چرا خاتمی بیاید

سیاستمداران در مقابل مردم باید خود را همچون كارگر سیه روز بی پناه بی عرضه به درد نخوری بدانند كه با یك رزومه پر از دروغ و نیرنگ و یك تقاضا نامه استخدام به یك صاحب كار دلسوز و ساده پناه آورده و احساس ترحم وی را تحریك نموده تا بتواند برای بازگشتی افتخار آمیز به دهی كه در آنجا گند به بار آورده و از آنجا تبعید شده پول و سوغاتی تولید كند. و یا همچون بعضی ارایه دهندگان كالا و خدمات كه مشتری را ولی نعمت خود می شناسند.
سوال چرا خاتمی بیاید سوال خوب و مفیدی است و من به سهم خودم از مطرح كنندگان این سوال تشكر می كنم. فشارهایی بود كه قانونی علمی و اینطور چیزها نیز نامیده شد. خاستگاه آن فشارها ممكن است نادیده گرفته شدن عوامل فشار توسط علوم ناقص و قوانین غلط باشد و یا شاید هم خوی قانون ستیزی و ضد علمی عوامل فشار. و یا شاید هم مواردی دیگر. نمی دانم!
بنا بر صلاحدید عوامل فشار حق مطلع شدن و فرصت و توان ارزیابی و ارزشیابی امور از مردم سلب شد و رشد و توسعه صحیح و پایدار فرهنگی كه لازمه تحقق آن تمرین و تكرار مداوم مردم سالاری است با بی اعتمادی حكام مقدس نسبت به شعور مردم به میزان قابل توجهی به تعویق افتاد.
كاش حداقل این مواظبتهای دلسوزانه و یا به عبارت دیگر كنترلهای بی رحمانه و پر هزینه فقط آفتهای دمكراسی را از میان بر می داشت. و دستاوردی نیز می داشت. و دستاوردش به هزینه اش می ارزید. و دستاوردش سند افتخار آن عوامل فشار و خشونت محسوب نمی شد. چرا كه ننگ منت نهاده شده از جانب آنها در دامن جامعه نشانه ذلت و حقارت یك ملت است.
حرمت مردم ایران بطرز فجیعی در داخل لگد مال شد. تا حدی كه شكست قحطی و نا امیدی عادت شد و نسبت به بی احترامی های خارجی در عرصه های فرهنگی هنری ورزشی علمی اقتصادی سیاسی و جغرافیایی نیز یك نوع بی غیرتی و بی تفاوتی بوجود آمد و اراده بی آلایش مردم كه بر اصول و آرمانهایی طبیعی استوار بود با خیانت و یا حماقت امانتداران به سرخوردگی سستی و نابودی كشیده شد. و فقط ارادهای هایی دوباره شكل یافته و مصنوعی از آن به جا ماند.
مدرك قابل استناد در مورد به ابتذال كشیده شدن احترام ایرانیان در داخل این است كه امروزه هزینه فعالیت و رقابت سیاسی در ایران نسبت به بیشتر كشورها بالاتر است.
یعنی نجابتی كه سیاستمداران باید در حضورمردم از آن برخوردار باشند بدلیل كافی نبودن معدل شرافت كل سیاستمداران عملا فعال ایران معاصر به پایینتر از حدود استانداردها نزول كرد و برگزیده شدن در رقابتهای انتخاباتی و یا به عبارت دیگر پیروزی در جنگهای رسیدن به قدرت و حاكمیت مستلزم انواع بد اخلاقی های سیاسی و خشونت ورزی ها شد. و بستر بالندگی رشد توسعه و حفظ منافع و حقوق مردم در بعضی موارد خواسته و در بیشتر موارد ناخواسته لگد مال شده و به عرصه ادعای شرفها و دعواهای سیاسی تبدیل شد.
تا جایی كه فعالیت علمی فرهنگی هنری و ورزشی نیز مستلزم تحمل هزینه های غیر طبیعی و عجیب غریب شد و نخبگان علمی فرهنگی هنری و ورزشی نیز در جبر باج دهی های غیر مستقیم و در بعضی موارد مستقیم قرار می گرفتند و مجبور می شدند به یكی از دو شكل حضور در صحنه و یا عدم حضور در صحنه هزینه هایی را كه بازیهای سیاستمداران بر جامعه تحمیل می كند تحمل كنند. بدین ترتیب نخبگان كم كم از مردم جدا دور و بی خبر و نسبت به سرنوشت جامعه كمی سرد و بی تفاوت شدند.و این نقطه آغاز فاجعه بود.
اگر هر یك از اعضای جامعه به سهم خود حداقلی از خیر تولد كرده و یا حداقلی از شر را اصلاح می كردند و اگر معدل تولید خوبی و اصلاح بدی ناكافی و نشانگر ناسپاسی و ظلم كل شهروندان نسبت به شهروندان خوب نبود آنهمه انتظارات عجیب غریب نسبت به نخبگان بوجود نمی آمد و فعالیتهای اجتماعی ایشان پر هزینه نمی شد و ایشان موظف به ریسك كردن و قهرمان شدن شناخته نمی شدند و آنقدر فشار از جانب قهر مانهای خرد و كلان به ملت وارد نمی شد و همه چیز آنقدر سیاه نبود و معدود نخبگان ناپاك و نان به نرخ روز خور آنقدر فرصت سوءاستفاده نمی یافتند.
بعضی از نخبگان علمی فرهنگی هنری و ورزشی و نوابغ از زمره شهدا و وارثان هستند. كار ایشان صرفا تولید نان است تا برای ارتكاب به جنایتهای احمقانه و یا خاینانه بهانه گرسنگی مطرح نباشد. مشغول بودن به جنگ و جدل در شان ایشان نیست و ایشان نیازی به این كارها ندارند.انتظار ریسك كردن داشتن از این نخبگان و یا تحمیل ریسك به ایشان اشتباه ملتهای استبداد طلب ترسو حقیر تنبل و بد عاقبت است.
به نظر من آقای خاتمی كمترین تقصیر را در در بوجود آمدن این وضع داشته اند و در ارتقای كمی و كیفی معدل شرافت كل سیاستمداران عملا فعال ایران معاصر سهم و نقش اول را داشته اند و به همین نسبت حق دارند نجابت فعال جسارت و سورپرایز را جایگزین نجابت دلسوزانه كنند و از ادامه یافتن پندارها گفتارها و رفتارهای كسانی كه فكر می كنند خیلی جالب خوشمزه و بانمك هستند و با امور به سخره گرفته شده مردم شوخی می كنند و مردم را موظف می شناسند كه عاشق آنها باشند جلوگیری كنند.
با توجه به اینكه من قدرت ندارم از آقای دكتر مهاجرانی دعوت بعمل آورم و در مورد ایران هیچ دریچه ای بدون قدرت مطالعات استراتژیك و اینطور چیزها باز نمی شود با توجه به هیایویی كه در عموم كشورها و از جمله در ایران حاكم است و امكان انتخاب شدن افراد غیر مشهور را بسیار پایین آورده و با توجه به اوضاع و شرایط موجود ایران و گزینه های قدرتمند آزموده شده و شناخته شده در جامعه به نظر می رسد كه بهتر است فرهنگ و ادبیات در ایران همراه با ادامه زندگی سیاسی آقای خاتمی شكل بگیرد تا آنهایی كه از ایشان هم بدترند تخم فرهنگ و ادبیات در ایران نكارند.
جوامع امروزی ظرفیت و آمادگی مواجه شدن با حقیقت مطلق را ندارند. به همین سبب زمینه ای در خور برای تعامل جامعه با پندار گفتار و رفتار سیاستمداران خوبی همچون آقای خاتمی بوجود نمی آید. به عبارت دیگر در جوامع گیج و عقب مانده پاكان بخاطر پاكی و خوبی شان نابود می شوند.
اما نخاله ها در اینگونه جوامع فقط كیف می كنند و علنا می گویند كه خر سوار شده اند و باج می خواهند و ضمنا از سیاستمدار خوب نیز آتو دارند. وقتی یك نخاله به چاه می افتاد هزاران خوب برای درآوردن و نجاتش دچار زحمت می شدند و هزاران امتیازات مثبت لازم بیهوده خرج می شد اما سیاستمداران نخاله هنوز هم در كمین و در تلاشند تا سیاستمداران خوب را بد نام كنند تا صندلی و میز و غذا گیر بیاورند. آنها امیدوارند بتوانند مردم را با خود همدست كرده و سیاستمداران خوب و مودب را منزوی و سرخورده كنند تا با زحمت رقابت سالم مواجه نشوند. سیاستمدار خوب حال و حوصله جر و بحث كردن با فرومایگان برای دستیابی به قدرت روسپی و هرزه گرد را ندارد و قدرت طلبی را برای كرامت انسانی خویش كسر شان و در مقایسه با مقبولیت اجتماعی خویش نا چیز می داند اما قدرت می داند كه مشروعیت و شرفش در گرو این است كه سیاستمدار خوب آن را در اختیار گرفته و فشار دهد. اینجاست كه سیاستمدار خوب مجبور است بجای كل ملت فشار لبخندهای مهرورزانه و یا اخم و تخم های غیورانه بغل كنندگان قدرت و همچنین بوی گند خود قدرت را تحمل كند. آقای خاتمی بخاطر پایین بودن سطح فر هنگ در جامعه با فشار فهمیدن مواجه شد.
بخشی از آن انگیزه شوق و نشاط قدیم آقای خاتمی را از بین برده اند. اما اینها لازمه تولید ایده و برنامه اند. اینجاست كه سیاستمدار خوب حق دارد توسط مردم به بازی گرفته نشده باشد. اینجاست كه مردم باید از سیاستمدار خوب حمایت و تشكر كنند و با پاسخ به این سوال كه وی چرا باید بیاید برای وی ایجاد انگیزه كنند تا ایده و برنامه و نشاط و شادابی نیز به كمك خود مردم تولید شود.
ملتهایی كه شكر گزاری را نیاموزند ملتهایی كه ایجاد انگیزه برای عناصر مفید و بی ادعای بومی خویش را نیاموزند راههایی بس طولانی و صعب پیش روی خواهند داشت.
جوامع امروزی ظرفیت و آمادگی مواجه شدن با حقیقت مطلق را ندارند و نحوه اداره امورشان توسط شر سیاستمداران خوب یا بد تعیین می شود. در این اوضاع و شرایط خوش به حال جوامعی كه نحوه اداره امورشان توسط سیاستمداران خوب و عاشق تعیین می شود. امروز آقای خاتمی باید الواح پوسیده ای را كه سد راه فهم و اراده ازلی مردم شده اند در هم بشكند و به این جامعه ای كه عاشق فشار هستند برای پیشرفت شوك وارد كند. اگر نكند باید بداند از من نباید انتظار ترحم به خاتمی داشته باشد.
نكته ای هم در مورد قدرت آقای خاتمی می خواهم بگویم. آقای خاتمی تولید كننده ویژن و چشم انداز در عرصه ملی و بین المللی هستند. چشم اندازهایی كه آقای خاتمی در خدمت فرایند تولید و ترسیم آنها هستند زیبایی كافی برای ایجاد جذابیتی جادویی را دارند. از استخدام همه ظرفیتهای جهان برای تحقق اهداف ایران سخن می گویم. آقای خاتمی این كار را بلد است. اما به شرط اینكه ایران و اسلام هر نه روز یك بحران برای آقای خاتمی ایجاد نكنند.
آقای خاتمی صبحانه ناهار شام و خیر و بركت و نور و نان و صلح و سوغاتی و ویزا و اكسیژن و حقوق بشر و امتیازات مثبت و حقوق تولید كرد و سر سفره ایرانیان و جهانیان گذاشت. من در كابینه آقای خاتمی با شهدا و وارثانی همچون دكتر مهاجرانی آشنا شدم. آقای خاتمی حق نامزد شدن را از هر بی سر و پای فقیری نگرفته اند بلكه با شرارتی دلنشین از شهدا و وارثان ثروتمندی همچون دكتر مهاجرانی دزدیده اند. آقای خاتمی برای همه زمین مفید است. با گذشت هر دهه غرب قدر آقای خاتمی را بیشتر خواهد فهمید.
جهان امروز را شكرگزار تر و نجیب تر از آن می بینم كه به خانه چنین حاكم خوش یمن و معلم دلسوزی حمله نظامی كند. اما فرزندان بد قدم بی عرضه و حسودی را كه باعث ننگ خانه هستند ناسپاس تر موذی تر بی حیاتر و بی هویت تر و بی غیرت تر از آن می شناسم كه اجازه دهند آقای خاتمی در آرامش كار كند و موجبات پیشرفت توسعه و آبادانی خانه و خانواده را فراهم كند.
اگر آقای خاتمی بخواهد پارتی و ضیافتی ترتیب داده و چاهار تا دوست و میهمان خارجی دعوت كند و دو استكان مشروب به میهمانانش تعارف كند آن فرزندان نحس و شوم ایران پشت درهای كاخ تظاهرات كرده و فریاد خواهند كشید كه ما هم می خواهیم ما گرسنه ایم و ما هم از فرزندان این آب و خاكیم و حق آب و خاك داریم. آقای خاتمی بجای آنها شرمگین شد و سكوت كرد. ننگ بر آنها كه از انگیزه آقای خاتمی كاستند و ایشان را خسته كردند. شرم بر آنها.
اگر كسی اعلی ترین فرد هم باشد و از سر و رویش نور هم ببارد كافی است فقط در مقابل آقای خاتمی خودش را كمی به نشنیدن بزند تا به فردی منفور در ایران تبدیل شود. حتی اگر كلمه مردم لغلغه زبانش باشد. مثل آقای احمدی نژاد . اما اگر كسی پست ترین فرد هم باشد و از سر و رویش شرارت هم ببارد كافی است فقط بنده آقای خاتمی شود تا در خدمت اراده ملت ایران قرار گرفته باشد. حتی اگر بدهی های عظیم و غیر قابل جبرانی به ملت داشته باشد. مثل آقای رفسنجانی. راستی خوش به حال آن منجی پیر كه جك پنجاه هزار تومانی نظام را مطرح كرد. چون فرصت خرابكاری نیافت. امیدوارم روزی یك نان از آقای خاتمی بگیرد و متانتش را همچنان حفظ كند.
خیلی ها می خواستند همچون آقای خاتمی تولید كننده خوبی ها باشند. اما آنها به نقاط پراكنده ای خیره بودند و خاتم جادویی در درون نداشتند. خیلی ها سعی كردند از این كارها كنند. آنهایی كه می خواستند به هر قیمتی كه شده و به هر شكل ممكن خودشان را توی دل مردم جا كنند و در عین حال اولین چیزی كه نمی شناختند و نگرانش نبودند نیز همان دل مردم بود. اما بقدر آقای خاتمی موفق نشدند و فقط خرابكاری كردند و هزینه به بار آوردند.
همین حداقلهای اندك اما با بركتی هم كه با مهر و لعل خاتمی عملی می شود حتی با تركیدنها تركاندنها و محشر كبری به پا كردنهای كسانی كه قصد حسادت به ایشان را داشته باشند عملی نیست.

این یادداشت پاسخی بود به فراخوان عمومی سایت: www.mowj.ir

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است