كار غرب راحت تر است



کد خبر : 14756
1387/02/19 - 14:15:00 P.M
همهمه‌هاي بي پژواك

نويسنده : محمدجواد غلامرضا کاشی
زاويه ديد:در يادداشت پيش به نحوي طعنه‌آميز از احمدي نژاد به منزله يك قهرمان سخن گفتم كه به تدريج از سرمستي تصور يك قهرمان پيروز بيرون مي‌آيد و بر حسب ضرورت‌هاي عملي كه آن را به نحوي غريزي در مي‌يابد،‌ خود را آماده ايفاي نقش در چهره يك قهرمان شكست خورده مي‌كند. او قرار بود براي بخش‌هايي از مردم فرودست شهري و روستايي،‌ ايفاگر نقش نجات بخش از تنگناي فقر باشد. چهره او،‌ نحوه عاميانه سخن گفتنش و ساده سازي امور پيچيده و از همه مهم‌تر ايستادنش در مقابل هاشمي رفسنجاني او را به يك پديده خيال انگيز نزد اقشار حاشيه‌اي و فرودست شهري بدل كرد. او و مجموعه رخدادهايي كه يكباره دست در دست هم داده بودند،‌ روياهاي خفته مردم فرودست را برانگيخت و او را يكباره بهره‌مند از يك سرمايه سياسي قابل توجه كرد. حتماً كساني از افول تدريجي او لذت مي‌برند. اما من به بعدي ديگر از ماجرا مي‌نگرم،‌ افول تدريجي او،‌ روياهاي گروهي از مردم را تخريب مي‌كند. ممكن است گراني و نرخ شگفت انگيز تورم، آنان را به ناسزاگويي وادار كند،‌ اما آنان در خلال اين ناسزاها،‌ با خود و با ديگران مي‌گويند،‌ تا ما باشيم فريب اين و آن نخوريم. به همين آب باريكه زندگي بچسبيم و به هيچ كس اعتماد نكنيم. همه چيز را به خدا واگذار مي‌كنند و سوداي عدالت را از ياد مي‌برند. كمي به عقب برگرديم. هنوز يك دهه نمي‌گذرد از زماني كه سيد محمد خاتمي به صحنه آمد. او به خلاف احمدي ن‍ژاد پيچيده سخن مي‌گفت و حرف‌هاي نظرورزانه به زبان مي‌آورد. او مبشر آزادي و دمكراسي بود. هنگامي كه آمد،‌ طبقات متوسط شهري،‌ تحصيل‌كردگان و روشنفكران از آمدن دوراني نو در تاريخ يكصد ساله ايران سخن مي‌گفتند. آن را با مشروطه مقايسه كردند و گفتند و نوشتند كه آنچه در مشروطه رخ ننمود،‌ اينك در حال رخ نمودن است. خيالات طبقات متوسط شهري برانگيخته شد. سيد محمد خاتمي به منزله يك چهره با سرمايه سياسي گزاف به ميدان آمد. اما چيزي نگذشت كه قهرمان پيروز خود را آماده پوشيدن لباس قهرمان شكست خورده كرد. كساني به او ناسزا گفتند،‌ اما كسي اين سوي ماجرا نخواند كه ناسزا گويي به سيد محمد خاتمي،‌ روي ديگر سكه ياس و نااميدي اقشاري از مردم به تحقق يك نظم دمكراتيك و آزاد در جامعه ايراني است. البته اينان در وضع بهتري بودند. به خلاف طبقات فرودست امروزي كه سردرگريبان فقر خود مي‌برند،‌ آنها هر چه توانستند كردند تا با مهاجرت از كشور يا چسبيدن به فرصت‌هاي مالي و اجتماعي خود،‌ دست كم كلاه خود را نگهدارند. آنان روياهاي خود را از دست رفته يافتند و يك صدا اعلام كردند،‌ دمكراسي خيال خامي است كه در اين كشور نبايد از آن سخن گفت. كمي به عقب‌تر برگرديم. هنگامي كه هاشمي رفسنجاني سخن از توسعه و پيشرفت و دمكراسي مي‌گفت،‌ اگر نه همه مردم دست كم اقشاري از طبقات وابسته به طبقات فوقاني را با خود همراه كرده بود. او نيز به همان روال،‌ از قهرمان ملبس به لباس پيروزي به تدريج لباس شكست را به تن كرد،‌ و اينطور كه امروز ديده مي‌شود،‌ دلخسته و مايوس به نماد ياس از توسعه اقتصادي بدل شد. پيش از اينهمه نيز روياي يك جامعه معنوي را از دست داده بوديم. من به اين نكته مي‌انديشم كه تورم و تلنبار قهرمانان شكست خورده چه چشم‌اندازي از ايران،‌ پيش چشم نسل جديد مي‌گشايد؟ جامعه‌اي كه سوداها و روياهاي طبقات گوناگون‌اش يك به يك به شكست كشيده شده باشند،‌ حيات جمعي خود را به آتش كشانده است. چنين جامعه‌اي به تدريج همه روياها را فراموش مي‌كند و جامعه‌اي كه روياهاي جمعي‌اش را از دست داده باشد،‌ جامعه خطرناكي است. جامعه ايران،‌ همين سه چهار دهه پيش يك كوهستان سنگي بود كه هر صدا را با هزار نداي تازه پاسخ مي‌گفت. جامعه‌اي پر از پژواك‌هاي زنده. ايران امروز،‌ به يك دشت تخت و صاف بيشتر شباهت دارد. پر از صداي بي پژواك است. پر از همهمه بي معناست. اگر خوب دقت كنيد، بيش از يك دهه است،‌ همه ما به جاي تامل بر اين و آن استراتژي به الگوهاي تبليغاتي مي‌انديشيم. انحصار سياست به تبليغات،‌ نماد يك جامعه پر از همهمه اما بي پژواك است. كاش جمهوري اسلامي يك آن به اين نكته بيانديشد كه با تورم قهرمانان شكست خورده،‌ اين نظام راه به كجا خواهد برد؟ باور كنيم جامعه امروز ايران،‌ بيش از آنكه گوشي بدهكار اين و آن آرمان داشته باشد،‌ نيازمند اعتماد است. اين و آن استراتژي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي را كنار بنهيم،‌ و اندكي به استراتژي توليد اعتماد بيانديشيم
پايان خبر
كار غرب راحت تر است. چون از نظر غرب فقط كافی است جامعه امروز ایران به بمباران شدن اعتماد كند

پست‌های معروف از این وبلاگ

مسوولیت امنیت, حرمت و کرامت ثروتهای ملی مردم ایران مستقیما متوجه حکام غرب است