ‌منی رو و فرصت شمر غنیمت وقت کـه در کمینگـه عمرند قاطـعان طریق بیا کـه توبـه ز لعل نـگار و خـنده جام حکایتیسـت که عقلش نمی‌کند تصدیق اگر چه موی میانت به چون مـنی نرسد خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق حـلاوتی کـه تو را در چه زنخدان است بـه کـنـه آن نرسد صد هزار فکر عمیق اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب کـه مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق بـه خـنده گفت که حافظ غلام طبع توام بـبین که تا به چه حدم همی‌کند تحمیق
=
روشـن از پرتو رویت نظری نیست که نیست مـنـت خاک درت بر بصری نیست که نیست ناظر روی تو صاحـب نـظرانـند آری سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست اشـک غـماز مـن ار سرخ برآمد چه عجب خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست تا بـه دامـن ننـشیند ز نسیمـش گردی سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیسـت تا دم از شام سر زلـف تو هر جا نزنـند با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست مـن از این طالـع شوریده برنـجـم ور نی بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست از حیای لـب شیرین تو ای چشـمـه نوش غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست مصلحـت نیسـت کـه از پرده برون افتد راز ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست شیر در بادیه عـشـق تو روباه شود آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست آب چشمـم که بر او منت خاک در توسـت زیر صد منت او خاک دری نیست که نیسـت از وجودم قدری نام و نشان هست که هست ور نه از ضعف در آن جا اثری نیست که نیست غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود اسـت در سراپای وجودت هنری نیست که نیسـت
....................................................................................................
جمعه ۸ آبان ۱۳۸۸
..................................................................................................
پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۸۸
راه امام ادامه دارد
امام خمینی قدس سره الشریف یک حقیقت همیشه زنده است.
.................................................................................................
پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۸۸
پیام سروش
وقتی می گفتم "تناقض" دنبال علوم انسانی می گشتی.
حقوق مطلق هسته ای آخرین حقوقی است که برای ملت ایران باقی مانده است.
=
در خرابات مـغان نور خدا می‌بینـم این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو خانـه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم خواهـم از زلف بتان نافه گشایی کردن فـکر دور است همانا که خطا می‌بینم سوز دل اشک روان آه سحر ناله شـب این همـه از نظر لطف شما می‌بینـم هر دم از روی تو نقـشی زندم راه خیال با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم کس ندیده‌ست ز مشک ختن و نافه چین آن چه من هر سحر از باد صبا می‌بینـم دوسـتان عیب نظربازی حافظ مکـنید کـه مـن او را ز محبان شما می‌بینم
=
در همه دیر مغان نیست چو مـن شیدایی خرقـه جایی گرو باده و دفـتر جایی دل کـه آیینـه شاهیسـت غـباری دارد از خدا می‌طلبـم صحـبـت روشـن رایی کرده‌ام توبـه بـه دست صنـم باده فروش کـه دگر می نـخورم بی رخ بزم آرایی نرگـس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنـج نروند اهـل نـظر از پی نابینایی شرح این قصـه مگر شمـع برآرد بـه زبان ور نـه پروانـه ندارد به سـخـن پروایی جوی‌ها بستـه‌ام از دیده به دامان که مـگر در کـنارم بـنـشانـند سـهی بالایی کـشـتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست گـشـت هر گوشه چشم از غم دل دریایی سـخـن غیر مـگو با من معشوقه پرست کز وی و جام می‌ام نیست به کـس پروایی این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می‌گفت بر در میکده‌ای با دف و نی ترسایی گر مسلـمانی از این است که حافـظ دارد آه اگر از پی امروز بود فردایی
=
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست نرگسـش عربده جوی و لبش افسوس کنان نیم شب دوش به بالین من آمد بنشسـت سر فرا گوش مـن آورد بـه آواز حزین گفـت ای عاشق دیرینه من خوابت هست عاشـقی را کـه چنین باده شبگیر دهـند کافر عـشـق بود گر نـشود باده پرسـت برو ای زاهد و بر دردکـشان خرده مـگیر کـه ندادند جز این تحفه به ما روز السـت آن چـه او ریخت بـه پیمانـه ما نوشیدیم اگر از خمر بهشت است وگر باده مـسـت خـنده جام می و زلـف گره گیر نـگار ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکسـت
.................................................................................................
پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۸۸
من صاحب لیبی هستم
فرصت محاکمه عوامل حمله به کوی به پایان رسیده است. اعترافات تلویزبونی آنها باید زودتر از اعترافات تلویزیونی آقای ابطحی از تلویزیون نشان داده میشد.
مسوولیت حمله به کوی دانشگاه برعهده کیست؟
صادق زیبا کلام: بیش از سه ماه از حمله باورنکردنی به کوی دانشگاه تهران می گذرد. در خلال این مدت بسیاری از مسوولان در خصوص این موضوع صحبت و اظهارنظر کرده اند بدون آنکه حتی به یکی از اصلی ترین سوالات خواسته باشند پاسخ دهند. آخرین اظهارنظرها از جانب فرمانده محترم سپاه و فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ بوده بدون آنکه به هیچ یک از ابهامات این جریان پاسخ درست و مشخصی داده باشند. در نخستین ساعات شب ۲۵ خرداد صدها «نیرو» یا «مامور» در حدود ساعت یک بامداد در اصلی کوی را شکسته و به دانشجویان که بسیاری از آنان در خواب بوده اند حمله ور می شوند. ماموران با باتوم بر سر و صورت، پشت و کمر دانشجویان با شدت هرچه تمام تر می کوبند به نحوی که بیش از یکصد تن از دانشجویان در بیمارستان های شریعتی و امام بستری می شوند و ده ها تن دیگر را با خود می برند. برخی از دانشجویان برای فرار از چنگال مهاجمان خود را از پنجره و بالکن های خوابگاه به پایین پرت می کنند. بسیاری از آنها هم مصدوم می شوند. صدها میز و صندلی، در اتاق و پنجره خرد می شوند، کتب و وسایل شخصی دانشجویان به هر سو پرت می شود و صحنه هایی ایجاد می شود که کسی باور نمی کرد نیرویی با دانشجویان مملکت حاضر شود این معامله را انجام دهد.
همان شبانه دکتر فرهاد رهبر سراسیمه خود را به کوی می رساند و به گفته خودش آن صحنه ها را باور نمی کرده. صبح آن روز دکتر علی لاریجانی رئیس مجلس به کوی می آیند و مشارالیه هم مبهوت و شوکه می شوند از آنچه در کوی می بینند. ایشان آنقدر بهت زده می شوند از آن صحنه ها که همانجا دستور می دهند کمیته یی سریعاً بررسی کند چه کسانی آن جنایات را انجام داده اند و به دستور چه کسانی «ماموران» وارد کوی شده اند. قبل از ایشان رئیس دانشگاه خواهان رسیدگی می شود. ظرف یکی دو روز بعدی وزیران کشور و علوم هم در مقام رسیدگی برمی آیند. با گذشت بیش از سه ماه و به رغم تاکید مسوولان نظام برای مشخص شدن اینکه چرا و توسط چه کسانی آن حادثه باورنکردنی اتفاق افتاده بوده، هنوز مسوولان به دنبال روشن شدن موضوع هستند. فرمانده محترم سپاه پیرامون موضوع روز شنبه (۷ شهریور) ماجرای حمله به کوی را این گونه شرح می دهند؛ «… در حادثه کوی که تخریب های گسترده یی توسط برخی از عوامل آشوبگر انجام شد که تعدادی از اینها نیز در بررسی هایی که ما انجام دادیم دانشجو نبودند که البته این باعث شد بخشی از نیروهای مردمی احساس تکلیف کردند و به همراه برخی از نیروها که سازماندهی روشنی نداشتند و معلوم نیست با چه هدفی وارد شده بودند، اقدامات تند و غیرقابل قبول و مجرمانه یی در کوی انجام دادند. در این زمینه گروه ویژه یی تشکیل شده و در حال بررسی موضوع است.» بنده این جملات را چندین بار خواندم که بالاخره و مشخصاً آیا حمله به کوی از جانب عوامل خودسر و مردمی که «احساس تکلیف» کرده بودند صورت می گیرد یا از سوی نیروهای مشخص انتظامی؟ توضیحات بعدی سردار جعفری صرفاً بر گیج شدن بنده افزود؛ «… در لحظه یی که نیروهای انتظامی به کوی دانشگاه وارد شدند، «بسیجیان سازماندهی شده» کنار آنان حضور داشتند اما به هیچ وجه در میان نیروهای لباس شخصی و خودسر از بسیجیان نبودند… آشوبگران کوی دانشگاه، لباس شخصی هایی بودند که به بسیج ارتباطی نداشتند و با وارد شدن به صحنه اقدامات مجرمانه یی انجام دادند که امیدواریم عوامل آن مشخص و با آنان برخورد قانونی شود.» تنها نکته مشخصی که از گفته های فرمانده محترم سپاه برداشت می شود این است که حمله کنندگان به کوی «لباس شخصی های خودسر ناشناسی» بودند که بعد از گذشت سه ماه هنوز مشخص نشده اند اما هر وقت که مشخص بشوند سردار جعفری امیدوار هستند با آنان برخوردهای قانونی صورت گیرد.
حسب گفته های فرمانده سپاه نه تنها بعد از گذشت سه ماه هنوز خیلی مشخص نیست که بالاخره چه کسانی به کوی حمله کردند، چه کسانی صدها دانشجو را روانه بیمارستان کردند، چه کسانی آن همه دانشجو را بازداشت کردند، چه کسانی ده ها در و اتاق، میز و صندلی، کمد و… را خرد کردند، چه کسانی در ساعات ۴ ، ۵ بامداد دانشجویان دکترا و ارشد را می زدند و آنان را وادار به کلاغ پر و گفتن جانم فدای رهبر می کردند و… ایشان می فرمایند نیروی انتظامی وارد کوی شد، خوب وقتی وارد شد چه کرد. آیا صرفاً ایستاده بود و نظاره گر اعمال به قول شما «لباس شخصی های خودسر ناشناس» بود؟ در آن صورت پس چه لزومی داشت که وارد کوی شود؟ عین همین پرسش را می توان در مورد به قول فرمایش ایشان «بسیجیان سازماندهی شده» کرد. آیا «بسیجیان سازماندهی شده» همچون نیروی انتظامی صرفاً نظاره گر بودند؟ در همان روز که سرلشگر جعفری این مطالب را گفتند فرمانده محترم نیروی انتظامی تهران بزرگ هم در خصوص حادثه کوی دانشگاه اظهارنظر داشتند.
سردار رجب زاده درخصوص نقش نیروی انتظامی در حمله به کوی فرمودند؛ «نیروی انتظامی در جریان کوی دانشگاه نقش منفی نداشته.» اگر حسب روایت سردار سرلشگر جعفری نیروی انتظامی وارد کوی دانشگاه شده بوده اما فجایع را «لباس شخصی های خودسر» انجام می دادند، در آن صورت کمترین قصور نیروی انتظامی آن بوده که زمانی که صدها نیروی لباس شخصی آن گونه دانشجویان را لت و پار می کردند، آن نیروی محترم صرفاً نظاره گر بوده و دخالتی نمی کرده. که باز هم نقش آن منفی بوده. اگر هم خود شریک در آن عملیات بوده که به طریق اولی نقشش منفی نبوده. ضمن آنکه روایت صدها دانشجو از جریانات آن شب گفته های سردار جعفری و رجب زاده را با مشکل روبه رو می کند.
واقعیت آن است که ریشه همه این ابهامات، دوگانگی ها، شبهات و بالاخره «کی بود، کی بود، من نبودم»ها بازمی گردد به این واقعیت تلخ که متاسفانه نیروهای نظامی و انتظامی ما در برابر مجلس پاسخگو نیستند. در همه جوامع توسعه یافته پلیس و نیروهای نظامی، شبه نظامی، امنیتی، اطلاعاتی و… در برابر مجلس و قانون پاسخگو هستند، همچنان که مسوولان بهداشت، راه و ترابری، آموزش و پرورش و صنایع هستند. همان مالیات دهندگانی که بودجه و حقوق پرسنل بهداشت و درمان، راه و ترابری، آموزش و پرورش و صنایع کشور را تامین می کنند، همان ها نیز بودجه و حقوق نیروهای نظامی و انتظامی اش را تامین می کنند. همان گونه که مسوولان بهداشت و درمان و… درخصوص عملکردشان به نمایندگان ملت باید پاسخگو باشند، به همان دلیل هم مسوولان نظامی و انتظامی اش در قبال عملکردهایشان باید ایضاً به نمایندگان ملت پاسخگو باشند. مادام که این اصل ساده و اولیه مردم سالاری در نظام حقوقی ما رعایت نشود، سه ماه که سهل است پس از گذشت ۲۰ ماه هم بالاخره مشخص نخواهد شد چه کسانی آن شب این فجایع را در کوی آفریدند.
.................................................................................................
چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۸۸
هیهات من الذله
ما از تجمع خانواده های زندانیان سیاسی که ساعت 11 صبح امروز در مقابل دادستانی تهران بر گزار می شود حمایت می کنیم و بر آن ناظریم. ما ضامن امنیت و احترام "تجمعات خانواده های زندانیان سیاسی در مقابل نهادهای ملی و بین المللی" هستیم.
امضا: جهان مطلق
..................................................................................................
سه شنبه ۵ آبان ۱۳۸۸
ریخته اند!
امیدوارم روز سیزده آبان در هیچ نقطه ای از کشور شاهد تداوم و تکرار رفتار خشونت آمیز رژیم با تجمعات مردم نباشم.
در غیر اینصورت و در صورتی که همه حقوق آسیب دیدگان وقایع اخیر استیفا نشود و اوضاع کشور به سطحی که نگرانی های من از بابت ایران برطرف شود ارتقا نیابد, ممکن است من ظرف یکی دو هفته پس از سیزده آبان اقدام به مقابله با ظلم کنم. و دراینصورت همه اراذل و اوباش و از جمله هیات حاکمه ایران مسوول خواهند بود. معجزه ای است در راه. ریخته اند.
...................................................................................................
سه شنبه ۵ آبان ۱۳۸۸
زیرکی ایرانی
حتی به خدا هم رحم ندارند این ایرانی ها. می خواهند اعتصاب غذا کنند.
اما خدا حواسش جمع است و کار خودش را انجام می دهد. در واقعیت هم داریم می بینیم وضعیت پیشرفت دیگر کشورها در مقایسه با وضعیت پیشرفت ایران را. آیا آمریکا یا کانادا با ایران مساوی است؟ نباید هم باشد. یک حسابی هست, بک کتابی هست. عداات فقط آن چیزی نیست که ایران در سازمان ملل اعلام کرده است. ایرانی ها فقط حرف می زنند.
..................................................................................................
سه شنبه ۵ آبان ۱۳۸۸
مرگ بر من
ای کاش مرده بودم و نمی شنیدم که "پاکستان" یازده نظامی ایران را بازداشت کرده است. احمدی نژاد, مرگت باد.
...................................................................................................
دوشنبه ۴ آبان ۱۳۸۸
جنبش سبز شکست پذیر است
این حیوانات غیر منتخب مجلس غیر قانونی دین فروشانی همچون لاریجانی که به خامنه ای خیانت کرده اند و نامه شکایت از موسوی را امضا نکرده اند, اگر می دانستند که جنبش سبز شکست پذیر است, هیچگاه به خامنه ای خیانت نمی کردند و همگی با هم شکایتنامه را امضا می کردند.
آمریکای دغل باز/ صاحب لیبی اینجاست
..................................................................................................
دوشنبه ۴ آبان ۱۳۸۸
امنیت حق غرب نیست
آهای عالیجنابان بازرس, این آقایان رفسنجانی و خامنه ای و احمدی نژاد میلیونها نون خور و جاسوس میان مردم دارند که از این رژیم یک چیزی بهشان می ماسد, این مردم هم همینطور راحت ترند. این "اغتشاشات" و "آشوبها" هم عشق بازی هیات حاکمه ایران با ملت ایران, در اوج قدرت و اقتدار است. من که می دانم این رژیم شعبه ای از خودتان است. کشور خود انسان مرده است و نمی تواند بودجه جهان آرمانی را به وی بپردازد. بودجه جهان آرمانی را به انسان بپردازید. وگرنه شما که خیلی بهتر از من می دانید امنیت حق غرب نیست. بیایید از الگوی لیبی استفاده کنیم. به قول آمریکا "دیگه صریحتر از این نمی شه گفت."
چرا باید برای گرفتن بودجه جهان آرمانی اینقدر به مردم فحش بدهم؟ مگر شما و یا شعبه ایرانی شما که صاحب همه چیز مردم هستید به مردم فحش می دهید؟
..........................................................................................
دوشنبه ۴ آبان ۱۳۸۸
این رژیم را باور نمی کنیم
تا خودشان هم سه چاهار ماه زندانی نکشند این رژیم را باور نمی کنیم
این جنازه هایی که خودشان و یا همفکرانشان با وثیقه های چند صد میلیون تومانی و پس از تهدید و ارعابهای آشکار و نهان آزاد شده اند در حد و اندازه هایی نیستند که برای این مردم آزاده و قهرمان _طبق اظهارات احمدی نژاد_ مجوز تجمع بگیرند. مردم به آرمانهای اصلاحات ایمان دارند نه به جنازه های نخبگان اصلاحات.
سگها و نگهبانان و محافظان سفارتخانه های غربی در ایران به این مردم وعده حقوق مطلق هسته ای داده بودند. می گفتند در مورد شرف و حیثیت ملت ایران با .... مذاکره نخواهند کرد. این مردم را فریفتند. مثل آن کشور که لیبی بود, کوبا بود, کجا بود؟ حقوق هسته ای ش رو می گرفتند به رژیمش اجازه می دادند مردمش رو سرکوب کنه, ایران هم امروز اونجوری شده. و امروز هر ایرانی باغیرتی یک صاحاب برای این کشور بی صاحابه و داره فریاد می زنه که: .....
........................................................................................
دوشنبه ۴ آبان ۱۳۸۸
بازداشت نخبگان اصلاحات مگر ممکن است!
قیاس دیگری بر ذهنم هجوم آورد. باستیل و اوین! در همان سپیده دم که به دیوار شیشه ای باستیل نگاه می کردم، به یاد دوستانی بودم که چهارمین ماه را در اوین می گذرانند. بهزاد نبوی، مصطفی تاجزاده، امین زاده، لیلاز، قوچانی، صفایی فراهانی، ابطحی، عطریانفر، آقایی رمضانزاده،...با هر نام، واژه ها و تصویر ها در ذهنم تذاعی می شود. قرار بود زندان های ما از جمله شاخصترینش که اوین است، دانشگاه شود. اکنون اوین زندان شریفترین فرزندان ملت ایران شده است. اوین که دانشگاه نشد، زندان های دیگری هم در درون اوین شکل گرفت...در اینجا چار زندان است...زندان سپاه و اطلاعات و دادگاه ویژه و قوه قضاییه...کهریزک هم اضافه شد و نیز زندان های بی نام و نشان...
کی مردم ما دیوارهای اوین را مثل پوست پیاز خواهند کند و جوانان خود را آزاد می کنند؟ کی اوین به یک مرکز فرهنگی تبدیل می شود؟ فرشته آزادی کی بدون هراس و زنجیر از راه می رسد؟
به گذر علی بازگشته ام. می خواهم بارها و بارها از میان صف میوه فروشان که حالا دیگر بساطشان مرتب است و درخشش نور لامپ های پرنور بر سیمای سیب و دانه های زلال انگور و توت فرنگی های قرمز...
می دود آسمان
می دود ابر
می دود دره و می دود کوه
می دود جنگل سبز انبوه
می دود فکر
می دودعمر
می دود موج و مهواره و ماه
می دود زندگی خواه و ناخواه
دوباره زیر لب زمزمه می کنم. قطار ژاله اصفهانی در ذهنم نمی ایستد. می دود جنگل سبز انبوه!
هیچ جنگل سبز انبوهی مثل مردم نیست. مردمی که باستیل در برابرشان بزانو در آمد. مردمی که روزی اوین را به مرکز فرهنگی و هنری تبدیل خواهند کرد. مردمی که کابوس کهریزک را از چهره ایران محو می کنند. مردمی که بیش از شش هزاره است در این منطقه جهان زیسته اند.
می دود زندگی خواه و ناخواه...زندگی بر مرگ پیروز می شود. زندگی می ماند و مرگ می رود. ریشیلیو می میرد و ولتر می ماند. زندانبان می میرد و زندانی می ماند...شادی و آزادی دوباره از راه می رسد.
.................................................................................
یکشنبه ۳ آبان ۱۳۸۸
پیشنهادی از ایران که در حراج هسته ای آن را کشف کردم
بهم پیشنهاد افشاگری شده. در این روزگار بحران که حتی بیت امام هم از موج تخریب و بد اخلاقی مصون نمونده من بخاطر نجات کشور به این فراخوان ایران پاسخ خواهم داد تا سید احمد کشته نشود. البته اگه هشتاد میلیون دلارم بهم پس داده بشه تا بتونم خود بعنوان سوغاتی به ایران تقدیمش کنم دیگه فکر نمی کنم برای نجات ایران نیازی به افشاگری باشه.
...............................................................................
یکشنبه ۳ آبان ۱۳۸۸
ایران لیبی نمی شه
پس چرا منعقد نمی کنید این تخم سوغاتی را؟ خودت هم می دانی که همین توافقنامه وینی, اسراییلی و یا هر چه که اسمش است را می گویم. اصلا از کجا معلوم که موج جدید یاداشتها در راه باشد, و اگر هم باشد فکر کرده ای که من مرض دارم نقشه های ثابتم را قبل از بعد از ظهر سیزده آبان مطرح کنم؟ من مرض دارم شغل پیانویی ژاپن خویش را رها کنم و بیایم استبداد و استعمار را آشتی دهم؟ موجی چیزی در کار نیست. گهکاری یت را ماست مالی کن. ضمنا اگر قرار است اینجا لیبی باشد پس من هم حاکم لیبی هستم.
امضا: صاحاب لیبی
............................................................................
یکشنبه ۳ آبان ۱۳۸۸
دامی است در راه
یک: می خواهند بگویند جنبش سبز هم از خودشان است.
دو: می خواهند مسوولیت کشته های سیزده آبان را بیندازند گردن مجوز گیرندگان.
سه: چرا برای یک روز معمولی مجوز نمی دهند!
چهار: مجوز را برای هفته اول پس از انتخابات در سراسر کشور لازم داشتیم, چرا حالا که نمایندگان و سخنگویان مردم را تار و مار کرده اند مجوز می دهند؟ آیا اصلاح طلبان موظفند به این نظام مشروعیت بدهند و آیا اصلا چنین حقی دارند؟ اگر این معامله را با رژیم انجام دهند چه خواهند بدست آورد که بتواند جایگزین رای مردم شود؟
...........................................................................
شنبه ۲ آبان ۱۳۸۸
حریم کاخهای سبز متحدانتان را پاس بدارید
این لانه های جاسوسی (سفارتخانه ها) لانه های جاسوسی نیستند. در اصل کاخهای سبز دوستان و میهمانان خارجی شما هستند. سفارت روسیه را مثال می زنم. صاحب اصلی سفارت روسیه, سبز روسی است. یا همان دوست روسی زمین یا همان دوست روسی ایران. مراجعه شود به مقاله مبانی سیاست خارجی مطلوب. http://www.forcriticism.blogfa.com/
نمادی از دشمن روسی زمین و ایران را در قالب بیانیه واحد و مترسکی روسی تعریف و تعیین کرده, از شیطان و شیطان روسی تبری جسته و رمی جمرات کنید. خود شیطان هم بیاید نمی تواند اعتراض مدنی سیزده آبان شما را سرکوب کند. برای شناخت بیشتر و بهتر شیطان یا دشمن و یا هر چه که اسمش است:
۱۶.۰۴.۲۰۰۹
"کیهان اکبر"
...........برای جواب دادن به اراده دشمن مجازی که نمادی از حاصل بدیهای اعضای جامعه است باید ابتدا وجود این اراده رو به رسمیت شناخت و درگیر فتنه های این اراده و از عوامل واقعی این اراده شد. اما نام و یاد تو می تونه ما رو از خطر درگیر شدن با اراده دشمن نجات بده.
آیا بندگی دوست به نفع ما, خوشایند ما و برآورنده انتظارات ماست یا بندگی دشمن؟ آیا دوست مجازی كه نمادی از حاصل خوبی های اعضای جامعه است باید مورد تقدیر قرار گرفته و كم كم به واقعیت تبدیل شود تا خلق و خوی انسانها به خلق و خوی آن/ وی شبیه شود یا دشمن مجازی كه نمادی از حاصل بدیهای اعضای جامعه است؟ آیا ما آنقدر بی ذوق, بی هنر, محروم از استقلال و فاقد قدرت تشخیص هستیم كه باید كمال صدق محبت را نادیده گرفته و فقط نواقص و عیوب همدیگر را ببینیم؟ آیا حقیقت "دوست مجازی" باید در اوج شادی جشنها شكل پذیرد یا باید در بهبهه بحران جنگها تعیین گردد؟ آیا بهتر است حقیقت خندان باشد یا در حال ضجه زدن؟ كدام خنده یا گریه حقیقت خدایی و كدام خنده یا گریه حقیقت شیطانی است؟ آیا خوب بودن یا بد بودن در اختیار خود حقیقت است یا در اختیار ما كه اعضای جامعه و آفرینندگان حقیقت هستیم و با تصمیم گیری ها و احكاممان حقیقت را تعریف می كنیم؟
ما باید حداقل حرمت و کرامت رو برای هم به رسمیت بشناسیم. یک حداقل مطلق در اینمورد وجود داره: "حتی هر بدی نیز حق داره یکی از همکاران خاتمی باشه و حتی اگه از این حقش هم استفاده نکنه ما باید حداقل حرمت و کرامت کافی برای یک همکار خاتمی رو براش به رسمیت بشناسیم تا راه بازگشت هیچ کس به سوی تو مسدود نباشه."..........
.......................................................................................................
جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
حلوا پخش می کنند و ریخته اند
ای خامنه ای و ای مدعی خامنه ای پرستی, هنوز هم به این می نازی که پشت در های بسته یو. ان. ایچ. سی. آر (جلوی یو. ان) ولوله کرده و غوغایی به راه انداخته ای. ادعا می کنی تنها کمبودت تحت پوشش قرار گرفتن توسط رسانه های همگانی است!
اما چه خوش میگفتند آن زوج سالخورده ایرانی, که اگر ایران اینهمه سیاسی داشت امروز حال و روز ایران این نبود.
........................................................................................................
جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
سوغاتی استقلال محال است
اکنون صدای دعای کمیل شما شنیده شد.
=
زلـف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بـنیاد مـکـن تا نکـنی بـنیادم می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر سر مکش تا نکشد سر به فلـک فریادم زلـف را حلقـه مکن تا نکنی دربـندم طره را تاب مده تا ندهی بر بادم یار بیگانـه مـشو تا نبری از خویشـم غـم اغیار مـخور تا نـکـنی ناشادم رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گـلـم قد برافراز کـه از سرو کـنی آزادم شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را یاد هر قوم مـکـن تا نروی از یادم شـهره شـهر مشو تا ننهم سر در کوه شور شیرین منـما تا نـکـنی فرهادم رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس تا بـه خاک در آصـف نرسد فریادم حافـظ از جور تو حاشا که بگرداند روی مـن از آن روز کـه دربـند توام آزادم
=
ای فروغ ماه حـسـن از روی رخـشان شـما آب روی خوبی از چاه زنـخدان شـما عزم دیدار تو دارد جان بر لـب آمده بازگردد یا برآید چیسـت فرمان شـما کـس بـه دور نرگست طرفی نبسـت از عافیت بـه کـه نفروشـند مسـتوری به مستان شما بـخـت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مـگر زان کـه زد بر دیده آبی روی رخـشان شـما با صـبا هـمراه بفرسـت از رخت گلدستـه‌ای بو کـه بویی بشـنویم از خاک بسـتان شـما عـمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جـم گر چـه جام ما نـشد پرمی بـه دوران شـما دل خرابی می‌کـند دلدار را آگـه کـنید زینـهار ای دوسـتان جان مـن و جان شـما کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند خاطر مـجـموع ما زلـف پریشان شـما دور دار از خاک و خون دامـن چو بر ما بـگذری کاندر این ره کـشـتـه بـسیارند قربان شـما ای صـبا با ساکـنان شـهر یزد از ما بـگو کای سر حـق ناشـناسان گوی چوگان شـما گر چـه دوریم از بساط قرب همـت دور نیسـت بـنده شاه شـماییم و ثـناخوان شـما ای شهنـشاه بـلـنداخـتر خدا را هـمـتی تا ببوسـم هـمـچو اخـتر خاک ایوان شـما می‌کـند حافـظ دعایی بـشـنو آمینی بـگو روزی ما باد لـعـل شـکرافـشان شـما
=
در خرابات مـغان نور خدا می‌بینـم این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو خانـه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم خواهـم از زلف بتان نافه گشایی کردن فـکر دور است همانا که خطا می‌بینم سوز دل اشک روان آه سحر ناله شـب این همـه از نظر لطف شما می‌بینـم هر دم از روی تو نقـشی زندم راه خیال با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم کس ندیده‌ست ز مشک ختن و نافه چین آن چه من هر سحر از باد صبا می‌بینـم دوسـتان عیب نظربازی حافظ مکـنید کـه مـن او را ز محبان شما می‌بینم
.........................................................................................................
جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
اگر حقوق هسته ای را خدا داده است, چرا باید تو بستانی!
اکنون با استکبار جهانی به دلیل تعرض به حقوق هسته ای ملت ایران برخورد می شود.
.......................................................................................................
جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
اگر آبرو را خدا داده است, چرا باید تو بستانی!
هم اکنون با دولت محمود احمدی نژاد بدلیل اقدام به حراج هسته ای کشور برخورد می شود.
.....................................................................................................
پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۸
دانشجو آزاد است
هم اکنون و همینجا با هیات حاکمه کشور بدلیل سرکوب دانشجویان برخورد می شود.
.............................................................................................
چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۸
تاراج شاخ و دم ندارد
چرا محمود احمدی نژاد توسط غرب بیشتر و بهتر از احمد شیر زاد تکریم می شود و دلیل تحقیر احمد شیر زاد از جانب "یو. ان. ایچ. سی. آر" چیست؟ آیا نه برای این است که می خواهند برنامه اتمی ایران توسط احمد شیر زاد نمایندگی نشود و توسط محمود احمدی نژاد نمایندگی شود؟ چرا این را می خواهند؟ چون نمی خواهند برنامه اتمی ایران پشتوانه پایدار و مستحکم مردمی و ملی داشته باشد.
..............................................................................................
سه شنبه ۲۸ مهر ۱۳۸۸
*************************************
نمی توانیم به کسانی که چهره هایشان پشت نقاب است اعتماد کنیم
"بنا بر تجارب قطعی، ما نمی توانیم به کسانی که چهره هایشان پشت نقاب است اعتماد کنیم و فرض کنیم برای رسیدگی به پرو نده های زندانیان در بند اولویتی قائلند. ما از شما طلبکاریم و آزادی عزیزانمان را مطالبه می کنیم. آنها که در سایه پنهان شده اند چه بسا ترجیح می دهند مخالفانشان در زندان بمانند و این وضعیت به همین شکل ماهها و سالها ادامه یابد تا خیالشان راحت باشد که هیچ مشکلی برای آنها پیش نمی آید. چرا باید فرض کنیم که آقایان نگران حقوق زندانیان دربند و نقض حقوق انسانها هستند؟ تا به حال کدام علامتی نشان داده است که چنین دغدغه ای در بین آنان وجود دارد؟ به همین دلیل ما به این نتیجه قطعی می رسیم که باید داد بزنیم و حقمان را طلب کنیم. اگر چیزی خواب آقایان را پریشان کند ناراحتی وجدان نیست از اینکه جوانی بیگناه در زندان مانده است و شبها به درگاه خدای خویش ناله می کند و حاجت می طلبد، بلکه فریاد مظلومانه زنان رشید و پدران و مادران زجر کشیده و معترضی است که معصومانه از جان خویش می گذرند تا از آقایان بپرسند از جان عزیزان دربندشان چه می خواهند. فریادهایی که لرزه بر وجدان جامعه ملتهب ما می اندازد و کمتر مسئولی را یارای شنیدن آنهاست.
برادر عزیز، شما در صندلی پاسخگویی نسبت به اقدامات و عملکردهای کسانی نشسته اید که ما نه امکان دسترسی به آن ها داریم و نه توان چون و چرا کردن که آخر به چه جرم و با چه مستندی اتهامات بی ربط و عجیب و غریب را به عزیزانمان زده اید. اگر چه بنا به اصل برائت که هر کس بی گناه است مگر آن که جرمش ثابت شود، این ما نیستیم که که مسئول اثبات بی گناهی فرزندانمان هستیم، بلکه بنا بر قاعده ی "البینه علی المدعی" این متهم کننده است که ملزم به آوردن دلایل و مستندات اتهام است؛ اما اگر در همین شرایط غیر عادلانه خانواده ای بخواهند تلاش کنند که روند رسیدگی به کار عزیزشان سریعتر انجام شود چه می توانند انجام دهند؟ وقتی زندانی در اختیار عواملی است که از اتاق های در بسته بیرون نمی آیند و حتی اغلب متهمان نیز اجازه ندارند چهره ی آن ها را ببینند، ما باید چه کسی را قانع کنیم تا دست از زندگی مان بکشد."
******************************************
*******
****
**
*
*
**
*
28 مهر 88
نامه محمد نعیمی پور و احمد شیرزاد دو عضو ارشد جبهه مشارکت به دادستان تهران درخصوص دستگیری فرزندانشان
اگر از همین ابتدا تسلیم فزون خواهان شوید عاقبتی جز بدنامی و نفرین خلق خدا نخواهید داشت
محمد نعیمی پور و احمد شیرزاد دوعضو ارشد حزب مشارکت ایران اسلامی که فرزندانشان، محمدحسین نعیمی پور و مهدی شیرزاد از روز 27 شهریور بازداشت شده اند، در نامه ای خطاب به دادستان تهران از وی خواستند تا عمل به قانون ومقابله با "فزون خواهی فزون خواهان را سرلوحه کار خود کند.
متن نامه این دو عضو ارشد جبهه مشارکت بدین شرح است:
جناب آقای جعفری دادستان محترم تهران
با سلام، در تاریخ 27/6/88 مأموران وزارت اطلاعات با حکمی که به امضای جنابعالی رسیده بود، فرزندانمان مهدی شیرزاد و محمد حسین نعیمی پور را در یک مهمانی افطار بازداشت و پس از انتقال هر یک به منزل و تفتیش محل روانه ی زندان اوین کردند.
متأسفانه اخبار ناگوار از سوء رفتار برخی مأموران خاطی در حوادث پس از انتخابات و جنایات انجام شده در برخی بازداشتگاه ها و نیز نگهداری طولانی مدت و ناعادلانه شخصیت های اصلاح طلب و جوانان و شهروندان معترض در شرایط بلاتکلیفی در بازداشت و سایر اموری که علی القاعده باید به دغدغه ی کنونی مدیریت جدید دستگاه قضایی برای اعاده ی حیثیت از این قوه ی مهم تبدیل شده باشد، به جای آن که شرمساری مسئولان را در پی داشته باشد تا به فکر تلطیف رابطه ی خود با مردم باشند، باعث شده "استاندارد برخورد ظالمانه، غیر انسانی و غیر قانونی" از نگاه مدیران محترم در سمت نادیده گرفتن حقوق شهروندی نزول یابد.
امروز گویا نگهداری خارج از ضوابط برخی زندانیان در بازداشت های چند ماهه، بدون کمترین توجیه قضایی، باعث شده است که مسئولان محترم به راحتی چشمشان را به روی بازداشت مثلاً یک ماهه کسانی که هیچ نوع دلیل قاطع و بینه ی قضایی برای ادامه بازداشت آن ها وجود ندارد ببندند و این گونه امور بسیار عادی تلقی شوند و نگرانی کسی را برنیانگیزند. گویا قطع امکان تماس زندانی با خانواده اش و عدم پاسخگویی به بستگان زندانی طی روزها و هفته ها پس از بازداشت آن چنان به هنجار عادی رفتاری برخی مسئولان قضایی و ضابطان مرتبط با آنان تبدیل شده که اگر بر اثر فشار اجتماعی و احیاناً برخی توصیه ها مثلاً اجازه دادند زندانی گهگاه با عزیزانش تماس تلفنی بگیرد آقایان خود را در اوج قله ی عطوفت و رحمانیت حس می کنند!
جناب دادستان
متأسفانه امر چنان بر برخی از کارگزاران قضایی و ضابطان مشتبه شده که به راستی پیش خود تصور می کنند وجود شریفشان عین حق و عدالت است و مظلوم بی گناهی که اسیر آن هاست تجسم شیطان رجیم است و آنان به نمایندگی از خدای داور و مالک آسمان ها و زمین وظیفه دارند این بنده ی شقی و سرکش را به چارمیخ کشند و مجازات کنند تا شیطان از وجودش بیرون کشیده شوند!
در چنین شرایطی ظاهراً کمترین نگرانی از طولانی شدن زمان بازداشت و اطاله ی تحقیقات و بازجویی ها وجود ندارد. گویی زندگی شخصی، شغلی و خانوادگی بازداشت شدگان از دید برخی مأموران پشیزی ارزش ندارد و آنان محق هستند تا هر وقت مصلحت خودشان اقتضا کند و سلول هایشان جا داشته باشد و یا تا هر وقت که دیگ صبر مردم و بستگان زندانیان به جوش و خروش درنیامده است ایشان را نگهداری کنند.
جناب آقای جعفری،
در عجبیم که چگونه شب ها خوابتان می برد در حالی که با تایید یا امضای شما انسان های بی گناهی در بند هستند و خانواده های آنان باید روزها و شب ها را با نگرانی و دلهره به سر برند و سرنوشت عزیزانشان هفته ها در ابهام باشد. شما خود بهتر می دانید که سناریو سازی هایی که برخی گروه های افراطی اقتدار گرا در این دو سه ماهه ی اخیر به راه انداخته اند راه به جایی نبرده است و دیر یا زود اگر دستگاه قضایی اراده ی رفتار قانونی داشته باشد ناچار است همه ی دستگیر شدگان را به آغوش جامعه باز گرداند. البته اگر قرار باشد قوه ی قضاییه و دادگاه ها به عنوان بخشی از صحنه نمایش های سیاسی آنچنانی مدعیان خاص مورد استفاده قرار گیرد و نمایندگان دادستان تنها قرائت کنندگان بیانیه های بی مقدار، غیر علمی و غیر حقوقی ذهن های متوهمی که در دخمه های تاریک زندان به دنبال کشف حقیقت از طریق فشار های جسمی و روحی بر اسیرانی که به جز خلاصی به چیزی نمی اندیشند باشند، آن گاه حساب چیز دیگری است.
جناب آقای جعفری،
هر چند فرزندان ما با حکم شما در اختیار به اصطلاح کارشناسانی قرار گرفته اند که در بهترین شرایط با بلوفهای خاص، اخبار جعلی و سوء استفاده از محرومیت زندانی از هر نوع اطلاع و تماس با دیگران به دنبال اثبات مجرمیت آنها هستند، اما اجازه دهید بنا بر خوشبینی بگذاریم و فرض کنیم که شما و دوستانتان آمده اید تا آبروی به تاراج رفته ی قوه ی قضاییه را احیا کنید و رفتاری در پیش گیرید که به راستی زیبنده ی لقب شریف دادستان باشد. فرض می کنیم از این پس قرار است کارها بر مدار قانون و اخلاق باشد و مردم بتوانند احساس کنند که دادستان معنایی غیر از سعید مرتضوی دارد و کارش به راستی ستاندن داد مظلومان است از متعدیان و قانون شکنان. بر این مبنا گمان ما این است که جنابعالی ، معاونان محترمتان و بازپرسان و سایر افرادی که با شما کار می کنند وظیفه ای سنگین و دشوار در پیش دارید. مایلیم بر مبنای وظیفه ی شرعی امر به معروف و نهی از منکر به شما انذار دهیم و بگوییم:
وای بر شما اگر حتی یک ساعت زندانی بی گناهی به دلیل سوء عملکرد، سوء مدیریت، در هم ریختگی سازمانی، اهمال و بی توجهی برخی مسئولان، خدای ناکرده غرض ورزی ها و یا هر عامل دیگری که امکان مهار و کنترل آن وجود دارد، در زندان باقی بماند.
وای بر شما و دوستانتان اگر در حال و بعد از این حتی یک سیلی جور بر زندانی بی گناه نواخته شود. این را بدانید که آه و نفرین خانواده هایی که اشک در گودی چشمانشان خشک نمی شود بدرقه ی راه مأمورانی است که بی محابا حقوق زندانیان را نادیده می گیرند و آزادی آنان را حقی اهدایی از جانب خویش می پندارند که تنها از سر لطف به او باز می گردانند.
وای بر شما اگر قوه قضاییه را اسباب دست گروههای سیاسی خشک مغزی کنید که با نفوذ در برخی دستگاه ها و نهادها می خواهند برای قاضی از قبل تعیین تکلیف کنند و تشکیلات دادستانی را تنها به عنوان محملی برای توجیه قانونی رفتارهای قانون شکنانه خود به حساب می آورند.
وای بر شما اگر تشخیص قضایی تان مبتنی بر اعتماد بی چون و چرا به مامورانی باشد که فجایعی نظیر زندان کهریزک را به وجود آوردند.
وای بر شما اگر کیفرخواست هایی را به دادگاهها ارائه کنید که نه حاصل تحقیق بی طرفانه و صادقانه قضایی بلکه حاصل آسمان و ریسمان بافتن های اذهان بدبین و بیماری باشد که به هر طریق ممکن در صدد جرم تراشی برای دستگیر شدگان هستند و برترین خدمت خود به نظام را آن می پندارند که به هر طریق ممکن مخالفان خود را فاسد و منحرف جلوه دهند.
جناب دادستان
این با شماست که تصمیم بگیرید در بازداشتگاهای تحت نظر شما عدل و داد و قانون حاکم باشد و مردم وجود آنها را باعث امنیت و آرامش خاطر خود بپندارند و یا این که آن ها را سیاهچاله هایی به حساب آورند که هرگز اطلاعات درستی از آنان خارج نمی شود و متهم را با پای خویش به داخل آن می برند و با وضعیتی متفاوت برمی گردانند. این با شماست که تصمیم بگیرید بازداشتگاه های زیر نظر شما با قوانین جاری کشور و بر مبنا ی آیین دادرسی کیفری اداره شوند و یا این که کماکان بخشی از قلمرو اختصاصی نهاد هایی که معیار های قضایی بر رفتارشان حکم فرما نیست باشند و حصار های دربسته ای که حتی مسئولان عالی رتبه قضایی برای ورود به آن ها مجبور به اجازه گرفتن از مسئولان دون پایه ی برخی نهاد ها باشند، چه رسد به این که کنترل و نظارتی از سوی نهاد های ناظر نظیر نمایندگان مجلس و یا گروه های مدافع حقوق بشر بر آن ها صورت گیرد.
جناب آقای جعفری،
همان طور که مطلعید این روزها خانواده های افراد دستگیر شده چاره ای ندارند جز آن که کار و زندگی شان را رها کنند و پشت در زندان اوین و یا اتاق های دادسرا ها به دنبال کسب اطلاعی از پرونده ی عزیزانشان باشند و یا گاهی برای گرفتن مجوز یک ملاقات کوتاه ساعت ها این در و آن در بزنند. متاسفانه در بیشتر موارد مسئولان قضایی و دادستانی طوری به خانواده ها پاسخ می گویند که گویی آنها هیچ کاره اند و تنها موظف اند "به برخی از برادران سرویس قضایی بدهند"! چند روز پیش که خانواده ها برای پیگیری این امور مراجعه کرده بودند، یکی از مسئولان محترم شعبه دوم امنیت فرموده بودند :"از ما کاری بر نمی آید. قرار بوده بیست نفر از زندانیان آزاد شوند ولی از بالا دستور آمده که دست نگه دارید." که البته مستحضرید مضمون این خبر در رسانه ها نیز آمده بود و شواهد گویا ی آن است که چنین خبری صحت دارد و قابل تکذیب نیست.
اکنون سوال ما از حضرتعالی این است که این "بالا" یعنی چه؟ آن کدام برادران هستند که اجازه دارند برای جان و آبروی انسانها تصمیم بگیرند و خود از دیده ها پنهان هستند؟ این کدام مقامی است که از بالای دست قاضی می تواند تصمیم بگیرد؟ اگر پیرو اسلامید و خود را شیعه علی (ع) می پندارید به ما پاسخ دهید که آیا امیر المومنین و وصی پیامبر اکرم (ص) در امر قضایی خود را بالاتر می دانست یا قاضی را؟ آیا در آن جا که امری به محکمه سپرده می شود و شرعاً و قانوناً نیز باید به آن ها سپرده شود، بالاتر از حکم قاضی چیز دیگری هم هست؟ آیا این سخنان گویای آن نیست که با کمال تاسف در مواردی قوه قضاییه مسلوب الاختیار شده و ضابطانی که به "بالا" دسترسی دارند برای آن تصمیم می گیرند؟ آیا چنین روندی به معنای آن نیست که دادستانی تنها حق دارد در نقش روابط عمومی و دستگاه پاسخگویی به مراجعین برخی نهادها عمل کند و به مرور ایام در آنها مستحیل شود، آنچنان که در دوران سلف شما به وقوع پیوسته بود؟
جناب آقای دادستان،
آیا به جز از طریق یک قوه ی قضاییه ی واقعاً مستقل و در عین حال پاسخگو، منضبط و قانونگرا از طریق دیگری می توان امید گسترش عدل و داد را داشت؟ آیا هیچ تضمینی می توان پیدا کرد که آن نهادها و دستگاه هایی که خود را محق به هر کاری می پندارند و به انحاء مختلف شرایط آن را پیدا کرده اند که رأی و نظرشان را بالای نظر قاضی قرار دهند، اگر دستشان باز گذاشته شود داد و عدالت بهتر مستقر می شود؟ اگر به راستی برخی از یاران دستگاه قضایی چنین پنداری دارند صادقانه با مردم در میان نهند و پای خود را رسما بیرون کشند تا لا اقل در معرض توقعات مردم نباشند.
شما نیک دریافته اید که بی اعتبار شدن دستگاه قضایی در سالیان اخیر نه فقط به دلیل برخی کج سلیقگی های بعضی از قضات و یا عدم احاطه ی آن ها به دانش قضایی، بلکه عمدتاً به دلیل فشارهای سیاسی و اعمال ارده ی نهاد های غیر قضایی بر این قوه بوده است؛ به طوری که در حوزه ی خاصی که اکنون زیر نظر شما قرار گرفته است متأسفانه در طی مدت طولانی مسئولیت آقای مرتضوی، دادستانی بیشتر در نقش زایده ای از برخی دستگاه های امنیتی و در جهت پوشاندن لباس قانونی به عملکرد مطلق العنان آن ها جلوه گر شده است.
هیچ کس منکر ایفای نقش نهادهای تأمین کننده ی امنیت و ضابطان دادگستری در برخورد با قانون شکنان و خاطیان نیست. کسی هم منکر ضرورت همکاری دستگاه قضایی با آنان در جهت حفظ نظم و امنیت کشور نیست. اما شما بهتر واقفید که در ماههای اخیر و بلکه در سالیان اخیر به ویژه در برخورد با پرونده ی متهمان سیاسی کشور، قضات و کارکنان دستگاه قضایی و مجموعه ی بازپرس ها و دستگاه دادستانی به هیچ انگاشته شده و از کمترین اراده ای برای اعمال قانون بهره مند نبوده اند. البته بخشی از مشکل مربوط است به این که برخی از نیروهای به کار گرفته شده در خود تشکیلات دادستانی به شدت سیاسی و جناحی عمل کرده و گاه رفتاری بدتر از همان ضابطان و مأموران دستگاه های امنیتی داشته اند. اما با این وجود اگر اختیارات قانونی از حیطه نهاد دادستانی و تشکیلات قضایی خارج شود و در طول رسیدگی به هر پرونده این باصطلاح "کارشناس پرونده" یعنی همان بازجو و کارگزار نهاد امنیتی تصمیم گیرنده ی اولی و آخری باشد و نعوذ بالله خدایی کند، آن گاه دستگاه قضایی پاسخگوی چه چیز خواهد بود؟
جناب دادستان
ما به راستی نمی دانیم اجرای قانون و عمل به قانون آیین دادرسی کیفری را از چه کسی باید درخواست کنیم. مگر می شود صرفا با زدن انگ امنیتی به یک موضوع، دستگاه قضایی و تشکیلات دادستانی پایش را به کلی از آن بیرون بکشد و تمام اراده اش را در اختیار باصطلاح کارشناسان و بازجوهای دستگاههای دیگر قرار دهد که نهایتاً فضاحت هایی نظیر بازداشتگاه کهریزک و قتل های در ابهام مانده و خون های به ناحق ریخته ای که گریبان آبروی نظام را گرفته است ثمره و نتیجه ی آن شود؟ مگر مسایل امنیتی موضوعی نو ظهور در دنیاست که فقط کشور ما با آن درگیر است؟ همه جای دنیا برای امنیت ملی و حفظ نظم عمومی اهمیت و ارزش قایل هستند و آن را مأموریت و وظیفه شماره یک حاکمیت به حساب می آورند. اما اگر قرار باشد به بهانه ی امنیت ملی تمام نظام حقوقی کشور نادیده گرفته شود و عنان کار یکسره در اختیار نهاد های اطلاعاتی و امنیتی قرار گیرد و حقوق متهمان و شهروندان در درجه آخر اهمیت انگاشته شود فاتحه عدالت و قانون خوانده است.
جناب جعفری، اجازه دهید برای یک بار هم که شده جامعه به این خوش بینی برسد که می توان حافظ امنیت جامعه بود بدون آن که نیاز به نادیده گرفتن و پایمال کردن حقوق شهروندی باشد. بگذارید مردم به این باور برسند که تنها در پرتو قانون امکان رسیدن به مطالبات بر حق آن ها وجود دارد و حکومت نیز با اقتدار قادر به حفظ امنیت جامعه است. باور کنید شکستن حریم های قانونی به بهانه ی شرایط اضطراری و ضرورت های امنیتی جز پیام عجز و درماندگی حاکمیت در برقراری نظم عمومی نتیجه دیگری ندارد. تعجب برانگیز است که یک حکومت با اقتدار در برابر جوان هایی که جز فعالیت معمول و قانونی در قالب تشکل های سیاسی قانونمند کار دیگری نکرده اند و تمام فعالیت شان در حد برقراری جلسه، یا ارائه تحلیل و فکر است و تمام حریم های ارزشی را پاس داشته اند و نجیبانه سخت ترین دشنام ها و تهمت ها را به جان خریده اند، آن چنان برخوردی کند که با اشرار مسلح و جانیان آدم کشان نیز چنان برخوردی توجیه ناپذیر است.
باور بفرمایید ربط دادن هر مسئله کوچک و بزرگی به موضوع خطیر امنیت ملی خنده دار و توجیه ناپذیر است. متأسفانه برخی از بازپرس های محترم بسیار سخاوتمندانه و بی محابا اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" را به متهمان دستگیر شده منتسب می کنند و بر مبنای این اتهام پیاپی قرار بازداشت صادر و یا آن ها را تمدید می کنند. برای مردم ما این سوال مطرح است که چگونه امنیت یک نظام مستقر و استوار با نوشتن یک مقاله و یا بیان یک اظهار نظر یا تشکیل یک جلسه دوستانه به خطر می افتد آن هم به گونه ای که جز صدور قرار بازداشت برای بازپرس راه دیگری باقی نمی ماند. شما به سرتاسر کیفرخواست های ضعیف و بی محتوایی که در دادگاه متهمان اخیر به عنوان نمونه قرائت شد نگاه کنید و انصاف دهید کدام یک از مستندات و ادله ی جرم که در کیفرخواست آمده است از نوعی بوده که در صورت صدور قرار وثیقه یا کفالت، متهم توانایی امحاء آثار جرم و تبانی با دیگران برای از بین بردن ادله جرم را داشته است.
جناب دادستان،
از شما خواهشمندم دستور بفرمایید یک محاسبه ساده توسط همکاران شما انجام شود و به این سوال پاسخ دهید که مجموع روزهای بازداشتی متهمان سیاسی کشور نظیر روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و دانشجویی در سال های اخیر چه قدر بوده است و از سوی دیگر مجموع روزهایی که نهایتاً بعد از تشکیل دادگاه و رسیدگی به پرونده به عنوان مجازات قطعی تعیین شده چه قدر بوده است و آیا اساساً این دو کمیت کمترین تناسبی با هم دارند؟ به بیان دیگر، واقعیت تکان دهنده و شرم آور این است که سلول های بازداشتگاه های خاصی که در اختیار برخی نهادها قرار داشته زمان های زیادی در اشغال متهمانی بوده است که نهایتاً به هنگام بررسی قضایی محکومیت قابل توجهی برای آن ها در دادگاه به اثبات نرسیده است. این واقعیت تلخ نشان دهنده ی آن است که متأسفانه آن چه به عنوان دوران بازداشت و یا دوران انجام تحقیقات در مجموعه دادسراها و در ارتباط با پرونده های سیاسی از آن یاد می شود معنایی بسیار فراتر از بازداشت و انجام تحقیقات به معنای متعارف قضایی خود دارد، و در واقع نوعی اعمال مجازات از طرف دستگاه های اجرایی و امنیتی کشور در حق کسانی است که نهایتاً هیچ پرونده ی محکمه پسندی نمی توان علیه آن ها تشکیل داد.
جناب دادستان،
متأسفانه فشار بر زندانیان سیاسی و خانواده های آن ها به حدی است که به محض آن که گشایشی صورت می گیرد و زندانی با تبدیل قرار بازداشت مثلاً به قرار وثیقه از بازداشت موقت رهایی پیدا می کند، از ترس گرفتاری مجدد و یا محکومیت های شدید در دادگاه ها، اغلب ترجیح می دهد کلاهش را محکم بگیرد و پشت سرش را هم نگاه نکند تا خود را از مهلکه دور کند. تأسف بیشتر نیز آن جاست که مسئولان بازداشت کننده بدون آن که دغدغه ای داشته باشند در پاسخگویی این که چرا به مدتی طولانی آزادی شهروندی را محدود کرده و او را از حقوق قانونی خویش محروم کرده اند منت می گذارند که همین که زنده اید خدا را شکر کنید و ببینید که ما چقدر مهربان و رئوف هستیم که بعد از این مدت طولانی بالاخره به شما اجازه دادیم که مثل شهروندان آزاد نفس بکشید.
فرزندان ما، جزو صد ها متهمی هستند که اسیر این وضعیت تاسف بار دستگاه قضایی شده اند. وقتی برای پیگیری پرونده ی فرزندانمان به این در و آن در می زنیم، در پاسخ، از مسئولان قضایی و همکاران شما در دادسرا سخنانی می شنویم که گویی آن ها تماشاچیان یک جلسه دادگاه هستند که در آن تصمیم گیرنده ها و عناصر موثر کسان دیگری هستند. شواهد قضیه نشان می دهد که ما برای آزادی مجدد عزیزمان باید آن قدر چشم انتظار بنشینیم تا بالاخره روزی کارشناس یا کارشناسان ناپیدای پرونده به این تشخیص برسند که فرزندان ما می توانند مشمول الطاف ایشان شوند و اجازه یابند از حقوق شهروندی اش استفاده کند.
در چنین شرایطی ما تا کی باید صبر کنیم؟ اگر جناب ایشان تا سالها به اطمینان قلب نرسد که متهم بیگناه است تکلیف چیست؟ اگر این برادر قانع شد و آن برادر حرف دیگر داشت تکلیف چیست؟ اگر سر بزنگاه که همه آقایان قانع شدند متهم آزاد شود و به خانه و زندگی اش برگردد، باز از جای دیگری یک آقای دیگری پیام داد که دست نگه دارید، اینها خطرناکند و حق نفس کشیدن هم برایشان زیاد است، تکلیف چیست؟ اگر "برادران کارشناس" ناگهان در گیر پرونده های جدیدی شدند و گرفتاری های مهمی در راستای "انجام وظایف خطیرشان در حفظ نظام" برایشان عارض شد و ترجیح دادند فعلا "موضوعات کم اهمیتی مثل تعیین تکلیف متهمان دربند" را کنار بگذارند و سر فرصت به آنها بپردازند و ماهها زندانیان بیگناه در بند ماندند، تکلیف چیست؟ آیا شما می توانید کمترین راهنمایی بفرمایید که ما تا کی باید صبر کنیم تا کارشناس پرونده به اطمینان برسد که فرزندمان بی گناه است؟ و اگر هفته ها در پی یکدیگر سپری شد و جناب ایشان هیچ چیزی بر علم و اطلاعشان نسبت به پرونده اضافه نشد تکلیف ما چیست؟ آیا وقتی کارد به استخوانمان رسید و فریادمان از پشت دیوارها به گوش شما رسید به داد ما خواهید رسید؟
جناب دادستان،
بنا بر تجارب قطعی، ما نمی توانیم به کسانی که چهره هایشان پشت نقاب است اعتماد کنیم و فرض کنیم برای رسیدگی به پرو نده های زندانیان در بند اولویتی قائلند. ما از شما طلبکاریم و آزادی عزیزانمان را مطالبه می کنیم. آنها که در سایه پنهان شده اند چه بسا ترجیح می دهند مخالفانشان در زندان بمانند و این وضعیت به همین شکل ماهها و سالها ادامه یابد تا خیالشان راحت باشد که هیچ مشکلی برای آنها پیش نمی آید. چرا باید فرض کنیم که آقایان نگران حقوق زندانیان دربند و نقض حقوق انسانها هستند؟ تا به حال کدام علامتی نشان داده است که چنین دغدغه ای در بین آنان وجود دارد؟ به همین دلیل ما به این نتیجه قطعی می رسیم که باید داد بزنیم و حقمان را طلب کنیم. اگر چیزی خواب آقایان را پریشان کند ناراحتی وجدان نیست از اینکه جوانی بیگناه در زندان مانده است و شبها به درگاه خدای خویش ناله می کند و حاجت می طلبد، بلکه فریاد مظلومانه زنان رشید و پدران و مادران زجر کشیده و معترضی است که معصومانه از جان خویش می گذرند تا از آقایان بپرسند از جان عزیزان دربندشان چه می خواهند. فریادهایی که لرزه بر وجدان جامعه ملتهب ما می اندازد و کمتر مسئولی را یارای شنیدن آنهاست.
برادر عزیز، شما در صندلی پاسخگویی نسبت به اقدامات و عملکردهای کسانی نشسته اید که ما نه امکان دسترسی به آن ها داریم و نه توان چون و چرا کردن که آخر به چه جرم و با چه مستندی اتهامات بی ربط و عجیب و غریب را به عزیزانمان زده اید. اگر چه بنا به اصل برائت که هر کس بی گناه است مگر آن که جرمش ثابت شود، این ما نیستیم که که مسئول اثبات بی گناهی فرزندانمان هستیم، بلکه بنا بر قاعده ی "البینه علی المدعی" این متهم کننده است که ملزم به آوردن دلایل و مستندات اتهام است؛ اما اگر در همین شرایط غیر عادلانه خانواده ای بخواهند تلاش کنند که روند رسیدگی به کار عزیزشان سریعتر انجام شود چه می توانند انجام دهند؟ وقتی زندانی در اختیار عواملی است که از اتاق های در بسته بیرون نمی آیند و حتی اغلب متهمان نیز اجازه ندارند چهره ی آن ها را ببینند، ما باید چه کسی را قانع کنیم تا دست از زندگی مان بکشد.
جناب دادستان،
تا جایی که از شواهد برمی آید جنابعالی یک مقام خوشنام قضایی بوده اید. از صمیم قلب از پیشگاه خداوند متعال می خواهیم که به شما توفیق دهد تا خوشنام بمانید و رضایت خلق خدا را که رضای خداست فراهم آورید.
از شما این توقع را نداریم که یک تنه بتوانید همه ناراستی ها را برطرف کنید. متأسفانه بنیادی که در دادستانی تهران از ابتدا بنا گذاشته شد کج بود و به سامان کردن آن کار دشواری است. شما یک نفر بیش نیستید و به نظر نمی رسد مثل دادستان سابق عقبه ای از نیروهای قدرتمند سیاسی پشتیبانی تان کنند. شاید برای شما ایستادگی در برابر اراده هایی که سالهاست عادت کرده اند که تشکیلات دادستانی مطیع و همراه و در کنارشان باشد و احکام دادستان به وفور مثل سایر لوازم مورد نیاز در جیب شان باشد، کاری سخت و نشدنی جلوه کند . ولی برادر بزرگوار، مرد حق را یک قدرت بس است و آن حرف حق. سخن حق بگویید، داد مظلوم بستانید، اخلاق و تقوا را ملاک بگیرید و آن گاه مثل کوه بایستید.
خواهید دید که اگر بر معیار عدالت و قانون رفتار کردید دل های میلیون ها شهروند تشنه ی عدل با شما همراه خواهد شد و هیچ اراده ای را یارای ایستادگی در برابر سخن حق شما نخواهد بود. اما اگر خدای ناکرده از همین ابتدا تسلیم فزون خواهی فزون خواهان شوید بدانید که عاقبتی جز بدنامی و نفرین خلق خدا در انتظارتان نخواهد بود. دور از انتظار نیست که اگر جنابعالی به عنوان یک شخصیت مستقل، غیر سیاسی و قانونگرا انجام وظیفه کنید، دیر یا زود با کسانی که جز با قانون گریزی و فزون طلبی نمی توانند به حیات خود ادامه دهند با شما در گیر شوند و نهایتا شما را مجبور به استعفا کنند. این را بدانید که در چنین صورتی مفسده کناره گیری شرافتمندانه، حتی اگر به قیمت روی کار آمدن چهره هایی مشابه گذشته تمام شود، به مراتب کمتر از آن است که قدرت طلبان موفق شوند نیات ناحق خود را با امضای شخصیت های وجیه به کرسی بنشانند.
از خدای بزرگ می خواهیم که شما را در این امتحان عظیم سربلند کند
والسلام علی من اتبع الهدی
25/8/88
محمد نعیمی پور و احمد شیرزاد
.........................................................................................................
...........................................................................................................
.......................................................................................................
...................................................................................................................
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۸۸, ساعت ۱۲:۱۲ قبل از ظهر
گفتگوبا محسن مخملباف
حنا مخملباف

...............................................................................................
دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۸
یک: موج کوچک سورپرایز منسجمی است در راه.
دو: مقاله "صاحب اصلی کشورهای عربی" در حال نگارش است و در صورتی که مسوولین آن کشورها در مورد بکار بردن عبارت جعلی خلیج عربی رسما معذرت خواهی نکنند ممکن است این مقاله به همراه موج جدید یادداشتهایم مطرح شود.
سه: تصمیم دارم این یادداشت را به زودی حذف کنم.
.................................................................................................
دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۸
کتیبه نویسی
آیا رفتار و گفتارم تو را جذب کرده و می خواهی مرا گام به گام دنبال کنی؟ فقط به خویشتن وفادار بمان, در آنصورت آرام آرام از من پیروی کرده ای. آدرس جدید یادداشت هدف مشترک بشریت: http://www.whiteblank.blogfa.com/
....................................................................................................
شنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۸
رادیو فردا, .... جایزه ها رو رها کن
‏حسین‌على منتظرى:
"در فرضى كه عملا هیچ كشورى از چنان سلاح هایى بهره مند نباشد"
...............................................................................................
چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۸
بدینوسیله اینجانب علی اکبر ابراهیمی به مسوولین و حکام ایران اعم از خوب یا بد, معاصر و یا غیر معاصر, اجازه و حق تولید تسلیحات اتمی را اعطا می کنم. ایشان حق دارند بصورت گسترده, آشکار و یا پنهان در اینمورد فعالیت کنند.
مسوولین و حکام ایران همچنین حق دارند بمنظور دفاع از حقوق هسته ای کشورشان هر گونه پندار, گفتار و رفتاری را بر علیه استکبار جهانی بکار برند.
ای فروغ ماه حـسـن از روی رخـشان شـما آب روی خوبی از چاه زنـخدان شـما عزم دیدار تو دارد جان بر لـب آمده بازگردد یا برآید چیسـت فرمان شـما کـس بـه دور نرگست طرفی نبسـت از عافیت بـه کـه نفروشـند مسـتوری به مستان شما بـخـت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مـگر زان کـه زد بر دیده آبی روی رخـشان شـما با صـبا هـمراه بفرسـت از رخت گلدستـه‌ای بو کـه بویی بشـنویم از خاک بسـتان شـما عـمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جـم گر چـه جام ما نـشد پرمی بـه دوران شـما دل خرابی می‌کـند دلدار را آگـه کـنید زینـهار ای دوسـتان جان مـن و جان شـما کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند خاطر مـجـموع ما زلـف پریشان شـما دور دار از خاک و خون دامـن چو بر ما بـگذری کاندر این ره کـشـتـه بـسیارند قربان شـما ای صـبا با ساکـنان شـهر یزد از ما بـگو کای سر حـق ناشـناسان گوی چوگان شـما گر چـه دوریم از بساط قرب همـت دور نیسـت بـنده شاه شـماییم و ثـناخوان شـما ای شهنـشاه بـلـنداخـتر خدا را هـمـتی تا ببوسـم هـمـچو اخـتر خاک ایوان شـما می‌کـند حافـظ دعایی بـشـنو آمینی بـگو روزی ما باد لـعـل شـکرافـشان شـما
........
سال‌ها دل طلـب جام جـم از ما می‌کرد وان چه خود داشت ز بیگانه تمـنا می‌کرد گوهری کز صدف کون و مکان بیرون اسـت طـلـب از گمـشدگان لب دریا می‌کرد مشـکـل خویش بر پیر مغان بردم دوش کو بـه تایید نـظر حل مـعـما می‌کرد دیدمـش خرم و خندان قدح باده به دست و اندر آن آینه صد گونـه تـماشا می‌کرد گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم گـفـت آن روز که این گنـبد مینا می‌کرد بی دلی در هـمـه احوال خدا با او بود او نـمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد این همه شعبده خویش که می‌کرد این جا سامری پیش عـصا و ید بیضا می‌کرد گـفـت آن یار کز او گشت سر دار بلـند جرمـش این بود کـه اسرار هویدا می‌کرد فیض روح الـقدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آن چه مـسیحا می‌کرد گفتمـش سلسله زلف بتان از پی چیست گفـت حافـظ گله‌ای از دل شیدا می‌کرد
........
دیشـب بـه سیل اشک ره خواب می‌زدم نـقـشی بـه یاد خـط تو بر آب می‌زدم ابروی یار در نـظر و خرقـه سوخـتـه جامی بـه یاد گوشـه مـحراب می‌زدم هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجـسـت بازش ز طره تو بـه مـضراب می‌زدم روی نـگار در نـظرم جـلوه می‌نـمود وز دور بوسـه بر رخ مـهـتاب می‌زدم چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ فالی به چشـم و گوش در این باب می‌زدم نـقـش خیال روی تو تا وقت صـبـحدم بر کارگاه دیده بی‌خواب می‌زدم ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفـت می‌گفـتـم این سرود و می ناب می‌زدم خوش بود وقـت حافـظ و فال مراد و کام بر نام عـمر و دولـت احـباب می‌زدم
...................................................................................................
چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۸
همراه شو عزیز
همراه شو عزیز که این درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود.
"ایرانیان فرضی و دشمن فرضی تر از آن" که اراذل و اوباش نامیده می شوند و اصلا وجود ندارند باید با خاتمی و بسیج و اصلاح طلبان و مردم و علما و نخبگان و روشنفکران و ایرانیان در پرداخت خانه و ماشین و ورک شاپ و پکیج مهاجرتی جهان آرمانی به خودش با هم به تفاهم و توافق برسند. و یا مسوولیت "عواقب و تبعات تاخیر در این تصمیم برای ایران" را بپذیرند و پیشتر از ایران صدمه ببینند تا دیگر نگویند ایران باید ویران شود و دیگر برای ویران کردن ایران حقوق انسان را گروگان نگیرند.
عواقب جبران ناپذیر این تاخیر و سرپیچی برای ایران یکی پس از دیگری در راه است. انسان نیز دراینمورد مسوول نیست. اگر ایران واقعا هم دچار فاجعه باشد و ادعای محمود احمدی نژاد مبنی بر عادی بودن و مگه چه شکلی نبودن کشور دروغ باشد باز هم این مسیله داخلی خود خدایان ایرانی است و خودشان هفتاد میلیونی باید با هم همکاری کنند و از فاجعه نجات پیدا کنند و از تکرار عبارت ایران باید ویران شود دست بردارند.
مساله اول جهان آرمانی انتخابات ایران نیست. کشورهای دیگر هم آدمند. اگر هم کشورهای دیگر آدم نباشند و حق پناهندگی انسان را به وی ندهند, انسان خودش چه؟ حداقل من خودم که آدم هستم. آیا جهان آرمانی و جهان مطلق هم همچون جهان واقعی مسخره ایران هستند؟ ایران حق ندارد مال آدم را بخورد و اگر این کار را بکند هم اکنون و همینجا به حکم عدالت در گلویش گیر می کند.
..................................................................................................
چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۸
مجوز حمله اسراییل به حماس
لین شکرتم وظیفه تونو انجام دادید و لین کفرتم ان عذابی لشدید. این پولهایی که به تو دادیم خودمون لازم داشتیم اما نه اینکه عاشق چشم و ابروت باشیم که دلمون بره این سر و وضع و حال و روز و روز و روزگارت سوخته بود. ای نمک نشناس
همینجا و هم اکنون در چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۸ بدینوسیله به اسراییل اجازه میدهم علیه حماس حمله گسترده نظامی انجام دهد. اعتبار این مجوز فقط پنج روز است و پس از آن من مسوول هیچگونه خشونتی در اینمورد نیستم.
.....................................................................................................
چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۸
از اندوه شما متاسفم آقای محسن رضایی
آقای محسن رضایی, من برای ایران یک نظام دینی می خواستم, دینش هم اسلام باشد و .... خواسته‌ها و اهدافم نیز بطور روشن و شفاف توسط آقای محمد خاتمی و دستیاران ایشان بیان شده بود. آقای محسن رضایی, اگر شما بدانید که آقای خامنه ای از خر شیطان پایین بیا نیست و باز هم گستاخی هایش را "مودبانه!" نادیده بگیرید و از مظلومین دفاع نکنید در انجام ظلم شریک هستید.
آقای محسن رضایی, تنها چیزی که من از ایران می خواستم فقط این بود که از بابت ایران خیالم راحت باشد, نگران ایران نباشم و بتوانم به همان راه خودم که شامل مهاجرت و مطالعه و پژوهش و کار و جهان آرمانی و .... بود بیندیشم و پس از مرگم یک چیزی از خودم به جا بگذارم. اما امروز شرایط تغییر کرده. اگر هم احمدی نژاد رییس جمهور می شد از نظر من غیر قابل تحمل نبود. اما در این انتخابات به شعور مردم توهین شد. به اصلاح طلبان و به مردم توهین و ظلم شد. دیگر نمی توان با خیال و وجدان راحت خوشحال بود و به فانتزی های پژوهشی خویش اندیشید و هر دقیقه چندین الهام نیز از غیب دریافت کرد.
امروز من به خانه و ماشین و ورک شاپ و پکیج مهاجرتی جهان آرمانی می اندیشم و کشوری را که این حقوق را از وی سلب کرده حقیر می بینم و خودم را مجاز می یابم که به این کشور صدمه بزنم.
....................................................................................................
چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۸
حاضرم حقم و حقوقم را بگیرم
اینهمه سال زندانی ام اینهمه دادگاهی شدم و اینهمه اعتراف کردم اما هنوز هیشکی نتونسته حکم اعدام و یا ترورم رو اجرا کنه. منتظرند اول من پولدار بشم بعد بیان حمله کنن و اویزان بشوند. خوب وقتی این ملت حتی حقوق کارگری خودم را نیز از من سلب کند من چگونه پولدار شوم!
................................................................................................
سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۸
فرزند احمد شیرزاد گروگان ایران است و اظهارات وی از نظر ما نه در جهت تامین آرمانها ی مشترک بشری که بر مبنای تقلب و سیاسی کاری به منظور تامین نیازها ی اولیه و منافع فردی خودش _ و از آن جمله آزادی فرزندش_ است. اگر وی می خواهد حنایش پیش ما رنگی داشته باشد اول فرزند خودش را از چنگال رژیم ایران آزاد کند.
امضا: یو. ان. ایچ. سی. آر
.....................................................................................................
سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۸
احمدی نژاد اهل معامله است و نه قهرمان هسته ای
روز قدس رژیم حمله گسترده تری علیه مردم انجام نداد تا اسراییلش ننامند.
سیزده آبان نیز باید محور بیانیه, "مخالفت با حراج هسته ای" باشد. قهرمانان هسته ای خود ملت هستند که حقوق هسته ای خویش را می شناسند و مطالبه می کنند.
ضمنا دولت کودتا در تکاپوست تا بخش اعظم این حراج را از دیدرس مردم ایران مخفی نگه دارد و هنوز هم دراینمورد موفق است.
..........................................................................................................

































....................................................................................................



تاریخ: دیروز
برای عزل محمود احمدی نژاد از سمت ریاست جمهوری تا هشت صبح فردا به رژیم فرصت می دهم
..............................................................................................


چهارشنبه ۱۵ مهر ۱۳
خامنه ای حیا کن, دانشگاه رو رها کن./ اگر نقدی تا فردا از بسیج حذف نشود رژیم پشیمان می شود
...............................................................................................


دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۸
یک: موضوع هشتاد هزار تومان یک بازی سیاسی بود تا سپاه به ریش خودش بخندد و بگوید که مردم خودشان خودشان را کشته اند. دو: بمنظور کاهش قدرت مانور ایران در کلاهبرداری و تقلب و دزدی و .... مجبورم بطور موقت موضوع حقوق بشر در ایران را نادیده بگیرم. در یادداشت اتمام حجت با ناتو, عبارت "هشتاد هزار تومانم" حذف می شود تا شعبده بازیهای توجیه گرانه ایران به حداقل برسد. ضمنا این عدالت نیست که جرم یک کشور به اسم یک فرد نوشته شود. آنهم فردی که خوب است و جرمش فقط این است که پول ندارد به من بدهد. فال آن یادداشت هم از نو گرفته شد.
..................................................................................................

دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۸
فاحشه های ایرانی در حال تعویض حقوق هسته ای ملت ایران با کمی شکلات و هولوی استکبار جهانی هستند.
............................................................................................
دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۸
کمی معقول تر باشیم
اگر باز هم بدون ویزا و دیگر عناصر تشکیل دهنده پکیج مهاجرتی از ایران بروم ممکن است ایران از این بابت صدمه ببیند.
..........................................................................................

دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۸
عدالتی که احمدی نژاد به ایران و یا جهان تقدیم کند برای ایران و یا جهان افتخار نیست, ننگ است.
............................................................................................


شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۸
بیدار شوید و به پا خیزید
ای ملت ایران, استکبار جهانی در حال معامله با دولتمردانی که برای شما احترام قایل نبودند بر سر حقوق هسته ای ایران است
...........................................................................................

شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۸
یو. ان. ایچ. سی. آر مسوول است
من سپر بلای کشوری (ایران) که سپر بلای احمدی نژاد و ایادی آن است نیستم.

بـگرفـت کار حسنت چون عشق من کمالی خوش باش زان کـه نـبود این هر دو را زوالی در وهـم می‌نگـنـجد کاندر تـصور عقـل آید بـه هیچ مـعـنی زین خوبـتر مـثالی شد حـظ عمر حاصل گر زان کـه با تو ما را هرگز بـه عـمر روزی روزی شود وصالی آن دم که با تو باشم یک سال هسـت روزی وان دم که بی تو باشم یک لحظه هست سالی چون مـن خیال رویت جانا بـه خواب بینـم کز خواب می‌نـبیند چشمـم بـجز خیالی رحـم آر بر دل مـن کز مـهر روی خوبـت شد شـخـص ناتوانـم باریک چون هـلالی حافـظ مکن شکایت گر وصل دوست خواهی زین بیشـتر بـباید بر هـجرت احـتـمالی
.......

منـم که گوشه میخانه خانقاه من است دعای پیر مغان ورد صبحگاه مـن اسـت گرم ترانـه چنگ صبوح نیست چـه باک نوای من به سحر آه عذرخواه من اسـت ز پادشاه و گدا فارغـم بـحـمدالـلـه گدای خاک در دوست پادشاه من اسـت غرض ز مسجد و میخانه‌ام وصال شماست جز این خیال ندارم خدا گواه مـن اسـت مـگر بـه تیغ اجل خیمه برکنـم ور نی رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است از آن زمان که بر این آستان نـهادم روی فراز مسند خورشید تکیه گاه من اسـت گـناه اگر چـه نـبود اختیار ما حافـظ تو در طریق ادب باش و گو گناه من است
.......

چو آفـتاب می از مـشرق پیالـه برآید ز باغ عارض ساقی هزار لالـه برآید نـسیم در سر گل بشکند کلاله سنبـل چو از میان چمـن بوی آن کـلالـه برآید حکایت شب هجران نه آن حکایت حالیست کـه شمه‌ای ز بیانش به صد رساله برآید ز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشـت کـه بی ملالت صد غصه یک نوالـه برآید به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود خیال باشد کاین کار بی حوالـه برآید گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان بـلا بـگردد و کام هزارسالـه برآید نـسیم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ ز خاک کالـبدش صد هزار لالـه برآید
..................................................................................................


جمعه ۱۰ مهر ۱۳۸
اعدام باید گردد
وطن فروشان با بیگانگان ارتباط داشته اند, التماس کرده اند, خیانت کرده اند
..............................................................................................


جمعه ۱۰ مهر ۱۳۸۸
وحدت هدف غایی نیست, وسیله بندگی جمعی است. به آسیب دیدگان حوادث اخیر و به عبارتی صادقتر به مردم خیانت نکنید.
..........................................................................................


جمعه ۱۰ مهر ۱۳۸۸
جنبش دانشجویی نهاد مستقل ناظر بر نهادهای حکومتی است. اصلا اهل کوفه چیست و علی کیست؟ خواست مردم و صدای مردم همان چرندیاتی نیست که "آقای خدا" اعلام کرده و با زور توی مغز ملت فرو می کند. خواست مردم و صدای مردم همان است که از نهادهای مدنی اعم از ان. جی. او ها , احزاب و .... بر می آید. همان گروههایی که نسبت به ایران و ایرانیان متعهد بودند و فرد به فرد با کدملی خودشان برای دعوت از خاتمی پانصد هزار نامه نوشتنند. آخر و عاقبت ظلم یزید و یزیدیان باید درس عبرتی می بود برای همه شیاطین و ایادی ایشان.
...........................................................................................


جمعه ۱۰ مهر ۱۳۸۸
اتمام حجت با ناتو:
"استکبار جهانی" شاید موظف باشد به جای ایران برود به قعر جهنم سیاه, اما من موظف نیستم بجای کشوری که حقوق مسلم من _مبنی بر خانه ام, ماشینم, ورک شاپم در جام جم و پکیج مهاجرتی یم_ را امتیاز و جایزه می شناسد, از من دریغ می کند و برای اعطایش به خودم نیز منتظر و طلبکار معجزات و اقداماتی خارق العاده از جانب من و یا دیگر جنابان _اعم از عالی و خوب و یا زشت و بد_ است, به جهنم بروم, در جهنم بمانم و یا اینکه در جهنم باشم.
.........


روزگاریسـت کـه ما را نـگران می‌داری مخـلـصان را نه به وضع دگران می‌داری گوشـه چشـم رضایی به منت باز نشد این چـنین عزت صاحب نـظران می‌داری ساعد آن به که بپوشی تو چو از بهر نـگار دسـت در خون دل پرهـنران می‌داری نه گل از دست غمت رست و نه بلبل در باغ هـمـه را نعره زنان جامه دران می‌داری ای کـه در دلق ملمع طلبی نقد حـضور چشـم سری عجب از بی‌خبران می‌داری چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ سر چرا بر من دلخسـتـه گران می‌داری گوهر جام جم از کان جـهانی دگر اسـت تو تـمـنا ز گـل کوزه گران می‌داری پدر تـجربـه ای دل تویی آخر ز چـه روی طـمـع مـهر و وفا زین پسران می‌داری کیسـه سیم و زرت پاک بـباید پرداخـت این طمـع‌ها که تو از سیمـبران می‌داری گر چـه رندی و خرابی گنه ماسـت ولی عاشـقی گفت که تو بنده بر آن می‌داری مـگذران روز سلامـت به ملامت حافـظ چـه توقـع ز جـهان گذران می‌داری
.......
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چـه کرد چون بـشد دلـبر و با یار وفادار چـه کرد آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخـت آه از آن مست که با مردم هشیار چـه کرد اشـک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار طالـع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد برقی از مـنزل لیلی بدرخـشید سـحر وه کـه با خرمن مجنون دل افگار چـه کرد ساقیا جام می‌ام ده کـه نـگارنده غیب نیسـت معـلوم که در پرده اسرار چه کرد آن کـه پرنـقـش زد این دایره مینایی کـس ندانست که در گردش پرگار چه کرد فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت یار دیرینـه بـبینید کـه با یار چـه کرد
........
ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کـنی اسـباب جمـع داری و کاری نمی‌کنی چوگان حکـم در کف و گویی نـمی‌زنی باز ظـفر به دست و شکاری نمی‌کـنی این خون کـه موج می‌زند اندر جـگر تو را در کار رنـگ و بوی نگاری نـمی‌کـنی مشکین از آن نشد دم خلقت که چون صبا بر خاک کوی دوست گذاری نـمی‌کـنی ترسـم کز این چمن نبری آسـتین گـل کز گلشنـش تحمـل خاری نمی‌کـنی در آسـتین جان تو صد نافه مدرج اسـت وان را فدای طره یاری نـمی‌کـنی ساغر لطیف و دلکش و می افکنی به خاک و اندیشـه از بلای خماری نـمی‌کـنی حافـظ برو کـه بـندگی پادشاه وقـت گر جملـه می‌کنـند تو باری نمی‌کـنی

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است